اگر دستاورد اندیشه «صدرالمتألهین شیرازی» و «میراث فلسفی» او را در امتداد جریان باززایی، پویش و عرصه گشایی تاریخ و تبارشناسی معرفت عقلانی اسلام و کلام فلسفی و حکمت انسی و آفاق تفکر معنوی شیعه، عملی با ماهیت و موقعیت «احیاگرانه» و «مصلحانه» در این منظر تلقی کنیم، نقش و نشان «آیت الله شهید سید محمد باقر صدر» و آنچه از او در عرصه اندیشه وروزی و اجتهاد و تحقیق و تألیف و تدریس و تربیت شاگردانی زبده و نان آور در مکتب فقهی خود در بیش از سه دهه به جا مانده و نیز تأثیرگذاری و جریان سازی او در گشودن مرزها و گستردن ساحتها و افقهایی نوین و نایافته از اندیشه فقهی و فلسفی معاصر شیعه و در یک چشم انداز تاریخی را با گذشت 27 سال از فقدان او چگونه باید ارزیابی کرد؟آنچه بدیهی است در رهگذر شناخت عمیق و همه جانبه ای از آفاق و حضور حیات «مرجعیت شیعه» به مثابة مهمترین منبع مشروعیت و اصلی ترین کانون اقتدار معنوی این آیین در تاریخ جنبشها و تحولات فکری، سیاسی و اجتماعی معاصر جهان اسلام، بازشناسی و بررسی کارنامه، شخصیت، ابعاد حیات فکری و دامنة نفوذ معنوی شهید آیت الله صدر، ضرورتی بایسته و ناگزیر به نظر می رسد.
اگر آن عالم مجاهد را در قامت یک «مجدد» و «مصلح» تمام عیار در عصر «گذار» و «انتقال» از بسترها، و بن مایه ها و بنیانهای معرفتی پیشین و تکانها و تحولات ناشی از فراگیری سامان جمعی مدرن و گسستها و گسلهای عظیم فکری که پیامد ظهور و رواج جنبشها و جریانها و مکتبها وایسمهای گوناگون و بازخورهای پرتنش و پر تلاطم آن در سطح عمومی بود، بدانیم عصری که می توان از آن به افول و زوال و انحطاط و انسداد معرفتی یاد کرد و نیز عصر فراموشی و فروبستگی حاصل از فرو نهادن سنت آفرینشگر و زایندة «علمای سلف» و حکمت و طریقت اصیل و متعالی «قدمای اقدمین شیعه» از «شیخ صدوق» تا «شیخ طوسی» در این منظر بنگریم و پویش فقهی و فلسفی او را در راستای احیای آن سنت فراموش شده و از یاد رفته، در هنگامه ای آشفته و نا امن و بحران خیز و در متن فضایی نابارور، ظرفیت زدوده و عقیم از تربیت و ظهور و پرورش بزرگانی چون علامه حلی و خواجه نصیر و شیخ الطائفه و صاحب جواهر، مورد مداقه و تأمل قرار دهیم؛ این نقش احیاگرانه را می توانیم حضور «صدرالمتأهلین» در عصری که به نظر می رسید تاریخ فلسفه اسلامی ظرفیت و استعداد امتداد، زایشگری و عرصه گشایی را از دست داده و پس از طریق حکمی شیخ الاشراق در فلسفه سنت عرفان فلسفی و در آن زمان «مدرسی» و تئوریزه شده شیخ اکبر محی الدین عربی، دیگر دست یازیدن به قله ای قرین معماری شکوهمند فلسفه مشائی، محال و ناممکن است قلمداد کنیم به آفرینش نقطه اوج و سرفصل درخشانی چون «اسفار اربعه عقیله» در استمرار همان سنت وظهور همان قابلیت ذاتی برای فلسفه منتهی شد، آنگاه «صدر» را هم از پس «صدرا»، معمار بنایی نوین در عصر ویرانی، انهدام و تخریب ساختارهای پیشین می بینیم. طراحی نظام فکری و سامان تئوریک پویا و پاسخگویی که همه به پشتوانه های عظیمی از منابع سنت متکی است و هم دریافت جامع و واقع بینانه و فراگیری از مقتضیات و نیازهای امروز و درک عمیقی از ضرورتهای زیستن در دوران و دنیای جدید دارد و هم بینشی آینده نگر، رو به جلو و معطوف به گشودن گره ها ترسیم افق و چشم اندازه های بلند مدت که ناشی از نگرشی ساختارمند و سیستم ساز و در اندیشه فرد است.به همان گونه که «میراث خرد صدرایی» موجب تلاش و تکاپوی بی سابقه ای در عرصه علوم عقلی گردید و مکتب اصفهان و سپس مکتب طهران را با محوریت حلقه ها و حوزه هایی چون «آقا سید محمد بیدآبادی» پایه ریزی کرد و در نهایت این شجره پربار و تناور، سرشاخه هایی چون «ملاهادی سبزواری» صاحب منظومه را شکوفا نمود، شهید صدر نیز با نگاهی ریشه یاب و کاوشگر و بر اساس رویکردی ابداعی و ابتکاری و راهگشا و عرصه آفرین با بسترسازی تئوریک و شناخت و توانمندسازی و گسترش ظرفیتهای پویای اجتهاد و فقاهت و جستجوی زمینه های تحقق آن در عرصه حیات جمعی و ارائه و ترسیم الگویی عملی در این مسیر،همان نقش احیاگرانه را در امتداد حیات طیبه فقه کلام و حکمت شیعه ایفا کرد. صدرای شیرازی در عصر ادبار و افول تفکر عقلی و در دورانی که کورسوی کم فروغ خرد فلسفی می رفت که به خاموشی گراید، به پی افکندن نظام و سامانی نو دست زد و صدر نیز در زمانی که شرایط سیاسی و ناامنی و خفقان ناشی از حاکمیت بعث و سلطه فراگیر و دامن گستر مکاتب الحادی و گرایشهای مختلف و ناهمگون فکری، عرصه را چنان تنگ کرده بود که راه بر هر گونه طراحی و مهندسی یک ساختار منسجم، متکامل و ارگانیک (به لحاظ فکری) و آماده استقرار و جایگزینی (به لحاظ علمی) بسته بود و چشم اندازی به غایت تیره و نامطمئن فرا می نمود. با نگاهی سیستماتیک به مجموعه مطالعات خود در علوم اسلامی که حاصل دریافتهای عمیق و انتقادی و ابتکاری او از فقه و اصول تا مباحث اقتصادی و نقد مکاتب فلسفی و نحله های فکری جدید و معاصر بود؛ دست به کاری بزرگ زد و آن، بسط اندیشه زیر بنایی «هویت آفرینی، هدفمندی و جامعیت اسلام در عرصه جهانی و قدرت انطباق و استمرار آن بر اساس شرایط بود. بدین ترتیب «صدر» از پس «صدرا» مجدد و احیاگری است که سلوک و سیره ای مصلحانه را در ناگوارترین و فاجعه بارترین برهه های تاریخ معاصر از خود به یادگار گذاشت.
زمینه گسترده مطالعات و پژوهشهای او که با ذوق انتقادی و دیدی فرانگر و آینده بین توأم بود؛ میدانی فراخ از مطالعات و تحقیقات او را در حوزه های متعدد و متنوعی از اقتصاد و جامعه شناسی و تاریخ فلسفی سیاسی و... ترسیم می کند. پیشنهادها و نظریه های جدید او که از 11 سالگی با نقد مباحث منطقی و در 12 سالگی با نقد آراء اصولیین آغاز می شود و سرانجام نبوغ علمی او که در جلسات آیت الله محمدرضا آل یاسین در فقه به استنباط و اجتهاد، ابعاد تازه ای بادرک عمیق نیازهای موجود می بخشد، خصلت نوآوری، نوجویی، تحول آفرینی، مبناسازی و طرح ریزی زیرساختها و زمینه های تئوریک را در کلیه آراء و فتاوای او آشکار می سازد.. او از همان دهه دوم عمر که به اجتهاد مطلب نائل می گردد و در 17سالگی (1370ق)، از طرف آیت الله شیخ عباس رمیثی دعوت به همکاری در حاشیه نویسی علمی و اجتهاد می شود و تا دوران اوج شکوفایی خود در حوزه نجف، این خصلت کارآمدی، پاسخگویی و پیشگامی را در تمامی رویکردهای فکری، مباحث فقهی و انتخاب موضع کتب و نگاشته های علمی خویش در نظر دارد. دو کتاب «فلسفتنا» و «اقتصادنا» به یقین هنوز و همچنان به عنوان سندی زنده از استحکام مبانی معرفتی و غنای فرهنگی اعتقادی در مواجهه با موج جریانهای معارض به شمار می رود. تألیفاتی که دستاورد دقیق و تعمق او در معارف دینی از سویی و شناخت همه جانبه مکاتب جدید از سوی دیگر است؛ نشان از بینشی انتقادی دارد که هیچ یک از عرصه ها و ساحتهای مورد توجه و نیاز جامعه را از نظر دور نمی دارد. از تقنین و بانکداری و مباحث گوناگون اقتصاد نظیر: «الصوره الکامله الاقتصاد المجتمع الاسلامی»، «البانک الاربوی فی الاسلام» و «ماذا تعرف عن الاقتصاد الاسلامی» که با هدف شناخت جامع و معرفی و تبیین مقوله اقتصاد اسلامی و راههای احیای آن در عصر جدید نگاشته شده اند تا نقد ماتریالیسم تاریخی و ماتریالیسم دیالکتیک و حتی حوزه های جامعه شناسی و تحلیل منابع مشروعیت و خاستگاه قدرت در اسلام و سرانجام طرح ابتکاری «شوراهای تخصصی استفتاء» که در صورت تحقق آن، شاهد یک تحول بزرگ در ساختار نماد مرجعیت و باز تعریف و ارتقاء جایگاه و توسعه ظرفیتهای ناشناخته آن بودیم.
ویژگی دیگر در اندیشه و آثار این مرجع بزرگ، کنشگری و چالشگری اوست که در یافتن راهها و عرصه های تازه و اندیشیدن به تحقق و عینیت بخشی نظرات خود متأثر از همان قاطعیت عملی و پرداختن به همه جوانب و جهات موضوع، خصلتی ذاتا کارکردی و اجتماعی و متعامل و مرتبط با ساختارهای جمعی دارد و معطوف به «اصلاح» و «تغییر و تحول» و «دگرگونی» و «نوآفرینی» است و نه محصور در چهارچوب تئوری و مفهوم و مقید در لفظ حواشی و حرکت آن، نه در کنار و حاشیه که در متن و بر فراز حیات اجتماعی و به سمت استقرار و تثبیت نهادهاست.
«زمان شناسی» و «جریان شناسی» و شناخت و آبشخورها و سرچشمه و نقاط آغازین هر مسلک و مکتب و شناسایی تأثیر آن در افکار عمومی و در سطح اجتماعی از دیگر وجوه این نقش مصلحانه محسوب می شود.
ختم سخن آن است که باید این حضور قاطع و مؤثر را در امتداد سنت جاری اصلاح اندیشی و احیاگری مجدد آن تاریخ پرافتخار، از نو بازشناسی نمود و گوهرهایی ناب و نادیده را از این گنجینه بیرون کشید و به استمرار و دوام و پویایی ای جریان عظیم و توسعه دامنه های آن در عصر حاضر اندیشید.
والحمدالله... اولا و آخراً
اصفهان
بیستم فروردین 1386
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 18