خبرگزاری ایرنا: در عرض حدود 2 قرن ونیم هنرمندان بیشماری در سراسر گیتی ظهور کرده و به عنوان موسیقیدانان برجسته و نوازندگان بی بدیل ویولن به شهرت جهانی دست یافتند اما به جرات می توان گفت که هیچ یک از آنان نتوانستند با هنر پاگانینی برابری کنند. قدرت بی حد وحساب پاگانینی در نوازندگی ویولن به حدی بود که عوام اعتقاد داشتند روح شیطان در او حلول کرده زیرا یک انسان هر قدر هم توانمند باشد نمی تواند با این تسلط بنوازد. اعتقاد مسلط بودن شیطان بر روح پاگانینی خلق داستانها و روایات مختلفی از این اسطوره موسیقی بدنبال داشت و حتی پس از مرگ مانع تدفینش در آرامگاه مسیحیان شد.
از سوی دیگر بجز تعداد انگشت شمار، تقریبا تمام نوازندگان ویولن صرفا بخاطر نواختن این ساز دشوار به شهرت رسیدند. در حالیکه پاگانینی علاوه بر نوازندگی ساز مذکور آهنگساز بی بدیلی نیز بود و نواختن هریک از آثار او نشانگر قدرت فوق العاده نوازندگی است. داستان زندگی و فعالیت های هنری پاگانینی نه تنها در موسیقی بلکه در سایر هنرها تاثیر گذار بوده و بویژه در هنر نمایشی سوژه جالب توجه ای برای فیلمسازان و در نتیجه تولید ده ها فیلم شد.
کودکیِ توام با ناکامی و حسرت
آنتونیو پاگانینی و ترسا بوچاردو زوج کارگر و فقیر در 14 فوریه سال 1782 میلادی برابر با 25 بهمن ماه 1160 خورشیدی در بندر «جنوا» ایتالیا صاحب فرزندی شدند که نامش را نیکولو گذاشتند.
نیکولو از پنج سالگی ماندولین (ساز زهی کوچک تر گیتار) را نزد پدرش آنتونیو و مادرش ترسا که هر دو نوازنده آماتوری بودند آموخت و پس از دو سال به نواختن ویولن پرداخت و درسهای مقدماتی این ساز را نیز از پدر آموخت. نبوغ موسیقایی نیکولو از همان ابتدا ظهور کرد به طوری که پس از چند ماه قادر بود هر قطعه ای را در نگاه اول بنوازد.
آنتونیو پاگانینی در مورد آموزش ویولن فرزندش، نیکولو بسیار سختگیر بود بطوریکه پاگانینی بعدها در یادداشت هایش نوشت: به دشواری می توان پدری سختگیرتر از او را تصور کرد، وقتی به اندازه کافی در نظرش کوشا نبودم برای این که تلاشم را دو برابر کنم مرا گرسنه نگاه داشته و تنبیهم می کرد که این امر موجب ضعیف شدن بدن و به خطر افتادن سلامتی ام شد.
نیکولو چنان به موسیقی علاقه داشت که حتی زنگ کلیسا هم او را از حالت عادی خارج می کرد. وی برای اینکه زودتر به نتیجه برسد مجبور بود بدون بازی و تفریح با همسالان خود هر روز ساعت ها با ویولن کوچک خود تمرین کند.
پدرش او را به مدرسه نفرستاد لذا نیکولو از تعلیم و تربیت صحیح برخوردار نشد. تنها تعلیم کودک، آشنایی با نتهای موسیقی بود و از آن پس با کوشش و زحمت بسیار به تمرین های سخت ویولن پرداخت و به تنهایی تکنیک های ویولن را فرا گرفت و بزودی توانست قطعات دشواری از آثار باخ، کورلی، ویوالدی، تارتینی، مونتوردی، ویوتی و سایر آهنگسازان شهیر جهان را بنوازد.
پدرش او را برای اجرای یک کنسرت به کلیسا برد و او با چنان استادی ویولن نواخت که همه از استعداد غیرعادی او تعجب کردند. هیچ کس گمان نمی کرد که این کودک لاغر اندام و زشت بدون معلم در نواختن ویولن به آن پایه قدرت رسیده باشد.
پاگانینی پس از آنکه درس های مقدماتی موسیقی را از پدرش آموخت زیر نظر جیوانی سروتو به تکمیل دانسته هایش پرداخت و در 11 سالگی با اجرای یکی از دشوار ترین کنسرتو های ویولن در برابر مردم شگفتی آفرید. با این حال برای فراگیری نکات فنی و تکنیک بهتر این ساز به پارما رفت و نزد الساندرو رولا نوازنده صاحب نام ویولن مشغول به کار شد. در سال 1797 برای ادامه یادگیری به لومباردی سفر کرد و یک سال بعد در سن 16 سالگی به مرحله ای از کمال رسید که استادان توانایی تعلیم او را نداشتند و جملگی بر این عقیده بودند که مطلب جدید به عنوان درس و آموزش برای پاگانینی وجود ندارد.
او از این زمان به بعد به اجرای کنسرت های گوناگون پرداخت. نخستین بار در نقش سولیست (تکنواز) ظاهر شد و برای اجرای برنامه در ایتالیا از شهری به شهر دیگر سفر می کرد و اعجاز می آفرید. پاگانینی دوره آهنگسازی را نگذرانده بود ولی از آنجا که تکنیک نوازندگی اش از دشوارترین قطعات آهنگسازان بسیار بالاتر بود مجبور به تصنیف آهنگ شد و اجراهایش را به آثار آهنگسازان دیگر محدود نکرد. وی می توانست پاساژهای بسیار سخت ویولن را که اجرای آن مهارت بسیار لازم داشت بدون تمرین در یک چشم به هم زدن بنوازد.
تا آن زمان بسیاری از آثار موتزارت، بتهوون و روسینی در تالار اجرا شده بود ولی مردم برای شنیدن پاگانینی مشتاقانه به تالار کنسرت روی می آوردند تا شاهد نبوغ این هنرمند باشند. با وجود ویولنیست های سرشناسی چون ویوتی، رودلف کروتزر، پییر رد، پییر بایلوت و غیره در سده هجدهم، پاگانینی گوی سبقت از همه آنان ربود و به عنوان بزرگترین «ویرتوزو» ویولن مطرح شد. (نوازندگان فوق حرفه ای را «ویرتوزو» همان ساز می نامند. از صدها نوازنده حرفه ای، یکی به درجه ویرتوزو نایل می شود.) عده ای از منتقدان موسیقی که 26 سال پیش هنر نمایی موتزارت را دیده بودند، بار دیگر گوش ها را تیز کردند تا هنر پاگانینی، استاد ویولن را مورد نقد و بررسی قرار دهند.
دریافت جایزه ای گرانقیمت برای نواختن دشوار ترین قطعه موسیقی
جیوانی پاچینی آهنگساز ایتالیایی اجرای کنسرتوی بسیار دشوار خود را به مسابقه گذاشته و از آن جایی که می دانست کسی قادر به نواختن قطعه اش نیست، برای ویولنیستی که بتواند آن را بنوازد ویولن گران قیمت خود را به عنوان هدیه در نظر گرفت. تا آن وقت بسیاری از نوازندگان ویولن برای به دست آوردن ویولن و آزمایش استعداد خود مدت ها وقت خود را به تمرین کنسرتو در خانه این آهنگساز گذرانده بودند و به رغم راهنمایی های استاد، نتوانستند از عهده اجرای آن برآیند و عقیده داشتند که کنسرتو پاچینی با ویولن قابل اجرا نیست.
تا اینکه یک روز پاگانینی نزد او رفت، آهنگساز مذکور که او را نمی شناخت، مدتی به چهره اش خیره شد و از آنجا که اطمینان داشت وی نیز مانند سایر نوازندگان از عهده اجرای اثرش بر نمی آیند، گفت: اگر بتوانید این کنسرتو را بدون هیچ مشکلی اجرا کنید ویولن استرادیواریوس من به شما تعلق خواهد گرفت. پاگانینی در پاسخ گفت: «در این صورت می توانید با ویولن خود وداع کنید.» آنگاه بدون تامل کنسرتویی را که تا آن زمان ندیده بود چنان با سهولت و زبردستی نواخت که پاچینی از فرط حیرت از حال رفت.
به زودی پاگانینی مشهور شد و شاگردان بسیار به محضر او آمدند. در آن میان یک نوازنده جوان ویولنسل به نام چیاندلی برای استفاده از مکتب پاگانینی نزد او آمد. با آنکه پاگانینی با ویولنسل کار نکرده بود، توانست چند نکته از رموز نوازندگی این ساز را به او بیاموزد، به طوری که چیاندلی در مدتی کوتاه به حدی در نواختن این ساز مهارت یافت که ارکستر پادشاهی ناپل او را به سمت نوازنده اول ویولنسل استخدام کرد.
اجرای سونات ویولن تنها با یک سیم
نخستین کنسرت معروف پاگانینی در تالار اسکالای میلان و پس از آن در وین برگزار شد و هنرنمایی او موجب افزایش شهرتش گشت. در آن شهر پاگانینی یک سونات ویولن را به طرز خارق العاده به اجرا گذاشت.
یکی از روزنامه های وین در این باره می نویسد:
پاگانینی در هر قسمت از سونات یکی از سیم های ویولن را از کار می انداخت، قسمت اول را روی چهار سیم، قسمت دوم را روی سه سیم، قسمت سوم را روی دو سیم و بالاخره قسمت چهارم را روی یک سیم نواخت.
پاگانینی این شیوه را به آن جهت به کار برده بود که یک بار یکی از سیم های ویولنش پاره شد و او بدون آنکه کنسرت را متوقف کند با سه سیم سونات ویولن را نواخت. پاگانینی بعدها سوناتی برای سیم ' سل ' نوشت که اجرای آن بسیار دشوار است.
آفرینش 24 کاپریس
از سال 1801 تا 1807 با توجه به خصوصیات تکنیکی خود به تصنیف 24 قطعه پرداخت که به 24 کاپریس شهرت یافت و از مهمترین آثار ویولن محسوب شده و اجرای آنها فقط از عهده نوازندگان بسیار ماهر و زبردست بر می آید و آهنگسازان آن را دایرةالمعارف تکنیک پاگانینی نامیده اند. اجرای قطعات پاگانینی بویژه 24 کاپریس این هنرمند تنها در کارنامه ویرتوزوهای ویولن بچشم می خورد و هر نوازنده حرفه ای قادر به اجرای آنها نیست.
اجرای ویولن توسط شیطان یا پاگانینی
پاگانینی پیش از آن در اکثر شهرهای ایتالیا کنسرت داده و مشهور شده بود. او پس از سال ها مسافرت و اجرای کنسرت در شهرهای اروپا به ایتالیا بازگشت تا در کارناوال رم شرکت کند. اهل رم که آوازه شهرت او را شنیده بودند هنوز با او آشنایی نداشتند و به این جهت می خواستند بدانند که صاحب این قریحه عالی کیست.
در سال 1819 کارناوال بزرگی با حضور وی در رم برپا شد. انبوه جمعیت در میدان بزرگ شهر دیده می شد و تعداد بسیاری نیز برای دیدن و شنیدن هنرنمایی این اسطوره ویولن به تالارکنسرت هجوم آورده بودند. در میان مردم معروف بود که پاگانینی قدرت نوازندگی را از شیطان کسب کرده است. در آن شب نیز حضار دائما زیر گوش از هم می پرسیدند و می خواستند از گذشته این مرد اسرار آمیز که هیچ شباهتی به انسان عادی نداشت آگاه شوند و اورا از نزدیک ببینند.
در این هنگام مردی از گوشه صحنه نمایان شد و در حالی که ویولنی کهنه در دست داشت به وسط صحنه آمد. صورت گندم گون و کشیده، گونه های فرو رفته، بینی منحنی، چشمان قیر گون و موهای سیاه و بلند او که شولیده روی شانه هایش ریخته بود چنان حال مرموز به او داده بود که حضار بی اختیار چند ثانیه سکوت کردند. حتی لبخند کوچکی که با قیافه جدی او تناسبی نداشت نتوانست اثر مطلوبی در تماشاگران داشته باشد. با این حال وقتی در وسط صحنه تعظیم کرد همه پاگانینی را شناختند و پس از آن غریو تحسین و صدای کف زدن جمعیت برخاست.
وقتی پاگانینی قطعات کنسرت را اجرا می کرد همه حضار بدون استثنا تصدیق می کردند که تا آن زمان نوازنده ای به استادی و قدرت او ندیده اند زیرا تکنیک هایش چنان ماهرانه بود که هیچ ویولنیستی توانائی برابری با اورا نداشت. با این همه هیچکس نمی توانست تصور کند که این استادی در قبال چه رنج ها و تحمل چه مشقتی حاصل شده است. رنج هائی که پاگانینی در دوران عمرش متحمل شده بود اثر عمیقی در قیافه او گذاشت و به تدریج چهره استخوانی و پریده ای پیدا کرد زیرا از اوان کودکی برای کسب درآمد به اصرار پدرش به کار نوازندگی مشغول شده بود.
تماشاگران در تالار کنسرت که تا آن زمان چنین استادی ندیده بودند به یاد شایعاتی که از پاگانینی در راستای کمک گرفتنش از شیطان شنیده بودند، افتادند. این تصور به ویژه وقتی قوت گرفت که پاگانینی یکی ازقطعات معروف خود به نام «رقص شیطان» را آغاز کرد.
یکی از حضار چنان متوحش شده بود که تصور می کرد شیطان را می بیند و ناگهان فریاد کشید : «آنجا، پشت سر پاگانینی، شیطان ایستاده است و ویولن می نوازد، کافی است، تمام کنید!» پاگانینی ناچار آهنگ را قطع کرد و به کنار رفت و مردم بجز پرده ای که در پشت صحنه آویخته بود چیزی ندیدند. با این همه مردم وحشت کردند و عده ای به زانو در آمده و روی سینه خود صلیب رسم می کردند تا از شر شیطان در امان بمانند.
پاگانینی در زمان حیات خود هیچگاه چنان که شایسته هنرش بود مورد تحسین قرار نگرفت. مردم که هنوز تحت تاثیر اوهام مذهبی بودند به جای آن که هنرش را مورد قدردانی قرار دهند به شیطان نسبتش می دادند و از او وحشت می کردند. به علت این گونه قضاوت های سطحی پاگانینی مدت زیادی از مردم کناره گرفت. پاگانینی بزرگترین نوازنده ای بود که دنیای موسیقی به خود دیده است او نسبت به تکنیک زمان خود به طور فوق العاده ای پیشی جست.
در هر حال به رغم موهوماتی از قبیل ارتباطش با شیطان، موسیقی اش بسیار انسانی است نغمه های او گاه چنان ظریف و حساس است که کمتر آهنگسازی توانائی برابری با آن را دارد و گاه چنان شنونده را به هیجان می آوردکه گویی نوای ویولنش هنوز بر قلبها فرمانروائی می کند.
درگذشت
پاگانینی در 27 می سال 1840 میلادی برابر با ششم خرداد 1219 خورشیدی در نیس در نهایت فقر و تنگدستی و دربدری درگذشت. بدینسان زندگی مردی که دنیای جدیدی را در تکنیک ویولن گشود در 57 سالگی در نهایت قدر ناشناسی پایان یافت. تفکر شیطانی بودن حتی پس از مرگ نیز دامنگیر او شد و کلیسای کاتولیک از تدفین این هنرمند عالیقدر در گورستان مسحیان ممانعت کرد. جسد پاگانینی مدت ها از محلی به محل دیگر انتقال می یافت تا آنکه توسط طرفدارانش در محلی نامعلوم دفن شد و سرانجام پس از پنج سال در گورستان پارما در ایتالیا به خاک سپرده شد و به این ترتیت سرگذشت سرگشتگی نوازنده ای که فقط یکبار در دنیای هنر ظهور کرد به پایان رسید.