أَفَعَیینَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ (ق/15)
«آیا ما از آفرینش نخستین از پا درآمدیم؟! نه تنها درنیامیدم بلکه این ها پیوسته در آفرینش جدید (معاد) نیز هستند».
************
ــ نکته آیه: انسان پیوسته در آفرینش جدید است:
آیه خطاب به کسانی است که می گویند: «دوباره زنده نخواهند شد»! به شوخی به آن ها می گوید: نکند ما در آفرینش نخستین همة توان خود را ازدست داده باشیم! و بعد خطاب به آن ها می گوید که: «آن ها پیوسته در خلقت جدید (یعنی تجدید خلقت)» هستند.
انسان چطور پیوسته در تجدید خلقت است؟
پیوسته سلول هایی در بدن انسان می میرند و سلول های جدیدی درست می شوند. طوریکه در طول زندگی چندین بار بدن انسان کاملاً عوض می شود به جز سلول هایی که احساس هویت و شخصیت فرد با آن ها صورت می گیرد و گفته می شود که سلول های اعصاب هستند.
مغز
************
لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبَابِ (یوسف/111)
«در داستان آن ها (داستان انبیاء و اقوامشان) برای کسانی که مغزهای خالی از هرگونه پیشینههای فکری دارند درس و تجربه هست».
************
ــ نکته آیه: مغز در آیه جمع بسته شده است. چرا؟
جمع بودن مغز به این معنی است که مغز انسان سه یا بیش از سه تا است. (چون در زبان عربی از سه به بالا جمع محسوب می شود). همان طور که در تصویر تقسیمبندی های مغز را می بینیم، مغز تقسیمات و بخش های مختلف دارد که هرکدام مسئولیت خاصی دارند. اندیشه ها، تفکر، تحلیل، تمرکز و ذخیره تجربیات انسان و غیره هرکدام در بخش های گوناگونی از مغز صورت می گیرد. یعنی مغز «مجموعهای از مغزها» است.
شنوایی در یک نقطه و بینایی در چند نقطه از مغز
************
وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ (سجده/9)
«و برای شما شنوایی و بینایی ها درست کرد».
************
ــ نکته آیه: واژه سَمعْ (شنوایی) در آیه مفرد است ولی واژه اَبصار (بینایی) جمع. چرا؟
مفرد بودن سَمْع به این معنی است که شنوایی فقط یکی است. واقعیت هم همین است. شنوایی در مغز فقط یکی است (یعنی: یک چیز و در یک جا است). محل آن زیر قسمت آبیرنگ تصویر است. به این خاطر «سَمْعْ» همیشه در قرآن مفرد آمده است. (ضمن این که وا ژه سَمْعْ در زبان عربی جمع دارد. جمع آن «اَسْماعْ و اَسْمُع» است).
و علت اینکه اَبصار (بیناییها) جمع آمده این است که محل بینایی در مغز در بیش از دو نقطه است، (در زبان عربی از سه به بالا جمع محسوب می شود). به این خاطر، قرآن آن را جمع بسته است. بینایی بخش های ویژه درک رنگ، درک بُعد و درک تصویر دارد که جدا ازهم هستند ولی در ارتباط دائمی باهم هستند و باهم کار می کنند.
نکته دیگر آیه این نیز هست که «شنوایی» و «بیناییِ» انسان در گوش ها و چشم های وی نیستند، چنان که انسان در گذشته چنین تصور می کرد.
بخش جلو مغز دروغ می گوید و اشتباه می کند
************
أَرَأَیتَ إِنْ کَذَّبَ وَتَوَلَّى* أَلَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یرَى* کَلَّا لَئِنْ لَمْ ینْتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِیةِ* نَاصِیةٍ کَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ (علق/13 ــ 16)
(درمورد آن که تکذیب می کند و روی می گرداند چه فکر می کنی؟ آیا او نمی داند که خدا می بیند؟ اگر دست بر ندارد جلو سر (موی پیشانی) او را می گیریم. جلوسری (پیشانی) که «دروغ می گوید» و «اشتباه می کند»).
************
بخش جلویی مغز فکر می کند، برنامهریزی می کند، تحلیل می کند، تصمیم میگیرد، «دروغ می گوید» و «اشتباه می کند». همینطور مرکز عاطفه و احتیاط یا بیعاطفگی و بیاحتیاطی فرد نسبت به آنچه رخ می دهد نیز در همین بخش از مغز ریشه دارد.
همینطور بخش جلو مغز است که به بخشی از مغز که ترس را احساس می کند سیگنال می فرستد که از ترس بکاهد. (مرکز ترس، ترس را احساس می کند ولی بخش جلو مغز است که تعیین می کند که انسان بترسد).
توان یادآوری در زنان می تواند از مردان کم تر باشد
************
وَاسْتَشْهِدُوا شَهِیدَینِ مِنْ رِجَالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یکُونَا رَجُلَینِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى (بقره/282)
«و دو نفر از مردان خود را به گواهی بگیرید، درصورت نبودن دو مرد، یک مرد و دو زن ازمیان حاضرین که طرفین آن ها را قبول دارید به گواهی بگیرید، تا اگر یکی از آن ها آن را فراموش کرد، دیگری آن را به یاد وی بیاورد».
************
جملات مزبور در آخر آیه ای قرار دارند که موضوع آن معامله مدتدار یا قسطی است. در پایان آیه گفته: «برای معاملة خود افرادی را شاهد بگیرید». در رابطه با «شاهد گرفتن» نیز گفته: دو تا مرد را شاهد بگیرید، اگر دوتا مرد برای شاهد گرفتن پیدا نکردید یک مرد و دو زن را شاهد بگیرید تا اگر یکی از آن ها آن را فراموش کرد دیگری آن را به یاد وی بیاورد. معنی این جملات این است که: توان یادآوری در زنان می تواند از مردان کم تر باشد.
مسئلة یادآوری، به مغز مربوط می شود. در رابطه با اندازه سلول های مغز انسان عددهای متفاوتی گفته شده است. ولی آنچه همه گفته اند و بر آن اتفاقنظر دارند این است که: تعداد سلول های مغز زن از مغز مرد کم تر است. کسانی که تعداد سلولهای مغز مرد را 16 میلیارد برآورد می کنند، تعداد سلول های مغز زن را 13میلیارد برآورد میکنند. یعنی مغز زن 3میلیارد سلول کمتر از مغز مرد دارد. این تفاوت کمیِ سلول های مغز زن و مرد، می تواند «توان یادآوری زنان نسبت به مردان را کم تر بکند».
برخی ازجمله با استناد به این آیه استناد می کنند که حقوق زن در قرآن نقض می شود. که این مسئله البته ارتباطی به حقوق و انسانیت زن ندارد. چنان که وقتی به دو نفر مرد ضعیف بگوییم یک طرف میز را بلند کنند و یک مرد قوی یک طرف دیگر آن، این ارتباطی به انسانیت آن ها و حقوق انسانی آن ها و برابری انسان ها و غیره ندارد، بلکه به مسئلة توانمندی آن ها مربوط می شود.
پوشش و مغز
************
وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا یضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیعْلَمَ مَا یخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (نور/30-31)
«به مردان مؤمن بگو: نگاه های خود را بگیرند (یعنی به همه جای مردم نگاه نکنند) و باسن خود را نیز بپوشانند. این کار آن ها را برجستهتر می کند. خدا می داند که آن ها (یعنی: غیرمسلمانها) چه پوشاک هایی را خواهند ساخت ــ همینطور به زنان مؤمن نیز بگو: نگاه خود را بگیرند (یعنی به همه جای مردم نگاه نکنند) و باسن خود را بپوشانند و زیبایی خود را جز آنچه از آن ظاهر شده (یعنی زیبایی پوشاک و زیورآلات) نشان ندهند، و روسری خود را نیز روی گریبان خود بیندازند، و زیبایی ساختگی بدنِ خود را جز به شوهران، پدران، پدران شوهر، فرزندان، فرزندان همسر، برادران، فرزندان برادر، فرزندان خواهر، زنانِ خود (یعنی زنان مسلمانی که با آن ها نشست و برخاست دارند)، (زنان) مستخدم خود، مردان همراهی که احساس جنسی ندارند (یعنی مردان پیر، معلول، دیوانه وغیره که توسط خانواده نگهداری می شوند)، و بچه هایی که هنوز از جاهای جنسی زنان چیزی نمی دانند، به کسی دیگر نشان ندهند. و پای خود را زمین نزنند که دیگران بدانند چه زیورآلات پنهانی دارند (یعنی با درآوردن سروصدای زیورآلات، خود و زیورآلات خود را مطرح نکنند). و یا آرزوی رستگاری، همة شما ایمانداران با توبه (یعنی با عوض کردن این گونه تفکرات و رویة خود) به طرف خدا برگردید).
************
زینت به معنی «زیبایی ساختگی» است (یعنی زیباییای که از خود شیء نیست. مانند تصویر مینیاتوری روی کوزه، که از خودِ کوزه نیست بلکه روی آن نقاشی شده است). و به هرچیزی که چیزی را زیبا می کند و می آراید زینت اطلاق می شود.
زینتِ اولی در آیه مربوط به زیبایی های ساختگی روی پوشاک (مانند زیبایی سرآستین که در تصویر می بینیم)، و همین طور زیورآلاتی است که انسان آن ها را در دست، گردن، پا، گوش و بینی نصب می کند یا میآویزد. مانند این مدل های قدیمی که در تصویر می بینیم و سروصدا ایجاد می کنند. «زینت» دومی در آیه زیبایی ساختگی بدن است. یعنی زیبایی برجستگی سینه توسط سوتین، یا زیبایی چهره و پا و دستها به شکلی که در تصویر می بینیم). و آخرین زینت در آیه به معنی زیورآلاتی است که در دست و گردن و پاها و گوش و بینی نصب کرده می شود یا آویخته می شود. و فروج جمع فرج است به معنی شکاف، وازجمله به قسمت باسن بدن انسان که بدن در آن جا شکاف برمیدارد فرج اطلاق شده است. و در آیه به این معنی به کار گرفته شده است.
ــ نکات آیه:
1.پوشاک های آینده توسط غیرمسلمان ها تغییر داده خواهد شد:
آمدن فعل «یَصْنَعُونَ» پس از صفت «خَبیرٌ» انجام فعل را به آینده موکول می کند. (یعنی اگر گفته بود: اِنَّ اللهَ بِما یَصْنَعُونَ خَبیرٌ» در آن صورت جمله به این معنی میشد که: خدا از پوشاکی که تولید می کنند (یعنی در همان زمان گفتنِ این آیه تولید می کردهاند) اطلاع دارد. ولی وقتی می گوید: «اِنَّ اللهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعُونَ» به این معنی می شود که خدا می داند در آینده چه لباس هایی را خواهند ساخت. و ضمیر جمع «واو» به معنی «آن ها» که فاعلِ فعلِ «یَصْنَعُونَ» به معنی «می سازند» است مربوط به «غیرمسلمانان» است. علت این که آیه خطاب به حضرت محمد می گوید که به «زنان و مردان مؤمن» بگوید نیز برای بالابردن شأن آن ها است.
در گذشته مردم دنیا (با کمی اختلاف میان لباس زن و مرد) پوشاک های گشاد می پوشیده اند (امروزه نیز برخی از اقوام پوشش سنتی خود را هم چنان حفظ کرده اند). به این خاطر نیز قرآن در رابطه با پوشش آن دوره چیزی نگفته است. ولی برای عصر ما که لباس های تنگ به کارگرفته شده و چنان که آیه پیشبینی آن نیز کرده توسط غیرمسلمانان اختراع شده، برای مؤمنین پوشش تعیین کرده است.
2.مؤمنین باسن خود را بپوشانند (برجسته نکنند) و عادی نگاه کنند:
هریک از رهنمودها و تحریمات قرآن دلایلی دارد. مثلاً دلیل تحریم خوردن خون این است که وقتی خون با هوا تماس پیدا می کند سمی می شود و می تواند بیماریزا باشد. نوع نگاه کردن و پوششی که (برای زنان و مردان مؤمن) تعیین نموده نیز دلیل دارد. دلیل آن چیست؟
مسائل جنسی از مسائل غریزی است. دقیقاً مانند مسئلة گرسنگی و غذا. رابطة انسان با غذا چگونه است؟ با دیدن غذا همة افکار انسان سریعاً به فراموشی سپرده می شود. چون وقتی دهان آب می اندازد اشتها بر هوش و فهم و درک انسان پیروز می شود. نگاه به غذا و بوی غذا حواس انسان را تحریک می کند: چشم و بینی سیگنال هایی را می گیرند که مغز از آن ها بهرهمند می شود، درست مانند بهرهمندی آن ازطریق سیگنال هایی که اعصاب سطح بدن در اثر تماس با اشیاء به مغز می فرستند و مغز از آن ها بهرهمند می شود.
چشم ها نیز در خوردن به سهم خود به نوعی می خورند. به این معنی که عادت در اشتها نقش زیادی بازی می کند. یعنی چشم ها ازطریق اعصاب به مغز اطلاع می دهند که مثلاً غذا آشنا است یا نه، همینطور غذا از چه رنگ درست شده، و غذا و سفره چقدر دلنشین و زیبا چیده شده، و فضا چگونه پرداخته شده، و مواردی از این قبیل، و به اینترتیب وعده لذتداری و لذتبخشی آن را به مغز می دهند.
مسئلة جنسی نیز دقیقاً مانند مسئلة گرسنگی و غذا است. یک نگاه به یک اندام جنسی کافی است که آتش نیروی جنسی انسان را شعلهور کند. بررسیهای علمی که با دوربین های مخفی انجام شده نشان می دهد که مردان: در اولین نگاه خود به زنان، ابتدا به چشم آن ها نگاه می کنند. بعد نگاه خود را به قسمت های پائینتر بدن می برند (یعنی: به پستان ها و باسن نگاه می کنند). با دیدن موارد مزبور بدن بیننده برخی واکنش های فیزیولوژیکی نشان می دهد. احساس تحریک شده توسط نگاه یا بو (یا تماس) به بخش های مختلف مربوطه در مغز می رود و آن جا روی آن کار می شود. وقتی آن تحریک مربوط به احساسات، به عنوان یک مسئلة جنسی تهییج کننده فهمیده می شود، سیستم عصبی مربوطه وسیلة تحریک و به کاراندازی اندام های جنسی بعدی را فراهم می کند. (این مطالب مربوط به مسائل جنسی از کتابِ سوئدی «انسان معجزه گرفته شده که یک کتاب علمی است و توسط محققین در قرن بیستم نوشته شده، و بحث آن بدن انسان است).
نقش چشم در برخورد با مسائل جنسی نیز مانند نقش آن در برخورد با غذا است. یعنی چشم ها نیز مانند اعصاب حسی در سطح بدن سیگنال هایی به مغز می فرستند و مغز از آن ها بهره مند می شود. بنابراین لخت بیرون آمدن یا برجسته اندام پوشیدن (یعنی مثلاً شلوار و پیراهن تنگ پوشیدن و باسن و سینة خود را برجسته نمودن) جز این که زن پیش از هرچیز خود را در معرض بهرهوری و استثمار جنسی قرار بدهد و فضای حسرت و حسادت برای دیگران ایجاد کند، هیچ دستاورد دیگری نه برای خود و نه دیگران هیچکدام ندارد.
پوششی که قرآن برای مومنین تعیین نموده چنان که در ترجمة آیه دیدیم: انداختن روسری روی گریبان و انداختن پیراهن روی باسن (یا پوشیدن هر لباس دیگری که باسن و بدن برجسته نباشد) می باشد که یکی از حالات آن را در این تصویر می بینیم. این نوع از پوشش چنان که گفتیم قرآن برای زنان مؤمن تعیین نموده است، (یعنی آیه خطاب به مؤمنین است). و «مؤمنین» یعنی: کسانی که به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند و می خواهند رهنمودهای مذهبی را در زندگی خود به کار بگیرند تا رستگار شوند. «نه این که به عنوان یک اجبار مذهبی برای زنان تعیین کرده باشد. و این آیه نیز از آیات «محکم» است. یعنی همیشه به قوت خود باقی است و ارتباطی به زمان و مکان و شرایط ندارد. (پیش از این گفتیم که «مسائل جنسی» از مسائل غریزی است. غریزه نیز «قرن اول و قرن بیستم» نمی شناسد، «شرق و غرب» نمیشناسد، «انسان وحشی و انسان متمدن» نمیشناسد، «آدم باسواد و بیسواد» نمیشناسد، «آدم بافرهنگ و بیفرهنگ» و غیره را نمیشناسد. بنابراین هرچقدر که دنیا عوض بشود و زندگی و امکانات زندگی عوض بشود، تغییری در غریزه ایجاد نمی شود و معنی و موضوعیت و مبنای علمی این آیه هم چنان به قوت خود باقی خواهد بود).
مغزی که چیزی ندیده، نشنیده و نگفته فکر نیز نمی کند
************
وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لَا یسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْی فَهُمْ لَا یعْقِلُونَ (بقره/171)
«و بحث کردن با کسانیکه ایمان نمیآورند، مانند این می ماند که کسی با کسی که غیر از صدای معمولی و بانگ چیزی را تشخیص نمی دهد جر و بحث کند. این ها کَر و گنگ و کور مادرزادی هستند. به اینخاطر این ها فکر نیز نمی کنند».
************
ــ نکته آیه: آدم کَر و کنگ و کور مادرزادی فکر نمیکند:
همان طور که آیه مطرح کرده مغزی که هیچ گاه چیزی نشنیده و نگفته و ندیده، درواقع فکر هم نمیکند و نمیتواند بکند.
(آیه بحث کردن با کسانیکه به خداوند ایمان نمیآورند (یعنی کسانی که برای خود موضعی دارند و روی آن ایستادهاند و دنبال شناخت نیستند)، به جر و بحث کردنِ کسی با حیوان و یا با کسی که زبان ما را نمیداند تشیبه کرده است. درصورت «جر و بحث» با حیوان و یا کسی که زبان ما را نمیداند، آن ها از آنچه گفته میشود فقط صدای عادی و بانگ را از هم تشخیص میدهند).
عکس العمل نشان دادن پوست
************
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُتَشَابِهًا مََّثَانِی تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ...(زمر/23)
«خدا درست ترین گفتار ها را نازل نمود. کتابی است با موضوعات متناسب هر وضعیتی. پوست کسانی که از عظمت و ابهت خدای خود می هراسند در برخورد با آن عکس العمل نشان می دهد و بعد با یاد خدا پوست و دل آن ها نرم می شود».
************
وقتی انسان احساس سرما یا ترس یا حالات مشابه آن می کند، در هر دو حال بدن با پوست خود عکس العمل نشان می دهد.
پوست از دو لایه داخلی و خارجی تشکیل شده است. قسمت داخلی آن پر از اعصاب است. به کمک ماهیچه های کوچک که به کیسه مو بسته هستند موی بدن بلند می شود. وقتی آن ماهیچه ها منقبض (جمع) می شود کیسه مو ها به شکل مخروطی کشیده می شوند، هر چند مویی نیز نداشته باشند، و باعث چندشی شدن پوست می شوند. این عکس العمل از اشاره بخش مرکزی مغز ریشه می گیرد که پیام کاهش دما را از طریق نخاع دریافت می کند، که آن نیز از طریق اعصاب درک دما در پوست پیام خود را می گیرد. ابتدا هورمون مربوطه ترشح می شود که به صورت عامل فشار روی مجرای خون زیر پوست عمل می کند، طوری که جریان خون و پس از آن پس دادن گرما کم می شود. و پس از آن خود بدن آغاز به تولید گرما می کند. و در پایان کیسه های موها فرمان منقبض شدن را دریافت می کنند.
بخش سمت چپ تصویر نشان می دهد که در وضعیت کاهش دما (سرما) چه عکس العمل هایی در پوست و زیر سطح آن ایجاد می شود، در مقایسه با بخش سمت راست که وضعیت پوست در حالت گرما را نشان می دهد.
سایر عکس العمل های دیگر انسان مانند عکس العمل در برابر ابهت و عظمت و همین طور عکس العمل های دیگر مانند استرس و یا احساس این که مثلاً این وضعیت چطوری از سر آدم خواهد گذشت و غیره، درست مانند عکس العمل پوست که در کاهش دما دیدیم، عکس العمل آن روی پوست آشکار می شود و پوست سفت می شود.
اعصاب گرمایی در پوست
************
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیرَهَا لِیذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیمًا (نسا/56)
«به کسانی که با آیات ما در افتادند آتشی خواهیم چشانید. هر چه پوست آن ها پخته شود آن را عوض کرده تا رنج سوختن را بچشند. خداوند نیرومند است ولی با حکمت کار می کند».
************
عوض نمودن پوست برای چشیدن رنج سوختن به این معنی است که وقتی پوست می سوزد انسان دیگر سوزش سوختن را احساس نمی کند. واقعیت هم همین است. اعصابی که گرما و سوختگی را احساس می کنند در پوست در سطح بدن هستند. اندام های زیر پوست اعصاب احساس گرما و سوزش را ندارند. وقتی پوست می سوزد انسان دیگر گرما و سوختگی را احساس نمی کند.
بازتاب عملکرد های انسان توسط شنوایی، بینایی و پوست
************
حَتَّى إِذَا مَا جَاءُوهَا شَهِدَ عَلَیهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ بِمَا کَانُوا یعْمَلُونَ (فصلت/20)
«تا این که وقتی به آن (آتش) رسیدند شنوایی، دیدگان و پوست آن ها گواهی می دهد که چه کار هایی را انجام می داده اند»!
************
ــ نکته آیه: شنوایی، دیدگان و پوست، کار های انسان را بازتاب می دهد:
وقتی مغز انسان چیزی می شوند یا به چیزی گوش می دهد، و چیزی را می بیند یا به چیزی نگاه می کند؛ ضمن این که از آن نسخه بر می دارد، آن را با فرستنده خود پخش نیز می کند. طوری که می توان با گیرنده آن امواج را گرفت و فهمید که مثلاً فرد به چه نگاه می کند. همین طور در رابطه با مواردی که قبلاً به آن ها نگاه کرده یا گوش داده یا آن ها را انجام داده است.
پوست نیز فقط شکل و نمود اعضای داخلی را نشان نمی دهد بلکه پوست اعضای داخلی را نیز می شنود. مثلاً اگر کسی به ناراحتی قلب (که در داخل سینه قرار دارد) مواجه شود، درد آن از طریق عصبِ خاصِ آن درد، درد را در کتف چپی یا نواحی آن به آدم گوشزد می کند. یا می تواند تصویری از یک درد درونی را به شکل و علامت معینی نشان بدهد که یک متخصص پوست به راحتی می تواند نوع درد و بیماری را تشخیص بدهد. همین طور می تواند عملکرد های انسان در شرایط خاصی (که شرایط قیامت از جمله آن است) را آشکار کند.
خواب و بیداری
************
وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیلَ لِبَاسًا وَالنَّوْمَ سُبَاتًا وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُورًا (فرقان/47)
«و اوست که شب و روز را برای خواب و خواب را برای نیرو گرفتن (مایه آرامش و ثبات) و روز را برای فعالیت (جنبش و کار) قرار داد».
************
شب برای خواب و روز برای فعالیت قرار داده شده
ــ نکات آیه:
1ــ شب برای خواب قرار داده شده و روز برای فعالیت:
بدن انسان ساعات و جدول کاری دارد و در یک ریتم طبیعی مشخصی کار می کند. این جدول کاری بدن با دستگاه تنظیم ضربان قلب"پُر کار" یا"کم کار" می شود. به ترتیب زیر:
ــ ساعت 3 بامداد، ساعتی که سرعت کار قلب مانند فشار خون و دمای بدن به پائین ترین حد خود رسیده، کم کم بدن را به کار می اندازد. کمی پیش از این که ساعت بیدار کننده در مغز (که یک دستگاه سلولی است) فرد را بیدار کند بدن خود را به کار می اندازد.
ــ تقریباً ساعت 6 صبح قلب ضربان های سریع تری را آغاز می کند.
ــ تقریباً ساعت 11 پیش از ظهر قلب به اولین اوج کار خود می رسد. در این وقت و گردش خون بالا ترین فشار را تحمل می کنند و مغز به طور ویژه ای فعال کار می کند. این وضعیت زمان محدودی دارد.
ــ تقریباً ساعت 1 بعد از ظهر خستگی بعد از ظهر خود را بارز می کند و آن وقت هضم غذا آغاز می شود. از قرار معلوم بخش زیادی از خون به طرف اندام هایی که در هضم غذا نقش دارند می رورد که فعال تر هستند و خونی که برای مغز می رود نسبتاً کم است. در این وقت توان بدن تا 20% کاهش پیدا کند.
ــ کار فعال بعدی بدن تقریباً در ساعت 5 بعد از ظهر است. در این وقت قلب خون بیش تری را در جریان خون پمپاژ می کند، غده بزاقی فعالیت هضم غذایی مؤثری را فعال می کند.
ــ نزدیکی های ساعت 7 بعد از ظهر بدن کم کم خود را در راستای استراحت کردن و دوباره نیرو گرفتن جهت می دهد، و فشار خون و تناوب ضربان کاهش پیدا می کند و احساس استرس نیز در ساعات شبانگاهی کم می شود.
به این ترتیب با توجه به وضعیت کارکرد بدن در شبانه روز، چنان که آیه گفته: شب"برای خواب و استراحت" و روز"برای فعالیت" قرار داده شده است.
2ــ خواب برای نیرو گرفتن است:
همان طور که آیه مطرح کرده بدن در خواب نیرو و زندگی می گیرد.
شب فعالیت بدن را کم می کند و روز آن را فعال می کند
************
وَهُوَ الَّذِی یتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیلِ وَیعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ ثُمَّ یبْعَثُکُمْ فِیهِ (انعام/60)
«و اوست خدایی که چون شب به خواب می روید (جان شما را نزد خود برده و) شما را می میراند و کردار شما را در روز می داند و پس از آن مرگ موقت خواب شما را بر می انگیزد.»
************
و این خداست که به وسیله شب فعالیت زندگی شما را می گیرد و می داند در روز بدن شما چه آسیب هایی دیده و دوباره شما را با روز بر می انگیزد.
ــ نکات آیه:
1ــ فعالیت بدن انسان به وسیله شب گرفته می شود و در روز این فعالیت بر انگیخته می شود:
انسان در مغز خود دستگاهی دارد که به امور خواب و بیداری وی می پردازد. این دستگاه که یک دستگاه سلولی است در مغز میانی قرار دارد و از طریق عصب های بینایی با محیط بیرون رابطه دارد. با رو آوردن شب و افزایش تاریکی این دستگاه غده صنوبری در مغز، مغز را تحریک می کند که هورمون (موسوم به ملاتونین) راترشح کند. این هورمون ماده خواب آور بدن است. هر چه بیش تر غده مربوطه عنصر مزبور را ترشح کند فعالیت های مغز بیش تر کاهش پیدا می کند و در نتیجه انسان به خواب می رود.
بر عکس وقتی در دم سپیده دم محیط روشن و روشن تر می شود دستگاه مربوط به غده صنوبری علامت می دهد که تولید و ترشح عنصر مزبور را قطع کند. وقتی تمرکز عنصر مزبور کم می شود نفس های زندگی بیدار می شوند و بدن به کمک هورمون های استرسی خود، خود را برای روز جدید دیگری به کار می اندازد.
به این ترتیب همان طور که آیه گفته: به وسیله شب فعالیت زندگی بدن گرفته می شود و انسان به خواب برده می شود و در روز بر انگیخته می شود. واژه هایی که قرآن استفاده کرده نیز دقیقاً مناسب با کارکرد این سیستم موجود در بدن است. مثلاً از مصدر «بَعث» به معنی بر انگیختن به جای واژه های دیگری که به معنی بیدار کردن هستند استفاده کرده که مناسب کارکرد هورمون های استرسی است.
2ــ بدن در روز آسیب هایی می بیند:
آسیب هایی که بدن انسان به طور پی در پی می بیند مردن برخی از سلول های آن است. و در شب مخصوصاً در هنگام خواب سلول های جدید درست می شوند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع:
پناهی ، حسین /فیض آبادی،حمیده ، بیولوژی در قرآن- ش10 ، انتشارات فیض دانش ،1389
ادامه دارد...