ماهان شبکه ایرانیان

نصب الاهی امام معصوم(ع) از منظر اهل بیت(ع)(۴)

۲

نصب الاهی امام معصوم(ع) از منظر اهل بیت(ع)(4)

2.تمسک به بیعت و فضایل شخصی
 

اگر اهل بیت(ع) قایل به امامت الاهی امامان معصوم(ع) بودند، چرا در بسیاری از موارد به جای اینکه به آیات و روایات نبوی درباره امامت خود استناد کنند، به بیعت مردم و انتخاب مردمی خود متمسک شده اند؟ برای مثل امیرمؤمنان(ع) حق خود بر مردم را لزوم وفاداری به بیعتشان می داند(1) و در اعتراض به مخالفان، سخن از نقض بیعت و شکستن پیمانشان را مطرح کرده است. ایشان درباره زبیر می فرمایند: «زبیر، می پندارد با دست بیعت کرد، نه با دل پس به بیعت با من اقرار کرده، ولی مدّعی انکار بیعت با قلب است. بر او لازم است بر این ادعا دلیل روشنی بیاورد یا به بیعت گذشته باز گردد.»(2) امام علی(ع) در نامه خود به معاویه بیعت مردم با خود را همسان با بیعت آنها با خلفای گذشته دانسته، به صراحت انتخاب شورای مسلمانان را مورد رضایت و تأیید خداوند می داند:
کسانی با من بیعت کردند که با ابوبکر و عمر و عثمان با همان شرایط بیعت نمودند...همانا شورای مسلمانان از آن مهاجرین و انصار است، پس اگر بر امامت کسی گرد آمدند، و او را امام خود خواندند، خشنودی خدا هم در آن است.(3)
امام حسین(ع) نیز بارها از رأی و بیعت مردم سخن می گوید و دعوت و انتخاب مردم را انگیزه قیام خود معرفی می کند.(4) ایشان خطاب به مردم کوفه می گوید: «نامه های شما به من رسید و فرستادگانتان با بیعت شما پیش من آمدند که مرا تسلیم نمی کنید و از یاریم باز نمی مانید. اگر به بیعت خویش عمل کنید، هدایت می یابید.»(5) آن حضرت، تنها در صورت پذیرش و انتخاب مردم، حاضر به قیام و زمامداری بودند: «اگر ما را نمی خواهید و حق ما را نمی شناسید و رأی شما غیر از آن است که در نامه هایتان به من رسیده، از پیش شما باز می گردم.»(6)
من قصد نداشتم به سوی کوفه حرکت کنم ولی مردم این شهر به من نامه نوشتند و دعوتم کردند تا با من بیعت نموده، یاریم کنند، اما اگر از سخن خود پشیمان شده و عهدشان را شکسته اند، من از همان جا که آمدم برمی گردم.(7)
به علاوه، اهل بیت(ع) به جای اینکه به نصب الاهی خویش استناد کنند، گاهی هم اموری مانند قرابت به رسول خدا(ص) و شایستگی های شخصی خود را یادآوری می نمودند. امیر مؤمنان(ع) در اعتراض به خلافت دیگران فرمود:
رسول خدا جان سپرد. در حالی که سر او بر سینه من بود و نفس او در کف من روان شد، آن را بر چهره خویش کشیدم، و شستن او را عهده دار گردیدم...پس چه کسی سزاوارتر است بدو از من، چه در زندگی او و چه پس از مردن.(8)
امام باقر(ع) هم زمانی که با دیگران درباره ی امامت خویش بحث می کردند، به نصب الاهی و معرفی توسط امامان قبل تأکید نمی کردند، بلکه به اموری مانند «در اختیار داشتن شمشیر پیامبر»(9) و «بهره مندی از علم و دانش» استناد می کردند. ایشان برادر خود، زید را به دلیل این که دانش کافی برای امامت نداشت، از به عهده گرفتن امامت و رهبری نهضت منع نمودند.(10) امام در پاسخ به زید، که جهاد را لازمه امامت می دانست، فرمود:
ای برادر، تو خود را چنانچه وصف کردی می دانی؟ دلیلی از قرآن، گفته ی رسول خدا یا نمونه ای بر آن داری؟ به راستی خداوند، حلال و حرام را مقرر کرده، اموری را واجب نموده، مثل هایی زده و برای امامی که به امر او قیام می کند، تردیدی در انجام وظیفه اش باقی نگذاشته است...به خدا پناه می برم از رهبری که زمان خود را نشناسد و پیروانش از او داناتر باشند.(11)
در پاسخ به این سؤال، لازم است مطالبی بیان شود: همان طور که برای فهم درست قرآن، باید همه آیات آن را بررسی کرد و با تمسک به یک آیه، نمی توان حکمی قطعی را به قرآن نسبت داد، در بررسی کلمات امامان معصوم(ع) نیز باید این نکته را رعایت کرد. ایشان بارها خلافت و امامت خویش را به خداوند متعال منتسب نموده، نسبت به انتخابی شدن مقام خلافت اعتراض می کردند و آن را تکلیف و حق انحصاری خود دانسته اند. بنابراین، امامان بزرگوار(ع) با استدلال به بیعت مردم یا اموری مانند فضایل شخصی در مقام اثبات مشروعیت خلافت خود نیستند، بلکه دلیل آن با مرور بر مطالب ذیل روشن خواهد شد:

الف.الزام طرف مقابل
 

برخلاف سخنان اهل بیت(ع) درباره الاهی بودن خلافت و امامت، فضای ذهنی و اعتقاد قریب به اتفاق مسلمانان تا زمان امام صادق(ع)، این بود که، تحقق خلافت با انتخاب خواص و بیعت مردم انجام می شود. مشروعیتی که برای خلافت امام مجتبی(ع) و امیرمؤمنان(ع) قائل بودند، حداکثر به اندازه مشروعیت خلفای سابق بود. اهل بیت(ع) در این سخنان، دیدگاه غالب مردم در آن زمان را رعایت کرده اند. اهل بیت(ع) می خواهند با منطق مورد قبول طرف مقابل، خلافت امامان معصوم(ع) را ثابت کنند، از این رو، به همان ملاک و معیار، که انتخاب و بیعت مردم است، تمسک کرده اند. به هر حال، افرادی مانند معاویه و زبیر خلافت خلفای گذشته را با همان شرایط واقع شده پذیرفته بودند. امام هم با قانون مورد قبول آنها خلافت خود را ثابت نموده است. این، به هیچ وجه به معنای پذیرش بیعت به عنوان ملاک حقیقی تعیین امام نمی باشد؛ زیرا ایشان بارها معیار تعیین امام را انتخاب خداوند معرفی کرده اند.(12) استنادهای امیرمؤمنان(ع) به ویژگی های فردی خود نیز در همین مقوله قرار دارد. بسیاری از مردم و اهل سقیفه در دفاع از افراد مورد نظر خود، به داشتن برخی امتیازات و صفات تمسک می کردند. امام علی(ع) نیز گاهی مطابق منطق آنها و با نادیده گرفتن نصب الاهی خویش و تصریح پیامبر اسلام(ص)، شایستگی های فردی خویش را یادآوری می کردند. در حقیقت، آن حضرت در این موارد به مخالفان خود این نکته را گوشزد می کند که علاوه بر نصب الاهی و دستور رسول خدا(ص)، اگر معیار خلافت، لیاقت و داشتن فضیلت باشد، باز هم ایشان شایسته ترین فرد برای این منصب خواهد بود.(13)

ب.حرمت نقض عهد و پیمان
 

از آن جا که، بیعت از سنخ عهد و پیمان است، طبعاً موجب اثبات حق برای بیعت شونده می شود و شکستن بیعت، معصیت خواهد بود. از این رو، حق امام علی(ع) از دو جهت ثابت است: یکی نصب الاهی و دستور خداوند و دیگری بیعت و قبح پیمان شکنی. و چون غالب مردم، با پذیرش خلفای گذشته، عملاً قایل به خلافت مردمی بوده اند، از این رو، امیرمؤمنان(ع) در بیان حقوق خود، لزوم وفاداری به بیعت و عهدشان را یادآوری می کند.(14)
گفتگوی نقل شده میان امام باقر(ع) با برادرشان زید را نیز می توان چنین پاسخ داد: این مطلب که ایشان در اثبات امامت خویش، همواره به الاهی بودن آن تمسک نکرده اند و گاهی هم به مواردی مانند در اختیار داشتن شمشیر پیامبر یا بهره مندی از علم و دانش استناد کرده اند، کمترین خدشه ای به نصب الاهی امام نمی زند؛ زیرا هرکس در سخن خویش اقتضای مخاطب و فضای فکری او را در نظر می گیرد. از سوی دیگر علم و دانش و تملک سلاح پیامبر نیز نشانه هایی است برای این که مردم، مصداق امام منصوب از سوی خداوند را بشناسند.(15) افزون این که روایت ذکر شده درباره گفتگوی امام با برادرشان، زید بن علی اولاً، خبری ضعیف است(16) و به دور از شأن شخصیتی مانند زید می باشد که آیت الله خوئی او را جلیل و ممدوح می داند.(17) به علاوه، در این روایت نیز امام باقر(ع) به امامت الاهی خود اشاره کرده و اطاعت از خود را واجب می داند. وقتی زید بن علی از لزوم اطاعت و محبت به خاندان رسول خدا(ص) سخن می گوید، امام اشاره می کند که اطاعت از زید بر مردم واجب نیست، بلکه تنها اطاعت از امام بر مردم لازم است:
(زید گفت: مردم مرا به جهاد دعوت کرده اند، زیرا) در قرآن، وجوب اطاعت از ما و وجوب دوستی ما را درک می کنند...امام فرمود: اطاعت نسبت به یک نفر از ما و دوستی نسبت به همه ما واجب است.(18)
از سخن امام، که اطاعت یک نفر از میان خود یا زید را واجب می داند، به همراه ادامه سخن ایشان که امامت زید را نمی پذیرد،(19) می توان دریافت که ایشان اطاعت خود را بر مردم واجب می داند. بنابراین، در همین روایت هم ــ بر فرض پذیرش حدیث ــ امام به الاهی بودن خویش استناد کرده است.

پی نوشت:
 

1.ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 189.
2.همان، ج 1، ص 230.
3.همان، ج 14، ص 35.
4.ر.ک: احمد کاتب، تطور الفکر السیاسی الشیعی من الشوری الی ولایه الفقیه، ص 28ــ 27.
5.محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج 5، ص 403/احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج 3، ص 171.
6.همو، تاریخ طبری، ج 5، ص 402/همو، انساب الاشراف، ج 3، ص 170.
7.همان، ج 5، ص 87/همچنین ر.ک: شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 85.
8.ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 10، ص 179.
9.ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص 189ــ 176.
10.ر.ک: احمد کاتب، تطور الفکر السیاسی الشیعی من الشوری الی ولایه الفقیه، ص 38ــ 36.
11.کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 357ــ356.
12.ر.ک: سید احمد خاتمی، «ضرورت و مشروعیت از دیدگاه امام علی(ع)»، حکومت اسلامی، ش 17، ص 104ــ 100.
13.ر.ک: داود الهامی، «وصایت ملاک تعیین امام»، کلام اسلامی، ش 36، ص 88 ــ 70.
14.ر.ک: محمد فاکر میبدی، «بیعت و نقش آن در حکومت اسلامی»، حکومت اسلامی، ش 5، ص 198ــ 197.
15.«انما مثل السلاح فینا مثل التابوت فی بنی اسرائیل کانت بنواسرائیل ای اهل بیت وجود التابوت علی بابهم اوتوا النبوه فمن صار الیه السلاح منّا اوتی الامامه»(کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 238). در اصول کافی یک باب به همین عنوان ذکر شده است.
16.خوئی، معجم رجال الحدیث، ج 7، ص 353.
17.ایشان همه روایات مذمت کننده زید را ضعیف دانسته و می گوید: «فتحصل مما ذکرنا أن زیدا جلیل ممدوح و لیس هنا شیء یدل علی قدح فیه أو انحرافه»، خوئی، همان، ص 356.
18.کلینی، اصول کافی، ص 356.
19.ایشان خطاب به برادرش که(بنابر این روایت) خود را رهبر می خواند می فرماید: «به خدا پناه می برم از رهبری که زمان خود را نشناسد و پیروانش از او داناتر باشند» همان، ص 357ــ 356.
 

منبع: نشریه معرفت کلامی شماره 1
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان