توجّه به اینکه همهجا محضر خدا است، رسیدن به حالت توبه را برای سالک میسّر میسازد. اینکه آدمی بداند در خلوت و جلوت، در محضر پروردگار خویش قرار دارد، مسیر منزل توبه را برای وی هموار میکند.
قرآن کریم با آیه مختصری به انسان هشدار می دهد و به او میفهماند که همواره در محضر خداوند تبارک و تعالی قرار دارد. میفرماید:
«أَلَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یری» [1]؛ یعنی همهجا محضر خدا است و همه امور از نظر پروردگار متعال میگذرد.
آیه شریفه دیگری میفرماید: خداوند بین انسان و قلب او حایل مىشود و در واقع از او به خودش نزدیکتر است:
«أَنَّ اللَّهَ یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِه» [2] ؛ پس خدا بر همهجا و همهکس تسلّط دارد. بر دل انسانها نیز تسلّط وجودی دارد و هرچه در دل میپرورانند، میداند.
یار نزدیکتر از من به من است
وین عجب بین که من از وى دورم
سالک باید به حضور خویش در محضر حقتعالی توجّه دائمی داشته باشد و همواره و در هر حال در نظر داشته باشد که خدای تعالی او را میبیند، افکار و پندارهای او را میداند و بر خطورات پنهانی و قلبی وی نیز واقف است:
و بگو: هر چه خواهید بکنید، که به زودى کردارتان را خدا و فرستاده او و مؤمنان مىبینند، و به زودى به سوى داناى نهان و آشکار بازگردانده مىشوید، پس شما را از آنچه (در دنیا) انجام مىدادید آگاه خواهد ساخت
«یعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْینِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُور» [3] ؛ او چشمهاى خیانتکار و آنچه را که سینهها پنهان مىکنند مىداند.
اگر این توجّه دائمی شود، اوّلاً: از خداوند و دستورات او فاصله نمیگیرد، و ثانیاً: اگر غفلتی رخ داد و فاصلهای ایجاد شد، مسیر بازگشت فراروی او گشوده میشود و به حالت توبه دست خواهد یافت.
توجّه دیگری که برای رسیدن به حالت توبه مؤثّر است، توجّه به حضور در محضر اهلبیت «علیهم السلام» میباشد. قرآن شریف میفرماید:
«قُلِ اعْمَلُوا فَسَیرَی اللَّهُ عَمَلَکمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَیبِ وَ الشَّهادَةِ فَینَبِّئُکمْ بِما کنْتُمْ تَعْمَلُون» [4] ؛ و بگو: هر چه خواهید بکنید، که به زودى کردارتان را خدا و فرستاده او و مؤمنان مىبینند، و به زودى به سوى داناى نهان و آشکار بازگردانده مىشوید، پس شما را از آنچه (در دنیا) انجام مىدادید آگاه خواهد ساخت.
همهجا محضر مقدّس پیامبر گرامی«صلی الله علیه و آله و سلم» ، امیرالمؤمنین«علیه السلام» و حضرت زهرای مرضیه«سلام الله علیها» است. توجّه به این حضور، برای طی منازل هفتگانه سیر و سلوک و از جمله منزل توبه، اثرات سازندهای دارد. همه جا محضر ائمّه طاهرین «علیهم السلام» و به خصوص، محضر حضرت ولیعصر«ارواحنافداه» است و همه در محضر ایشان قرار دارند.
اگر انسان در حضور یک شخصیت محترم، گناهی مرتکب شود یا حتّی اشتباهی از او سر بزند، چون در حضور آن شخصیت قرار دارد، فوراً در صدد جبران خطای خویش بر میآید. حال اگر آدمی باور داشته باشد که هر عملی که انجام میدهد، در محضر امام زمان خویش است و آن حضرت او را میبینند، قطعاً توبه خواهد کرد. اگر شیعیان بدانند که با هر گناهی، تا چه اندازه حضرت ولیعصر«ارواحنافداه» را از دست خود آزرده خاطر میکنند، حتماً به مقام توبه دست خواهند یافت.
علاوه بر خداوند متعال و حضرات معصومین«علیهم السلام» ، بسیاری از ملائکة مقرّب و غیرمقرّب خداوند نیز بر گفتار و کردار انسان ناظر هستند. قرآن کریم میفرماید: دو ملک ناظر بر اعمال آدمی هستند و کارهای خوب و بد او را مینویسند؛ یعنی در همیشه در حال تکمیل پرونده اعمال هستند:
«ما یلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیهِ رَقیبٌ عَتیدٌ» [5] ؛ هیچ سخنى را بر زبان نمىآورد جز آنکه در نزد او فرشته مراقب حاضر و آمادهاى (براى نوشتن) است.
علاوه بر این دو مَلَک، ملائکة مقرّب خداوند سبحان نظیر جبرائیل، میکائیل، اسرافیل، عزرائیل و حَمَلة عرش نیز ناظر گفتار و کردار انسان هستند:
یادآوری اینکه حضرت عزرائیل که قرار است از انسان قبض روح کند و جان او را بگیرد، اعمال او را میبیند، در نزدیک شدن به حالت توبه و اصلاح اعمال، مفید است
«کتابٌ مَرْقُومٌ، یشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ» [6] ؛ نوشتار رقمخوردهاى است که مقرّبان آن را مىبینند.
یعنی در روز قیامت ملائکة مقرّب خداوند، نسبت به اعمالی که انسان در دنیا انجام داده و در نامه عمل وی ثبت شده است، شهادت میدهند؛ و کسی میتواند روی پرونده شهادت بدهد که حاضر و ناظر قضایا بوده باشد.
یادآوری اینکه حضرت عزرائیل که قرار است از انسان قبض روح کند و جان او را بگیرد، اعمال او را میبیند، در نزدیک شدن به حالت توبه و اصلاح اعمال، مفید است.
اگر کسی بداند که حقتعالی ناظر بر اعمال او است، اهلبیت«علیهم السلام» کردار و گفتار وی را میبینند و ملائکه حرکات او را ثبت و ضبط مینمایند، دست از گناه و کردار ناشایست خواهد شست. به عبارت روشنتر علم به اینکه اعمال انسان کنترل میشود، یک نیروی کنترلکننده و بازدارنده برای او محسوب میشود و راه توبه و بازگشت به زیر پرچم الله تبارک و تعالی را برای وی هموار میسازد. به این باور و اعتقاد، ایمان عقلی یا علمالیقین گفته میشود.
اگر کسی دارای این اعتقاد و باور بشود، اگر جوانی به این درجه از ایمان برسد، اگر دختری باور کند که در محضر خداوند است، اگر پسری خود را در محضر پروردگار خویش بیابد، در هنگان طوفان شهوت، در وقتی که در اثر غفلت و بیتوجّهی، غرائز تحریک شود و او را به پرتگاه معصیت پرتاب کند، شرمندگی و شرمساری سراسر وجود او را فرا میگیرد و علاوه بر دستیابی به حالت توبه و گذشتن از منزل نورانی توبه، سایر منازل سیر و سلوک را یکی پس از دیگری طی میکند و به مقام ارزشمند لقای الهی نائل خواهد شد
اگر آدمی به همین اندازه از علمالیقین برخوردار بوده، یا ایمان او صرفاً عقلی باشد، خود به خود کنترل میشود و در صورت بروز گناه، به جبران آن خواهد پرداخت. امّا برتر و ارزشمندتر آن است که انسان، علاوه بر ایمان عقلی، از ایمان قلبی برخوردار باشد. یعنی به مقام عینالیقین و والاتر از آن، به مقام حقّالیقین دست یابد.
ایمان قلبی، یک درجه و مرتبه، شدیدتر و بالاتر از ایمان عقلی است، یعنی علاوه بر اینکه عقل باور کرده که در کوچک و بزرگ کارهای دنیا، حسابرسی دقیق است، «دل» نیز بر این باور آمده که خدایی هست و همه در محضر اویند و سرانجام، نیکوکاران، پاداش و بدکاران، جزایی سخت داده خواهند شد.
اگر کسی دارای این اعتقاد و باور بشود، اگر جوانی به این درجه از ایمان برسد، اگر دختری باور کند که در محضر خداوند است، اگر پسری خود را در محضر پروردگار خویش بیابد، در هنگام طوفان شهوت، در وقتی که در اثر غفلت و بیتوجّهی، غرائز تحریک شود و او را به پرتگاه معصیت پرتاب کند، شرمندگی و شرمساری سراسر وجود او را فرا میگیرد و علاوه بر دستیابی به حالت توبه و گذشتن از منزل نورانی توبه، سایر منازل سیر و سلوک را یکی پس از دیگری طی میکند و به مقام ارزشمند لقای الهی نائل خواهد شد.
مهم این است که ایمان، در قلب سالک رسوخ کرده باشد و افزون بر دانستن اینکه معاد، قیامت و حساب و کتابی هست، خود را در محضر خداوند و اهلبیت«علیهم السلام» بیابد و باور قلبی داشته باشد که در قیامت عین اعمال خویش را خواهد دید؛ یعنی علاوه بر ایمان عقلی، ایمان قلبی داشته باشد و به عینالیقین یا حقّالیقین رسیده باشد.
یک حکایت آموزنده
در یکی از جنگهای زمان پیامبر اکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» طبق رسم همیشگی، چند نفر از جوانان مؤمن و امین، به دستور آن نبی گرامی، برای سرپرستی و سرکشی به امور خانوادههای رزمندگان، در مدینه مانده بودند.
غالباً در جامعه امروزی رخ میدهد. در بازار و خیابان، در دانشگاه و در وسایل نقلیه عمومی، اختلاط زن و مرد وجود دارد، مرد و زن گاه به یکدیگر تکیه میدهند و به همدیگر برخورد میکنند و ضعف ایمان آنان، موجب دلمردگی شده است و بسیاری از مردم متوجّه اینگونه گناهان خویش نمیشوند که نیاز به توبه را در وجود خود احساس کنند
یکی از آن جوانان، در روزی که همه برای جنگ رفته بودند، به درب خانهای رفت. ناگهان شیطان او را تحریک کرد و وارد خانه شد و هنگام دیدن زن جوانی که درون خانه بود، دست خود را بر بدن آن زن گذاشت. به محض پیش آمدن این صحنه، زن فریاد زد: آتش، آتش. این جمله آتشی شد در دل آن جوان و چنان او را سوزاند که مرتّباً با خود میگفت: النّار، النّار. سراسر وجود مرد جوان از شعله شرمندگی میسوخت و چنان وجود وی متلاطم شد که نتوانست در مدینه بماند. لذا وظایف خود را به دیگری سپرد و در حالی که به شدّت میگریست، از شهر خارج شد و در بیابان توبه کرد و در حقیقت به حالت توبه دست یافت؛ زیرا ایمان او ایمان قلبی بود و به حضور دائمی در محضر حقتعالی و به وجود مرگ، قبر و قیامت، باور واقعی داشت.
در اثر اعتقاد قلبی به مقامی رسیده بود که یک نگاه آلوده و یا یک دست آلوده بر بدن زن نامحرم، او را اینگونه از خود بیخود و متلاطم کرد و دست به یک تبعید خود خواسته زد. او از رخدادی برآشفت که با نهایت تأسّف، غالباً در جامعه امروزی رخ میدهد. در بازار و خیابان، در دانشگاه و در وسایل نقلیه عمومی، اختلاط زن و مرد وجود دارد، مرد و زن گاه به یکدیگر تکیه میدهند و به همدیگر برخورد میکنند و ضعف ایمان آنان، موجب دلمردگی شده است و بسیاری از مردم متوجّه اینگونه گناهان خویش نمیشوند که نیاز به توبه را در وجود خود احساس کنند.
سرانجام جنگ تمام شد و پیامبر اکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» به مدینه مراجعت فرمودند. پس از مراجعت، فرمودند: توبه آن جوان پذیرفته شده است، او را به مدینه بازگردانید. هنگام بازگشت، با اینکه جوان از قبول شدن توبهاش خشنود بود، لکن شدّت شرمندگی و اینکه چگونه با این حال به صورت پیامبراکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» نگاه کند، او را آزار میداد و چه بسا که از خدا طلب مرگ مینمود. تا اینکه به محضر پیامب«صلی الله علیه و آله و سلم» رسید، اتفاقاً آن حضرت سوره تکاثر را قرائت فرمودند. وقتی تلاوت ایشان به آیه شریفه «کلاّ لَو تَعْلَموُنَ عِلمَ الیقینِ، لَتَرَوُنَّ الجَحیمُ» [
تکاثر / 6-5] ؛
چنین نیست اگر (حقیقت امر را) به علم الیقین میدانستید، به یقین جهنّم را میدیدید
. رسید، ناگهان جوان آهی کشید و صیحهای زد و نقش بر زمین شد. وقتی به کنارش آمدند، دیدند که از شدّت ناراحتی و شرمندگی، جان داده است!
توجّه دائمی به حضور در محضر خداوند، اهلبیت«علیهم السلام» و ملائکه، و باور قلبی به اینکه معادی در پیش روی انسان وجود دارد، انسان را به چنین مقامی میرساند.
پینوشتها:
1. علق / 14
2. انفال / 24
3. غافر / 19
4. توبه / 105
5. ق / 18
6. مطففین / 21-20
منبع:پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مظاهری
ارسال توسط کاربر محترم سایت : alirezamazrooei