ماهان شبکه ایرانیان

هرچه عشق داشتم از من گرفتند

پای درد دل های پنج ساله غلام کویتی پور بعد از انتشار آلبوم جدیدش «خاموش» کویتی پور پایه گذار یک اتفاق عجیب در دنیای موسیقی بود؛ اتفاقی که باعث شد تا خیلی از مداح های دیگر که تا به آن موقع دل و جرأت نزدیک شدن به موسیقی را نداشته اند، کمی راحت تر وارد این فضا شوند

هرچه عشق داشتم از من گرفتند
پای درد دل های پنج ساله غلام کویتی پور بعد از انتشار آلبوم جدیدش «خاموش»
کویتی پور پایه گذار یک اتفاق عجیب در دنیای موسیقی بود؛ اتفاقی که باعث شد تا خیلی از مداح های دیگر که تا به آن موقع دل و جرأت نزدیک شدن به موسیقی را نداشته اند، کمی راحت تر وارد این فضا شوند. اما خود او چندان از این اتفاق راضی نیست؛ نه به خاطر اینکه از مداحی وارد فضای پرالتهاب موسیقی شده است بلکه به خاطر دلخوری هایی که از انتشار آلبوم های اولش یعنی «غریبانه 1 و 2» دارد. ولی بالاخره بعد از پنج سال تصمیم گرفت تا تمام این دلخوری ها را کنار بگذارد و آلبوم جدیدش را که همان حال و هوای موسیقی مذهبی را دارد وارد بازار کند.
*پنج سالی هست که کسی خبر از شما ندارد. دلیل این سال های سکوت چه چیزی بود؟
وقتی که آلبوم های «غریبانه 1 و 2» به بازار آمدند و آن اتفاقات تلخ و ناکوار رخ داد و با تفرندهای مختلف با آبروی من بازی شد، دیگر حس خوبی نداشتم. وقتی هم که دلت شکسته باشد، دیگر نمی توانی کاری را که دوستش داری، انجام بدهی. آقایان بدون اجازه من آلبوم را وارد بازار کرده بودند. به ارشاد هم که شکایت کردم گفتم که من نه می خواهم شرکتشان را پلمپ کنید و نه می خواهم تهیه کننده را بازداشت و محاکمه کنید. فقط جلوی انتشار و پخش آلبوم را بگیرید. چون قداست نواهایی که برای شهدا خوانده شده، رعایت نشده و احساس می کنم که به آنها اهانت شده است.
*پنج سال سکوت شما با آلبوم «خاموش» شکسته شد. با چه کسی کار را شروع کردید؟
در تمام این سال ها وقتی کسی خبری از ما می گرفت، می گفتیم «هر چی عشق داشتم را از من گرفتند». متأسفانه در دنیای هنر ما مافیا حرف اول را می زند و دیگر نه سلیقه ای مانده و نه کسی دل می سوزاند. با این سکوت می خواستم به نوعی از همه فاصله بگیرم و حداقل پیش وجدان خودم راحت باشم که به کسی باج نداده ام. آخر سر هم وقتی اجاره نامه شش ماه، شش ماه عقب می افتاد، از این دنیا بدم می آمد. اینها همه درد است. این دردها را به نوعی در این آلبوم فریاد زده ام و به نوعی تمام احساسم را در آن گنجانده ام. آلبوم خاموش را در اصل اولین کار موسیقیایی خود می دانم. با اینکه قرار بود یکی دو تا از کارها حال و هوای باورهای دینی ــ مداحی را داشته باشند.
ولی رفته رفته به سمت این وادی بیشتر گرایش پیدا کردیم و به آن پرداختیم. هر چند معتقدم که موسیقی و کلاً هنر نباید صرفاً به باورهای اعتقادی یک جامعه خلاصه شود. دنیای هنر فضای بی نهایت و گسترده ای دارد که باید همسو با آن جلو رفت. چارلی چاپلین می آید ولی باز هم بالاتر از چاپلین خواهد آمد. تکنولوژی پیشرفت می کند، انسان های خارق العاده هم خواهند آمد. ما هم تمام سعی مان این بود که در این آلبوم کمی به روزتر و جدیدتر کار کنیم.
*اما این ماجرا کمی در مورد شما فرق می کند. همه، شما را به عنوان مداح اهل بیت (ع) می شناختند ولی آلبوم کمی خاموش در فضایی نزدیک به پاپ ارائه شده.
در جواب سؤالتان باید بگویم که ما ادعایی نداریم و برای «به به» و «چه چه» شنیدن، نیامده ایم. خاموش به نوعی انعکاس جفاهای این سال های سکوت من است ولی با حرفتان چندان هم موافق نیستم. اصلاً این گونه فکر نکنید که من هیچ شناخت و تجربه ای در مورد موسیقی نداشته و ندارم. من موسیقی روز جهان را دنبال می کنم و به آن علاقه مند هستم. «پینک فلوید»، «دیپ پرپل» و «اوسوبیسا» را واقعاً دوست دارم و پیگیر کارهایشان هستم. اگر من مثلاً شکلک های «جیم کری» را در می آورم، حرف شما درست بود. من واقعاً نباید و نمی توانم یک چنین کارهایی را انجام بدهم و واقعاً این کاره نیستم ولی در موسیقی شناخت کوچکی در مورد نت و ملودی داشته ام و دارم.
*به نظرتان نگاه به موسیقی بین مسؤولان چگونه است؟
به نظرم نگاه ها منفی نیست ولی کمی معرفت ها کم شده است. در ارتباط ها دیگر هیچ چیز رعایت نمی شود و به طرز عجیبی دیدگاه ها و ارزش ها فرق کرده. اگر مثلاً من درمورد کسی که واقعاً لیاقتش را هم دارد، تعریف و تمجید کنم، به چند روز نمی رسد که حرف و حدیث ها شروع می شوند که مثلاً چه خبر بوده که فلانی از فلانی تعریف کرده. روزگار خوبی را سپری نمی کنیم.
*همین بی معرفتی ها باعث شده تأکید کنید که لفظ «مداح» برای شما استفاده نشود؟
بله، من بارها خواهش کرده ام که لفظ مداح برای من استفاده نشود. ما در حد حماسه سرا هم نیستیم، چه برسد به مداح. مداح اهل بیت (ع) جایگاهش خیلی بالاست و مداحی سیر و سلوکی دارد. متأسفانه در جامعه ما هر کس میکروفون را می بیند، می گوید بلندگو را بده به من. ماجرای اصطلاح مداح های این دوره و زمانه هم تقریباً همین گونه است. با نسبت دادن این واژه به یک سری افراد نالایق نباید آبروی یک عده مداح مخلص را ببریم؛ مثلاً من دو نفر از دوستان را می شناسم که واژه «مداح» واقعاً تنها برازنده آنهاست. البته ناگفته نماند آنها جزو معروف های این وادی نیستند و شاید هم دوست نداشته باشند که من اسمشان را بیاورم ولی هم صدای داوودی ای دارند و هم اخلاق دارند که من در نزدگی ام خیلی زیاد از آنها درس گرفته ام.
*این یک شکسته نفسی اغراق آمیز نیست که می گویید لفظ مداح را برای شما استفاده نکنیم؟
اینکه حرف الان من نیست، من سه دهه است که این را می گویم. هر سال محرم که در هر محله ای هر کس ته صدایی داشته باشد، فقط در همان دهه میکروفون را به دست می گیرد و حتی شده یک «یا حسین»(ع) می گوید ولی دیگر در طول سال به دنبال مداحی در جلسات مختلف و معتبر نیست. اما اگر دوروبری ها همین دوستان را «مداح» خطاب کنند، توقع طرف بالا می رود و او خودش را صاحب سبک فرض کرده و این کار را خراب می کند.
*حالا فکر می کنید چرا این اتفاق افتاده؟
مشکل از خود ماست. بارها گفته ام. در همین بلاهایی هم که سرمان می آید هم، مشکل از خود ماست. همین دهان کجی ها به نام سید الشهدا(ع) هم که شد، مشکل از خود ماست. آن قدر اهمیت ندادیم که اوضاع تا این حد بیخ پیدا کرد. وقتی با ضد زنگ در ورودی بهشت زهرا(ع) خیلی بدخط و زننده نوشته اند: «مداح و اکو موجود می باشد!» به نظر شما یک چنین مشکلاتی به وجود نمی آید؟ تاریخ و دین که جای خود دارند، خیلی چیزهای دیگر هم صدمه می بینند. پس به آن جوان هم باید حق داد که وقتی می بیند اوضاع تا این حد باری به هر جهت است، از هر روشی برای مطرح کردن نام خودش استفاده کند.
*هم نسلی های من خاطرات فراوانی از «ممد نبودی» شما دارند و این قطعه یکی از ماندگارترین کارهایی است که اهالی خرمشهر به آن عشق می ورزند. هنوز هم همان حس و عشق را نسبت به این شهر دارید؟
چرا که نه. به ما یاد می دهد که قلبت برای همه مردم و همنوعانت بتپد. خرمشهر هم یک قطعه از جهان است که من در آن زندگی می کنم. اما این حق خرمشهر نیست. ول مانده ...باید زودتر و زیباتر از اینها ساخته شود. برای بازسازی خرمشهر خیلی ها آمدند و رفتند ولی اتفاق خاصی نیفتاد. این همیشه اذیتم می کند که عروس جنوب، هنوز هم آثار آن روزهای جنگ را در پیکره شهرش می بیند.
*شهید باکری آدم های جنگ را پس از پایان جنگ به سه دسته تقسیم کردند. شما خودتان را در کدام یک از این دسته ها می بینید؟
ای کاش امروز شهید باکری بود و می دید که چطور آدم ها بعد از جنگ، نه به سه دسته، که به هفتاد و دو ملت تقسیم شده اند. من نه گوشه نشین هستم و نه طلبکار این دولت و نه طلبکار این ملت. ولی خیلی زیاد بدهکار خودم هستم.
*از چه لحاظ خودتان را بدهکار خودتان می دانید؛ وظایف اجتماعی یا دیگر چیزها؟
این نگاه من است. اگر بحث آن سه دسته را از من می پرسید. ما هفتاد و دو ملت شده ایم و از داخل خودمان را نابود می کنیم. خودمان و ارزش هایمان را. این را مسؤولان فرهنگی بیشتر باید توجه کنند. به اسم غیرت دینی داریم به همه چیز ضربه می زنیم. بارها گفته ام که آقاجان، من می دانم که شما غیرت دینی دارید ولی کاری نکنید که دین ضربه بخورد. کاری نکنید که ارزش شهدا که به خاطر من و شما رفتند، بی ارزش شود. اینکه من از کدام دسته از آدم های بعد از جنگ هستم، زیاد مهم نیست. به چیزهایی فکر کنیم که شهدا به خاطر آنها رفتند. ما برای نگه داشتن آنها باید فکری بکنیم. فلانی نماز یومیه اش را نمی خواند و جوانان و نوجوانان ما برای حضور در مجلس مداحی اش سر و دست می شکانند. این چه الگویی می تواند برای جوانان این جامعه باشد که فرزندان همین شهدای جنگ هستند؟
*مثل اینکه درد دل های این 5 سال سکوتتان، خیلی بیشتر از این حرف هاست.
اگر درد دلی بود، همه از عشقی است که خداوند به ما عطا کرده است. امیدوارم که به ارزش های همدیگر احترام بگذاریم واز یکدیگر کینه به دل نگیریم. اگر از تیپ و کلام یک نفر خوشمان نمی آید، نیاییم و در رسانه ها هنرش را لگدمال کنیم و نقاط مثبتش را هم نادیده بگیریم. فرهنگ های من در آوردی زیادی در همه عرصه های جامعه ــ اعم از هنر و ورزش ــ وارد شده که باید مواظب باشیم. تمام این ضعف ها در جامعه ناشی از کمبود فرهنگ مطالعه در جامعه است. اگر خونی ریخته شده برای تمام این ارزش هاست. هر وقت جلوی دکه های روزنامه فروشی ها برای خرید مجله و روزنامه صف کشیدند، می توان گفت که مردم ما اهل مطالعه شده اند و جامعه روزهای خوبی را در پیش دارد.
*شهید باکری (قائم مقام لشکر 10 عاشورا) در قسمتی از وصیتنامه خود آورده است:
دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند که در غیر این صورت زمانی فرا می رسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان سه دسته می شوند:
1.دسته ای به مخالفت با گذشته خود بر می خیزند و از گذشته خود پشیمانند.
2.دسته ای راه بی تفاوتی را بر می گزینند و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند.
3.دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسؤولیت می کنند که از شدت غصه ها و مصائب دق خواهند کرد.
پس از خدا بخواهید با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و برای دسته سوم ماندن سخت و دشوار خواهد بود.
کویتی پور مداح برایتان بیشتر آشناست یا کویتی پورخواننده؟

از کجا می آید این آوای دوست!؟
 

سید علی اصغر رضوی
گاهی اوقات تنها یک آهنگ یا یک قطعه باعث می شود تا یک صدا برای آدم نوستالژیک شود؛ شاید خیلی هم بیشتر، مثلاً یک اسطوره. ممکن است تا سال ها صاحب آن صدا را هم کشف نکنی اما باز هم زمانی که آن را می شنوی یا در مناسبت هایی که آن را زیر لب زمزمه می کنی خاطره آن صدا در دلت زنده می شود. برای ما و خیلی از هم نسل های ما این اتفاق در مورد کویتی پور افتاده است. «ممد نبودی ببینی» کویتی پور تبدیل شده بود به یک نوستالژی که انگار سالروز فتح خرمشهر بدون آن معنی نداشت. شاید خیلی ها هم نمی دانستند چهره پشت این صدا کیست اما باز هم چیزی از دوست داشتنی بودن آن کم نمی کرد. روزهایی که بازار «غریبانه» حسابی داغ بود همه بیشتر از اینکه بخواهند از محتوی کار سر در بیاورند، مات و مبهوت این بودند که چگونه می شود یک مداح خواننده شود؛ آن هم مداح به این معروفی که تمام مردم یک جورهایی با صدای او انس و الفت دارند. شاید استقبال خوب از آلبوم غریبانه در آن سال ها بی ارتباط با این تعجب مردم نبود. اما شروع یک اتفاقی بود که تمام موسیقی مذهبی ما را تحت تأثیر قرار داد. مداح هایی که دوست داشتند پا به عرصه موسیقی بگذارند و از بازخورد جامعه می ترسیدند و همین طور بر عکس؛ خواننده هایی که تا آن موقع جرأت نداشتند پا در کفش مداح ها بکنند و بعد از این ماجرا رویشان باز شد و تصمیم گرفتند موسیقی مذهبی را بین کارهای خودشان بگنجانند. تا به حال که این نزدیک شدن مرزها برای هم نسل های ما چیزی جز خراب شدن خاطره ها و نوستالژی ها قدیمی نداشته. شاید در آینده تلفیق این دو ــ یعنی مداحی و موسیقی ــ بتواند خیلی از خلأهای موسیقی را پر کند.
منبع: همشهری جوان، شماره 249
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان