ادب گفت و گوی اولیای خدا با معبود خویش
نکته ی لطیفی که بیانگر رعایت ادب دعا از سوی حضرت می باشد این است که شقاوتمندی به خود بنده نسبت داده شده، با اینکه می توان شقاوتمندی بنده را به خداوند نیز نسبت داد و این فرجام را ناشی از اراده و مشیت خدا دانست، چه اینکه سعادتمندی انسان نیز به خداوند انتساب دارد و ناشی از اراده و مشیت اوست. اما حضرت با رعایت کمال ادب در پیشگاه معبود خود نمی فرماید که خدایا، نمی دانم تو مرا خلق کردی تا سعادتمندم گردانی یا فرجام شقاوت را برایم رقم زنی. در برخی از آیات قرآن، ضلالت و گمراهی و شقاوتمندی بندگان چون سعادت آنان به خداوند نسبت داده شده است؛ نظیر آیه: (و لقد ذرأنا لجهنم کثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم أ عین لا یبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها أولئک کالأنعام بل هم أضل أولئک هم الغافلون) (اعراف: 179)؛ و هر آینه بسیاری از جنیان و آدمیان را برای دوزخ بیافریدیم، [زیرا] دل هایی دارند که به آن [حق را] در نمی یابند و چشم هایی دارند که بدان [حق را] نمی بینند و گوش هایی دارند که به آن [حق را] نمی شنوند. اینان بسان چهارپایانند، بلکه گمراه ترند؛ آنان همان غافلانند.
همین ادب را حضرت ابراهیم علیه السلام نیز در سخن خود رعایت کرده و با اینکه هم بیماری و هم شفاء از آن خداست، اما آن حضرت بیماری را به خود نسبت داده و شفاء را به خداوند و می فرماید: (و اذا مرضت فهو یشفین) (شعراء: 80)؛ و چون بیمار شوم شفایم بخشد.
بندگان مطیع و فرمانبردار خدا و امید به رحمت بی انتهای معبود
«الهی، هل تسود وجوها خرت ساجده لعظمتک أو تخرس ألسنه نطقت بالثناء علی مجدک و جلالتک أو تطبع علی قلوب انطوت علی محبتک أو تصم اسماعا تلذذ ت بسماع ذکرک فی ارادتک أو تغل اکفا رفعتها الآمال الیک رجاء رأفتک أو تعاقب أبدانا عملت بطاعتک حتی نحلت فی مجاهدتک أو تعذب أرجلا سعت فی عبادتک. الهی، لا تغلق علی موحدیک أبواب رحمتک و لا تحجب مشتاقیک عن النظر الی جمیل رؤیتک»؛ خدایا، آیا چهره هایی را که در آستان عظمتت به سجده بر خاک نهاده شده سیاه می گردانی؟ یا زبان هایی را که به ثنای بزرگی و جلالت گویا بوده است لال می سازی؟ یا بر دل هایی که با عشق و محبت تو در هم پیچیده است مهر تیرگی می نهی؟ یا گوش هایی را که با شنیدن یاد تو در ارادت به تو لذت برده اند کر می سازی؟ یا آن دست هایی را که با آرزو و امیدواری و به امید مهر و رأفت تو به درگاهت بلند شده است، به زنجیر می کشی؟ یا بدن هایی را که به طاعت تو پرداختند و با تلاش و کوشش در عبادتت لاغر شدند عقاب می کنی؟ یا پاهایی را که در راه بندکی تو سعی کرده اند عذاب می کنی؟ خدایا، درهای رحمتت را بر یکتاپرستان خود مبند و مشتاقان خود را از نظر به دیدار زیبایت محجوب نفرمای.
جملات این فراز که در قالب استفهام انکاری است و از درد درون سرچشمه می گیرد، حاکی از امیدواری به رأفت و رحمت الهی است؛ امیدی که همواره در دل مؤمن فروزان است و نقص و خردی عمل آن را کم فروغ نمی سازد. امیرمؤمنان علیه السلام در «مناجات شعبانیه» می فرماید: «الهی، ان کان صغر فی جنب طاعتک عملی فقد کبر فی جنب رجائک أملی»؛ (1) اگر عمل و کردارم پیش اطاعت و فرمانبرداری از تو کوچک و ناچیز است، آرزویم پیش امید به تو بزرگ است.
حضرت در این فراز از مناجات، بر این نکته تأکید دارند که با همه ی اعضا و جوارج خود در جهت بندگی خداوند می کوشند و به نافرمانی از اوامر الهی برنخاسته اند. این از آن روست که بنده ی مؤمن اعضا و جوارح خود را نعمت های الهی می داند و بر این باور است که مواهب و نعمت های الهی را باید برای کارهای مباح و پسندیده به کار گرفت و نباید آنها را در نافرمانی از خدا و انجام کارهای ناپسند به کار بست. چنان که انسان دست خویش را به آتش نزدیک نمی کند چون می داند که می سوزد، مؤمن دست خود را به گناه نمی آلاید، چون می داند که گناه آتشی است که روح انسان را می سوزاند و نابود می گرداند. شکرگزاری ادب بندگی است و شکرگزاری از نعمت اعضا و جوارح این است که آنها در مسیر اطاعت و عبادت خدا به کار گرفته شوند و بی تردید اولیای خدا در این مسیر سرآمد مؤمنان و سالکان بودند و نمونه ی برجسته ی آنان سیدالساجدین علیه السلام است که همواره بدن خود را برای عبادت و سجده فراوان در پیشگاه خداوند به رنج و سختی می افکند و می فرمود: «خدایا، اگر در پیشگاه تو چنان بگریم که پلک های چشمانم بیفتد و چنان با صدای بلند بنالم تا صدایم قطع گردد، و آنقدر در مقابلت بایستم تا پاهایم ورم کند، و آنقدر برایت رکوع کنم تا استخوان پشتم از جا کنده شود، و آنقدر برایت سجده کنم که چشمانم از حدقه درآید و تمام عمرم را جز خاک چیزی نخورم و جز آب خاکستر چیزی نیاشامم و در طول این مدت آنقدر تو را ذکر گویم تا زبانم از گفتن باز ایستد و از حیا و شرمساری از تو به آسمان نگاه نکنم، سزاوار محو و بخشایش گناهی از گناهانم نمی گردم!» (2)
حضرت همچنین از گشوده بودن درهای رحمت خدا به روی موحدان و جویندگان رحمت واسعه ی الهی سخن می گویند و بدین طریق امید به رحمت و مهر الهی را در دل بندگان خدا زنده می دارند. چه اینکه این باور باعث نشاط و سرزندگی انسان و تحرک او می گردد و امکان جبران کوتاهی ها و تلاش برای رسیدن به تعالی و کمال را برای او فراهم می آورد. وقتی انسان جویای سعادت و کمال، بر این باور بود که همواره درهای رحمت الهی که تسهیل کننده ی کمال و سعادت انسانند به روی او گشوده است، می کوشد با کنار نهادن موانع و عوامل بازدارنده و توبه از گناهان که سد راه کمال و سعادت هستند، مسیر دست یابی به سعادت و کمال را هموار سازد.
اصمعی نقل می کند که شبی به طواف برگرد خانه خدا می پرداختم که جوانی نیکو چهره و باریک اندام (امام زین العابدین علیه السلام) را دیدم که به پرده ی کعبه چنگ زده و می گوید: «(ای آقا و مولای من)، دیدگان به خواب رفتند و ستارگان برآمدند، ولی تو دادگستر زنده و پایدار هستی، سلاطین و ملوک درهای کاخ های خود را بستند و نگهبانان را به حراست و نگهبانی از آن گماردند، ولی باب تو برای درخواست کنندگان گشوده است. من به در خانه تو آمده ام و به رحمت تو چشم دارم، ای مهربان ترین مهربانان.» (3)
امام زین العابدین علیه السلام همچنین در فراز مزبور از خداوند مشاهده جمالش را درخواست می کند و در بیان خود واژه ی «مشتاقیک» را به کار می برند. یعنی کسانی که اشتیاق وصال به معشوق را دارند و این شوق آنان را در فراق حق تعالی بی قرار ساخته و به اظهار سوز و گداز درون واداشته است. شکی نیست که منظور از «رؤیت» و مشاهده ی خداوند، مشاهده ی حسی نیست و خداوند جسمانی و مادی نیست تا بشود با چشم سر او را مشاهده کرد. از این رو، در شرح آیات (وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره) (قیامت: 22-23)؛ آن روز چهره هایی تازه و خرم است و به پروردگار خود می نگرند، انس بن مالک از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت می کند که فرمود: «ینظرون الی ربهم بلا کیفیه و لا حد محدود و لا صفه معلومه»؛ (4) آنها به پروردگارشان می نگرند بدون آنکه پروردگارشان کیفیت و حد و حدود و صفت مشخصی داشته باشد.
پس منظور مشاهده پروردگار با چشم دل، و شهود و معرفت حضوری به صفات جلال و جمال اوست و این معرفت و شهود وقتی حاصل می شود که حجاب های مادی و تعلقات دنیوی و حتی حجاب خود نفس بر طرف گردد و صفای کامل و نورانیت و روحانیت خالص برای روح حاصل گردد. در ارتباط با این رؤیت معنوی از امام صادق علیه السلام روایت شده که عالمی خدمت امیرمؤمنان علیه السلام رسید و گفت: «ای امیرمؤمنان، آیا پروردگارت را هنگام عبادت دیده ای؟ فرمود: وای بر تو، من خدایی را که ندیده ام نمی پرستم. عرض کرد: چگونه او را دیده ای؟ فرمود: وای بر تو، دیدگان به هنگام نظر افکندن او را درک نکنند، ولی دل ها با حقایق ایمان او را دیده اند.» (5)
حضرت در پایان این مناجات می فرمایند: «خدایا، چگونه کسی را که به توحید خود عزیز و آبرومند ساختی به پستی دوری از خود خوار می گردانی؟ و چگونه دلی را که در کمند عشق و محبت خود بربستی در آتش قهرت می سوزانی؟ خدایا، مرا از غضب دردناک و عظمت خشم و سخطت پناه ده، ای پر محبت و رأفت، ای احسان کننده به بندگان، ای بخشنده، ای مهربان، ای جبران کننده ی کمبودها، ای قهر کننده، ای آمرزنده ی گناهان، ای پرده پوش عیب ها به پاس رحمت بی انتهایت مرا از عذاب آتش نجات بخش و از رسوایی و ننگ محفوظ بدار در روزی که نیکان از بدان جدا می شوند و حالت ها دگرگون می گردند و ترس ها آشکار می گردند و نیکوکاران به قرب تو نایل می گردند و بدکاران از آن دور می شوند و هر کس به آنچه به دست آورده است می رسد و به هیچ کسی ستمی نخواهد شد.»
پینوشتها:
1. شیخ عباس قمی، همان، مناجات شعبانیه.
2. صحیفه ی سجادیه، دعای شانزدهم.
3. محمدباقر مجلسی، همان، ج 46، ب 5، ص 80، ح 75.
4. سید محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج 20، ص 117.
5. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 98، ح 6.
منبع: ماهنامه علمی- ترویجی در زمینه علوم انسانی معرفت شماره 155