«بدون تاریخ بدون امضا» ازجمله فیلمهاییست که در سالهای اخیر تحت تأثیر «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» به شکل خاص و اصغر فرهادی به شکلی کلی ساخته شدهاند. فیلم بسیاری از مؤلفههای تماتیک و ساختاری «جدایی نادر از سیمین» را در درون خود بسط داده است. از رابطه سرد شده زن و مرد اصلی فیلم با بازی امیر آقایی و هدیه تهرانی که تا انتها هم درست نمیفهمیم رابطهشان چیست مثلاً زن و شوهرند یا بودهاند و جدا شدهاند و…تا بیماری مادر امیر آقایی که جایگزین پدر نادر در فیلم فرهادی شده است تا خانواده دیگر که از طبقه محروم هستند و در پی تصادف با امیر آقایی به داستان قهرمان فیلم گره میخورند تا بهواسطه آن تماشاگر شاهد زندگی دردآور و رنجآور طبقه محروم باشد، شبیه به اتفاقی که در «جدایی نادر از سیمین» در خلل زندگی حجت (شهاب حسینی) و همسرش میبینیم.
فیلم قبلی وحید جلیلوند «چهارشنبه نوزده اردیبهشت» با وجود شباهتها و نسبت نزدیک و کلیشهای که با ملودرامهای اجتماعی ایرانی پیدا میکرد، به خاطر ظرافتها و لحظات متفاوتی که سعی در به تصویر کشیدنشان داشت، به خاطر دست گذاشتن بر روی بزنگاههای انسانی و عاطفی فیلم قابلبحثی بود و بهعنوان فیلم اول موردتوجه هم قرار گرفت اما در اینجا برخلاف مسیری که در فیلم اول طی شده بود، «بدون تاریخ بدون امضا» به سندروم فرهادی و سینمای اجتماعی ازنقطهنظر فرهادی مبتلا شده است و ادامهای بر این سندروم و پسگردی برای فیلمساز محسوب میشود.
بعد از تصادف اولیه، مطابق با رسم نوظهور این سالهای سینمای ایران با کودک کشی در فیلم مواجه هستیم اما نه به شکلی تأثیرگذار که خود خالق اثر را هم دچار اندوه و فقدان کند تا شاید تماشاگر بهراستی حس از دست رفتن یک کودک را در دلش احساس کند که بافاصله و بدون شور دراماتیک مانند باقی کودک کشیهای اخیر سینما.
در «بدون تاریخ بدون امضا» هم کودک کشته میشود تا مادر و پدرش به خونخواهی او برآیند. آقایی که خود پزشک پزشک قانونی است و پرونده کودک هم زیردست او، دچار وسواسی فکری و ذهنی میشود که آیا کودک واقعاً بهواسطه تصادف جانش را از دست داده یا آنطور که پدرش به نمایندگی از طرف طبقه محروم در بوق و کرنا میکند، بهواسطه خوردن گوشت مرغ مرده.
به لحاظ ساخت و اجرا، «بدون تاریخ دون امضا» طبیعتاً موفق میشود امتیازات قابل قبولی به دست آورد. بهخصوص در شکلدهی به فضا و اتمسفر فیلم به کمک فیلمبرداری خوب پیمان شادمانفر که میتوان گفت در کنار فرشاد محمدی، مهمترین و خوشقریحهترین فیلمبرداران نسل جوانتر سینمای ایران هستند. طراحی صحنه محسن نصراللهی در فضای تیره و جانکاه پزشکی قانونی مخصوصاً در کنار فیلمبرداری فضاسازی فیلم را بهپیش برده است و بازی نوید محمدزاده هم هرچند که تکراری از بازیهای پیشین او است اما میتوان گفت پختهترین و متواضعانهترین در میان تجربهها دیگر اینچنینی اوست.
در صحنهای که محمدزاده به تشریح رخدادها و موارد مربوط به مرغداری میپردازد، تکنیک بازیگری او میدرخشد. در کیفیت بازیگری پراغراق و پرطمطراقی که در سینمای ایران بدل به یک سنت مهم بازیگری شده است، او اغراق را بر اغراق مینشاند تا به کیفیتی جدید دست یازد.
مشکل بزرگ «بدون تاریخ بدون امضا» اما در این است که انگار شخصیتهایی که در فیلم و پیشتر در فیلمنامه پرداختهشدهاند بیشتر به یک ربات اندرویدی شبیهاند تا انسانهایی از جنس ما، فاقد هرگونه عواطف انسانیاند و یا بهعبارتیدیگر بیشازاندازه عبوس هستند. (در تمام طول فیلم تهرانی حتی یکبار هم مثلاً حال مادر آقایی را نمیپرسد!) مناسبات طبیعی زیست انسانی در رفتارها و روابط میان آدمها با یکدیگر و حتی با داستانهایشان در «بدون تاریخ بدون امضا» جایی ندارد و انگار این آدمها و موقعیتها صرفاً طراحی شدهاند تا فیلمساز اثرش را آنطور که دلش میخواهد به سرمنزل مقصود برساند بدون آنکه خود کاراکترها زندگی یا گوشت و خونی داشته باشند و همین مسئله تجربه تماشای فیلم را به تجربهای خستهکننده بدل میکند.
فیلم بدون اینکه سرگرمکنندگی یا لذت بردن از تماشای فیلم را مشروع بداند، تماشاگر را وارد بازی رنجآور و نالان خودش میکند و همه مجراهای نفس کشیدن میان این همه بدبختی را هم از او میگیرد تا درگیر حساسیت و وسواس اخلاقی قهرمان و فیلمساز شود.
«بدون تاریخ بدون امضا» هم در دسته آثاری مانند «ابد و یک روز» قرار میگیرد. ستایشنامهای بر بدبختی و تیرهروزی که بیش از ظرفیتش در جشنواره فجر هم تحویل گرفته شد.
همچنین بخوانید:
نقد فیلم «بدون تاریخ، بدون امضا»: قهرمانان نمیمیرند
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
100