«من خیلی متاسفم که بعضی از اعضای سفارت شما از محدوده وظایف دیپلماتیک خود خارج شده، دست به اقدامات غیردیپلماتیک زدهاند و با بعضی از اعضای حزب توده ارتباط یافتهاند. و از آنجا که این اقدام از نظر جمهوری اسلامی ایران قابل تحمل نیست و آن را اقدامی غیردوستانه تلقی میکند، بنابراین افراد این فهرست باید در مدت یک هفته خاک ایران را ترک کنند و دیگر هیچ موقع به ایران بازنگردند. من الان فهرست را به شما خواهم داد.»
این ها جملاتی بود که در بهمن 1361، از طرف «سید محمد صدر» ، مدیرکل اروپا و آمریکای وزارت خارجه ایران خطاب به «ویلک بولدیرف» ، سفیر شوروی در تهران گفت تا مکتوب کند و برای مسکو بفرستد.
در 21 بهمن 61، موسوی تبریزی دادستان کل انقلاب اسلامی در مصاحبه مطبوعاتی خود از دستگیری سران و اعضای رده بالای حزب توده و بخشی از اعضای چریک های فدایی خلق(مرتبط با حزب توده) خبر داد:
"این هایی که دستگیر شده اند افرادی هستند که بیشترشان از سران حزب توده اند، ولی به عنوان این که فعالیت سیاسی داشته اند یا حزبی داشته اند دستگیر نشده اند. به همین دلیل خیلی از اعضا دستگیر نشده اند و هنوز در سراسر کشور هم هستند و فعالیتشان را می کنند. "
وی افزود:
"مشخصا این هایی که دستگیر شده اند در رابطه با جاسوسی به نفع کشورهای شرقی است و مدارکش هم موجود است بعضی از این ها اعتراف کرده اند خودشان اعتراف کرده اند، در رابطه با دیگران هم خودشان مسائلی را گفته اند و مدارک خیلی قوی در رابطه با این ها موجود است. بعضی از این ها می خواستند فرار کنند، شناسنامه های جعلی و …درست کرده بودند. "
موسوی تبریزی همچنین گفت :
"دادستانی انقلاب اسلامی مرکز و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با هوشیاری تحقیقات می کردند، مدارک جمع آوری کرده بودند، این ها دستگیر شدند. این ها جرمشان جاسوسی است و به این اتهام هم بازجویی خواهند شد. "
دادستان کل انقلاب تاکید کرد:
"این ها برای ما مسجل شده است که جاسوسی می کنند و نمی توانند فعالیت بکنند، اصل 26 قانون اساسی می گوید «احزاب، جمعیت ها، انجمن های سیاسی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیت های شناخته شده آزادند مشروط بر این که اصول استقلال، آزادی و وحدت ملی و موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند، هیچ کس را نمی توان از شرکت در آن ها منع کرد یا به شرکت در یکی از آن ها مجبور ساخت. "
اما ماجرا از این قرار بود که در 17 بهمن 61، بیش از 50 نفر از اعضای رهبری و کادرهای فعال آن از جمله نورالدین کیانوری، مریم فیروز، منوچهر بهزادی، ابوتراب باقرزاده، عباس حجری، اسماعیل ذوالقدر، رضا شلتوکی، تقی کیمنش، علی عمویی، عبدالحسین آگاهی، احمدعلی رصدی، مهدی کیهان، رفعت محمدزاده، آصف رزمدیده، صابر محمدزاده، هوشنگ ناظمی، ملاحسن قزلچی، کیومرث زرشناس، فاطمه ایزدی و... توسط واحد اطلاعات سپاه پاسداران به اتهام جاسوسی دستگیر و به زندان «توحید» منتقل شدند.
در ادامه طرح دستگیری کلیه کادرها و اعضای حزب توده در سرتاسر کشور، در7 اردیبهشت 62 در عملیاتی با اسم رمز «حضرت علی» حدود 170 نفر از کادرهای حزب در تهران و 500 نفر در شهرستانها و از جمله احسان طبری، فرج الله میزانی، بهرام دانش، رحمان هاتفی، احمد دانش، حسین جودت، انوشیروان ابراهیمی، هدایتالله معلم، هدایتالله حاتمی، محسن علوی، علی گلاویژ، جواد ارتشیار، ملکه محمدی، فاطمه مدرسی تهرانی (سیمین فردین) اعضای باقیمانده رهبری و اعصای سازمان مخفی و نظامی حزب تحت عنوان مقابله با طرح کودتای نظامی دستگیر شدند. دامنه دستگیریها تا ماههای بعد هم ادامه داشت.
خیلی زود، یعنی در 10 اردیبهشت، شماری از چهره های اصلی حزب توده، از جمله نورالدین کیانوری(دبیرکل) و محمود اعتمادزاده(به آذین)، یکی از ایدئولوگ های اصلی حزب در برنامه ای تلویزیونی ظاهر شدند و به جاسوسی حزب برای اتحاد شوروی اعتراف کردند. اوج این اعترافات آن جا بود که کیانوری گفت:
" حزب توده از آغاز تاسیس در 1320 تا به حال، ابزاری برای جاسوسی و خیانت بوده است. "
کیانوری افزود:
" اولین و شاید مهمترین تخلف ما عبارت از زیر پا گذاشتن شعار عمده و اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی یعنی نه شرقی نه غربی است»، وی ادامه داد: «ما این شعار را در حرف پذیرفتیم ولی در عمل به علت آن چسبندگی و وابستگی که طی چندین ده سال بین حزب ما و حزب کمونیست شوروی برقرار شده بود نتوانستیم خودمان را از این وابستگی خلاص بکنیم و صرفاً در چهارچوب قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت سیاسی خودمان را تا آن حدی که قانون اساسی اجازه میداد، انجام بدهیم. نتیجه این شد که ما به گمراهی افتادیم و این گمراهی نیز روز به روز ما را به طرف عمق بیشتری، یعنی ورطه خطرناکتری کشاند یعنی در فعالیت ما دیگر مسایل سیاسی جای خودشان را در مواردی به مسائل جاسوسی و خیانت به جمهوری اسلامی کشاند. من در موارد مشخص و در بازجوییها روی این نکتهها تکیه کردم و البته مسایلی از قبیل مسایل مربوط به نظامی، سیاسی در گزارشات ما به طرف شوروی داده میشد. مسایلی مربوط به موقعیت نظامی ایران و نیروهای نظامی و مسایل مربوط به سیاست کلی بود در یک تحلیلهایی از طرف من تهیه میشد و هرچند وقت یک مرتبه برای شورویها فرستاده میشد. اخبار نظامی نیز آن چیزهایی بود که ما از راههای نفوذی پیدا کرده بودیم. به دست میآمد، به آنها میرساندیم. "
به آذین هم در اعترافات خود، با اشاره به سابقه جریان چپ در ایران، از خلع سلاح مجاهدان تحت امر ستارخان و باقرخان در دوران مشروطه توسط کسانی مثل حیدر عمو اوغلی، یپرم و دیگران که منتسب به جناح چپ بودند، توطئه علیه حکومت جنگل، حمایت سلیمان رضای اسکندری رهبر اجتماعیون از رضاخان در برابر اعتراضات مدرس، همدستی در جریان حکومت فرقه دموکرات و کارشکنی در کار دولت ملی دکتر مصدق به عنوان برخی مثالهای خیانت جریان چپ طی تاریخ برشمرد.
او درباره حزب توده هم گفت:
"در شرایط فعلی حزب توده با خیانتهایی که مرتکب شده است، با تخلفات متعددی که از قانون جمهوری اسلامی ایران صورت داده است، سیاست منافقانهای که در برابر نظام جمهوری اسلامی ایران اعمال کرده است و همچنین جاسوسی برای شوروی و به طور کلی برای دنیای شرق و همچنین طرح توطئه براندازی، همه اینها هیچ گونه جایی برای باقی ماندن کمترین خوشبینی نسبت به صداقت احتمالی این حزب باقی نمیماند. حزب توده به هیچ عنوان نمیتواند به عنوان یک عامل سیاسی قانونی شمرده شود. "
در 16 اردیبهشت، «احسان طبری»، نماد اصلی حزب توده و سر-ایدئولوگ آن که در عرصه سوسیالیسم بین المللی هم چهره ای شناخته شده بود، در تلویزیون ظاهر شد و اعلام کرد که در دیدگاه های قبلی خود تجدیدنظر کرده و با بازخوانی مبانی اسلامی(به ویژه آثار علامه طباطبایی و استاد مطهری) اسلام آورده است. طبری بعدها در زندان کتابی به اسم «کژراهه» را نوشت که شرح انتقادی کارنامه سیاسی او و حزب توده بود.
به تدریج دیگر چهره های برجسته حزب هم در تلویزیون ظاهر شدند و به اقدامات مخرّب حزب در جهت منافع شوروی اعتراف کردند که مهم ترین آن ها «محمد علی عمویی» بود. محمدعلی عمویی که از همکاران خسرو روزبه در سازمان افسران حزب توده در جریانات ملی شدن صنعت نفت بود، در زمان رژیم پهلوی هم 23 سال در زندان بود و چهره رسانه ای و تبلیغاتی حزب محسوب می شد.
از شهریور 62 نورالدین کیانوری دبیرکل حزب توده، فرجالله میزانی مسئول کل تشکیلات، منوچهر بهزادی مسئول روزنامه مردم و عضو هیئت سیاسی و هیئت دبیران، رضا شلتوکی عضو هیات سیاسی و هیات دبیران، حسین جودت عضو هیات سیاسی و کمیته مرکزی، عباس حجری مسئول کمیته ایالتی تهران، انوشیروان ابراهیمی مسئول آذربایجان، علی گلاویژ مسئول کردستان، محمدمهدی پرتوی مسئول سازمان مخفی، احمدعلی رصدی عضو کمیسیون بازرسی، مهدی کیهان مسئول شعبه کارگری، آصف رزمدیده عضو کمیته مرکزی، گاگیگ آوانسیان مسئول تدارکات، محمد پورهرمزان مسئول انتشارات، فریدون فم تفرشی مسئول تشکیلات تهران، شاهرخ جهانگیری از مسئولان سازمان نظامی و غلامحسن قائمپناه عضو کمیته مرکزی، در جسلسات ضبط شده تلویزیونی شرکت کردند و به شرح تفصیلی خیانت های حزب توده از بدو تاسیس آن پرداختند که این جلسات تا اواسط مهرماه طول کشید و از تلویزیون جمهوری اسلامی هم پخش شد.
نحوه دستگیری؛ اختلاف در روایت ها
کار برخورد و دستگیری اعضای حزب توده را واحد اطلاعات سپاه پاسداران انجام داد که واحدی تازه تاسیس بود و از چند ده جوان انقلابی و مومن تشکیل شده بود. ظاهرا طبق تقسیم کاری که بین این واحد و دفتر اطلاعات نخست وزیری انجام گرفته بود، قرار بود مساله امنیت داخلی با واحد اطلاعات سپاه و اطلاعات خارجی(جاسوسی و ضدجاسوسی) با دفتر اطلاعات نخست وزیری باشد.
محسن رضایی، اولین فرمانده واحد اطلاعات سپاه در مصاحبه تاریخ شفاهی خود در کتاب «راه» در این مورد گفته است:
"من آن مقطع که دیگر مسوول اطلاعات سپاه نبودم و فرمانده سپاه شده بودم و در عملیات بدر و خیبر به شدت درگیر بودیم ولی سازمان اطلاعات سپاه به خاطر کار اطلاعاتی که از اول انقلاب روی تودهایها شروع کرده و نفوذی که در حزب توده کرده بود تقریبا همه شبکههای مخفی و علنی حزب توده را زیر نظر داشت. حزب توده دست به تاکتیک خطرناکی مشابه افغانستان زده بود و با شورویها بحث کرده بود که ما حمله میکنیم و با یک تظاهراتی مجلس و صدا و سیمای ایران را میگیریم و اعلام میکنیم که در ایران یک حکومت مستقل تشکیل شده که شما مثل افغانستان، تانکهای خودتان را از مرز عبور دهید و به سمت تهران بیایید. وقتی این را خدمت امام مطرح کردم، امام فرمود که این بیشتر شبیه یک قصه است تا یک واقعیت اما یک در هزار هم اگر احتمالش باشد شما باید این مساله را جدی بگیرید و عملا به دستور خود حضرت امام برخورد با اعضای توده صورت گرفت چرا که اینها در آستانه برگزاری یک تظاهراتی جلوی صدا و سیما بودند که وارد آنجا شوند. "
اما محسن رضایی هر گونه نقش آفرینی اطلاعات نخست وزیری را در قضیه تعقیب و مراقبت از اعضای حزب توده رد می کند و می گوید که اطلاعات سپاه آن قدر قوی و سوار کار بود که نیاز به کمک اطلاعات نخست وزیری نداشت.
اما این جاست که تفاوت در روایت به وجود می آید و اعضای وقت دفتر اطلاعات نخست وزیری روایت متفاوتی با روایت محسن رضایی مطرح می کنند. «سعید حجاریان» از مسوولین اصلی اطلاعات نخست وزیری، در مرداد 91 در مصاحبه با نشریه اندیشه پویا، به تفصیل ماجرای بازداشت اعضای حزب توده را از زاویه دید خود روایت کرده است.
حجاریان در این مصاحبه گفت که میان سپاه و اطلاعات نخستوزیری تقسیم کاری صورت گرفته بود که بر اساس آن "مسائل خارجی به ما مربوط بود و امنیت به ما ربطی نداشت. مسوولش سپاه بود و آنها پرونده را جلو میبردند. تقسیم کار شده بود. دست محسن رضایی و بچههاش بود. یکی بحث جاسوسی تودهایها بود و یکی جنبه امنیت داخلی آنها که ظاهراً ادعای همکاری با انقلاب میکردند اما واقعیت طور دیگری بود. "
حجاریان در این مصاحبه از نقش یک افسر عالی رتبه اطلاعاتی کا. گ.ب در ایران به نام «ولادیمیر کوزیچکین» هم در دادن نام نفوذی های حزب توده در نهادهای جمهوری اسلامی سخن میگوید. کوزیچیکن در همان سال 61 به انگلستان پناهنده شد و به همکاری با MI6 پرداخت. بخشی از اطلاعاتی که او در اختیار انگلیسی ها گذاشت، مربوط به فعالیت حزب توده در ایران و ارتباطات تنگاتنگ آن با اتحاد شوروی بود. به گفته حجاریانف کوزیچکین که در زمان گریختن به انگلستان، معاون کنسولگری شوروی در تهران بود، از طریق واسطه های پاکستانی، اطلاعات حزب توده را در اختیار مسوولین امنیتی وقت ایران قرار داد.
مرحوم هاشمی رفسنجانی هم در خاطرات خود به این موضوع اشاره کرده است. هاشمی در کتاب «پس از بحران»، در یادداشتهای روز دوشنبه 5 مهر 1361 مینویسد: «عصر مهندس جواد [مادرشاهی] و حبیب که برای گرفتن اطلاعات از فردی مطلع به پاکستان رفته بودند، آمدند و مطالب جالب و مفیدی که از او گرفتهاند – درباره عملکرد کا. گ.ب و حزب توده و آینده شوروی در ایران – گزارش دادند.»
جواد مادرشاهی، مشاور امنیتی رییس جمهور وقت، آیت الله خامنه ای، بود و طبق اظهارات حجاریان، لیست نفوذی های حزب توده را از پاکستان با خود آورد. با این حال، حجاریان اطلاعات افشا شده توسط کوزیچکین را آنچنان مهم ارزیابی نمیکند و معتقد است آنچه او گفت بیش از آنچه سیستم اطلاعات ایران از تودهایها میدانست نبود، چرا که به گفته او از ماهها قبل برخی سران حزب توده مثل کیانوری و طبری زیر نظر بودند.
حجاریان مدعی شد که کار دو واحد اطلاعاتی بر سر دستگیری اعضای حزب توده به تداخل جدی کشید:
"نخستوزیری پیگیر پرونده جاسوسی آنها بود و سپاه هم پیگیر پرونده امنیتی آنها. اما کار به یک تداخل جدی داشت میکشید. مثلاً کیانوری را نخستوزیری تعقیب میکرد بعد میدید ماشین تعقیب سپاه هم دنبالش هستند. با توجه به حساسیتهای زیادی که روی حزب توده بود، این کارهای موازی داشت مشکلآفرین میشد. خسرو تهرانی از آقای موسویخوئینیها خواست که تکلیف را مشخص کند و جلوی موازی کاری را بگیرد. موسویخوئینیها با اجازهای که از امام گرفت ستادی را تشکیل داد با حضور خودش و نماینده سپاه و نماینده نخستوزیری. "
اما محسن رضایی به کل منکر تشکیل چنین ستادی در قضیه حزب توده است. او در همان مصاحبه کتاب «راه» در این باره چنینی گفت:
" به هیچ عنوان تقسیم کاری نبود. اطلاعات سپاه آنقدر بر تشکیلات توده مسلط و سوار بود که به اطلاعات نخستوزیری احتیاجی نداشتند. شاید منظور کسی که این حرفها را زده کودتای نوژه بوده و این حرف درست است که ستادی از مراکزی که کار اطلاعاتی میکردند تشکیل شد و در آنجا همکاریها و تقسیم کاری بین اطلاعات سپاه و اطلاعات نخستوزیری صورت گرفت. "
حجاریان اما مصر است که چنینی ستادی به سرپرستی موسوی خوئینیها تشکیل شده بود:
"(بعد از دستگیری ها) رفتیم سراغ آقای موسوی خوئینیها و گفتیم چرا این اتفاق افتاده؟ ایشان هم گفتند که بچههای سپاه به من گفتهاند که اینها داشتند فرار میکردند و موضوع هم امنیتی است.... گفتیم پس ببرید و خودتان بازجویی کنید و به ما هم ربطی ندارد. متولی جاسوسی که نخستوزیری است نه قصد دستگیری داشته و نه موضوعیتی برای آن میدیده. در جاسوسی آخرین مرحله دستگیری است. اول باید مشخص شود که طرف با چه کسانی ارتباط دارد و چه میکند که به نظر ما هنوز زمان دستگیری نرسیده بود. "
این ادعاهای حجاریان در حالی است که در پی عملیات «امیرالمومنین علی(ع)» به دلیل برجستگی و اهمیت این عملیات بود که امام خمینی (ره) در پیام 14 اردیبهشت 1362 نیروهای اطلاعاتی سپاه را با عنوان پرافتخار «سربازان گمنام» خطاب فرمودند و این لقب ماندگار شد. مضاف بر این، در جلسات متعدد ضبط شده تلویزیونی، دبیر اول حزب توده و تقریبا تمامی اعضای کمیته مرکزی به صراحت، با ذکر جزییات و به تفصیل موارد جاسوسی و نفوذ این حزب اقماری اتحاد شوروی را شرح دادند.
مصاحبه محمد مهدی پرتوی، عضو کمیته مرکزی و مسوول سازمان مخفی آن که جزو دستگیرشدگان این عملیات بود، سال ها بعد در مصاحبه با خبرگزاری فارس، نکات روشنگری را درباره اهمیت و کیفیت این عملیات اطلاعاتی توسط جوانان انقلابی واحد اطلاعات سپاه مطرح کرد.
پرتوی که در جلسات اعترافات تلویزیونی مرکزیت توده به نوعی مجری برنامه ها بود، تاکید می کند که نورالدین کیانوری، دبیر اول حزب، به هیچ عنوان سپاه را جدی نمی گرفت و به هیچ وجه گمان نمی برد که از ناحیه سپاه ضربه بخورند:
" شورویها از طریق رابطهایی که با حزب داشتند، به ما هشدار میدادند که مثلا تحت نظریم ولی معلوم بود که در سپاه نفوذ ندارند چون سپاه تازه تشکیل شده بود. همین اطلاعات باعث میشد که کیانوری خیالش راحت باشد و فکر میکرد اگر خطر نزدیک شود، شورویها با توجه به منابعی که دارند اطلاع میدهند.
این نظر دقیقا درست است که کیانوری سپاه را جدی نمیگرفت و تصورش بر این بود که جریان اصلی که باید از آن بترسیم، «ساواما» است و سپاه به تعبیر او بچهبازی بود ...البته او این را هم می گفت که باید در مراکز مختلف نفوذ کنیم و همانطور که گفتم، حتی به ما ایراد می گرفت که چرا همان ابتدا که سپاه تشکیل شد، افرادتان را برای نفوذ نفرستادید. "
نکته قابل تامل در اظهارات پرتوی این که او به صراحت از نفوذناپذیری نهادهای انقلابی چون سپاه و کمیته در برابر جاسوسان و نفوذی های کا گ ب سخن می گوید، در حالی که نفوذ در سایر دستگاه ها را رد نمی کند. به این سوال و جواب دقت کنید:
" پرتوی: همان موقع، یکی از وظایفی که کیانوری (دبیر وقت حزب توده در ایران) برای سازمان نوید (سازمان مخفی حزب توده در ایران) تعریف کرد، فعالیتهای نفوذی بود.
فارس: نفوذ در نهادهای نظامی؟
پرتوی: بله منتهی نفوذ در مراکزی مثل کمیته و سپاه دشوار بود چون پیشزمینههایی میخواست که افراد ما نداشتند. با تلاشهایی که در این زمینه انجام دادیم تنها چند نفر جذب حزب شدند. 3 یا 4 نفر. آن هم در سطوح پایین. فقط یکی از این افراد در تبریز پست فرماندهی داشت که بعدها اعدام شد. "
لازم به ذکر است که دست کم چهار افسر عالیرتبه در ارتش ایران هم به واسطه عضویت در حزب توده و دخیل بودن در فعالیت های جاسوسی و نفوذ در عملیات سپاه دستگیر و در نهایت بعد از محرز شدن جرمشان در دادگاه، به جوخه اعدام سپرده شدند که مهم ترین آنها، ناخدا بهرام افضلی (فرمانده وقت نیروی دریایی ارتش) بود. در کنار افضلی، سرهنگ بیژن کبیری فرمانده نیروهای هوابرد (کلاهسبزها)، سرهنگ هوشنگ عطاریان یکی از فرماندهان عالیرتبه ارتش و مشاور وزیر دفاع، سرهنگ حسن آذرفر استاد دانشکده افسری و معاون پرسنلی نیروی زمینی هم جزو این دسته از افراد بودند. نکته جالب تر ماجرا این جاست که پرتوی نفوذ کا گ ب در یک نهاد اطلاعاتی دیگر را تایید می کند:
" شورویها چند جای دیگر دنیا هم فعالیتهای جاسوسی مستقیم داشتند یعنی همه جا سعی میکردند افرادی را بخرند، حتی در سالهایی که حزب در ایران فعال نبود، شبکههای جاسوسی حزب دستگیر شدند. تیمسار مقربی یکی از جاسوسان شوروی بود که محاکمه علنی شد، اتهام برادران حسینزاده هم که در سال 50 دستگیر شدند جاسوسی برای شوروی بود. اینها با حزب ارتباطی نداشتند بلکه مستقیما با شوروی مرتبط بودند ...بعدها فهمیدیم که شوروی، در سازمانهای ساواک که پس از انقلاب در اختیار نخستوزیری(اطلاعات نخست وزیری) بودند هم نفوذ دارد و از آنجا اطلاعات میدادند. "
و البته پرتوی در سخنان خود، این معما را که چگونه نهادی تازه تاسیس مثل واحد اطلاعات سپاه، با شماری جوان کم تجربه و کم سن، توانست تشکیلاتی بزرگ و قدیمی که به یکی از ابرقدرتهای آن روزگار وصل بود و از طرف پیچیده ترین سازمان جاسوسی دنیا(کا گ ب) پشتیبانی می شد، غلبه کند. پرتوی در گفتگوی خود با خبرگزاری فارس توضیح میدهد:
"فارس: چه اتفاقی می افتد که حزبی چنین متشکل، سازمان یافته و مخفی، تنها 3 سال بعد از پیروزی انقلاب، از جوانانی ضربه میخورد که تجربه هیچ کار تشکیلاتی را نداشتند؟
پرتوی: بعد از دستگیری به این نتیجه رسیدم که سپاه به عنوان یک سازمان جوان، نهادی بود که با ایمان حرکت میکرد. به عنوان مثال، افراد ساواک که وظیفهشان حفاظت از حکومت شاه بود، افراد کارکشته ای بودند اما حقوق بگیر و کارمند بودند و وظیفه خود را انجام می دادند ولی عنصر ایمانی و ایدئولوژیک نداشتند، اما سپاه یک سازمان ایدئولوژیک بود که عنصر ایمان در آن بسیار قوی بود، با اینکه تازه تاسیس بود اما متشکل از افراد جوانی بود که با روحیه، با ایمان و با جان و دل کار میکردند و طبیعتا موفقتر هم بودند. "
انحلال
سرانجام 17 اردیبهشتماه 62 بود که دادستانی کل انقلاب با صدور اطلاعیهای انحلال حزب توده را اعلام کرد. در این اطلاعیه آمده بود:
«در پی دستگیری سردمداران حزب منفور توده و اقاریر صریح آنان مبنی بر توطئه علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و براندازی به شرح ذیل:
1ـ جاسوسی به نفع بیگانگان.
2ـ سرقت و نگهداری اسلحه و مهمات جهت مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران.
3ـ رابطه با گروهکهای محارب.
4ـ اخلال در کارخانجات و مراکز تولیدی و صنعتی کشور.
5ـ نفوذ در سازمانها، ادارات، نهادهای انقلابی و مراکز نظامی و انتظامی.
دادستان کل انقلاب اسلامی بنا بر اصول 9 و 24 و 26 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به موجب این اطلاعیه، حزب توده را منحل اعلام داشته و هر نوع فعالیتی به نفع آنان را غیرقانونی و عملی ضد انقلابی محسوب میکند.»
این گونه، دفتر عمر یکی از پیچیده ترین احزاب ایران که کارنامه ای چند دههای مشحون از سرسپردگی و خیانت به منافع ملی داشت، بسته شد.
نقش شهید «نذیر»
جا دارد در این جا از شهید بزرگواری یاد کنیم که نقش مهمی در اجرا و به سرانجام رساندن این پرونده، به عنوان یکی از اولین و مهم ترین ماموریت های واحد اطلاعات سپاه داشت. شهید «سید کاظم کاظمی» (1364-1336) معروف به «نذیر»، قائم مقام واحد اطلاعات سپاه و مسوول گروه های چپ در این واحد بود و در طراحی عملیات ضربه به حزب توده نقشی اساسی داشت. ایشان با ذهن عمیق و هوش اطلاعاتی و اخلاص انقلابی خود در زمینه برخورد با فتنه گروهک های مسلح مارکسیستی چون رنجبران، فداییان اقلیت، پیکار و ...نیز علی رغم جوانی با درایت بالا عمل کرد و در کنار دیگر جوانان مخلص سپاهی، نقشی اساسی در ایجاد ثبات و امنیت در کشور(در کوران درگیری های مسلحانه با گروهک های ضد انقلاب) ایفاء کرد.
سردار شیرازی دبیر انجمن سپاس در همایش بزرگداشت شهید کاظمی و شهدای واحد اطلاعات سپاه در این باره گفت:
"در واحد اطلاعات سپاه یکی از حوزههای فعالیت مقابله با گروههای مارکسیستی، ماتریالیستی و گروههای چپ بود. مدیریت و عملکرد شهید کاظمی باعث شد تا این گروهها و حزب توده که به اصطلاح به آنها گروههای چپ گفته میشد ضربههای سختی بخورند و منهدم شوند. همین فعالیتها باعث شد تا برای نخستین بار از سوی امام خمینی(ره) به این عزیزان در سپاه «سرباز گمنام» بگویند. آنچه امروز نیز «سرباز گمنام» مینامیم حاصل تلاش و فعالیتهای سیدکاظم کاظمی است. "
این «سرباز گمنام» امام زمان و یاور بی ادعای خمینی کبیر، که به گفته همرزمانش، یکی از خالص ترین و مکتبی ترین نیروهای سپاه پاسداران بود، در سحرگاه روز دوم شهریور ماه سال 1364 و همزمان با شهادت مولا و جد بزرگوارش امام محمد باقر(ع)، همراه تعدادی از برادران رزمنده جهت بازدید از خطوط مقدم جبهه جنوب در منطقه طلاییه، در قایقی در حال حرکت بودند که بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ به سر، به شدت مجروح و به درجه رفیع شهادت نایل گردید.
منبع: مشرق