چکیده
نهاد خانواده و عوامل مؤثر در تربیت و استحکام آن از مباحثی است که در آموزه های دینی مورد توجه جدی قرار گرفته است. در متون دینی توصیه های اخلاقی و اعتقادی و عبادی زیادی وجود دارد که التزام به آنها باعث تقویت و تربیت و استحکام خانواده می شود. نویسنده در این نوشتار تلاش کرده است تا آموزه های یاد شده را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد و هدف این پژوهش نیز دستیابی به این آموزه ها می باشد. از این رو، در آغاز نگاهی گذرا به جایگاه عبادت و اعتقادات در خانواده پرداخته و پس از آن ضمن برشمردن نمودهای اعتقادات و اعمال عبادی به تبیین نقش هر کدام می پردازیم. روش نویسنده در بررسی خود، اسنادی بوده و با مراجعه به متون اصلی آموزه های اسلام به تبیین مسئله پرداخته است.
کلید واژه ها: خانواده، اعتقادات، عبادت، تربیت، اخلاق.
مقدمه
در رابطه با عوامل تأثیرگذار در استحکام، تقویت و تربیت خانواده این سؤال مطرح است که التزام به آموزه های اعتقادی و عبادی چه نقشی در تقویت بنیان های خانواده به ویژه در تربیت اخلاقی و معنوی آنان دارند. برای هر فرد مسلمان و معتقد روشن است که پرستش و ارتباط معنوی با خالق متعال، جوششی است از اعماق وجود انسان که شعاع نورش، زندگی و اجتماع را نورانی می نماید و به زندگی معنا و مفهومی صحیح می دهد. خاستگاه پرستش فطرت پاک و بی آلایش و جوهره ی ذاتی و حقیقی انسان بوده که اگر به صورت صحیح راهبری شود، انسان را به اهداف بلندش که همانا سعادت است، متصل می سازد. به همین سبب ترویج عبادت و اشاعه ی سنت ارزشمند نیایش به درگاه حضرت حق، سرلوحه ی تعالیم همه ی انبیا بوده است.
تعالیم و آموزه های اسلام در حوزه ی عبادت و نیایش، به دو بخش کلی تقسیم می شود که البته میان این دو ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. نخستین بخش این تعالیم را اعتقاد و ایمان به خداوند، پیامبران، امامان معصوم و جهان آخرت تشکیل می دهد . التزام عملی به اعمال و رفتارهای دینی، معنوی و عبادی که از طریق وحی و یا از طریق اولیای خدا رسیده، بخش دیگری از تعالیم و آموزه های اسلام را شامل می شود. در نوشتار حاضر، در صدد هستیم تا به جایگاه و نقش آموزه های عبادی و معنوی و اعتقادی در رابطه با خانواده و فرزندان بپردازیم و با تحلیل و تفسیر آموزه های مربوط به نقش آنها در تربیت، تقویت و استحکام خانواده مبادرت ورزیم. روش ما در این پژوهش، تحلیلی و اسنادی خواهد بود.
الف) نقش باورهای اعتقادی در تحکیم خانواده
برخورداری همسران از باورهای دینی و اعتقادی در تحکیم خانواده تأثیر اساسی دارد. بیگانگی و بی توجهی آنها به اعتقادات و باورهای مذهبی، باعث مشکلات جدی در زندگی خواهد شد. قرآن کریم می فرماید: هر کس از یاد و ذکر من رویگردان شود در زندگی سختی قرار خواهد گرفت.(طه: 124) پر واضح است که ذکر و یاد خداوند، از باور و اعتقاد درونی به خالق هستی و ایمان به توحید برمی خیزد. قرار گرفتن در زندگی سخت و ناگوار می تواند به دلیل حرص، ترس و اضطراب حاصل از این رویگردانی باشد.(1)
رویگردانی از باورهای دینی و اعتقادی، آرامش و لذت را از زندگی می ستاند و موجب حیرت و سرگردانی و احساس پوچی می شود. ممکن است علی رغم امکانات مادی و رفاهی خوبی که دارد، اما زندگی آرام و مطمئنی نداشته باشد.
در رابطه با تأثیر باورهای دینی بر آرامش روان علاوه بر آموزه های دینی، پژوهش های روان شناختی متعددی انجام گرفته که در ادامه ی بحث به آنها خواهیم پرداخت؛ در این قسمت از بحث فقط به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم.
شریل و لارسون(2) در پژوهش های متعددی که روی افراد بیمار انجام دادند، دریافتند که اعتقادات مذهبی و باور به خداوند در بهبودی سریع تر ناراحتی ها دخالت دارد و بهبودی در افراد مذهبی به مراتب سریع تر و موفق تر از افرادی است که اعتقادی به خداوند ندارند. همچنین آقای پیترسون(3) در مقاله ی خود با عنوان «جایگاه ایمان مذهبی در بهداشت روانی» نتیجه می گیرد که ایمان به خداوند و باور مذهبی در دوره های دشوار و تحمل ناپذیر از جمله در گرفتاری بدنی و روحی، به انسان آرامش می دهد.(4)
نمودهای باور های دینی
باورها و اعتقادات دینی نمودهای مختلفی دارد که البته در طول یکدیگر هستند. این نمودها عبارت اند از:
1. اعتقاد به خداوند
دین و باورهای دینی با ارائه یک چارچوب جامع برای تفسیر وقایع، و نیز ارائه پاسخ های مشخص و قانع کننده ای برای پرسش های وجود مانند اینکه از کجا آمده ام و به کجا می روم، تفسیری همه جانبه از حیات انسانی در اختیار می گذارد و خلأ زندگی را با ایجاد معنا برای لحظه لحظه ی آن برطرف می کند. سلامت بخش ترین جنبه ی دین، توانایی آن در فروکاستن از نگرانی ها و تشویش ها از طریق اعطای این اندیشه که یک احساس کنترل براین دنیای مادی دارد و در سایه قدرت خداوند، می تواند بر مشکلات فایق شود. قدرتی که برترین قدرت ها و صاحب اراده و اختیار است. این باور همان اعتقاد به خدای یگانه است که مهم ترین باور دینی به حساب می آید.
توحید و خداپرستی موجب می شود نگرش فرد به همه ی هستی و زندگی انسان، هدف دار و معنادار باشد و در رفتارها با انسجام، وحدت رویه و آرامش عمل کند. باور به خدا، همه ی رفتارها و زندگی خانوادگی را به سوی کسب رضایت خداوند، سوق می دهد. فردی که خدا را ناظر و همراه خود و حتی از رگ گردن به خود نزدیک تر می بیند، تلاش می کند در برخورد با اعضای خانواده و انجام وظایف خانوادگی، رضایت او را جلب نماید. توجه به عدالت خداوند و اینکه هیچ گونه ظلمی را روا نمی دارد و حق هیچ موجودی را ضایع نمی کند، زمینه ی شناختی دیگری برای مهار رفتاری اعضای خانواده است. هر چه این حالت قوی تر باشد، مشکلات فرد کمتر خواهد بود، و چنین افرادی به ناظر و داور بیرونی برای حل مشکلات خود نیاز نخواهند داشت. توجه به صفحات خداوند، از جمله رحمت و مهربانی گسترده، توانایی نامحدود، حمایت از مخلوقات خود از جمله انسان و کفایت آنها، نیز آثار مثبت بر زندگی فرد و جنبه های خانوادگی او بر جای می گذارد. عطوفت و رحمت اعضای خانواده نسبت به هم که شعبه ای از تجلی رحمت خداوند است،(5) زمینه ی پیشگیری و حل بسیاری از مشکلات است.(6) توکل برخداوند، یعنی اعتماد و تکیه بر قدرت او در همه ی امور زندگی، از آثار ایمان به خداست. گاهی سستی اراده، ترس، غم، اضطراب و عدم اشراف کامل برموقعیت ها موجب می شود فرد نتواند از روش های مقدور برای حل مشکل بهره برداری مناسب کند. توکل بر خدا باعث تقویت ارده و تأثیر کمتر عوامل مخل روانی شده و فرد را در کوشش برای حل مسائل زندگی و رسیدن به تعادل و سازگاری، تواناتر می کند.(7) خانواده ها در طول زندگی، با مشکلات متعددی روبه رو می شوند که برخی اقتصادی اند، مانند در آمد کم، ورشکستگی یا دزدیده شدن اموال و بیکاری، برخی به سلامت اعضا مربوط می شوند، مانند بیماری، معلولیت و مرگ، و برخی به روابط و مشکلات باز می گردد. در چنین شرایطی توکل بر خدا، به تقویت اراده اعضای خانواده و کوشش بیشتر آنها کمک می کند. افزون بر این، در بن بست ها و شرایطی که به ظاهر همه ی اسباب و نشانه های مادی از عدم حل مشکل حکایت می کند، توکل بر خدا روزنه ی امیدی در برابر افراد می گشاید و گاه مشکلات را از راه هایی که افراد گمان نمی برند، حل می کند. پژوهش های تجربی نیز که درباره ی رابطه ی توکل و حرمت خود(8)(عزت نفس) انجام شده مؤید این مطلب است. در تحقیقی که توسط محمد صادق شجاعی درباره ی رابطه ی توکل و حرمت خود انجام گرفت، این نتیجه حاصل شده که کسانی که بر خداوند توکل دارند، از حرمت خود(عزت نفس) بالایی برخوردار بوده و در زندگی احساس نیرومندی و کارآمدی می کنند. اینها در مشکلات زندگی مقاوم بوده و با اراده ای قوی که در سایه ی اعتماد به خداوند به دست آورده اند، برمشکلات غلبه می کنند.(9)
اگر نگاهی به زندگی اولیای خدا و پیامبران و همچنین افراد موفق داشته باشیم متوجه خواهیم شد که در سایه ی توکل به خدا و حرمت خود بوده است. حضرت شعیب (علیه السلام)، علت توفیق و موفقیت خود را در مقابل مشکلات و تهدیدهای مشرکین این گونه بیان می کند: توفیق، من فقط از خداست. به او توکل کردم و به سوی او باز می گردم.(هود: 88) نکته ی مهم در خانواده، توصیه ی متقابل افراد به توکل است که این نکته برای زنان بیشتر اهمیت دارد و مثبت تر ارزیابی شده است؛(10) زیرا مسئولیت اصلی حل بیشتر مشکلات به ویژه اقتصادی بر عهده مرد است و تقویت روحیه ی او از جانب دیگران، اهمیتی ویژه دارد.
از آثار ایمان به خدا، تسلیم و رضا به مقدرات الهی است. پدیدآیی این حالت مبتنی بر فراهم شدن زمینه های شناختی و عاطفی است. فرد باید باور داشته باشد که همه ی رویدادهای جهان منوط به اذن خداوند و توانی است که او به اسباب و علل افاضه می کند.(کهف: 39)؛ اسراء: 20) به علاوه، خداوند نه تنها نسبت به مصالح انسان ها آگاه تر است، بلکه خیرخواه تر و سعادت طلب تر از خود آنها نسبت به خودشان است؛(11) بنابراین؛ همه ی حوادث در جهت خیر و صلاح انسان ها روی می دهد. حالت رضایت به رضای الهی موجب می شود اعضای خانواده مشکلات را در زندگی، مثبت و تکامل بخش تلقی کنند و زمینه ی سازگاری با چنین حوادث بازگشت ناپذیری را فراهم کرده و اختلافات ناشی از این حوادث را آسان تر حل کنند. در همین رابطه پژوهش های متعدد، تأثیر باورهای دینی بر رضایت مندی از ازدواج را تأیید کرده است. تحقیقات دیگر، دین را مهم ترین عامل ثبات و پایداری ازدواج اعلام کرده است.(12)
در پژوهشی که توسط مجتبی حیدری در سال 1383انجام گردید این نتیجه به دست آمد که بین دینداری و رضامندی خانوادگی رابطه ی زیادی است. هر مقدار نگرش دینی افراد قوی تر باشد، رضایت از زندگی آنان افزایش می یابد. یعنی هر چقدر اعتقاد به خداوند و دستورات او محکم تر باشد، زندگی زناشویی از ثبات بیشتری برخوردار بوده و آرامش بیشتری در خانواده حاکم خواهد بود.(13) هانت(14)(1978) پس از بررسی سازگاری زناشویی زوج ها اعلام کرد، مذهب و باورهای مذهبی، با سازگاری زناشویی و سازگاری و رضامندی از زندگی ارتباط دارد و این افراد سازگاری و رضایت بیشتری از زندگی دارند.(15)
2.اعتقاد به رسالت و امامت
دومین باور دینی که رکن دین داری به شمار می رود، اعتقاد به رسالت انسان هایی از سوی خداوند است که به عنوان انبیای الهی در تاریخ شناخته شده اند. وصایت و جانشینی انبیا که در مذهب شیعه به «امامت» معروف است نیز در راستای تکمیل رسالت انبیاست.(16)
در زندگی انسان، نقش باور به اصل نبوت و امامت به دو بعد، باز می گردد: اولین بعد، آموزش امور دینی به ویژه زندگی بر اساس اصول دینی است. راه منحصر به فرد شناخت تعالیم دین، پس از کلام خداوند، سخنان پیامبر و جانشینان ایشان است، به گونه ای که حتی استفاده ی صحیح از کلام خداوند نیز مبتنی بر شناخت و درک سخنان اولیای دین (علیهم السلام) است. دومین بعد در رابطه با اعتقاد به رسالت و امامت، نقش الگودهی آنان است. اصل همانندسازی که در ضمن تقلید و الگوگیری از کودکی در انسان وجود دارد، عامل اساسی یادگیری است، به گونه ای که برای کودکان تقلید از الگوهای شایسته، هنگام حل مشکل یا در رویارویی با محیط اطراف، تأثیر بسیار مثبتی دارد.(17) افزون بر این، از میان شیوه های متعدد یادگیری، مشاهده ی الگو مؤثرترین و پایاترین روش هاست. در زمینه ی چگونگی روابط اعضای خانواده و نوع رفتارها نیز پیروی و همانندسازی با انسان هایی که تعالیم دین به طور کامل در آنها تجلی یافته، ضروری است. از آنجا که افراد برای یادگیری شیوه ی رفتار و برخورد مناسب در خانواده، به نمونه های عینی رفتاری در همه ی ابعاد زندگی نیازمند هستند، خواه ناخواه به سوی چنین الگوهایی کشیده می شوند؛ از این رو ارائه ی نمونه های مناسب، برای کارایی بهتر افراد و خانواده ها و رویارویی با مسائل زندگی، سودمند خواهد بود. در این باره، قرآن افرادی را که به دنبال کمال معنوی هستند، دعوت می کند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را الگویی نیکو در زندگی در نظر گیرند.(18) همچنین در این جهت، رفتار اولیای دین (علیهم السلام) از اولین تا آخرین مرحله ی زندگی خانوادگی درس آموز است؛ مانند: گزینش همسر، مهریه و جهیزیه، مراسم ازدواج، آداب معاشرت در همه ی ابعاد، روش برخورد با فرزندان؛ همچنین برخورد با والدین الگوی قابل اعتماد و کاملی است.
3. اعتقاد به زندگی پس از مرگ
سومین باور مهم دینی که می تواند در زندگی انسان ها نقش بسزایی ایفا کند، اعتقاد به زندگی پس از مرگ، حساب رسی اعمال در روز قیامت، و پاداش و مجازات افراد بر اساس رفتارهایشان است. هر چند اعتقاد به معاد بر همه ی ابعاد زندگی انسان ها تأثیرگذار است، در اینجا بیشتر بر جنبه های خانوادگی تأکید می شود. امروزه علی رغم پیشرفت های علمی و کاهش مشکلات زندگی، اضطراب ها و نگرانی ها رو به فزونی است. بخشی از این مشکلات بر اثر احساس بی هدفی و پوچی در زندگی است.(19) باور نداشتن به زندگی پس از مرگ نیز این مشکل را بیشتر می کند. این امر برخانواده نیز اثر نامطلوب گذاشته است. در خانواده ای که تقید به اعتقادات نیست، به علت بی توجهی به اهداف متعالی، به کارکردهای محدود زندگی خانوادگی اکتفا شده و خانواده ها بر اثر بی هدفی به راحتی به جدایی و انحلال کشیده می شوند. اعتقاد به زندگی پس از مرگ، خانواده را متوجه اهداف پایداری می کند که موجب پیوند بیشتر اعضای خانواده می شود؛(20) از این رو، در خانواده های برخوردار از این باور با وجود مشکلات شدید، مانند معلولیت ها، افراد سال های طولانی از یکدیگر حمایت عاطفی کرده و احساسی رضایت بخش از زندگی دارند.
اثر دوم باور به معاد، ایجاد انگیزه در افراد و تشویق آنهاست. در کلمات اولیای دین(علیهم السلام) به پاداش ها و نعمت های اخروی اشاره شده که در ازای انجام وظایف خانوادگی به فرد داده می شود. توجه به این نعمت ها و آسایش در زندگی اخروی، افراد را برمی انگیزد که رفتارهای خود را در جهت کسب این نعمت ها، سوق دهند؛ برای نمونه، آیاتی از قبیل آیات ذیل، شوق افراد را در انجام وظایف بسیار تقویت می کند: «شما و همسرانتان در نهایت شادمانی وارد بهشت شوید. سینی هایی از طلا و جام هایی در برابر آنها می گردانند و در آنجا آنچه دل ها بخواهد و چشم ها از آن لذت ببرد، موجود است و شما در آن جاودانید، و این همان بهشتی است که به خاطر اعمالی که انجام می دادید، وارث آن شده اید».(زخرف: 70ــ72)
اثر سوم باور به معاد که بی ارتباط با اثر دوم نیست، نقش آن در مقابله ی مناسب با مشکلات است. خانواده ای که به فقدان عزیزی یا معلولیت گسترده یا مشکلات بسیار شدید اقتصادی دچار می شود، کمتر چیزی مانند باور به معاد می تواند او را تسکین دهد. اساساً برخی مشکلات جبران ناپذیر است و افراد تنها با توجه به پاداش های زندگی اخروی می توانند خود را آرامش بخشند.
اثر چهارم باور به معاد، نقش مهارکننده و بازدارنده ی آن است. بسیاری از مشکلات خانواده به عدم مهار رفتارهایی باز می گردد که افراد را به تعدی به حقوق یکدیگر، تحمیل به دیگران و پرخاشگری ها می کشاند. باور به معاد و یادآوری عواقب بد تعدی به حقوق دیگران و عدم انجام مسئولیت ها، افراد را تا حدی از رفتارهای نامناسب باز می دارد. برای نمونه، یکی از آثار بدخلقی در خانواده فشار روحی در عالم برزخ است، به گونه ای که حتی اگر فرد در ابعاد دیگر زندگی به وظایف خود عمل کند، ولی در خانواده رفتار نامناسب بروز دهد، در عالم برزخ دچار فشار و سختی شدید می شود.(21) همچنین در کلمات اولیای دین(علیهم السلام) به عواقب بدرفتاری با همسر اشاره شده است(22) که توجه فرد به این عواقب ناخوشایند در زندگی اخروی، می تواند او را تا حدی از رفتار نامناسب باز دارد.(23)
منبع: معرفت اخلاقی(2)
ادامه دارد...