ماهان شبکه ایرانیان

تفسیر سوره‌ی انفال ( آیات ۲۶ تا ۳۰ )

«۲۶» وَاذْکُرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِیلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِى الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ‌ و به یاد آورید زمانى را که شما کم بودید و در زمین (مکّه) مستضعف بودید، مى‌ترسیدید مردم (دشمنان) شما را بربایند، پس (خداوند د ...

تفسیر سوره‌ی انفال ( آیات 26 تا 30 )
«26» وَاذْکُرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِیلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِى الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ‌
و به یاد آورید زمانى را که شما کم بودید و در زمین (مکّه) مستضعف بودید، مى‌ترسیدید مردم (دشمنان) شما را بربایند، پس (خداوند در مدینه) پناهتان داد و با یارى خویش، شما را نیرومند کرد و از پاکیزه‌ها به شما روزى داد، باشد که شما شکرگزارى کنید.

نکته‌ها:

«تَخطّف»، به معناى به سرعت گرفتن و ربودن است.
مسلمانان مکّه قبل از هجرت پیامبر به مدینه، همواره مورد اذیّت و آزار و شکنجه‌ى مشرکان بودند، لذا با سفارش و تدبیر پیامبر به صورت فردى یا دسته‌جمعى به دیگر مناطق هجرت مى‌کردند؛ بعضى به حبشه، بعضى به یمن و طائف و برخى به شعب ابى‌طالب رفتند و پیوسته در ترس و اضطراب بودند و هنگامى که به مدینه مهاجرت کردند، هیچ خانه و کاشانه‌اى نداشتند و عدّه‌ى بسیارى از آنان جزو اصحاب صُفّه ودر مسجد پیامبر جاى گرفته بودند. انصار نیز در اوائل هجرت پیامبر به مدینه، در فقر و ندارى و قحطى گرفتار بودند به حدّى که به دانه‌اى خرما بسنده مى‌کردند، به علاوه گرفتار اذیّت و آزار یهودیان نیز بودند.
امّا در اواخر بعثت، خداوند به مسلمانان مکنت و توانایى داد و به چنان قدرتى رسیدند که اهل ذمّه به آنان جزیه مى‌دادند و یا مشرکان همواره در ترس و اضطراب از کشته و اسیرشدن و به غلامى و کنیزى گرفته شدن توسط مسلمانان بودند و بعضى نیز با طوع و رغبت اموال خود را تقدیم مسلمانان مى‌کردند.(84) در اینجا خداوند ضعف و ناتوانى آنان را یادآور مى‌شود تا شکرگزار قدرت و امنیّت بوجود آمده باشند.

پیام‌ها:

1- یادآورى روزهاى ناتوانى و روزهاى یارى خداوند، مایه‌ى دور شدن از فتنه‌هاست. «واتّقوا فتنة - واذکروا»
2- مسلمانان در مکّه تا پیش از هجرت به مدینه، دائماً ترس و دلهره داشتند. «تخافون» (فعل مضارع، نشانه‌ى استمرار است)
3- در راه حقّ، از کمى نفرات وناتوانى وآوارگى نهراسیم، «واذکروا اذ انتم قلیل» که یارى خداوند حتمى است. «فاواکم و ایّدکم...»
4- امنیّت «فاواکم»، توان رزمى و پیروزى «ایّدکم بنصره» و بهبودى وضع اقتصادى «رزقکم من الطیّبات»، از نعمت‌هاى ویژه‌ى الهى است.
5 - یادآورى روزهاى ضعف و مقایسه‌ى آن با روزهاى پیروزى، مایه‌ى شکرگزارى و عشق و توکّل به خداوند است. «واذکروا... لعلّکم تشکرون»
6- در سایه‌ى ایمان، خداوند به گروه اندکِ ضعیفِ هراسناک، عزّت و قدرت و مکنت مى‌بخشد. (کلّ آیه)
«27» یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لَا تَخُونُواْ اللَّهَ والرَّسُولَ وَتَخُونُواْ أَمَانَاتِکُمْ وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ‌
اى کسانى که ایمان آورده‌اید! به خدا و پیامبر خیانت نکنید که در این صورت آگاهانه به امانت‌هاى خود خیانت کرده‌اید.

نکته‌ها:

در شأن نزول این آیه آمده است:(85)
هنگامى که مسلمانان به فرمان پیامبرصلى الله علیه وآله، یهودیان بنى‌قریظه را محاصره کردند، آنان پیشنهاد صلح وکوچ کردن به شام را دادند و پیامبر نپذیرفت و سعدبن معاذ را به داورى مأمور کرد. یکى از مسلمانان همراه او به نام «ابولبابه» که سابقه دوستى با آنان داشت، با اشاره به گلوى خود به آنان فهماند که در صورت پذیرش حکمیّت سعدبن معاذ، همه کشته خواهید شد، جبرئیل این اشاره را به پیامبرصلى الله علیه وآله خبر داد. ابولبابه شرمنده از این خیانت، خود را به ستون مسجد پیامبر بست و هفت شبانه روز چیزى نخورد، سرانجام خداوند توبه‌اش را پذیرفت.
شأن نزول دیگرى نیز بیان شده که در جنگ بدر، بعضى از مسلمانان نامه‌اى به ابوسفیان نوشتند و از نقشه‌ى پیامبرصلى الله علیه وآله به او خبر دادند، ابوسفیان هم از مشرکان مکّه درخواست کمک کرد که هزار نفر براى جنگ بدر به راه افتادند.(86)
در فرهنگ قرآن، امانت مفهوم وسیعى دارد و تمام شئون زندگى سیاسى، اجتماعى و اخلاقى را شامل مى‌شود از جمله:
الف: تمام نعمت‌هاى مادّى و معنوى مثل مکتب، قرآن، رهبر، فرزند وآب وخاک.
ب: اهل‌بیت پیامبرعلیهم السلام.(87)
ج: هم خودمان، امانت براى خویشتنیم، چنانکه در آیه‌ى دیگر مى‌خوانیم: «انّکم کنتم تختانون أنفسکم»(88) و هم جامعه براى ما.
د: انفال، غنائم، خمس، زکات و اموال عمومى. (بودن آیه در سوره انفال وغنائم جنگ بدر)
ه : امام‌باقرعلیه السلام فرمود: «احکام دین، فرائض و واجبات الهى، امانت است».(89)
و: حکومت ومسئولیّت.
بنابراین نافرمانى و ادا نکردن حقوق و وظایف خود در ارتباط با این امانت‌ها، خیانت است، چنانکه ابن عبّاس مى‌گوید: «هرکس چیزى از برنامه‌هاى اسلامى را ترک کند، یک نوع خیانتى به خدا و پیامبر مرتکب شده است».(90) همان گونه که پیشى گرفتن ناصالحان بر صالحان در مسئولیّت‌هاى اجتماعى، خیانت به خدا و رسول و مسلمانان است.
پیامبر اکرم‌صلى الله علیه وآله فرمودند: «کسى که در امانت خیانت کند، منافق است، هرچند روزه بگیرد و نماز بخواند. امام صادق‌علیه السلام فرمودند: نماز و روزه‌ى مردم شما را نفریبد، زیرا گاهى همه‌ى آنها از روى عادت است. مردم را با راستگویى و اداى امانت امتحان کنید و بشناسید».(91)
خیانت نکردن در امانت از وظایف و حقوق انسانى است، بنابراین حتّى به امانت غیر مسلمان هم نباید خیانت کرد.

پیام‌ها:

1- خیانت، با ایمان داشتن سازگار نیست. لازمه‌ى ایمان، امانت‌دارى است. «یا ایها الّذین آمنوا لاتخونوا»
2- گاهى یک اشاره به سود دشمن، خیانت است. (با توجّه به شأن نزول اوّل)
3- افشاى اسرار نظامى، خیانتى زشت است. (با توجّه به شأن نزول دوم آیه)
4- خیانت به پیامبر، خیانت به خداوند است. «لاتخونوا اللّه و الرّسول» («لاتخونوا» در مورد خدا وپیامبر با هم آمده، در مورد سایر مردم تکرار شده است.)
5 - خیانت به خدا و رسول، خیانت به خود است و زیان آن به خود انسان باز مى‌گردد. «لاتخونوا اللّه والرّسول وتخونوا اماناتکم»
6- امانت مردم به منزله‌ى امانت خود ما و خیانت به آن خیانت به خودمان است. «لا تخونوا... تخونوا اماناتکم»
7- خیانت، فطرتاً زشت و محکوم است. «و انتم تعلمون»
8 - خیانت‌هاى آگاهانه، خطرناک است. «و تخونوا اماناتکم و انتم تعلمون» (هم زشتى خیانت و هم پیامدهاى بد آن را مى‌دانید)

خیانت‌

پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمودند: افشاى راز دیگران خیانت است.(92)
امام على علیه السلام فرمودند: کسى که امروزش بدتر از دیروزش باشد، به خود خیانت کرده است.(93)
امام صادق علیه السلام فرمود: اگر مؤمنى از شما درخواست کمک کرد و شما با تمام وجود براى او تلاش نکردید، به خدا و رسول و مؤمنان خیانت کرده‌اید.(94)
پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمود: کسى که به مال و خانواده مسلمانى خیانت کند، مسلمان نیست.(95)
در روایتى امام على‌علیه السلام خیانت را قله نفاق معرفى مى‌کند.(96)
اگر در مقام مشورت حقیقت را نگوییم، خیانت کرده‌ایم.(97)
اگر به هنگام قضاوت، به حق داورى نکنیم، خیانت کرده‌ایم.(98)
کسى که زکات مال خود را نپردازد، به خدا خیانت کرده است.(99)
اگر هنگام نمازجماعت، امام تنها براى خود دعا کند، به مأمومین خیانت کرده است.(100)
امام على‌علیه السلام فرمودند: کسى که براى پیروزى باطلى کمک بگیرد، جنایت و خیانت کرده است.(101)
خداوند خائنان را دوست ندارد و کیفر خیانت به سرعت به انسان مى‌رسد خائن در قیامت مدافعى ندارد.
«28» وَاعْلَمُواْ أَنَّمَآ أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللَّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ‌
و بدانید که اموال و فرزندانتان آزمایشى (براى شما) هستند و البتّه نزد خداوند (براى کسانى که از عهده‌ى آزمایش برآیند)، پاداشى بزرگ است.

نکته‌ها:

محور بسیارى از لغزش‌هاى انسان و ریشه‌ى بسیارى از گناهان از قبیل: معاملات حرام، احتکار، دروغ، کم‌فروشى، ترک انفاق، ندادن خمس وزکات، حرص و کارشکنى و سوگندهاى دروغ و تضییع حقوق مردم، گریز از میدان جنگ، ترک هجرت و جهاد و...، علاقه به مال و فرزند است.
پس اینها عامل امتحان و لغزش‌اند، آن گونه که ابولبابه را (آیه قبل) به لغزش کشید و براى حفظ مال و فرزندان خود، به همکارى با دشمن وادار کرد.
کسانى که از مدینه به ابوسفیان خبر دادند که مسلمانان براى تصاحب کاروان تجارتى آنان نیرو بسیج کرده‌اند، از مهاجرانى بودند که در مکّه مال و فرزندى داشتند.(102)
قرآن با تعبیرات مختلفى به فتنه بودن مال و فرزند و دل نبستن به آنها و امکان انحراف به واسطه‌ى آنها هشدار داده است، از جمله:
الف: امکان شرکت شیطان در مال و فرزند انسان. «شارکهم فى الاموال و الاولاد»(103)
ب: افزون‌خواهى در مال و فرزند و آثار منفى آن. «تکاثر فى الاموال و الاولاد»(104)
ج: بازدارندگى فرزند و مال از یاد خدا. «لا تلهکم أموالکم و لا أولادکم عن ذکر اللّه»(105)
د: نجات‌بخش نبودن اموال و اولاد در قیامت. «لن تغنى عنهم أموالهم و لا أولادهم»(106)
در آیه نکاتى به چشم مى‌خورد که نشان مى‌دهد آزمایش مال وفرزند بسیار سخت و جدّى و پیروز شدن در آن بسیار مهم است، اوّلاً: آیه با جمله‌ى «واعلموا» آغاز شده که هشدار است. ثانیاً کلمه‌ى «انّما» نشان مى‌دهد که آزمایش با مال وفرزند چون و چرا ندارد و حتمى است. ثالثاً خود مال وفرزند فتنه شمرده شده‌اند، نه‌آنکه وسیله آزمایش وفتنه باشند.(107)
حضرت على‌علیه السلام فرمودند: «لایقولنّ احدکم الّلهم انّى اعوذ بک من الفتنة لانّه لیس احد الاّ و هو مشتمل على فتنة»، هیچ‌کس دورى از فتنه و آزمایش را نخواهد، زیرا همه‌ى مردم بدون استثنا دچار آن مى‌شوند، بلکه دورى از لغزش و انحراف در آزمایشها را از خدا درخواست کند.
آنگاه حضرت درباره‌ى علّت و فلسفه‌ى امتحان‌هاى الهى فرمود: «تا راضى از ناراضى مشخص شود و عوامل سعادت و شقاوت هرکس در اعمال او مشخص گردد».(108)

پیام‌ها:

1- علاقه‌ى افراطى به مال و فرزند، انسان را به خیانت مى‌کشد. «لا تخونوا... و اعلموا...» و حتّى گاهى موجب دست برداشتن از اصول انسانى و دینى (امانت و اداى امانت) مى‌شود. (با توجّه به شأن نزول آیه قبل)
2- مال و فرزند مى‌توانند دو دام فریبنده باشند. «انّما اموالکم و اولادکم فتنة»
3- توجّه به پاداش بزرگ الهى، از اسباب دل کندن از دنیا و ترک خیانت است. «اَنّ اللّه عنده أجر عظیم»
4- مال وفرزند با تمام جاذبه‌هایى که دارند، در مقایسه با الطاف وپاداش‌هاى الهى ناچیز هستند. (در برابر «اموالکم و اولادکم»، عبارت «اجر عظیم» آمده است)(109)
«29» یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَاناً وَیُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ‌
اى کسانى که ایمان آورده‌اید! اگر تقواى الهى پیشه کنید، خداوند برایتان فرقانى (قوّه‌ى شناخت حقّ از باطلى) قرار مى‌دهد و بدى‌هایتان را از شما مى‌پوشاند و شما را مى‌آمرزد و خداوند صاحب فضل وبخشش بزرگ است.

نکته‌ها:

وسیله و معیار شناخت حقّ از باطل متعدّد است، از جمله:
الف: انبیا و اولیاى الهى؛ چنانکه پیامبرصلى الله علیه وآله را فاروق نامیدند(110) ویا در حدیث مى‌خوانیم: «مَن فارق علیّاً فقد فارق اللّه»(111) هر کس على‌علیه السلام را رها کند، خدا را رها کرده است.
ب: کتاب آسمانى؛ که با عرضه امور به آن مى‌توان حقّ را از باطل تشخیص داد.
ج: تقوا، زیرا طوفان غرائز و حبّ و بغض‌هاى همراه با بى‌تقوایى، مانع درک حقایق است.
د: عقل و خرد؛ که بدون آن نمى‌توان حتّى به سراغ وحى رفت.
فرقان و قدرت تشخیص حقّ از باطل، حکمت و بینشى خدادادى است که به اهل تقوا داده مى‌شود و به علم و سواد و معلومات وابسته نیست.
به گفته‌ى تفسیر کبیر فخررازى، «تکفیر سیّئات»، در آیه پرده‌پوشى در دنیا و «مغفرت»، رهایى از قهر خدا در آخرت است و به نوشته‌ى تفسیر نمونه، «تکفیر»، محو آثار اجتماعى و روانى گناه و «مغفرت»، بخشایش نسبت به عذاب دوزخ است.
کسانى که تقوا داشته و تمایلات نفسانى را کنار بگذارند، قوّه‌ى تشخیص حقّ به آنها عطا مى‌شود. چنانکه در آیه‌ى دیگرى مى‌خوانیم: «اتّقوا اللّه و یعلّمکم اللّه»(112) از خدا پروا کنید، خداوند شما را آگاه مى‌کند و به یادتان مى‌آورد. گویا روح همچون آینه‌اى است که تقوا غبار را از آن مى‌زداید و نور حقّ در آن منعکس مى‌شود، چنانکه حضرت على‌علیه السلام تقوا را دارو و درمان دل‌ها، نور و بینایى کوردلى‌ها و شفا و وسیله‌ى اصلاح قلب، تطهیر جان، امنیّت ترس‌هاى درونى و روشن‌شدن تاریکى‌ها مى‌داند،(113) و بر عکس، حرص‌ها و طمع‌ها سبب لغزش خردها مى‌شود، حضرت على‌علیه السلام مى‌فرماید: «اکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع»(114) بیشتر لغزشگاه خرد، زرق و برق طمع‌ها مى‌باشد.
حقیقت سرایى است آراسته‌ هوا و هوس گرد بر خاسته‌
نبینى که هر جا که برخاست گرد نبیند نظر، گرچه بیناست مرد

پیام‌ها:

1- اگر تقوا داشته باشیم، در آزمایش مال و فرزند، خداوند ما را کمک مى‌کند که چگونه برخورد کنیم. «اموالکم و اولادکم فتنة... ان تتّقوا اللّه یجعل لکم فرقانا»
2- عملکرد انسان، در بینش او تأثیر دارد. کسى که تقوا دارد، علاوه بر علم، فطرت، عقل و تجربه، خداوند بصیرت و شناخت ویژه‌اى به او مى‌دهد. «ان تتّقوا اللّه یجعل لکم فرقانا»
3- تقوا، هم عامل شناخت صحیح، «فرقان» هم مایه‌ى آبرو و حیثیّت اجتماعى، «یُکفّر عنکم» و هم سبب مغفرت اخروى است. «یغفر لکم»
4- اعطاى بصیرت ویژه به پرهیزکاران و بخشایش گناهان آنان، تفضّلى از جانب خداوند است. «یجعل لکم فرقانا... واللّه ذو الفضل العظیم»
«30» وَإِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَیَمْکُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ‌
و (به یاد آور) زمانى که کافران درباره‌ى تو نقشه مى‌کشیدند تا تو را زندانى کنند، یا تو را بکشند یا (از مکّه) تبعید کنند. و آنان نقشه مى‌کشیدند و خدا هم (با خنثى کردن توطئه‌هاى آنان) تدبیر مى‌کرد و خداوند، بهترین تدبیرکنندگان است.

نکته‌ها:

«مَکر»، به معناى تدبیر، چاره‌اندیشى، طرح و نقشه است.
این آیه اشاره به «لیلة المبیت» و توطئه‌ى کفّار براى قتل رسول خداصلى الله علیه وآله دارد که آن حضرت از طریق جبرئیل آگاه شد و على‌علیه السلام به جاى او در بستر خوابید و پیامبر شبانه از خانه خارج شد و به غار ثور رفت و از آنجا به مدینه هجرت کرد.
ضمناً در شب هجرت، چون على‌علیه السلام حاضر شد جان خود را فداى پیامبر کند، آیه «ومن النّاس مَن یَشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه»(115) در مورد حضرت على‌علیه السلام نازل شد.(116)
سه طرح و نقشه‌اى که براى مقابله‌ى کفّار با پیامبرصلى الله علیه وآله در آیه مطرح شده، محصول جلسه‌ى مشرکان در «دار النَدوه» بود و بالاخره نقشه‌ى قتل را تصویب کردند که از هر قبیله یک نفر آماده شود و دسته جمعى حمله کرده، پیامبر را بکشند تا بستگان آن حضرت نتوانند براى خونخواهى، با همه‌ى قبایل درگیر شوند.
این آیه، ممکن است با توجّه به آیه‌ى 27 همین سوره باشد که فرمود: به خدا و رسول خیانت نکنید و اگر خیانت کنید، با تدبیر الهى رسوا مى‌شوید.
چه بسا خداوند امور مهمى را با موجود ضعیفى انجام مى‌دهد و یا توطئه‌هاى بسیار بزرگى را با آن خنثى مى‌کند؛ فرزند آدم از کلاغ آموزش مى‌بیند، مرگ سلیمان با موریانه کشف مى‌شود، بلقیس با هدهد دعوت مى‌شود، فیل سواران ابرهه، با پرندگان کوچکى به نام ابابیل و نمرود با پشه نابود مى‌شوند، و توطئه‌ى کفّار مکّه با عنکبوتى خنثى مى‌شود. اینها همه براى نشان دادن نهایت ضعف و ناتوانى بشر در برابر قدرت بى‌پایان الهى است.

پیام‌ها:

1- یادآورى امدادهاى الهى و خطرهایى که خدا از ما دور کرده، مایه‌ى آرامش و قوّت قلب است. «و اذ یمکر بک...»
2- زندان و ترور و تبعید، ابزار دست جبّاران تاریخ براى مقابله با حقّ است. «لیثبتوک أو یقتلوک...»
3- کفر، انسان را تا حدّ پیامبرکشى مى‌کشاند. «الّذین کفروا... یقتلوک»
4- در مقابل سخن حقّ، هیچ دلیل و منطقى وجود ندارد. کافران به جاى حلّ مسئله و پذیرش حقّ، براى حذف موضوع حقّ و مردان حقّ اقدام مى‌کنند. «الّذین کفروا لیثبتوک او یقتلوک او...»
5 - توطئه‌ى کفّار علیه مسلمانان همیشگى و حمایت خداوند هم از آنها دائمى است. «یمکرون و یمکر اللّه» (چنین نیست که همیشه دشمنان به اهداف خود برسند، خداوند با تدبیر خود، توطئه‌هاى آنان را خنثى مى‌کند.)
6- هرکه با طرفداران حقّ حیله کند، با خداوند طرف است. «یمکرون و یمکر اللّه»
7- خداوند، حامى کتاب و اولیاى خویش است و با تار عنکبوت، اشرف مخلوقات را حفظ مى‌کند و بزرگ‌ترین توطئه‌ها را خنثى کرده، مسیر تاریخ را عوض مى‌کند. «واللّه خیر الماکرین»
8 - هر جا لازم باشد، خداوند اولیاى خود را از توطئه‌ها آگاه مى‌کند. نقشه‌اى را که مى‌خواستند کسى نفهمد، همه‌ى دنیا فهمیدند. «واللّه خیر الماکرین»

پی نوشت ها :
 

84) تفسیر اطیب‌البیان.
85) تفاسیر مجمع‌البیان، صافى و نمونه.
86) تفاسیرمجمع‌البیان‌والمیزان.
87) ملحقات احقاق‌الحقّ، ج 14، ص 564.
88) بقره، 187.
89) تفسیر نورالثقلین.
90) تفسیر نمونه.
91) کافى، ج‌2، ص‌104.
92) بحار،ج‌74،ص‌90.
93) غررالحکم.
94) کافى، ج‌2، ص‌362.
95) الاختصاص، ص‌248.
96) غررالحکم.
97) معانى الاخبار، ص 208.
98) معانى الاخبار، ص‌208.
99) دائم الاسلام، ج‌1، ص‌247.
100) الفقیه، ج‌1، ص‌400.
101) غررالحکم.
102) تفسیر المیزان.
103) اسراء، 64.
104) حدید، 20.
105) منافقون، 9.
106) آل‌عمران، 10.
107) تفسیر راهنما.
108) نهج‌البلاغه، حکمت 93.
109) اکنون که این سطرها را مى‌نویسم، شب عاشوراى حسینى است که امام حسین‌علیه السلام همه چیز خود را در یک روز با خدا معامله کرد و داغ‌هایى دید که هر یک به تنهایى کافى است تا انسانى را از پا در آورد، ولى آنچه امام را در برابر تمام حوادث استوار کرد این بود که آنها را در برابر خداوند ناچیز دید. حتّى وقتى کودک شش ماهه‌اش را در برابرش شهید کردند، فرمود: «همین که خداوند ناظر بر این صحنه است، مرا کافى است». وحضرت زینب‌علیها السلام عصر عاشورا که بدن قطعه قطعه شده برادرش امام‌حسین‌علیه السلام را دید فرمود: «خداوندا! این قلیل را از ما قبول کن». و در مجلس یزید نیز فرمود: «آنچه در کربلا دیدم، جز جمیل و زیبایى از خداوند چیزى نبود».
آرى، با ایمان به کم بودن و عارضى بودن دنیا و ایمان به بزرگى و اجر عظیم نزد خداوند، مى‌توان با سخت‌ترین حوادث مقابله کرد.
110) تفسیر فرقان.
111) ملحقات احقاق‌الحقّ، ج‌4، ص 26.
112) بقره، 282.
113) نهج‌البلاغه، خطبه 189.
114) نهج‌البلاغه، حکمت 219.
115) بقره، 207.
116) تفسیر نورالثقلین.
 

منبع:مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان