ماهان شبکه ایرانیان

مواضع سیاسی حضرت زهرا (س) در دفاع از ولایت امام علی (ع)

پیرامون شخصیت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (س) نگارشهای فراوانی انجام پذیرفته است. در برخی از کتابنامه ها حدود دو هزار عنوان نگارش مستقل در مورد صدیقه طاهره (س) معرفی شده است

درآمد

پیرامون شخصیت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (س) نگارشهای فراوانی انجام پذیرفته است. در برخی از کتابنامه ها حدود دو هزار عنوان نگارش مستقل در مورد صدیقه طاهره (س) معرفی شده است.[1]با توجه به شخصیت جهانی صدیقه کبری (س) نقد و بررسی ابعاد مختلف زندگی ایشان از زاویه فرهنگی، اجتماعی، فردی، اقتصادی، سیاسی، مادی و معنوی فراتر از آفاق اندیشه های ما خاکیان است، زیرا وجود مقدس و نورانی حضرت از مصادیق بارز ثقلین و محور و کانون ثقل کبیر بوده و عقل بشری از درک مراتب وجودی آن ذوات مقدسه ناتوان است، همچنان که از درک قرآن کریم (ثقل کبیر) عاجز مانده است. آنچه تاکنون پیرامون ثقلین نگارش یافته، در حد فهم قاصر بشری بوده و در عین حال تنها معدودی از نوشته ها به زندگی سیاسی آن حضرت پرداخته است. در این میان، برخی نگارشها به ترجمه و شرح خطبه های آن حضرت پرداخته اند[2] و برخی دیگر نیز در ضمن نقد و بررسی ابعاد مختلف زندگی حضرت به سیره سیاسی ایشان نیز اشاره کرده اند.[3] نگارش‏هایی هم در دهه های پسین عمده مباحث خود را به زندگی سیاسی صدیقه کبری (س) اختصاص داده اند. [4]با این حال، همچنان خلأها و حلقه های مفقوده بسیاری در این زمینه وجود دارد که شناخت آن به نقد و بررسی علمی نیاز مبرم دارد؛ زیرا بیشتر نویسندگان به جای پژوهش مسائل سیاسی به فضائل و مناقب صدیقه کبری (س) پرداخته اند. بر این اساس، تازگی نوشتار حاضر در این است که برخلاف نگاه اغلب پژوهشگران و به ویژه اهل سنت - که این بحث را به عنوان «الخطبه الفدکیه» عنوان کرده اند - اثبات می نماید که اعتراض‏ها و موضعگیری‏های حضرت در قبال جریان حماسی غدیر و دیگر موارد حساس تاریخی، کاملاً سیاسی و در دفاع از امامت و رهبری اسلام یعنی جانشینی بلافصل رسول خدا (ص) توسط امیرمؤمنان (ع) بوده است و بازخواهی میراث فدک و امثال آن پیش‏درآمد و مقدمه این دفاع سرنوشت ساز و الهی به شمار می رود.

مروری بر غصب خلافت و یورش به خانه زهرای اطهر (س)

به دنبال جریان سقیفه، مهم ترین اعتراضی که علیه جریان حاکم شکل گرفت، اعتراض به حق اهل بیت بود که توسط صدیقه کبری (س) در دو بعد اعتقادی و سیاسی بروز و نمود پیدا کرد. یورش به خانه صدیقه اطهر و آتش زدن آن توسط عمال خلیفه اول، از وقایع دردناکی است که پس از شهادت رسول خدا (ص) رخ نمود. چون خلیفه پس از اطلاع از جریان تحصن گروهی از نخبگان صحابه در خانه امیرمؤمنان امام علی (ع)، عده ای را به سرکردگی عمر جهت گرفتن بیعت از ایشان و متحصنان گسیل داشت و دستور داد در صورت مخالفت، آنان را بکشند و خانه را به آتش بکشند. حضرت فاطمه (س) چون عمر را آتش به دست دید فرمود: آمده ای که خانه مرا آتش بزنی؟ وی گفت: آری، مگر اینکه با امت در بیعت با خلیفه اول همراه شوید (نک: ابن عبد ربه، العقد الفرید 1403: 4/ 26؛ ابن قتیبه، الامامه و السیاسه 1370: 1/ 13؛ بلاذری، أنساب الأشراف: 2/ 268؛ طبری، تاریخ طبری: 2/ 443، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه 1385: 2/ 5-60؛ متقی هندی، کنز العمال (منتخب) در حاشیه مسند احمد: 2/ 174 ) صدیقه کبری (س) پشت در آمد و فرمود: بدتر از شما ندیده ام! جنازه رسول خدا (ص) را روی دست ما نهاده و خلافت را بدون مشورت با ما، میان خود تقسیم کرده اید؟![5]

صدیقه اطهر (س)، در ادامه سخنانش فرمود: گویا شما هیچ اطلاعی از مراسم رسمی غدیر و سخنان رسول خدا (ص) ندارید. به خدا سوگند، امر ولایت را در آن روز چنان محکم و استوار ساخت که هیچ جای طمع ورزی را برای شما باقی نگذاشت، ولی شما آن را رعایت نکردید و رابطه خود را با رسول خدا (ص) بریدید. یقیناً خداوند میان ما و شما در دنیا و آخرت داوری خواهد کرد.[6]

جریان یورش به خانه صدیقه طاهره (س) را همه مورخان مسلمان (شیعه و سنی) ذکر کرده اند، لیکن اهل سنت این واقعه را به صورت سربسته و مجمل و پژوهشگران شیعی آن را به صورت مفصل گزارش نموده اند. چنان که در گزارش سلیم بن قیس هلالی آمده است: مهاجمان، در خانه را آتش زدند و با فشار بر آن، حضرت زهرا (س) را میان در و دیوار نهادند و حضرت با عمر روبه رو شد. او با غلاف شمشیر بر پهلوی صدیقه طاهره (س) کوبید و وقتی حضرت دستانش را بلند کرد، با تازیانه بازوان حضرت را آزرد (نک: ابن قیس، اسرار آل محمد (ص): 227 ).

آنچه درباره این گزارش‏ها باید مورد توجه قرار گیرد این است که در آغاز کار مورخان و محدثان از گزارش جسارت‏های مهاجمین به بیت صدیقه طاهره (س)، مانند: فشار «در» توسط مهاجمان، سقط محسن (ع) و ضرب با تازیانه توسط قُنفذ و با اشاره و دستور عمر و دستگیری امیرمؤمنان (ع) و تهدید به قتل وی و... امتناع نمی کردند، لیکن بعدها به منظور حفظ موقعیت کارگزاران سقیفه از آن طفره رفتند (نک: شیخ طوسی، تلخیص الشافی: 3/ 76).[7]

هجوم به دودمان زهرای اطهر (س) چنان مشهور است که محمد حافظ ابراهیم مصری[8] آن را از افتخارات خلیفه دوم برشمرده و می گوید: «گفتاری که عمر به علی (ع) گفت (و تو گوینده و شنونده را گرامی بدار): اگر بیعت نکنی خانه ات را به آتش می کشم و کسی را در آن باقی نمی گذارم، هر چند دختر محمد مصطفی (ص) در آن حضور داشته باشد. چه کسی جز عمر می تواند چنین سخنی را در برابر یکه تاز عدنان و حامی آن علی (ع) بر زبان راند» (حافظ، دیوان شاعر نیل: 82). [9]

اظهارات خلیفه اول در لحظه های پایانی عمر که: «کاش حرمت خانه فاطمه را پاس می داشتم و فرمان حمله به آن را صادر نمی کردم، کاش بار خلافت را در جریان سقیفه به عهده نمی گرفتم و کاش «الفجائه» (ایاس بن عبدالله) را در آتش نمی سوزاندم» (طبری، همان: 3/ 236؛ ابن ابی الحدید، همان: 2/ 463)، دلیل قاطعی است بر وقوع حمله به خانه حضرت (ع). از نظر قرآن کریم و سنت رسول خدا (ص) هیچ کس حق ندارد بدون اجازه وارد خانه کسی شود، به ویژه خانه رسول خدا (ص) و دودمان او که نهی صریح قرآنی دارد (طبری، همان: 3/ 236؛ ابن ابی الحدید، همان: 2/ 463) آیات 27 و 28 و 36 سوره نور و آیه 53 سوره احزاب مسلمانان را از ورود به خانه دیگران و به ویژه رسول خدا (ص) برحذر داشته و هشدار می دهد. [10]بر پایه گزارش انس بن مالک از رسول خدا (ص)، حضرت در پاسخ پرسش خلیفه اول فرمود، بیت علی و زهرای اطهر از بهترین مصادیق آیه 53 سوره احزاب است (نک: سیوطی، الدر المنثور: 5/ 91؛ شواهد التنزیل: 1/ 533 ).

مواضع سیاسی صدیقه طاهره (س)

مواضع صدیقه طاهره (س) در برابر کارگزاران سقیفه، علی رغم تلاشهای برخی از پژوهشگران اهل سنت که می کوشند آن را در جهت مسائل اقتصادی و یک دعوای مالی تفسیر نمایند، مسئله ای صددرصد سیاسی و در دفاع از امامت و ولایت امیرمؤمنان (ع) بوده است و نه صرفاً موضوعی اقتصادی؛ [11] چه اگر قیام و اعتراض صدیقه اطهر (س) تنها بر سر مسائل مالی و غصب فدک بود، باید تمامی استدلال‏های حضرت در مورد فدک و ارث باشد، لیکن خطبه ها و استدلالها و احتجاجها فراتر از فدک بوده و عمده بحث، خلافت و جانشینی رسول خدا (ص) است. از این رو، در این خطابه ها به قابلیتها و شایستگیهای امیرمؤمنان (ع) و مسئله غدیر خم استناد می نماید و این امر بی اهمیت و جزئی بودن دیگر مسائل در برابر آن را می نمایاند. البته ناگفته نماند که با قابل توجه بودن عائدات فدک و خمس غنائم خیبر، این امر از نظر اقتصادی نیز هم برای خلیفه اهمیت بسیاری داشت و هم برای اهل بیت وحی.

پیشینه تاریخی فدک

فدک در نود کیلومتری شمال مدینه منوره و در تصرف یهود خیبر بوده است. پس از فتح خیبر توسط رسول خدا (ص)، اهالی فدک و وادی القُرا با رسول خدا (ص) مصالحه کردند و بدون جنگ تسلیم شدند (نک: حموی، المعجم البلدان 1401: 6/ 417؛ سمهودی، وفاء الوفاء: 1280؛ ابن منظور، لسان العرب: 10/ 203، فیومی، المصباح المنیر: 465؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ 1408: 2/ 152). طبق قانون قرآن، سرزمین‏هایی که بدون جنگ به تصرف مسلمانان درآید به ملک شخصی و ویژه رسول خدا (ص) درمی آید و بر اساس آیه فیء، غنائم «فتوحات مصالحه ای» از آن رسول خدا (ص) و نزدیکان او و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان است. [12]فدک نیز جزو این اموال بوده و ملک طلق رسول خدا (ص) محسوب می شده است که ایشان می توانستند به هر کسی که بخواهند ببخشند. بر اساس گزارش حدیث پژوهان، مفسران و مورخان فریقین، رسول خدا (ص) فدک را به حضرت زهرا (س) بخشیده است. میثمی نقل کرده که رسول خدا (ص) پس از نزول آیه «و آت ذا القربی حقّه» (اسراء: 26) صدیقه طاهره (س) را فراخواند و فدک را به او عطا فرمود (نک: مجمع الزوائد: 7/ 139؛ سیوطی، همان: 4/ 321؛ عیاشی، تفسیر عیاشی: 2/ 287؛ صدوق، عیون أخبار الرضا 1380: 1/ 233؛ مرعشی، إحقاق الحق 1418: 33/ 35؛ مجلسی، بحارالانوار 1421: 29/ 106؛ عوالم العلوم: 11/ 427؛ کلینی، اصول کافی 1379: 1/ 494؛ راوندی، الخرائج و الجرائح: 103-105). بنابراین، روشن است که فدک از اموال ویژه پیغمبر اسلام (ص) بوده و آن را به دخترش صدیقه طاهره (س) بخشیده است. افزون بر این، بر اساس پژوهشهای تاریخی، فدک دارای نخلستانهای فراوان و چشمه های جوشان و محصول سالانه فراوانی بوده است (نک: حموی، معجم البلدان: 3/ 105). به همین دلیل، پس از احتجاجات زهرای مرضیه (س) و محکومیت خلیفه و تصمیم وی به برگردانیدن آن به حضرت زهرا (س)، عمر گفت: اگر فدک را برگردانی هزینه سپاه اسلام را از کجا تأمین می نمایی؟ (نک: صدر، فدک فی التاریخ: 3/ 391). بر اساس گزارش ابن ابی الحدید به نقل از علی بن نفی شیعی، فدک دارای نخلستان بسیار بزرگی برابر نخلستان‏های کوفه در قرن ششم بوده (نک: ابن ابی الحدید، همان: 16/ 236) و درآمد سالیانه آن به بیست و چهار تا هفتاد هزار دینار بالغ می شده است (نک: محدث قمی، سفینه البحار 1414: 7/ 45). به طوری که محصول آن به تنهایی می توانسته تا سال‏ها همه بنی هاشم را از نظر مالی از دولت سقیفه بی نیاز کند (نک: شهیدی، فاطمه دختر محمد (ص): 59).

کارگزاران سقیفه برای مصادره املاک فاطمه زهرا (س) به حدیثی استناد می کردند که تنها راوی آن خلیفه اول بود، نه اهل بیت آن را می شناخت و نه با قرآن سازگار بود؛ چه عبارت «إنّا لا نُوَرِّث، ما ترکناه صدقهٌ » (نک: مسلم، همان: 886 – 887؛ بخاری، همان: 749؛ ابن ابی الحدید، همان: 16/ 252 ) مخالف نص صریح آیات قرآن «وَ وَرثَ سُلیمانُ داودَ» (نمل / 16 ) و «و أولوا الأرحامِ بَعضُهُم أولی بِبَعضٍ فی کتابِ الله... » (أنفال: 75) و «یوصیکُمُ اللهُ فی أولادِکُم للذّکَرِ مِثلُ حظّ الأنثیین» (نساء: 11 ) است. افزون براین، با حدیث متواتر و معتبر ثقلین که بر اساس آن، اهل بیت (ع) با قرآن و قرآن با اهل بیت است و تا پای حوض کوثر هرگز از هم جدا نمی شوند، نیز ناسازگار است.

حضرت زهرا (س) در رد حجیت روایت مذکور و اثبات عدم شایستگی خلیفه اول، خطاب به او، چنین استدلال می کند: پسر ابی قحافه! آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم، چه دروغی آشکار و سخن ناروایی گفته ای! ! آیا عمداً کتاب خدا را کنار گذاشته و آن را پشت سر انداخته اید؟[13].

نزاع در مورد فدک به دو صورت گزارش شده است: 1- ارث 2- نحله و بخشش که از طرف رسول خدا (ص) به صدیقه کبری (س) هبه شده بود. [14]

ابن ابی الحدید می گوید: حضرت فدک را به عنوان ملکی که رسول خدا (ص) به او بخشیده بود مطالبه می کرد و خلیفه با استناد به یک حدیث بی پایه و بر خلاف همه قوانین اسلامی، درخواست وی را رد کرد و شهود را نپذیرفت. این در حالی است که ادعای جابر و ابوبشیر مازنی را مبنی بر اینکه از رسول خدا (ص) طلب دارند، پذیرفت و آن را پرداخت کرد (بخاری، همان: 474؛ ابن سعد، الطبقات الکبری: 2/ 318) اکنون این پرسش مطرح است که خلیفه اول بر روی چه مبنایی ادعای افراد عادی را بدون شاهد می پذیرد، اما سخنان فاطمه زهرا، علی مرتضی و حسنین (ع) را که معصوم اند و قرآن بر عصمت آنان گواهی داده است[15] رد می کند؟! تاریخ نشان داد که خلیفه اول حتی خود نیز به ادعای خویش پایبند نبوده است، بلکه وصیت کرده که وی را در سهم الارث عایشه از اموال رسول خدا (ص) - که بر فرض ارث بردن ورثه و بر خلاف ادعای خلیفه - یک هفتاد و دوم می شد در خانه رسول خدا دفن کنند و عمر نیز چنین کرده است.

بر اساس گزارش حلبی، خلیفه اول ادعای خویش را نقض کرد، سند فدک را نوشت و به حضرت زهرا (س) داد، اما عمر آن را از حضرت گرفت و پاره کرد (. نک: امینی، الغدیر 1416: 8/ 335 – 336) پس از آن، عمر در زمان خلافت خود آن را به اهل بیت برگرداند. اما بار دیگر آن را از اهل بیت باز پس گرفت و به مروان - تبعید شده رسول خدا (ص) – بخشید. در دوران بنی امیه نیز فدک دست به دست می شد. این امر نشان می دهد که ادعای خلیفه اول مبنی بر ارث نبودن فدک و صدقه بودن آن، نخست توسط خود وی و سپس از سوی جانشینانش نقض شده است.[16]

آیا مسئله فدک امری سیاسی نبود؟

از استدلال ما و عملکرد متناقض خلیفه اول و خلفای بعدی برمی آید که مصادره املاک و داراییهای اهل بیت عصمت و طهارت (ع) از طرف خلیفه، یک امر کاملاً سیاسی بوده و حکومت با این کار قصد داشته که دست اهل بیت (ع) را از دارایی‏های دنیا تهی کند، تا مردم از خاندان عصمت و طهارت روی برتابند و به اهل سقیفه روی آورند.[17]از سوی دیگر، نزاع صدیقه کبری (س) با خلیفه تنها بر سر ارث و میراث نبود، بلکه آن حضرت، علاوه بر فدک و ارث، سهم ذوی القربی را نیز – که قرآن به آنان می دهد – مطالبه می فرمود (ابن ابی الحدید، همان: 16/ 230؛ طبری، همان: 3/ 208). افزون بر این، مطالبه چهارمی هم وجود داشت و آن خمس غنائم بود که بر اساس قرآن، باید به اهل بیت پرداخت شود (نک: مظفر، دلائل الصدق 1395: 3/ 44).

بر این اساس، مسئله فدک نه صرفاً یک اختلاف مالی، بلکه یک امر بسیار بزرگ سیاسی بود و مسئله ولایت امیرمؤمنان (ع) و جانشینی رسول خدا (ص) و جریان حماسی غدیر خم، در پشت سر این نزاع به ظاهر اقتصادی قرار داشت. از این رو، کارگزاران سقیفه با علم به حقانیت علی (ع) در مسئله خلافت اسلامی و با علم به صداقت و حقانیت صدیقه طاهره (س) و صداقت شهود قضیه، در برابر خواسته های مشروع و به حق حضرت مقاومت کردند و از برگردانیدن فدک و دیگر حقوق ایشان امتناع ورزیدند. این رویگردانی به این سبب بود که اگر آن روز خلیفه سخنان حضرت را می پذیرفت، ناچار باید فردای آن روز ادله حضرت در امر خلافت، امامت، رهبری و جانشینی سیاسی رسول خدا (ص) را نیز به همین صورت بپذیرد و آن را به علی (ع) برگرداند. از این رو، از اول در برابر قرآن و عترت (ع) ایستاد و با ثقلین و یادگاران رسول خدا (ص) درافتاد.[18]

فدک پیوسته به همراه خلافت اسلامی در طول تاریخ اسلام از سوی ائمه اهل بیت (ع) مورد مطالبه بوده است. چنان که در جریان گفت وگوهای هارون الرشید عباسی با امام کاظم (ع)، هارون از امام خواست که حدود فدک را معین کند تا آن را برگرداند. امام (ع) حد اول آن را عدن، حد دوم را سمرقند، حد سوم را آفریقا و حد چهارم را دریای ارمنستان تعیین فرمود. هارون از شنیدن آن، حیرت زده پرسید: پس برای ما چه می ماند؟! امام (ع) فرمود: گفتم که اگر معین کنم آن را برنمی گردانی (مناقب آل ابی طالب (ع): 4/ 320 ). چنان که می بینیم، فدک عنوان دیگر خلافت است، چون هم سقیفه چیان فدک را نماد تصرف خلافت می دانند و هم اهل بیت عصمت (ص)، آن را نسخه دیگر خلافت غصب شده علوی می پندارند.

در نگاه تاریخ، خواسته های حضرت زهرا (س) از سردمداران سقیفه منحصر به فدک نبوده است، بلکه نگاهی گذرا بر بیانات به یادگار مانده از آن حضرت در مجامع حدیثی، تاریخی، تفسیری و ادبی فریقین نشان می دهد که عمده اعتراض حضرت صدیقه کبری (س) به جریان سقیفه است که شدت این اعتراض در غصب فدک و خلافت و به ویژه وجهه شرعی و دینی دادن به این غصب متبلور می گردد. استدلالهای حضرت آنجا صورت جدی تری به خود گرفت که غاصبان با جعل حدیث حتی در برابر ثقلین ایستادند و این احادیث جعلی را به پیامبر اکرم’ نسبت دادند و منکر واقعه غدیر و مشروعیت و ولایت انتصابی و مردمی امیرمؤمنان (ع) شدند.[19]

ویژگیهای بارز مبارزات صدیقه کبری (ع)

مبارزات فاطمه زهرا (س) که خود حجّت عملی ائمه معصوم (ع) بود، دارای ویژگیهای فراوانی است، لیکن در اینجا تنها به بیان نمونه های بارز و مهم آن می پردازیم.

الف. جایگاه ویژه حضرت زهرا (س) در امت اسلامی

زهرای مرضیه (س)، تنها فرزند و یادگار رسول خدا (ص) و مورد قبول همه مسلمانان بود و جایگاه و مقام او را در قالب تعابیر «سیدة نساء العالمین، أمّ أبیها، فداها ابوها، فاطمة بهجةُ قلبی، فاطمة بضعةٌ مِنّی، من آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله، ان الله یغضِبُ لِغضب فاطمة و یرضی لِرضاها و... » پیوسته از رسول الله (ص) شنیده بودند.  اعتراض حضرت با این موقعیت و جایگاه می توانست جامعه را به نفع او متحول نماید.

1- سقیفه چیان آن حالت خصمانه را که با امام علی  (ع) و بنی هاشم ابراز می داشتند، در برابر صدیقه اطهر (س) نداشتند، چون از جایگاه دینی و اجتماعی ایشان در میان مسلمانان هراس داشتند. از این رو، تا حضرت زنده بود، علی (ع) با خلیفه اول بیعت نکرد (نک: ابن ابی الحدید، همان: 16/ 12 – 46؛ مسعودی، مروج الذهب 1422: 1/ 463؛ التنبیه و الاشراف: 250) و سقیفه چیان هم - با همه اصرار عمر بر اجبار اهل بیت وحی بر بیعت با خلیفه اول - می گویند: چندی که زهرای اطهر (س) زنده و در کنار علی (ع) است، او را اجبار نخواهیم کرد (نک: دینوری، همان: 1/ 14) مدارای خلیفه اول پس از خطبه آن حضرت در مسجد با بیت علوی (ع) بر همین مبنی تفسیر می شود و نه بر نرمخویی وی (نک: ابن ابی الحدید، همان: 16/ 214 ).

2- امیرمؤمنان (ع) بنا بر مصالحی که با رسول خدا (ص) تعهد کرده بوده و با توجه به جایگاه صدیقه کبری (س) او را سخنگوی بیت وحی بلکه زبان گویای خود و سپر بلای حوادث قرار داده بود و او را شب‏ها به در خانه تک تک صحابه می برد (نک: ابن عبد ربه، العقد الفرید 1403: 4/ 259؛ دینوری، همان: 1/ 12-13).

ب. الگودهی برای مبارزه

حضرت به منظور الگودهی مبارزه علیه اربابان سقیفه، در لحظه نخست توطئه را افشا کرد و خط اصیل اسلام ناب محمدی را از خطّ بیعت شکنان غاصب جدا ساخت و ابعاد توطئه را توضیح داد. حضرت (ع) در بیانات خود، ضمن برشمردن فلسفه بسیاری از احکام نورانی اسلام، نسبت به عواقب نابود کننده این اهانت و جرأت که اوج آن را در دولت اموی، مروانی می بینیم هشدار داد. صدیقه کبری (س)، تداوم بسیاری از ارزشهای اسلام را توسط سقیفه، سرپوشی برای دستیابی و تثبیت حکومت توصیف کرد و مشروعیت و اعتقاد آنان را به اسلام زیر سؤال برد.

نمونه هایی از مبارزات حضرت فاطمه (س)

1- سخنرانی پرشور حضرت در اجتماع بزرگ مهاجرین و انصار در مسجد الرسول (ص)

مهم ترین موضعگیری صدیقه کبری (س) علیه سقیفه چیان و خلیفه، در دفاع از ولایت و جانشینی انتصابی و انتخاب مردمی امیرمؤمنان علی (ع) انجام گرفت.[20] این بیانات صریح، حماسی، پرشور و اعتراض آمیز، با انبوهی از معارف و بلاغتی بی نظیر، معروف به خطبه فدکیه بود که در مسجد رسول خدا (ص) در حضور مهاجرین، انصار و ارباب سقیفه ایراد شد. خطبه فدکیه، مشتمل بر معارف عمیقی از قرآن و سنت و به مثابه مدرسه ای از معارف اسلام است که در طول تاریخ حیات اهل بیت وحی، از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته و در دودمان ابوطالب، چون قرآن محمد مصطفی (ص) بر زبان صغیر و کبیر جاری بوده است (نک: موسوی، الشافی فی الامامه 1410: 4/ 71)، حتی خانواده های شیعی نیز بدان مداومت داشتند و فرزندان را به حفظ آن دستور می دادند (نک: موسوی، اشرف الدین، المراجعات 1422: 410). خطبه فدکیه در نگارشهای فریقین نیز حضوری پررنگ دارد و نخستین بار سرلوحه کتاب «بلاغات النساء» اثر ابن ابی طیفور در نیمه اول قرن سوم قرار گرفته است (نک: ابن ابی طیفور، بلاغات النساء). خطبه صدیقه کبری (س) از طرق مختلف گزارش شده که از جمله آن، یک طریق به زینب کبری (س) و دیگری به عبدالله بن حسن مثنّی می رسد. [21]ابن ابی الحدید در قرن ششم آن را از جوهری گزارش کرده و او را توثیق نموده است. سید مرتضی علم الهدی در شافی و طبرسی در احتجاج، آن را به نقل از عبدالله بن حسن گزارش کرده اند. در دیگر منابع فریقین نیز این خطبه وارد شده است. با توجه به جامعیت گزارش طبرسی، این نقل را مبنای خود قرار می دهیم.

عبدالله بن الحسن بن الحسن بن علی از پدرانش (ع) گزارش کرده که پس از مصادره فدک، حضرت فاطمه (س) به همراه عده ای از زنان بنی هاشم وارد مسجد نبوی شدند، در حالی که خلیفه اول و انبوهی از مهاجران و انصار در مسجد حضور داشتند[22]. فاطمه زهرا  (س) سخنان خویش را با حمد و سپاس خدای آغاز کرد و با اقرار به شهادتین خدمات رسول خدا (ص) را یادآوری نمود.

نکات مهم سخنان حضرت (س)

صدیقه کبری (س)، در خطبه خود به مسائل بسیار مهمی اشاره دارد که به جهت اختصار، تنها به نکات مهم آن می پردازیم:

الف. بیان فلسفه احکام و معارف اسلامی

شاید علت انتخاب این قسمت از سخن، حدیث العهد بودن بسیاری از مسلمانان باشد که از عمق معارف اسلام چندان آگاهی نداشتند و تنها با ظواهر آن آشنایی اندکی داشتند. در حقیقت حضرت می خواهد بیان کند که برای تشکیل حکومت، حاکمی لازم است که شناخت کافی از اسلام داشته باشد و کاملاً دینی تربیت شده باشد، تا بتواند جامعه دینی تأسیس کند و انسان‏های دیندار تربیت نماید و گرنه جامعه به انحراف خواهد افتاد: «أ فمن یهدی إلی الحقّ أحقّ أن یتَّبَعَ أمَّن لا یَهِدّی إلاّ أن یُهدَی» (یونس: 35). بعثت رسول خدا (ص) برای تربیت انسان‏های والا و تکمیل مکارم اخلاق بود، ولی به علت تحمیل قریب نود و چهار لشکرکشی علیه او از سوی اردوگاه کفر، فرصت زیادی برای تکمیل مکارم اخلاق نیافت، و با توجه به حذف جانشین بلافصل وی از صحنه سیاسی و جایگزینی نااهلان، این گزینش عمق تفکر سیاسی و آینده نگری و دانش بی پایان صدیقه کبری (س) را می رساند.

ب. فلسفه امامت و ایمان

فاطمه زهرا (س) به بیان فلسفه ایمان به خداوند پرداخت و فرمود: خداوند ایمان را به منظور پاکی شما از شرک و نماز را وسیله دوری از کبر و خودپرستی و زکات را مایه رشد نفس و فزونی رزق قرار داده است. سپس در تبیین فلسفه امامت اهل بیت (ع) فرمود: خداوند پیروی از ما را مایه نظم ملت اسلام و امامت و رهبری ما را موجب امنیت جامعه از پراکندگی و اختلاف قرار داده است.[23] نکته مهم اینکه حضرت، امامت و رهبری اسلامی و خلافت و ولایت رسول خدا (ص) را در ردیف ارکان اسلام بلکه بالاتر از نماز معرفی و اهمیت آن را گوشزد فرمود.

حضرت تصریح نمود که امامت انتصاب از سوی خدا و رسول (ص) است، نه انتخاب مردم. چنان که نبوت یک سمت انتصابی از سوی خداوند است. رهبری امت تا پایان عمر دنیا از دودمان عصمت و از امامان معصوم (ع) خارج نمی شود و امامت و رهبری اهل بیت (ع) موجب امنیت جامعه اسلامی از شرور جن و انس و پراکندگی است. [24]

دلایل عقلی نیز مؤید نظریه حضرت (س) است. چنان که در عصر رسالت، جامعه بر محور وجود مبارک رسول خدا (ص) رو به کمال و سعادت و یکپارچگی پیش می رفت، اگر خلافت و امامت پس از وی نیز به شخصی چون ایشان سپرده می شد، جامعه را همچون او رهبری می کرد. در میان امت اسلامی هیچ کس مانند امیرمؤمنان (ع) از جهت کمال، قرین رسول خدا (ص) نبود و تنها علی (ع) از عصمت و صفات بارز رهبری معصوم برخوردار بود.

ج. استدلال و اجتماع

در جریان سقیفه هر یک از مهاجرین و انصار، به امتیازات و سوابق انقلابی و نقش خود در پیروزی اسلام استدلال می کردند و مهاجرین بر مبنای آن، خلافت را قبضه کرده بودند. در این شرایط، فاطمه زهرا (س) با استدلال به سوابق منحصر به فرد امیرمؤمنان در عرصه های انقلاب، جانبازی، جبهه، جنگ و به پیروزی رسانیدن اسلام، دفاع همه جانبه و مخلصانه علی (ع) را حجت قرار دادند.

1- حضرت فاطمه (س) با اشاره به وضعیت فرهنگی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، بهداشتی و روانی عرب و مردم مدینه و مکه در جاهلیت پیش از اسلام و با بهره گیری از قرآن فرمود: شما در لبه پرتگاه آتش و در معرض خورده شدن و مطمع طمع ورزان و مورد ربایش شتابزدگان و زیر چکمه چپاولگران و غارتگران قرار گرفته بودید. آب شربتان، مایعات گندیده گودال‏ها و غذایتان پوست‏های دباغی نشده و برگ‏های درختان بود. ناتوانان بی دفاعی که پیوسته اندیشه ربوده شدن، رنجتان می داد.

صدیقه طاهره (س) با ارائه مثال‏هایی زیبا، اوضاع مادی و معنوی آنان را به رخ کشید و با اشاره به نعمتهای غیر قابل تصوری که در سایه اسلام و با تلاشهای رسول خدا (ص) و امیرمؤمنان (ع) به دست آورده بودند، نادیده گرفتن آن خدمات و کنار گذاشتن «ولی نعمتِ» خود و داعیه رهبری آنان را مورد نکوهش قرار داد.[25] نقش تلاشها و مبارزات علی  (ع) در پیروزی اسلام پیش از هجرت و بعد از آن، مورد اعتراف دوست و دشمن بود، آن گونه که عمر می گفت: اگر شمشیر علی نبود، ستون خیمه اسلام برپا نمی شد (نک: ابن ابی الحدید، همان: 12/ 82)

2- فاطمه زهرا (س)، با اشاره به جانفشانی‏ها و شجاعت حضرت امیر (ع)، از حماسه آفرینیها و فداکاریهای امام (ع) سخن گفت و فرمود: هرگاه مشرکان آتش جنگ برمی افراشتند، خداوند آن را خاموش می ساخت و هر زمانی شاخ شیطان آشکار می شد، یا دهان بازکننده ای از سوی مشرکان دهان باز می کرد، رسول خدا (ص) برادر خود علی (ع) را در کام آنان می انداخت و با تلاشهای او آتش فتنه خاموش می شد و او هرگز از میدان بازنمی گشت مگر اینکه گوش دشمن را زیر پا له می کرد و او را از پا درمی آورد (نک: طبرسی، الاحتجاج 1381: 232)

حماسه «لیلة المبیت» و ایثار علی (ع)، در میان خاکیان، زبان‏زد خاص و عام و در میان ملائکه مایه مباهات رب جلیل و شأن نزول آیه بشارت بود. [26]در شجاعت علی (ع) همین بس که فرمود:  به خدا سوگند! اگر همه اعراب در نبرد با من پشت به پشت یکدیگر بدهند، از آنان روی برنتابم و اگر فرصت داشته باشم به پیکار همه آن‏ها شتابم.[27]

3- حضرت فاطمه (ع)، در وصف امیرمؤمنان (ع)، شخصیت و شجاعت و اخلاص و جهاد او را در مقایسه با فراریان از میادین جنگ این چنین توصیف می نماید: او در راه خدا و انجام دستورهای الهی در سخت ترین شرایط کوشا و پرتلاش و در دوستی و خویشاوندی با پیامبر خدا (ص) نزدیک ترین فرد و سید و سالار مؤمنان و خدادوستان است و در راه خدا و مسیر حق از سرزنش هیچ ملامتگری نمی هراسد. [28]صدیقه اطهر (س) با تصویر شخصیت بی نظیر امیرمؤمنان (ع) او را عنصر منحصر به فرد و شایسته امامت و رهبری در میان امت محمد (ص) می داند و با مقایسه شخصیت وصف ناپذیر علی (ع) با سقیفه چیان می فرماید: هنگامی که امیرمؤمنان (ع) در جهاد در راه خدا پیوسته در تلاش بود، شما در رفاه و آسایش و عیش و نوش و خوش گذرانی، در امنیت و آسایش با آرامی و سکوت زندگی می کردید و پیوسته در انتظار آن بودید که حادثه ناگواری برای ما رخ دهد و منتظر چنین خبری بودید و در شرایط بحرانی و خطیر از صحنه فرار می کردید تا خطری شما را تهدید نکند. [29]صدیقه بتول (س) با توصیف شجاعت و فداکاری بی مانند امام (ع)، فرار از معرکه و پشت به دشمن نمودن را از اوصاف سقیفه چیان می داند و از این طریق شایستگی امام علی  (ع) را برای امامت و رهبری امت اسلام و عدم شایستگی فراریان ترسو را با دلایل عینی اثبات می نماید.

د. کالبد شکافی سقیفه و رونمایی از اسرار زشت آن

صدیقه اطهر (س)، با بازکاوی جریان سقیفه، اسرار کفرآمیز آن را برملا کرد و چهره هایی را که در پس پرده آن جریان نفاق سنگر گرفته بود، معرفی فرمود. فاطمه زهرا (س) ماهیت سقیفه را نفاقی معرفی کرد که پایه ها و اساس آن در عصر رسالت پی ریزی شده و پس از شهادت رسول خدا (ص) پرده از چهره خود برداشته است؛ چنان که فرمود: خداوند برای پیامبرش جایگاه برگزیدگانش را برگزید، خارهای نفاق در شما آشکار شد و جامه های دین و ایمان در شما به کهنگی گرایید، گمراهان خموش به سخن درآمدند و فرومایگان گمنام در صحنه ظاهر شدند.[30]

ن. سقیفه و پیروی شیطان

صدیقه کبری (س)، جریان سقیفه را پاسخی به ندای شیطان می داند. بدین معنا که گروهی به دنبال مقاصد شیطانی به راه افتادند و آن را به وجود آوردند.[31] امیرمؤمنان (ع) در مورد بیعت با خلیفه اول در سقیفه در گفت و گو با سلمان فارسی فرمود: آیا می دانی نخستین کسی که با خلیفه اول بر منبر رسول خدا (ص) بیعت کرد چه کسی بود؟ عرض کرد: نه، لیکن پس از شکست طرح انصار، مغیرة بن شعبه و بشیر بن سعد انصاری بودند. فرمود: سؤالم این است: آیا دانستی هنگامی که او از منبر بالا می رفت، اولین کسی که با او بیعت نمود که بود؟ گفت: پیرمرد سالخورده ای که بر عصایش تکیه زده بود و میان دو چشمانش بر اثر سجود پینه بسته بود، با چشمانی گریان از منبر بالا رفت و پس از تعظیم به وی گفت: سپاس خدای را که مرا نمیراند تا تو را در این مکان دیدم. آنگاه با او بیعت کرد. امام (ع) فرمود: او ابلیس بود، خدایش او را لعنت کند (هلالی، اسرار آل محمد 1381: 220 )

ه‍. سقیفه و فتنه

1- از نگاه صدیقه طاهره (س)، سقیفه فتنه ای است که عده ای در آن سقوط کردند و به دنبال خود جامعه اسلامی را هم به سقوط کشاندند. لذا فرمود: شما به بهانه جلوگیری از فتنه، خود فتنه ای به وجود آوردید و در آن فرو رفتید و جامعه اسلامی را نیز در آن غرق کردید.[32]

2- اربابان سقیفه، به منظور تخذیر افکار عمومی، جریان سقیفه را رعایت مصالح امت اسلامی مطرح کرده بودند. صدیقه کبری (س) با افشاگری، آن را جهت تصاحب خلافت و فتنه انگیزی خوانده است. فاطمه زهرا (س) سقیفه را سرآغاز مبارزه با اهل بیت (ع) -که در آن روز حق آنها به تاراج رفته بود و گروهی به ناحق خلافت را تصاحب کرده بودند - دانست و فرمود: شما به غیر شتر خویش داغ زدید، بر محل شُرب دیگری وارد شدید و خلافت را که حق علی (ع) بود بدون آنکه شایستگی آن را داشته باشید، به دست گرفتید.[33]

و. سقیفه عملی عجولانه

1- صدیقه طاهره سلام الله علیها، جریان سقیفه را عملی عجولانه و شتابزده توصیف می نماید که گروهی پس از شهادت رسول خدا (ص) آن را با اغراض سیاسی ویژه به وجود آورده اند تا امر ولایت و خلافت اسلامی را میان خود تقسیم نمایند (نک: دینوری، همان: 1/ 18). ایشان این مسئله را هنگامی که مهاجمین سقیفه به خانه ایشان حمله ور شده بودند، در مقابله با آنها فرمود و نیز در سخنرانی مسجد فرمود: حتی شما اجازه ندادید جراحتی که بر اثر وفات رسول خدا (ص) بر دل‏ها وارد شده بود التیام یابد و پیکر مطهر ایشان به خاک سپرده شود. [34]و در ادامه فرمود: شما حتی صبر نکردید که آتش فتنه فرو نشیند و افسار آن آرام گیرد و شروع به روشن ساختن آتش گیره آن کردید و آتش آن را به مراکز دیگر هم سرایت دادید، فراخوان شیطان را اجابت کردید و به خاموش کردن چراغ دین مشغول شدید و به بهانه خوردن کف روی شیر، زیر لب، شیر را هم نوشیدید، منافع خلافت را تصاحب کردید و تظاهر کردید که بر اساس مصالح اسلام تلاش می کنید.[35]

2- خطابه آتشین صدیقه طاهره، موجی از اعتراضها و خشم و نفرت و انقلاب علیه سقیفه چیان را در میان مردم به وجود آورد. خلیفه اول در مقابله با این اعتراضات، به ویژه از سوی انصار و انقلابیون، نخست تلاش کرد با نرمی برخورد نماید و با توصیف و تمجید از صدیقه کبری (س) کودتای سقیفه را به گردن مردم انداخت و مصادره اموال اهل بیت را به سخنی که فقط خود او از رسول خدا نقل می کرد و احدی جز وی آن را نشنیده بود توجیه کرد (نک: ابن ابی الحدید، همان: 1/ 215) لکن در برابر خطابه و منطق قرآنی صدیقه کبری (س) واماند و از شورش مردم به هراس افتاد، بر بالای منبر رفت و به فاطمه زهرا، سیده نساء العالمین، بضعه رسول خدا (ص) و امیرمؤمنان با تعبیرات بسیار زشت که لایق خود او بود، توهین کرده، [36]به انقلابیون به ویژه انصار، هشدار داد و تهدیدشان نمود و از منبر پایین آمد. فاطمه زهرا (س) نیز به منزل بازگشت (نک: ابن ابی الحدید، 1/ 259 ).

3- اکنون این سؤال مطرح است: خلیفه اول که خود را خلیفه رسول الله (ص) لقب داده بود، چگونه جرأت چنین جسارتی را به فاطمه اطهر (س) روا می دارد، با اینکه او سیده نساء العالمین است و خداوند به غضب او غضب می کند و به رضای او راضی می شود، قرآن و پیامبر (ص) به عصمت او گواهی می دهند[37] و بعد از رسول خدا (ص) راستگوترین چهره عالم است. [38]دلیل این همه اهانت به صدیقه کبری، معصومه قرآن و محور دودمان عصمت (ص)، دو چیز می تواند باشد: بی تقوایی و بی پروایی از خداوند و نبود ایمان به خدا و رسول و علاقه شدید به حکومت و مطامع دنیا. چگونه ممکن است کسی به یگانگی خدا و رسالت پیامبر خدا (ص) و قرآن ایمان داشته باشد، ولی به کسی که از مصادیق ثقلین و دختر رسول خدا (ص) و معصوم و مصداق بارز آیه تطهیر است، نسبتی بدهد که اگر به فرد عادی دهد، مستحق حد خداوندی می شود؟! ابن ابی الحدید می گوید: از نقیب، ابویحیی جعفر بن یحیی بصری پرسیدم: این سخنان کنایه آمیز و توهین آشکار خلیفه اول متوجه چه کسی بود؟ گفت کنایه نبود، تصریح بود و منظورش علی (ع) بود. انصار با شنیدن سخنان زهرای اطهر (س) یکصدا، علیه خلیفه شوریدند و یکصدا نام علی (ع) را بر زبان آوردند، خلیفه از ترس شورش چنین جسارتی را به زبان آورد (ابن ابی الحدید، همان: 16 / 215).

سخنان صدیقه کبری (س) مردم را علیه خلیفه شوراند و او خطاب به عمر گفت: اگر می گذاشتی فدک را به فاطمه (س) برمی گرداندم، چنین اتفاقی نمی افتاد. عمر در پاسخ گفت: اعتراض‏ها مانند پاره ابری می گذرد. برای آمرزش گناهانت صله رحم کن و صدقه بده. او نیز از عمر تشکر کرد (طبری، دلایل الامامه 1363: 38). [39]

2- فاطمه زهرا (س) بر در خانه های انصار

دومین دور مبارزات صدیقه کبری، با رفتن شبانه به در منازل انصار شروع شد. حضرت به همراه امیرمؤمنان، با آنکه در معرکه سقیفه به دست مهاجمان مصدوم شده بود، شبها درِ خانه انصار را یکی پس از دیگری می زد و از آنان جهت بازپس گیری حقوق پایمال شده (خلافت و امامت علی (ع)) درخواست کمک می نمود. آنان در پاسخ صدیقه کبری (س) می گفتند: اگر علی  (ع) پیش از این مرد می آمد کسی را جز او انتخاب نمی کردیم. حضرت امیر (ع) در جواب می گفت: آیا من جنازه پیامبر (ص) را در خانه اش روی زمین می گذاشتم و دفن نمی کردم به دنبال حکومت به نزاع برمی خاستم؟! زهرای اطهر (س) در تأیید امام (ع) می فرمود: ابوالحسن کاری غیر از آنچه سزاوار و شایسته بود انجام نداده و آنان نیز کاری کردند که حسابشان با خداوند است (دینوری، همان: 1/ 12 و 13؛ ابن ابی الحدید، همان: 6/ 13). [40]

صدیقه کبری (س)، انصار را به دلیل عدم حمایتشان از دودمان وحی (با آنکه آن را در بیعت با رسول خدا (ص) تعهد کرده بودند)، توبیخ و ملامت و سرزنش کردند (همان ). صدیقه اطهر (س) خطاب به انصار در مسجد الرسول فرمود: ای جوانمردان، ای بازوان اسلام، این چشم پوشی چیست که در حق من روا می دارید؟ چرا در برابر ستمی که بر ما روا داشته اند خود را به خواب بی خبری زده اید؟ در صورتی که شما توان بازستاندن حق مرا دارید. ای وای ای فرزندان قیله! آیا میراث پدرم پیش روی شما به یغما می رود، علاج کار در توان شماست و از کمک به من دریغ می نمایید؟ چرا با همه توانی که دارید و صدای مظلومیت مرا می شنوید، بدان پاسخ نمی دهید؟ شما که به جنگجویی و صلاح و سداد معروف هستید.[41]

صدیقه کبری (س) بی اعتنایی و سهل انگاری و عدم یاری اهل بیت وحی را از سوی انصار مورد نکوهش و سرزنش قرار داده و چنین تحلیل می نماید: آگاه باشید علت این بی اعتنایی، رفاه طلبی، زندگی راحت، آسایش و عافیت طلبی، و ثروت دنیاست که امام و رهبری شایسته و منتخب خدا و رسول (ص) را کنار گذاشته و بر ناصالحان روی آورده اید.

3- اعتراض به صورت گریه و حزن و اندوه

مرحله سوم اعتراض‏های صدیقه کبری (س) بر علیه سقیفه چیان، با اقامه ماتم برای رسول خدا (ص) و گریه جانسوز از عمق جان نمود می یابد. فاطمه زهرا (س) با چشم خود می دید که همه زحمات رسول خدا (ص) و علی مرتضی (ع) بر اثر بی اعتنایی گروهی، بی تقوایی عده ای، نفاق و ارتداد برخی و حرص و ولع عده دیگری در حال نابود شدن است و اسلام و ارزشهای مهم آن، که به قیمت زحمات بی شمار پدر و امامش به دست آمده، به تاراج رفته و کفر، در چند قدمی خودنمایی می کند و هیچ توان و یار و یاوری برای دفاع از اسلام جز گریه و ناله در اختیار ندارد. حضرت اعتراض خود را با گریه به گوش مسلمانان و نسل‏های بعدی رساندند. ایشان چنان گریه می کرد که جزو بکائین عالم و در ردیف یعقوب و آدم به شمار آمده اند. این اعتراض چنان کارساز بود که دولت سقیفه عده ای را وادار کرد تا به صورت اعتراض از ناله صدیقه اطهر (س) جلوگیری به عمل آورند و یا پیشنهاد نوبتی کردن گریه حضرت را مطرح کنند. صدیقه کبری (س) با پیشگویی فرمود: من به زودی از بین شما می روم و به خدا سوگند آن قدر به ناله هایم ادامه می دهم تا رسول خدا (ص) را ملاقات نمایم (نک: شیخ صدوق، الخصال: 1/ 273؛ اربیلی، کشف الغمه 1401: 2/ 124؛ مجلسی، همان: 43/ 177؛ امینی، بانوی بزرگ اسلام: 187، عاملی، مأساه الزهراء 1381: 309). به دنبال جلوگیری از گریه های حضرت، وی «گریه گاه» خود را سر مزار عمویش حمزه سیدالشهداء قرار داده بود. محمود بن لبید، با مشاهده گریه جانسوز حضرت، در گفت وگو با او از وی می پرسد: آیا رسول خدا (ص) در حیات خود به امامت علی (ع) تصریح کردند؟ حضرت به غدیر استناد می نماید. سائل می پرسد: غیر از غدیر چه؟ حضرت پاسخ داد: پدرم به من فرمود: بعد از من علی (ع) رهبر و امام شما و پس از وی حسن و حسین و نُه تن از صلب حسین امامان شمایند، که اگر از آنان پیروی نمایید، هدایت شوید وگرنه تا قیامت دچار اختلاف خواهید شد (نک: محلاتی، ریاحین الشریعه: 1/250 و 251) سقیفه چیان با دور کردن فاطمه (س) از قبر رسول خدا، مظلومیت ایشان و شیعیان اهل بیت (ع) را افزایش دادند. [42]

4- سخنرانی اعتراض آمیز حضرت در جمع زنان مدینه

صدیقه طاهره (س) از هر فرصت و مناسبتی برای مقاصد اعتراضی خود بهره می جست. آنگاه که خبر شدت بیماری حضرت در مدینه انتشار یافت، زنان مدینه جهت عیادت به محضر ایشان شرفیاب شدند. البته دلیل این عیادت خیلی روشن نیست که آیا به خواست شوهران خود جهت عذرخواهی و دلجویی آمده بودند، یا با اشاره حکومت و یا به عنوان اعتراض بر حکومت و حمایت از خط ولایت. در هر صورت، حضرت با استفاده از فرصت به دست آمده، خطبه بسیار غرا و بلیغی را ایراد فرمود و در مقام دفاع از ولایت امیرمؤمنان (ع) با بیان اهداف و آرمانهای سیاسی - دینی خود نسبت به آینده امت اسلامی پس از رسول خدا (ص)، اعتراض شدید و انزجار و تنفر جدی خویش را از مردان آنان و منافقان جامعه اسلامی ابراز داشته، فرمودند: از دنیای شما بیزار و بر مردان شما خشمناکم. آنان پس از آنکه در دفاع از اسلام ناب تیز و هوشمند بودند، کند شده و از جدیت به بازی و بی اعتنایی دچار آمدند. حضرت وضعیت موجود را به آنان گوشزد و تقصیر و کوتاهی آنها را اثبات و عذر آنان را ناموجه توصیف کردند (نک: قزوینی، فاطمه الزهرا (س) من المهد إلی اللحد 1414: 441؛ ابن ابی طیفور، بلاغات النساء: 19؛ اربیلی، همان: 2/ 118 -119؛ طبری، دلایل الامامه: 40 – 41؛ ابن ابی الحدید، همان: 16/ 233-234، طبرسی، الاحتجاج: 1/ 243-250؛ صدوق، معانی الاخبار 1379: 354-355، دینوری، همان: 1/ 12). [43]حضرت انحراف جایگاه امامت از محل اصلی خود را ناشی از کوتاهی مردم و صحابه می داند و بازگشتِ آن به جایگاه مشخص شده توسط خدا و رسول را منوط به قیام مردم و عمل به وظایف دینی و الهی در جامعه اسلامی بیان می کند، زیرا تا مردم قیام نکنند وضعیت موجود ادامه می یابد. نکته قابل توجه این است که حضرت در این خطبه به مطالبی می پردازند که در خطبه مسجد الرسول (ص) بیان نکرده بودند.[44]

الف. نکات مهم سخنان صدیقه کبری (س)

بزرگ ترین انحراف اصحاب پیامبر بعد از وی، انحراف از جانشین منتصب خدا و رسول (ص) و منتخبِ مردم در روز غدیر یعنی امیرمؤمنان، و برگزیدن ناصالحان به جای او بود. این انحرافی آشکار و خسارتی جبران ناپذیر برای جامعه اسلامی بود (طبرسی، همان: 1/ 247)؛ مؤید این امر، اعتراف مکرر خلفای سه گانه پیش از علی  (ع) به بی کفایتی و نادانی و ناتوانی خود و اقرار به فضل و برتری امام (ع) (دینوری، همان: 1/ 16) و نیز ندای «سلونی قبل أن تفقدونی»[45] امیرمؤمنان بود. [46]امامت ادامه رسالت و صیانت از دستاوردهای آن است، به گونه ای که هر نوع انحراف در آن مبانی رسالت را نابود می کند. انحراف در امامت خسارت جبران ناپذیری را بر رسالت و امت اسلامی وارد می نماید، چون برای همیشه دین و امت اسلامی را از رهبری شایسته محروم می سازد و زمینه بروز اختلاف میان امت اسلامی را فراهم می آورد. چنان که دیدیم و به گواهی تاریخ، اسلام در مورد هیچ موضوعی به اندازه موضوع امامت، تاوان جانی، مالی و... نپرداخته است.

ب. بیان انگیزه های اربابان سقیفه از برکناری امیرمؤمنان (ع) از صحنه سیاسی

فاطمه زهرا (س) علت غصب خلافت اسلامی و در انزوای سیاسی قرار دادن امیرمؤمنان (ع) را به عوامل زیر نسبت می دهند:

1- برگشت اصحاب رسول خدا به اخلاق و معیارهای تعصب انگیز جاهلی.

2- فضائل بی همتای علی (ع)، مانند تیزی شمشیر، نترسی و بی باکی، استواری قدم و عدم سازش با متمرّدان و اهل نفاق، شدت و سخت گیری بر دشمن، شجاعت و دلیری در راه خدا.

3- برکناری امام (ع) از صحنه سیاست و خلافت.[47]

از نگاه خود امیرمؤمنان (ع) نیز علت همین است: علت بی مهری قریش نسبت به من با آن همه سوابق برتر و قرابت نزدیک با رسول خدا (ص) و فضائل، بخل ورزی گروهی بر قابلیت‏ها و محبوبیت من در نزد خدا و رسول (ص) بود. [48]

صدیقه کبری (س)، گوشه هایی از دورنمای حکومت قرآنی، الهی و عادلانه امیرمؤمنان (ع) را به تصویر کشید و تأکید فرمود که اربابان سقیفه نتوانستند آن را ببینند، از جمله:

1- رهبری کامل دین و انقلاب قرآن و رسول خدا (ص) که نه اسلام آسیب می دید و نه مسلمانان (نه شتر خلافت دچار آسیب می شد و نه سوارکارش دچار اضطراب ).[49]

2- مدارا در حکومت، برخلاف سقیفه چیان که با توسل به خشونت و آتش کشیدن خانه مخالفان و ضرب و قتل آنان حکومت را اداره می کردند، چنان که در مورد زهرای مرضیه عمل کردند (نک: دینوری، همان: 1/ 13).

صدیقه طاهره (س) نسبت به آینده جامعه اسلامی بر اثر غصب خلافت هشدار داده، فرمود: شتر خلافت آبستن حوادث تلخ و ناگواری است که در آینده زایمان خواهد کرد. در انتظار آن باشید. از پستان او به جای شیر، خون خواهید دوشید و یاوه گویان و تبهکاران ثمره اعمال خود را خواهند چشید. به پیروزی زودگذر خوش باشید و خود را برای فتنه ای بزرگ مهیا سازید، و به هرج و مرج فراگیر و ظلم ستمگران خودکامه امیدوار باشید که حقوقتان پایمال خواهد شد. وای بر شما که در آن زمان دلهایتان کور، حق و حقیقت مفقود خواهد شد و در چه شرایطی به سر خواهید برد؟![50]

نگاه عمیق صدیقه طاهره (س) آینده خطرناکی را به تصویر می کشد تا شاید ضمن اتمام حجت بر قلب آنان تأثیر بگذارد. نگاهی به فرازهایی از تاریخ خلفای تیمی، عدوی، اموی، مروانی و در نهایت عباسی، بینش وحیانی صدیقه کبری (س) را نشان می دهد و تأسف انسان فزونی می یابد که چرا کسانی که قریب العهد با رسول خدا (ص) بودند، متوجه نشدند و اسلام و مسلمانان را به این همه گرفتاری لاعلاج دچار ساختند!

کشتن مالک بن نویره به دست خالد بن ولید و تجاوز به همسر وی در همان روز، قتل عام قبیله او بدون دلیل شرعی، تحریف معنوی قرآن، شیوع تفسیر به رأی، جعل حدیث، جلوگیری از نقل و نگارش حدیث نبوی، لعن رسمی علی مرتضی (ع) بر منابر و در قنوت نماز، قتل عام مردم عراق توسط حَجّاج، حمله به کعبه مقدسه و تخریب آن و تحریف در دین محمد (ص) و تغییر و یا تعطیل بسیاری از احکام شریعت، حمله به مدینه منوره در زمان یزید، قتل امام حسین (ع) و ذریه طاهره، برگردانیدن مروان حکم[51] و تبعید ابوذر صحابی بزرگ پیامبر (ص) به جرم دفاع از اسلام به ربذه، کتک خوردن ابن مسعود و فوت وی بر اثر آن، مورد حمله قرار گرفتن عمار یاسر، مست بودن ولید - استاندار کوفه - در محراب مسجد بر اثر خوردن شراب، دستگیری مغیره بن شعبه - استاندار کوفه - در حال زنا و سپس آزادی وی، به خلافت رسیدن ابوسفیانیان - دشمنان قسم خورده اسلام -، تنها نمونه هایی از صدها نمونه تکان دهنده دیگری است که به گواهی تاریخ، ریشه در وانهادن صراط مستقیم ولایت دارد.

اصول و مبانی سیاسی صدیقه اطهر (س)

زندگی پربرکت صدیقه طاهره (س) به عنوان بهترین الگوی قرآنی، فرا روی مسلمانان و آزادگان جهان قرار دارد و جامعه اسلامی با الهام گیری از آن، می تواند در مسیر کمال، سعادت و خوشبختی قرار گیرد و به حیات معقول دست یابد. از بررسی سیره صدیقه کبری (س)، اصول و مبانی سیاسی آن حضرت شناخته می شود که عبارت اند از:

1- رابطه دین و سیاست

اولین اصلی که از سیره سیاسی صدیقه طاهره برمی آید، اصل یگانگی دین و سیاست و تطابق این دو حوزه بر یکدیگر است. زهرای اطهر (س) بر اساس همین اصل تمامی مبارزات خود را پس از وفات رسول خدا (ص) دنبال می کند و در هر چهار مرحله فعالیت حضرت، این مسئله تجلی می نماید که رابطه دین و سیاست یک رابطه منطقی و یک ملازمه عقلی است، مانند ضرورت تشکیل حکومت، برقراری عدل، اجرای حدود، تقسیم عادلانه امکانات و مسائل اجتماعی، تربیتی، فرهنگی، اقتصادی و حتی عبادی اسلام و لحاظ عنصر عدالت در همه مسئولیتهای اجرایی و مدیریتی و... .

2- قاطعیت در مسیر حاکمیت حق

اصل دوم قاطعیت، انعطاف ناپذیری و عدم تسلیم در برابر زورگویان، زراندوزان و تزویرگران است حضرت هرگز حاضر به مصالحه و کنار آمدن با سقیفه چیان نشدند. حتی یک مورد نمی توان یافت که حضرت در آن از آرمانها و اندیشه ها و ارزشهای قرآن و عترت صرف نظر کند، کوتاه بیاید و یا تمایل به مداهنه داشته باشد؛ بلکه تا سرحد شهادت، با قاطعیت از ولایت امامت معصوم حمایت کرد و در راه خدا جهاد فرمود و از شکنجه، به آتش کشیدن خانه، تهاجم و یورش به بیت وحی و ترفندهایی چون جعل حدیث، تهدید و ایجاد رعب و وحشت نهراسید و در برابر همه با قامتی چون رسول خدا (ص) و علی مرتضی (ع) ایستاد. تا آخرین لحظه عمر با غاصبان کنار نیامد و نگذاشت آنان با همه شیطنتها و نفاق افکنیها به مقصود برسند. حتی پس از شهادت هم تا قیامت مبارزه را ادامه داد و نگذاشت آنان از عیادت و تشییع و تدفین وی بهره برداری نمایند، بلکه از هر دو اقرار گرفت که غضب فاطمه غضب خدا و رضایش رضای خداست، آنگاه با کمال قدرت اعلام کرد که من بر شما غضبناکم.

3- زمان شناسی در حرکتهای سیاسی

یکی دیگر از اصول قابل برداشت از سیره سیاسی حضرت صدیقه اطهر (س) زمان شناسی و موقعیت شناسی ایشان است. شناخت موقعیتِ تاریخی جامعه و شرایط و مقتضیات زمان، به قدری مهم است که کوچک ترین غفلت ممکن است تمام انقلاب را نابود نماید: «مَن أَمِنَ الزّمَانَ خَانَ» (حرانی، تحف العقول 1404: 85؛ مجلسی، همان: 18/ 23). هر دورانی اقتضائات خاص خود را دارد و عدم توجه بدان شکست حتمی می آورد. صدیقه اطهر (س) در مبارزه خود مسجد را و در مسجد زمان نزدیک به نماز را انتخاب کرد و در خطبه و سخنان خود از ناب ترین شیوه های بلاغت و ادبیات استفاده کرد؛ همچون آغاز به گریه و بردن نام رسول خدا (ص) «أنَا فَاطِمَةُ بِنتُ مُحَمَّد (ص)» در زمانی که مردم تازه رسول خدا (ص) را از دست داده اند، استدلال به آیه ارث انبیا و اقرار گرفتن از شیخین بر غضبناک ساختن وی و تصدیق آنان و سپس اعلام بیزاری از آنان و طراحی تدفین به نوعی که تا قیامت، ظلم آنان و رنجانیدن زهرای اطهر (س) توسط آنان زنده بماند.

4- تلاش بر جدایی ناپذیری قرآن و عترت

در سیره سیاسی حضرت زهرا (س) بر همراه بودن قرآن و عترت و جدایی ناپذیری آن دو، طبق حدیث متواتر ثقلین تأکید شده و همه محورهای مبارزاتی بر این وحدت و هماهنگی استوار گشته است. چنان که حضرت در پاسخ به غاصبان فرمود: «آیا شما به تفسیر و تأویل قرآن از پدرم رسول خدا و پسرعمویم علی (ع) آگاه ترید؟»[52] و از این طریق نیاز جامعه اسلامی را در تفسیر قرآن به عترت و اهل بیت (ع) را اثبات و بر این مسئله تأکید کرد که امامت منصبی الهی و گزینشی خدایی است[53] و نه امری زمینی و تابع انتخاب مردم. امامت باید در عترت و همسوی قرآن باشد تا احکام قرآن در جامعه برپا شود. بدین ترتیب، تلاشهای حضرت سبب شد که این اصل به یکی از اصول مهم شیعه در طول تاریخ تبدیل گردد (نک: کلینی، الاصول من الکافی 1379: 2/ 121 - 123).

5- فرهنگ شهادت طلبی

صدیقه طاهره (س)، فرهنگ شهادت طلبی و ظلم ستیزی را در قول و عمل به جریان انداخت. تاریخ خونین شیعه در طول 15 قرن نشان می دهد که شیعیان در این مورد، از بانوی بزرگ اسلام الگو گرفته اند و بدان مسیر ادامه می دهند، زیرا حضرت با قربانی نمودن خود و فرزندش محسن، شهادت را به یک فرهنگ عمومی تبدیل کرده است (نک: مفید، الارشاد: 1/ 518؛ بیت الاحزان: 143 ).

نتیجه

از مباحث گذشته چنین برمی آید که صدیقه طاهره (س) پس از شهادت رسول خدا (ص) و جریان سقیفه از امامت و رهبری امام علی  (ع) با همه وجود دفاع فرمود و در همین راه خود و فرزندش محسن به شهادت رسیدند. حضرت اعتراضهای خود را در چهار مرحله ترتیب دادند: الف. سخنرانی در مسجد النبی’ و احتجاج بر سقیفه چیان؛ ب. سخنرانی در جمع زنان مدینه؛ ج. گریه پیوسته؛ د. رفتن به درِ خانه تک تک انصار. حضرت زهرا (س) با افشاگری و تحلیل، ماهیت سقیفه و اربابان آن را برملا فرمود تا همه نسلها و گروهها حقیقت و ماهیت آن را بشناسند و حق نمایان و آشکار گردد. حضرت صدیقه کبری (س) با بیان حقایق اسلام ناب محمدی’ و معرفی شخصیت بی بدیل و آسمانی امیرمؤمنان (ع)، امامت و رهبری او را ثابت کرد و مخالفان را رسوا ساخت. مبارزات حضرت زهرا (س)، بر خلاف نظریه نویسندگان عامه، صرفاً مالی نبوده، بلکه عمده مبارزات با هدف دفاع از امامت و رهبری سیاسی معصوم و برگزیده خدا و رسول بوده است. صدیقه کبری (س) در دفاع از امامت و رهبری معصوم و امیرمؤمنان (ع)، پس از رسول خدا (ص) عظیم ترین مبارزات را داشته و ولایت و امامت حضرت امیر (ع) را با تصویر شایستگیهای بی بدیل امام و بی لیاقتی غاصبان نشان داده است. آن حضرت، با کالبدشکافی حوادث سقیفه از منویات توطئه گران و دنیاطلبان از خدا بی خبر پرده برداشت و چهره واقعی آنان را برای امت اسلام آشکار ساخت. فاطمه زهرا (س)، در ترسیم خطوط فکری و دکترین شیعه، با تبیین مقام والای اهل بیت عصمت و طهارت نقش رهبری ایفا نمود و برای همیشه تاریخ، لزوم پیروی از ائمه اهل بیت (ع) را علت و فلسفه همراهی و قرین بودن قرآن و عترت (طبق حدیث ثقلین ) بیان فرمود.

عصمت زهرای اطهر (س)، بر مبنای آیه تطهیر و نیز همراهی جدایی ناپذیر ایشان با قرآن، به موجب حدیث ثقلین اثبات می گردد و بر این اساس، مبارزات سیاسی ایشان را با غاصبان خلافت، در دفاع از مقام امامت و ولایت امیرمؤمنان و یازده فرزند پاکش (ع)، حجیت می بخشد و حجت را برای قبول ولایت اهل بیت (ع)، بر همه مسلمانان تمام می کند.

کتابنامه

1-  قرآن مجید.

2-  نهج البلاغه.

3-  آل کاشف الغطاء، محمدحسین، اصل الشیعه و اصولها، بیروت، مؤسسه اعلمی، 1399ق.

4-  ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1385ق.

5-  ابن ابی طیفور، احمد، بلاغات النساء، قم بی تا.

6-  ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، بیروت، 1408ق.

7-  ابن اثیر، مبارک، النهایه فی غریب الحدیث، قاهره، 1385ق.

8-  ابن شعبه حرانی، تحف العقول من آل الرسول (ص)، قم، النشر الاسلامی، 1404ق.

9-  ابن شهر آشوب، محمد بن علی السروی، المناقب، قم، انتشارات علامه، بی تا.

10-  ابن عبد ربه، العقد الفرید، بیروت، دارالکتاب، 1403ق.

11-  ابن قتیبه، دینوری، مسلم، الامامه و السیاسه، مصر، بی تا، قم، منشورات شریف الرضی، 1370ق.

12-  ابن واضح یعقوبی، تاریخ یعقوبی، نجف مکتبه المرتضویه، 1358 ق.

13-  ابن اثیر، عزالدین علی، اُسد الغابه فی معرفه الصحابه، بیروت، 1423ق.

14-  ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلیه الاولیاء و طبعات الاصفیاء، بیروت، دارالفکر، 1416ق.

15-  احمد بن حنبل، المسند، بیروت، دار صادر، بی تا.

16-  امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، قم، مرکز الغدیر، 1416ق.

17-  انصاری، المولی محمد بن علی احمد القراچه داغی التبریزی، اللمعه البیضاء فی شرح خطبه الزهرا (س)، تحقیق سید هاشم میلانی، قم، نشر الهادی، 1418ق.

18-  بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1422ق.

19-  تستری، قاضی سید نورالله، إحقاق الحق و إذهاق الباطل، تحقیق: قم، آیت الله مرعشی نجفی، بی تا.

20-  جوهری، خلیفه اول، السقیفه و فدک، تحقیق: محمد هادی الامینی، بیروت شرکه الکتبی، 1413 ق.

21-  حافظ محمد ابراهیم، دیوان شاعر نیل، مصر، بی تا.

22-  حاکم حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل، لقواعد التفضیل، تهران، 1411ق.

23-  حلبی شافعی، علی بن برهان الدین، السیره الحلبیه، مصر، مصطفی البابی، 1349-

24-  حلی، حسن، نهج الحق و کشف الصدق، قم، دارالهجره، 1407ق.

25-  حموی، یاقوت، معجم البلدان، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، بی تا.

26-  خوارزمی، موفق، المناقب، قم، جامعه مدرسین، 1411ق.

27-  راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، قم، انتشارات مصطفوی، بی تا.

28-  رحمانی، احمد، فاطمه بهجه قلب المصطفی، تهران، المنیر للطباعه و النشر، 1420ق.

29-  سبط ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، تذکره الخواص، نجف، 1369ق.

30-  سمهودی، علی بن احمد، وفاء الوفاء، بیروت، دارالاحیاء للتراث العربی، 1401ق.

31-  سیوطی، عبدالرحمن، الدر المنثور فی التفسیر المأثور، بی جا، بی تا.

32-  شامی یوسف، الدر النظیم، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1420ق.

33-  شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، مصر، 1317ق.

34-  صدر، سید محمدباقر، فدک فی التاریخ، تحقیق: عبدالجبّار شراره، قم، مرکز الغدیر، بی تا.

35-  صدوق، محمد بن علی بن حسن قمی، معانی الاخبار، تهران، مکتبه الصدوق، 1379-

36-  صدوق، محمد بن علی بن الحسین القمی، الخصال، قم، 1362-

37-  صدوق، محمد بن علی بن الحسین القمی، عیون الأخبار، ترجمه: علی اکبر غفاری، تهران، 1380.

38-  طبرسی، احمد، الاحتجاج، ترجمه و متن احتجاج: بهزاد جعفری، تهران، 1381-

39-  طبرسی، امین الاسلام، إعلام الوری بأعلام الهدی، تهران، بی تا.

40-  طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، روایع التراث العربی، بی تا.

41-  طبری، محمد بن جریر ابن رستم، دلائل الامامه، قم، منشورات الرضی، 1363-

42-  طوسی، محمد بن الحسن، الامالی، قم، دارالثقافه، 1414ق.

43-  طوسی، محمد بن الحسن، تلخیص الشافی، قم، دارالکتب، 1396ق.

44-  عاملی، سید جعفر مرتضی، رنجهای حضرت فاطمه زهراء، ترجمه محمد سپهری، قم 1381-

45-  علی بن عیسی إربیلی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، بیروت، دارالکتاب الاسلامی، 1401ق.

46-  فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسه من الصحاح السته، قم، انتشارات جامعه مدرسین 1422ق.

47-  قزوینی، محمد کاظم، فاطمه الزهراء من المهد الی اللحد، قم، بصیرتی، 1414ق.

48-  قمی، عباس، سفینه البحار، قم، دارالاسوه، 1414ق.

49-  قندوزی، سلیمان، ینابیع الموده، قم، دارالاسوه، 1406ق.

50- کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ترجمه و شرح: محمد باقر کمره ای، تهران، اسوه، 1379ق.

51-  مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دارالتعارف، 1421ق.

52-  محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، تهران، دارالکتب .

53-  مرعشی نجفی، ملحقات احقاق الحق، قم، مکتبه النجفی، 1418ق.

54-  مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، بیروت، 1422ق.

55-  مظفر، محمدحسین، عقاید الامامیه، قم، موسسه الامام علی (ع)، 1417ق.

56-  مظفر، محمد حسین، دلائل الصدق، قم، بصیرتی، 1395ق.

57-  منتظری، حسین علی، شرح خطبه های فاطمه زهرا (س)، قم، 1374-

58-  موسوی سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامه، تهران، 1410ق.

59-  موسوی، سید شرف الدین، المراجعات، تهران، اسوه، 1422ق.

60-  هلالی، سلیم بن قیس، اسرار آل محمد (ص)، ترجمه اسماعیل انصاری، قم، 1381-

پی ‏نوشت

[1] کتابنامه صدیقه کبری (س)، اسماعیل انصاری.

[2] چون: اللمعه البیضاء، سید هاشم میلانی؛ شرح خطبه های حضرت زهرا در ج 29 بحار الانوار؛ الدره البیضاء، سید محمدتقی رضوی، شرح خطبه حضرت زهرا (س) عبدالرحیم میرزا آقا؛ شرح خطبه های حضرت زهرا (س) سید عزالدین حسینی زنجانی؛ شرح خطبه های حضرت زهرا (س) حسین علی منتظری و شرح مکارم شیرازی و... .

[3] چون: دفاع از حریم حق، عمران علی زاده؛ فاطمه حامی ولایت، سید محمدحسین شاهرودی؛ احتجاج بانوی بزرگ اسلام، محمدعلی مردانی؛ تحلیل حوادث ناگوار حضرت زهرا (س)، محمد دشتی؛ مأساه الزهراء، سید جعفر مرتضی عاملی.

[4] چون: دفاع از حریم حق، عمران علی زاده؛ فاطمه حامی ولایت، سید محمدحسین شاهرودی؛ احتجاج بانوی بزرگ اسلام، محمدعلی مردانی؛ تحلیل حوادث ناگوار حضرت زهرا (س)، محمد دشتی؛ مأساه الزهراء، سید جعفر مرتضی عاملی.

[5] «لا عهدَ لی بقومٍ أسوءَ محضراً مِنکم تَرَکتُم رَسوُلَ الله جَنازه بینَ أیدِینا و قَطَعتُم أمرَکم بَینَکم لِتستأمرونا و لم تَرُدُّ لنا حقّاً» (ابن قتیبه، همان: 1/ 13)

[6] «کاَنَّکم لَم تَعلَموا ما قال یوم غدیر خمٍّ، و الله لَقَد عَقَدَ لَهُ یومَئذٍ الوِلاءَ لِیقطَعَ مِنکم بذلک منها الرجاء، و لکنَّکم قطَعتُمُ الأسبابَ بَینَکم وَ بَینَ نَبِیکم، والله حسیبٌ بیننا و بینکم فی الدّنیا وَ الاخره» (طبرسی، الاحتجاج: 1/ 86 - 87

[7] وی به گزارش از امام صادق (ع) می گوید: امیرمؤمنان بیعت نکرد تا آنگاه که دود غلیظی خانه آنان را فراگرفت (همان )

[8] شاعر نیمه اول قرن چهارده هجری است و دیوان وی به عنوان: دیوان شاعر نیل در مصر چاپ شده است.

[9] وَ قَولَه لِعَلی قالها عمرُ

اکرم مبایعها و اکرم بِمُلقیها

 

اَحرقتُ بابک لا أُبقی علیک بِها

من کان مثل ابی حَفضٍ یفوه بها

 

إن لم تُبایع و بنت المصطفی

فیها امام فارس عدنان و حامیها

[10] «یا أیها الذینَ آمَنوُا لا تَدخُلوا بُیوتَ النّبی إلاّ أن یؤذَنَ لَکُم» (احزاب: 53)؛ «یا أیها الذین آمَنوا لا تَدخُلوا بُیوتاً غیرَ بیوتِکم... هوَ أزکی لَکم و اللهُ بما تَعملونَ عَلیم» (نور: 27 – 28)؛ «فی بُیوتٍ أذِنَ الله أن تُرفَعَ و یذکَرَ فیها اسمُهُ یسبِّحُ له فیها بالغُدوِّ و الآصال... » (نور: 36).

[11] پژوهشیان تاریخ، کلام، سنت مدرسه خلفا، تمام تلاش خود را به کار بسته اند، تا اختلاف صدیقه کبری (س) را با کارگزاران سقیفه، یک مسئله مالی جلوه دهند، از همین رو پس از پرداختن به رخداد های سقیفه، مسئله مطالبه میراث رسول خدا (ص) از سوی زهرا ی اطهر (س) را مطرح نموده اند (نک: بخاری، صحیح البخاری: 749؛ مسلم، صحیح مسلم: 885، طبری، همان: 2/ 448، ابن ابی الحدید، همان: 6/ 46؛ ابن حنبل، مسند احمد بن حنبل: 1/ 9؛ تاریخ الخمیس: 2/ 173 - 174

[12] «و ما أفاء اللهُ علی رَسولهِ منهم فما أوجَفتم علیه من خیلٍ و لا رکابٍ ولکنَّ الله یسلّطُ رُسُلهُ علی مَن یشاء و اللهُ علی کلّ شیءٍ قدیرٌ ما أفاءَ اللهُ علی رَسوله مِن اهل القری فللّهِ و للرسولِ و لِذی القُربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل» (حشر: 6 - 7؛). در آیه 1 سوره انفال نیز بر آن تأکید دارد: «یسئلونَکَ عن الأنفال قُل الأنفال لله و الرّسول... »

[13] «یابن ابی قحافه! أفی کتاب الله أن تَرِث أباک و لا اَرِثَ أبی؟ لَقد جِئتَ شیئاً فرِیا أفَعَلی عَمدٍ تَرَکتُم کتابَ اللهِ وَ نبَذتُمُوهُ وَراءَ ظهورِکم... » طبرسی، الاحتجاج: 1/ 234

[14] ابن ابی الحدید می گوید: فاطمه زهرا (س) فدک را به عنوان هبه رسول خدا (ص) مطالبه کرد و ابوبکر از او درخواست شهود کرد. امیرمؤمنان علی (ع) و امّ ایمن به نفع او گواهی دادند و خلیفه به بهانه های واهی شهادت آنان را کافی ندانست (نک ابن ابی الحدید، همان: 16/ 241؛ یاقوت، معجم البلدان: 417؛ محلاتی، ریاحین الشریعه: 2/ 331). چنان که قبلاً نیز گفتیم خلیفه برای مصادره اموال فاطمه (س) دلیلی نداشت، نه از قرآن و نه از حدیث، بلکه عمل و سخن او بر خلاف قرآن بود، چه، قرآن اهل بیت (ع) را معصوم اعلام کرده و خلیفه ادعا و شهادت آنها را نپذیرفت. حدیثی هم که خلیفه نقل می کرد بر خلاف قرآن بوده و قرآن آن را تکذیب می نماید (نک شرح حدیدی: 16/ 250، دانشنامه امام علی (ع)، مقاله فدک: 8/ 382 و 370 و 372).

[15] «إنّما یریدُ الله لِیذهبَ عنکم الرِّجسَ أهلَ البیتِ و یطهّرَکُم تَطهیراً» (احزاب: 33).

[16] علامه امینی در این باره می نویسد: در هر صورت ما حقیقت این اقطاع را نمی دانیم، چون اگر فدک مال همه مسلمانان است آن گونه که ابوبکر می گفت، پس دلیل بخشش آن به مروان چیست و اگر میراث رسول خدا (ص) است چنان که حضرت زهرا (س) در خطبه خود و نیز امیرمؤمنان و امامان بعد از وی (ع) بدان استدلال کرده اند، مروان که از آل رسول نبود، بلکه از دشمنان آنها به شمار می رفت، همچنین اختیاری نداشت که میراث رسول خدا (ص) را بدون اذن تنها ورثه او یعنی زهرای اطهر (س) و یا فرزندان وی به هر که خواست ببخشد. و اگر نحله و بخشش رسول خدا (ص) برای فاطمه اطهر (س) بود چنان که امیرمؤمنان (ع) و ام ایمن هم گواهی دادند. پس چرا ابوبکر شهادت آن ها را نپذیرفت و آن را برنگرداند. آیا شهادت اهل کساء و منظور آیه تطهیر پذیرفته نیست (نک: امینی، همان: 8/ 336).

[17] امام صادق (ع) فرمود: عمر پس از جریان سقیفه به ابوبکر گفت: مردم بندگان دنیا هستند و هدفی جز آن ندارند، تو خمس و غنائم خیبر و فدک را از علی بگیر، وقتی مردم دست او را خالی دیدند از دور او پراکنده می شوند (نک: مجلسی، همان: 29/ 194).

[18] ابن ابی الحدید می گوید: از علی فارقی استاد مدرسه غربی در بغداد پرسیدم، آیا فاطمه (س) در ادعای خود راستگو بود؟ گفت: بلی. گفتم پس چرا آن را برنگرداند؟ گفت اگر آنروز فدک را پس می داد، می بایست فردا هم خلافت را پس بدهد (نک: ابن ابی الحدید، همان: 16/ 286).

[19] صدیقه کبری (س) بلافاصله پس از جریان سقیفه لب به اعتراض گشود و مسجد، خانه و در هر جا که فرصت می یابد، با استدلال عقل، قرآن و سنت، راه گریز را بر خصم می بندد و با گریه اعتراض آمیز خود، شهر مدینه را به یک پارچه شیون، ضجه و ناله تبدیل می کند که سیل اعتراضات صحابه را به اربابان سقیفه در پی داشت. حضرت به حقوق از دست رفته اهل بیت وحی اعتراض می نماید و شایستگی های بی همتای امیرمؤمنان (ع) را یادآور شده و بر بی لیاقتی غاصبان خلافت و زیر پا رفتن قوانین قرآن و سنت و پایمالی حق مسلم امیرمؤمنان (ع) توسط سقیفه چیان به شدت اعتراض شدید، از مسلمانان استمداد می جوید (نک: دینوری، الامامه و السیاسه: 1/ 13).

[20] امامت و خلافت امیرمؤمنان (ع) علاوه بر انتصاب وی از جانب رسول خدا (ص) بر اساس آیات غدیر و به فرمان خدا در صحرای غدیر، انتخاب مردمی هم بود، زیرا مردم به فرمان خدا و رسول در غدیر خم همه: زن، مرد با او بیعت رسمی نمودند. و بیعت حضرت در گردن سقیفه چیان نیز بود.

[21] احمد بن عبدالعزیز جوهری بصری در قرن سوم در کتاب: سقیفه و فدک، ص 100 آن را از کتاب بلاغات گزارش نموده و علی بن عیسی إربلی از احمد جوهری از یک نسخه قدیمی که بر خود مؤلف آن قرائت شده، نقل می کند (نک: جوهری، کشف الغمّه: 2/ 1 – 7؛ رک: فاطمه الزهراء، بهجه قلب المصطفی (ص): 377 – 378؛ قراچه داغی، اللمعه البیضاء فی شرح خطبه الزهراء، مجلسی، همان: 29؛ منتظری، شرح خطبه حضرت زهرا (س) حسین علی).

[22] در مورد ورود حضرت به مسجد الرسول، چند نکته جالب توجه جدی است:

- حضرت برای اعتراض، مسجد را انتخاب فرمود تا در حضور مسلمانان اعتراض خود را به گوش حکومت برساند و تا قیامت، همه نسلها از آن آگاه باشد.

- به همراه گروهی از زنان بنی هاشم در حالیکه حضرت را در حلقه خود گرفته بودند، به سوی مسجد حرکت کردند تا عظمت جایگاه خود و نیز خطر حادثه رخداد را به نمایش بگذارد و در عین حال در معرض دید نامحرمان قرار نگیرد.

- از نظر زمانی وقتی را انتخاب فرمود که اکثر مسلمانان مدینه در مسجد الرسول حضور داشتند، تا اعتراض او را همه صحابه از مهاجر و انصار بشنوند.

- حضرت از درب عمومی مسجد وارد شدند تا همگان در جریان آن قرار بگیرند.

همه این مقدمات به منظور اطلاع رسانی عمومی است تا مردمی که تا دیروز در محضر رسول خدا (ص) بودند و از میراث به تاراج رفتۀامروز او و تعرض به ثقلین آگاه شوند و از خطرات تهدید کننده آینده مطلع گردند تا اتمام حجت شود و در محضر پروردگار عذری باقی نماند.

- برای آنکه همه دلها را آماده شنیدن سخنان خویش در مورد حق به تاراج رفته اهل بیت وحی (ع) و وصایای رسول خدا (ص) نماید (نک ابن أبی الحدید، همان: 16/ 211).

[23] «فَجَعَلَ اللهُ الإیمانَ تَطهیراً لَکم مِنَ الشِرک و الصَّلاه تَنزِیهاً لَکم عَنِ الکبرِ و الزّکاه تزکیه، و نماءاً فی الرّزق... و طاعَتَنا نظاماً لِلمِلَّه و إمامَتَنا أماناً من الفُرقَه... » (طبرسی، الاحتجاج: 1/ 230).

[24] حضرت در فضائی که سقیفه چیان، آن را ساخته و پرداخته بودند و سرود شوم (حَسبُنا کتابُ اللهِ) را سر می دادند، شعار بازگشت جامعه به دامن اهل بیت را مطرح فرمود. چنان که امیرمؤمنان (ع) رهبری ائمه اهل بیت و نقش آن را چنین توصیف فرمود: «وَ مَکانُ القیم بالامرِ مکانُ النظامِ من الخزَرِ، یجمعه و یضَمُّهُ، فَإن إنقَطَعَ النظامُ تَفرَّق الخَزَرُ و ذَهَبَ، ثم لم یجتَمِع بِحَذافیره أبداً» (نهج البلاغه: 146/ 74).

[25] «فَاَنقَذَکم اللهُ تَبارک و تَعالی بِعدَ اللُّتَّیا و الَّتی وَ بَعدَ أن مُنی بِبُهَمِ الرّجالِ وَ ذُؤبان العربِ وَ مَرَدَه أهلِ الکتابِ» (طبرسی، همان: 233). حضرت به نقش بی نظیر امیرمؤمنان (ع) اشاره کرده می فرماید: «کلّما أوقدُوا ناراً لِلحَربِ أطفأها اللهُ اَو نَجَمَ قرن الشیطانِ أو فَغَرَت فاغره مِنَ المُشرکینَ قَذَف أخاهُ فی لَهَواتها فَلا ینکفِئِ حتّی یطأ صماخَها بِأخمَصیهِ و یخمُدَ لِهَیبَها بِسَیفِهِ» (همان: 1/ 232-)

[26] «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رءوف بالعباد» (بقره: 207؛ طوسی، الامالی 1414: 446).

[27] «وَ اللهِ لَو تَظاهَرَتِ العَرَبُ عَلی قِتالِی لَما وَلَّیتُ عَنها وَ لَو اَمکنَتِ الفُرَصُ مِن رِقابِها لَسارعت إلیها... » (نهج البلاغه: نامه 45/ 394).

[28] «مَکدُوداً فِی ذاتِ الله، مجتهداً فی أمر اللهِ، قَریباً من رسولِ الله، سَیداً فی أولیاءِ الله، مُشمراً ناصحاً مُجدّاً کادحاً، لا تَأخُذُهُ فی الله لَومَه لائمٍ» (طبرسی، الاحتجاج: 1/ 232).

[29] «وَ أَنتُم فی رِفاهیه من العَیشِ و ادِعونَ فاکهونَ آمِنون، تَتَرَبَّصونَ بِنا الدَّوائِرَ و تَتَوَکفُونَ الأخبارَ وَ تَنکصُونَ عِندَ النزال وَ تَفِرّونَ مِنَ القتالِ » (همان: 1/ 232).

[30] «فَلمّا اختارَ اللهُ لنَبیهِ دارَ أنبیائِهِ وَ مَأوی أصفیائِهِ ظَهَرَ فیکم حَسَکه النّفاقِ وَ سمل جلباب الدین، وَ نطَقَ کاظمُ الغاوینَ، وَ نَبَغَ خامِلُ الآقلین» (همان: 1/ 233؛ مجلسی، همان: 28/ 101 و 104). از ارشاد القلوب دیلمی گزارش کرده که گروهی در کنار کعبه پیمانی را به امضاء رسانیدند که پس از درگذشت رسول خدا (ص) خلافت را به دست گیرند و امام علی (ع) را برکنار نمایند که امام پس از سقیفه آن را یادآور شده و عده ای در تأیید امام (ع) گفتند: ما هم آن را از رسول خدا (ص) شنیده ایم.

[31] «وَ أَطَلَعَ الشَیطانُ رَأَسهُ من مَغَرَزِهِ هاتِفاً بِکم فَاَلفاکم لِدَعوَتِهِ مُستَجیبینَ وَ لِلعِزه فِیهِ مُلاحِضینَ ثُمَّ إِستَنحَضَکم فوَجَدَکم خفافاً و اَحمَشَکم فَأَلفاکم غضاناً» (طبرسی، همان: 1/ 233).

[32] «إبتداراً زَعَمتُم خَوفَ الفِتنَه ألا فی الفِتنَه سَقَطوا» (طبرسی، همان: 1/ 233) و این پاسخی است به ابوبکر که پس بیعت بی پایه و اساس خود، ادعا کرده بود که من به خاطر جلوگیری از فتنه آن را پذیرفتم (نک: ابن ابی الحدید، همان: 6/ 47).

[33] «فَوَسَمتُم غَیرَ إبِلِکم وَ وَرَدتُم غیرَ مَشرَبِکم» (طبرسی، همان: 1/ 233 ).

[34] «هذا و العَهدُ قَریبٌ وَ الکلْم رَحیبٌ وَ الجَرحُ لَمّا یقبَرُ» (طبرسی، همان: 1/ 233 ).

[35] «ثُمَّ لم تَلبَثُوا إلاّ ریث أن تسکنَ نَفرَتُها و یسْلِسَ قیادُها ثمَّ أخذتُم تُورونَ وَقدَتَها وَ تهیجونَ جَمرَتَها وَ تستجیبُونَ لِهتاف الشیطانِ الغوی وَ إطفاء نورِ الدّینِ الجَلی وَ إهمادِ سُنَنِ النّبِی الصفی تشرَبونَ حَسواً فی إرتِغا وَ تَمشوُنَ لأهلِهِ وَ وُلدِهِ فی الخَمره و الضّراء» (همان: 1/ 234 ).

[36] قسمتی از سخنان ابوبکر: «آنکه سخن گفت: مانند روباهی است که گواه او دم اوست... » در تاریخ طبری یعقوبی، مروج الذهب و کامل، تفصیل جریان را مطالعه کنید.

[37] «إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً» (احزاب: 33؛ نک: فیروز آبادی، فضائل الخمسه و فاطمه بهجه قلب المصطفی 1422: ؟؟؟)

[38] حلیه الاولیاء، ابونعیم اصفهانی، به گزارش از عایشه: هرگز احدی را راستگوتر از فاطمه (س) جز پدرش رسول خدا (ص) ندیدم (2/ 42). ام سلمه ام المؤمنین بر اثر اعتراض به سخنان خلیفه در دفاع از صدّیقه کبری، تا یکسال از حقوق ماهیانه خود محروم شد (الدر النظیم).

[39] صدیقه کبری (س)، در جواب برخی از انصار که می گفتند: اگر جانشینی و خلافت علی را از رسول خدا (ص) شنیده بودیم، کسی را بر او ترجیح نمی دادیم، حضرت در پاسخ فرمود آیا سخنان پدرم را روز غدیر خم نشنیدید؟! (نک: شیخ صدوق، الخصال 1381: 1/ 173).

[40] لازم به یادآوری است که انصار در بیعت عقبه (بیعت النسوان ) در سال 13 بعثت با گروه پانصد نفری رؤسای قبائل انصار با رسول خدا (ص) تعهد کرده بودند که در برابر دشمن از رسول خدا (ص) و خانواده و دین و اموال او تا پای جان همچون جان، مال، ناموس خود دفاع نمایند و نظر صدیقه کبری (س) در گفت وگو با انصار یادآوری این تعهد فراموش شده بود.

[41] «یا مَعشَرَ ألنَّقیبَه! و أَعضاءَ المِلَه و حضَنَه الاِسلامِ، ما هذِهِ الغمیزه فِی حَقّی و السِّنَه فی ضَلامَتی؟... وَ لَکم قُوّه بِما اُحاوِلُ وَ قوّهٌ علی ما أطلُبُ و أزاوِل، أیها بَنی قِیله ءَأُهضَمُ تُراثَ ابی؟ و أنتم بِمرائی وَ مَسمَع وَ مُنتَدی وَ مَجمَعِ تُلبِسُکم الدَّعوَه و تَشمُلُکم الخُبرَه وَ أنتم ذوالعَدِّ و العُده وَ الأداه وَ القُوَّه و عندکم الصلاحُ و الجِنّه تُوافِیکم الدّعوَه فلا تجیبونَ وَ تأتِیکمُ الصّرخَه فلا تَغیثُونَ وَ أنتُم موصوفونَ بِالکفاحِ وَ مَعروفونَ بِالخیرِ و الصّلاحِ ألا وَ قَد أری أن قَد أخلفتُم إلی الخَفضِ وَ أَبعَدتُم مَن هُوَ أحقُّ بِالبَسطِ وَ القَبضِ وَ خَلَوتُم بِالدّعَه و نَجَوتُم بِالدِّعه و نَجَوتُم بِالضِّیق مِنَ السّعه فَمَجَجتُم ما وَعَیتُم وَ دَسَعتُم الّذی تسَوَّغتُم» (طبرسی، همان: 1/ 273).

[42] چون حکومت بلند گریه کردن او را ممنوع کرد، حضرت به قبرستان بقیع منتقل شد. در آنجا هم مانع شدند، پس به بیت الاحزان رفت که تا امروز زیارتگاه امت اسلامی بود که به دست وهابیان تخریب شد (نک: عاملی، رنجهای حضرت زهرا (س) 1381: 309؛ همو، النص و الاجتهاد: 234 ).

[43] «أصبحتُ و اللهِ عائِفَه لِدنیا کنَّ، قالِیه لِرِجالِکنَّ لَفَظتُهُم بَعدَ أن عَجَمتُهُم وَ شَنَأتُهُم بَعدَ أن سَبَرتُهُم فقُبحاً لِفلول الحَدِّ وَ الّلعبِ بَعدَ الجدِّ».

[44] «وَیحهُم أنی زعزعوها عن رواسی الرساله و قواعد النبوه و الدلاله، وَ مَهبِطِ الروحِ الأمین و... الا ذلک هو الخسران المبین».

[45] نک: نهج البلاغه: خطبه 189 و 175 «سلونی... و والله لو شئت أن أُخبِر کلّ رَجُلٍ منکم... ».

[46] در سخنرانی حضرت زهرا (س) در جمع زنان مدینه، دو مسئله مهم و اساسی به چشم می خورد که حرکت زشت و قهقرائی آنان را تعلیل می نماید: نخست، برگشتن سقیفه چیان به ادبیات جاهلی و بازپروی خصلتها و ارزشهای جاهلی، کینه توزی، انتقام جویی و احساس حقارت فردی و جمعی، دوم، برجستگی عدل اسلامی و ارزش های قرآن و سنت در سیره و منش امیرمؤمنان است که با احدی در دین خدا تعارف ندارد و تنها رضای خدا را مد نظر قرار می دهد.

[47] «وَ ما الّذِی نَقَمُوا مِن ابی الحَسَنِ (ع) نَقَموا وَ اللهِ نکیر سَیفِهِ وَ قِلَّه مُبالاتِهِ لِحَتفِهِ وَ شِدَّه وَطأتِهِ و نکالِ وَقعَتِهِ وَ تَنَمُّرِهِ فی ذاتِ اللهِ» (طبرسی، همان: 1/ 247).

[48] «أمّا الاستبدادَ عَلَینا بِهذَا المَقامِ وَ نَحنُ الأعْلونَ نَسَباً وَ الاَشَدُّون بِرَسولِ اللهِ نَوطاً فإنّها کنتُ أثره شَحَّت عَلَیها نُفوسُ قَومٍ وَ سَخَتَ عَنها نُفوسُ آخرینَ» (نهج البلاغه: خطبه 162/ 304) «و الله ما إنتَقَمَ مِنّا قریشٌ إلاّ إنّ الله إختارنا علیهم» (همان).

[49] «و تَالله لَو مالوا عن المحَجَه البیضاءِ وَ زالوا عَن قَبولِ الحُجه الواضحَه لرَدَّهم اِلَیها وَ حَمَلَهُم عَلیها وَ لَسارَبِهِم سَیراً سَجَحاً لا یکلَمُ خَشاشهُ، و لا یکلُّ سائرهُ وَ لا یمِلَّ راکبُهُ وَ لاَوَرَدَهُم منهَلاً نمیراً صافِیاً رَوِیا» (طبرسی، همان: 1/ 247 اربیلی، همان: 2/ 115).

[50] «أما لَعَمری لَقَد لِقحَت فَنَظَره رَیثَما تُنْتِجُ ثم اجتَلِبوا ملءَ القعْبِ دماً عَبیطاً وَ ذُغافاً مبیداً هنالک یخسرُ المبطلون وَ یعرِفُ التالونَ بغِبَّ ما أسّس الاوّلون ثم طیبوُا عن دنیاکم أنفساً وَ اَطمَئِنّوا للفتنه جأشاً وَ ابشروُا بسیف صارمٍ و سِطوَه مُعتَدٍ غاشمٍ وَ بَهرَجٍ شاملٍ وَ استبدادٍ مِن الظالمین یدع فیئَکم زهیداً و جَمعَکم حَصیداً فیا حسره لکم و أنّی بکم وَ قد عَمِیت علیکم انلزمکموها و انتم لها کارهون » (طبرسی، همان: 1/ 249).

[51] عثمان، مروان را بر خلاف حکم پیامبر به مدینه برگرداند و خراج قاره آفریقا و نیز فدک را به او بخشید و بنی امیه و بنی مروان را بر همه مقررات اسلام مسلط ساخت.

[52] «أم أَنتُم اعلم بِخُصوصِ القرآنِ وَ عُمومِه مِن ابی وَ ابنِ عَمّی» (طبرسی، همان: 1/ 235).

[53] «إن الإمامه هی منزله الأنبیاءِ وَ إرثُ الأوصیاءِ، إنّ الإمامه خلافه اللهِ و خلافه الرسول (ص) وَ مقامُ امیرمؤمنان و میراثُ الحَسَنِ و الحسینِ، إنّ الإمامَه زَمامُ الدینِ و نِظامُ المسلمینَ و صلاح الدنیا وَ عزُّ المؤمنین، إن الإمامه اُسُّ الاسلام النَّامی وَ فرعُهُ السامی، بالامام تمامُ الصلوه و الزکاه وَ الصیامِ وَ الحجّ و الجَهادِ الامام البدر المنیر وَ السّراجُ الزاهِرِ وَ النّور الساطع وَ النجمُ الهادی فی غَیاهِبِ الدُّجی و إجواز البلدان وَ القفار و لجج البحار، الامام الماء العذب علی الضماء و الدال عَلی الهدی وَ المَنجی من الردی، الامام أمین الله فی خلقه و حجته علی عباده و خلیفته فی بلاده و الداعی إلی الله و الذاب عن حرم الله».

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان