راهنما شناسی(۲)

شیوه راهبری   اصول دعوت انبیاء   نکته: ای دوست! اهل معرفت می گویند که جمله انبیا که دعوت خلق کردند، غرض و مقصد ایشان چهار چیز بود؛ اگر چه سخن های بسیار گفتند، و احکام بسیار بیان کردند؛ اما بزرگ ترین مقصود ایشان از دعوت چهار چیز بود: اول آنکه مردم ترک دنیا کنند و به دنیا فریفته نشوند، و از دنیا به قدر ضرورت قناعت کنند، و به یقین بد ...

راهنما شناسی(2)

شیوه راهبری
 

اصول دعوت انبیاء
 

نکته: ای دوست! اهل معرفت می گویند که جمله انبیا که دعوت خلق کردند، غرض و مقصد ایشان چهار چیز بود؛ اگر چه سخن های بسیار گفتند، و احکام بسیار بیان کردند؛ اما بزرگ ترین مقصود ایشان از دعوت چهار چیز بود:
اول آنکه مردم ترک دنیا کنند و به دنیا فریفته نشوند، و از دنیا به قدر ضرورت قناعت کنند، و به یقین بدانند که مال و جاه سبب عذاب های گوناگون است.
دوم آنکه مردم از اخلاق بد پاک شوند، و به اخلاق نیک آراسته گردند.
سوم آنکه مردم، راست گفتار و راست کردار باشند.
چهارم آنکه دعوی (1) دانش از سر فرو گذارند، و به نادانی خود اقرار کنند و پیرو پیغمبر خود شوند؛ یعنی آنچه پیغمبر گفته است قبول کنند، و به جای آورند، و از نزد خود طریقی و مذهبی پیش نگیرند، و به یقین بدانند که هیچ نمی دانند، و نمی دانند که نمی دانند. (2)

ویژگی های راهبر
 

حکمت: از ارسطاطالیس پرسیدند: از بزرگان کدام سزاوارتر است که او را ملک خوانند به جز ایزد تبارک و تعالی؟ گفت: آنکه اندر وی این همه خصلت ها یابی: علم و داد خلق دادن و جوانمردی و بردباری، و رحیمی و کریمی و آمرزگاری و...؛ زیرا بزرگان به فرّ ایزدی و روشنایی جان و پاکی تن و فزونی خود و دانش و بزرگی اصل خویش ملک بوده اند.
اما فرّ ایزدی به چند چیز است: خرد و دانش و تیزهوشی و درک هر چیزی و مردانگی با دلیری و آهستگی و نیک خویی و داد ضعیف گرفتن از قوی و سخاوتمندی و دوستی نمودن و تحمل و مدارا به جای آوردن و تدبیر در کارها بستن (3)
نکته: «پیر، به نام و هیئت، بسیار است؛ (4) پیر حقیقی می جوی! بسیار باید جست، یا می یابی یا نمی یابی.
پیر چنان باید که راه دان باشد، و راه رفته؛ تا راه نداند راه نتواند نمایاند. و پیر چنان بود که عالم باشد، و ناصح باشد، و نیک خواه باشد، و سخی باشد، و خوش خوی باشد، و حسود نباشد، و مبغض نباشد، و با اهل اسلام ساخته باشد، و حق گوی و حق پذیر باشد، و از بدعت (5) دور باشد، و متقی باشد، و متوکل باشد، و راضی به رضای خدای باشد، و درویشی دوست تر دارد از توانگری، و گرسنگی دوست تر دارد از سیری.
زاهد باشد، و شاکر و صابر باشد، بینا باشد به کار آن جهان و به عیب دنیا. و به عیب تن خویش بینا باشد، و به عیب مردمان کور باشد. و بر خلق مشفق باشد، و ممیز (6) باشد، و در جنگ باشد با شیطان، و بر هوای خویش خداوند باشد و خداوند را بنده و آنگه سزاوارتر است که بدو اقتدا کنی. و هرکه بنده هوای خود است شایسته نیست بدو اقتدا کردن؛ زیرا که هرچه گوید، همه به غرض و مقصود گوید، نه خیرخواه تو باشد. از وی پرهیز باید کرد. (7)

حق راهبر بر امت
 

متابعت و دوستی
توصیه: ای طالب! یک نشان از دوستی این است که دوست با همه حال با دوست بود، در شادی و غم با او بود. نبینی که ایشان که صحابیان بودند، اگر رسول صلی الله علیه و آله هجرت کرد، همراه او بودند، اگر تیغ می زد و می خورد همراه او بودند، اگر در نماز پای مبارک او ورم می خاست همراه او بودند، اگر دنیا را پشت پا می زد با او بودند، به هرحال که می گشت اگر همه در نماز بودند با او بودند.
پیامبر، دیگر مدعیان دوستی را گفت که اگر دوستی الله می خواهید در پیروی من کوشید تا به دوستی رسید که «قل ان کنتم تحبون الله فاتّبعونی یحببکم الله؛ بگو اگر خدا را دوست می دارید مرا پیروی کنید تا او نیزشما را دوست بدارد» (8) می گوید متابعت کنید به قدم، نه قناعت کنید به گفتار؛ نشان متابعت کردن، قدم زدن است نه قناعت کردن به ادعای زبانی؛ که نشان دوستی این است که با دوست باشی به هرحال که می گردد.
اویس قرنی که در ظاهر از رسول خدا صلی الله علیه و آله دور بود، با مجروح کردن دندان پیش او بود و از جد و جهد و خدمت و عبادت یک لحظه دوری نمی گزید و از جهد کردن نمی آسود؛ زیرا دوستی نمی گذاشت که از دوست جدا شود. (9)
حکایت: با یزد بسطامی گوید: بارخدایا، با وجود منی (10) من، مرا به تو راه نیست و از خودی خود مرا گذر نیست. مرا چه باید کرد؟ فرمان آمد که : با یزید، خلاص تو از تویی تو، در پیروی دوست ما بسته است. دیده را به خاک قدم وی سرمه کش و بر پیروی وی مداومت کن. و این حکایتی دراز است، و این را اهل طریقت «معراج بایزید»گویند. (11)
آیه: سخن خداوند0 عزّ و جلّ – چنین است: ای اهل ایمان: خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) را اطاعت کنید. (12)
توصیه: ای دوست! بدان، که اهل معرفت می گویند: مصلحت سالکان و مصلحت جمله عالم آن است که به عجز و نادانی خود اقرار کنند، و ادعای دانش از سر فرو گذارند و به یقین بدانند که هیچ نمی دانند و پیرو پیغمبر خود شوند، و پیروی شریعت وی کنند تا رستگار دنیا و آخرت شوند. (13)

حق شناسی
 

توصیه: برمردمان واجب است که حق راهنمای خویش را بشناسند و سپاسگزار روزی دهنده خویش باشند و مقام فرشتگان را بشناسند و همه پیامبران را راستگو بدانند، از آدم تا پیامبر ما صلی الله علیه و آله و در دین فرمانبردار باشند و در شکر خدا کوتاهی نکنند و کارهای واجب دینی را به جای آورند تا نیک نام و ستوده باشند. (14)

آزار نرسانیدن به اولیای خدا
 

حکایت: حکایتی بشنو اندر آنچه زمین را بر قارون مسلط گردانیدند. به موسی خطاب آمد: ای موسی! فرعون ما را آزرد، و قارون تو را، ما زمین را بر قارون مسلط گردانیدیم، نه بر فرعون تا جهانیان بدانند که نزد ما، آزار دل دوستان ما بزرگ تر از ادعای خدایی فرعون است. (15)

شیوه پیروی از پیامبر
 

نکته: سهل بن عبدالله گفت: دوستی خدای عزّ و جلّ به حقیقت آن کس را است که به پیغامبر صلی الله علیه و آله اقتدا کند در گفتار و در کردار و در رفتار و در دیدار، و دلیل آن، این قول خدای عزّوجلّ که فرمود « قل ان کنتم تحبون الله فاتّبعونی یحببکم الله».
و گفتند پیروی پیغامبر صلی الله علیه و آله هفت چیز است: سه به دل و سه به تن و یکی به مال. اما آن سه که به دل است: همه کافران را اسلام خواستن، و همه گناهکاران را توبه خواستن، وهمه هواداران را پای بندی به سنّت خواستن. اما آن سه که به تن است: کم خوردن و کم خفتم و کم گفتن. اما آنچه به مال است: مال خویش بخشیدن و مال کسان طمع ناکردن. (16)

بهترین راه و راهنما
 

انبیای الهی، خصوصاً حضرت محمد صلی الله علیه و آله
توصیه: راه رسول صلی الله علیه و آله بر جای است. هرکه می خواهد که راه اولیای خدای تعالی و مقامات ایشان برود، و بدان مقام برسد که اولیای خدای تعالی رسیده بودند، راه انبیاء بیاید رفت، و قدم بر قدم ایشان باید نهاد، خاصه بر قدم محمد عربی قریشی هاشمی که سرور همه سالکان راه، و پیشوای همه انبیا و اولیا است، و بهترین همه راه ها، نیز راه او باشد. (17)

پیامبر اسلام صلی علیه و آله و دوازده معصوم (علیه السلام)
 

نکته: شیخ سعد الدین حموی (18) می فرماید: پیش از محمد صلی الله علیه و آله در ادیان پیشین، مقرّبان، (19) خدا را ازجمله انبیاء می گفتند، اگرچه در هر دین یک صاحب شریعت بود و بیش از یکی نبود، اما دیگران خلق را به دین وی دعوت می کردند و جمله را انبیاء می گفتند. پس در دین آدم (علیه السلام) و نوح علیه السلام و ابراهیم علیه السلام و موسی علیه السلام و عیسی علیه السلام چندین پیامبر بوند که مردم را به دین آنها دعوت می کردند.
وقتی که نوبت به نبوّت حضرت محمد صلی الله علیه و آله رسید، فرمود که بعد از من پیامبری نخواهد آمد تا خلق را به دین من دعوت کند، بلکه کسانی که پیروان من و مقرّب خدا باشند نام ایشان اولیاست.
این اولیاء، خلق را به دین من دعوت کنند. اسم ولی، در دین محمد صلی الله و علیه و آله پیدا شد. خداوند دوازده تن را از امت محمد (صلی الله و علیه و آله ) برگزید و مقرب خود گردانید و به ولایت خود مخصوص کرد و ایشان را اوصیای محمد (صلی الله علیه و آله) قرارداد.
این اوصیا دوازده نفرند. و وصی (ولی) دوازدهم که خاتم اولیاست، مهدی علیه اسلام و صاحب زمان نام دارد. او در حد کمال علم و قدرت دارد و بالاخره روزی تمامی زمین را زیر فرمان خود در خواهد آورد. و کفر و ظلم را از ریشه بر خواهد کند و عدالت را در همه جا خواهد گسترد. (20)

پی نوشت ها :
 

1- دعوی: ادعا
2- انسان کامل (بازنویسی الانسان الکامل)، ص 137.
3- نصیحه الملوک: ص 127.
4- پیر: راه آزموده، راهنما.
5- بدعت: رسمی تازه آوردن، آیینی تازه در دین وارد کردن.
6- ممیز: تشخیص دهنده.
7- انس التائبین، صص 73 و 74
8- آل عمران: 31.
9- مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاری، ج1، ص93.
10- منی: منیّت
11- کشف المحجوب، ص 355.
12- نساء: 59 چهار مقاله، چهل حکایت (بازنویسی چهار مقاله)، صص 17 و 18
13- انسان کامل (بازنویسی الانسان الکامل)، ص137.
14- پند پدر (بازنویسی قابوس نامه) ص 13.
15- سلک سلوک، ص 95.
16- گزیده در اخلاق و تصوف، ص 24.
17- مفتاح النجات، ص 156.
18- شیخ سعدالدین حموی از مشایخ بزرگ عرفان در قرن هفتم
19- مقربان: راه یافتگان به درگاه الهی
20- انسان کامل (بازنویسی الانسان الکامل)، صص 116 و 117.
 

منبع:نشریه گنجینه، شماره 83
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر