به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، مرادپور در این گفتگو با اشاره به جامعه شناسی هنر که تمام بنیان هایش را بر یک تئوری استوار کرده است، گفت: این تئوری می گوید سینما و هنر بازتاب جامعه است. اگر از این منظر بخواهیم بررسی کنیم سینما بازتاب دهنده فرهنگ و تاریخ هر ملتی در دوره های مختلف است. تا دهه 40، قهرمانی در سینمای ما وجود ندارد و بعد از آن تازه شکل می گیرد. جامعه دوقطبی آن موقع که داراها و ندارها بودند قهرمان ها از طبقات فرودست جامعه انتخاب می شدند که بهترینش فردین بود و تماشاگر با او همذات پنداری می کرد.
روحیات طبقه فرودست باعث خلق قهرمان در سینما میشد
وی ادامه داد: با نزدیک شدن به انقلاب، شرایط دگرگون شد. از شاخصه های قهرمان های قبل از انقلاب این بود که آدم های انقلابی بودند که برای گرفتن حقشان حاضر بودند جانشان را بدهند، در فیلم زار ممد نمونه روشنش وجود دارد. روحیات و خلقیات جامعه آن روز باعث خلق قهرمانان اینچنینی می شد. زیرا طبقات فرودست در رابطه ظلم و ستم قرار داشتند رفتاری غیر از رفتار انقلابی نمی توانستند داشته باشند.
کارگردان «سجاده آتش» بیان کرد: در سینما تماشاگر به دنبال رویاهایی هست که در ناخودآگاهش شکل می گیرد. عصیان کردن در وجود تک تک آدم های آن دوره شکل گرفته بود و به تعبیری نهادینه شده بود که قهرمانان این چنینی را خلق می کرد. بخش مهمی که جامعه شناسان از جمله میشل فوکو تحت تاثیر انقلاب ایران می گفتند این بود که این عصیان در روح جمعی مردم ایران ریشه کرده بود و مردم می خواستند این اتفاق بیفتد و بر همین اساس هم انقلاب شکل گرفت. آنها سینما را واسطه ای برای شناخت جامعه ایران کرده بودند.
طبقه متوسط که بعد از انقلاب به وجود آمد نتوانست قهرمان داشته باشد
مرادپور افزود: به این ترتیب قهرمانان آن دوره می زدند و می کشتند و حتی جانشان را از دست می دادند و به آنچه در ابتدای قصه وعده داده بودند می رسیدند. مثلاً می گفتند من می خواهم به این موضوع دسترسی پیدا کنم یا این عدالت را اجرا کنم. پس موانع را پشت سر می گذاشت تا به نتیجه دلخواهش برسد. بعد از انقلاب، جامعه ما دچار دگرگونی های فراوان شد و به تدریج طبقه متوسط به وجود آمد که نتوانست قهرمان هایی را از طریق سینما که به عنوان یکی از محبوب ترین پدیده های جامعه شناسی است، به مردم بشناساند.
وی با تاکید بر اینکه اگر در سینمای داستانی قهرمان نداشته باشیم داستان نداریم و اگر بخواهیم داستانی بگوییم ناگریزیم به یک شخصیت محوری متوسل شویم که داستان را جلو ببرد، ویژگی قهرمان داستان را اینگونه برشمرد: باید دوست داشتنی باشد و اخلاق و منش الهی داشته باشد و حداقل اینکه موجود اخلاق گرایی باشد و مظلومیتی داشته باشد. به لحاظ جسمی، تنومند و خوش سیما باشد و به لحاظ ذهنی باید تا حدودی افکار الهی داشته باشد تا بتواند در شمایل قهرمان ظهور پیدا کند.
فقدان قهرمان در سینمای ایران متاثر از فرهنگ سوسیالیستی کمونیستی است
مرادپور علل فقدان قهرمان در سینمای ایران را مورد توجه قرار داد و گفت: نکات شبه روشنفکرانه یا روشنفکرانه بین نخبه ها به وجود آمد که متاثر از فرهنگ سوسیالیستی کمونیستی بود و خاستگاهش شوروی بود که می گفتند خلق قهرمان است، یعنی چه که یک نفر قهرمان باشد و تمام اراده ملتی و باید و نبایدهایش در وجود یک نفر متجلی بشود بلکه همه توده ها و خلق ها قهرمان هستند. این تئوری آرام آرام بر فیلمسازانی که صاحب فکر و اندیشه هم هستند غالب شد و پشت این سنگر قرار گرفتند.
وی ادامه داد: این تفکر تسری پیدا کرد بین کسانی که از بنیان این تئوری اطلاع نداشتند و با ویژگی هایش آشنا نبودند. عوامل محیطی و رویدادهای تاریخی که در ایران رخ می داد هم موثر بود. بخش دیگرش لعن و نفرینی است که فیلمسازانی که فیلم های قهرمانانه می سازند مورد تمسخر و سخیف بودن قرار می گیرند و باعث می شود که از آن امتناع کنند. چون وجه غالب روشنفکری و نخبه ها با تبختر بهشان می گویند شما سراغ فیلم هایی رفته اید که با افراد فرودست جامعه سر و کار دارد و شما صاحب فکر و اندیشه نیستید.
سیاستهای دولت قهرمانان فیلمها را به سمت برد که مثل پیش از انقلاب طغیانگر نباشند
تدوینگر «سارا و آیدا» دلایل دیگر کم توجهی به قهرمان در سینمای ایران را این دانست که عده ای می خواهند به الزامات سینما پشت پا بزنند و بخشی هم سیاست های دولت است. بعد از انقلاب سیاست هایی اجرا شد که عملا فیلم ها را به سمتی برد که قهرمانانش شکل طغیان گر پیش از انقلاب را نداشته باشند.
وی افزود: در دهه 60 به بهانه مبارزه با ستاره سازی، قهرمان هم زیر سوال رفت در حالیکه شما ناگریز هستید که قهرمان را وارد سینما کنید چون قرار است داستان بگویید و داستان گویی بدون قهرمان عملا بی معنی است و حاصلش اتفاقاتی است که شاهد آن هستیم. به علاوه اینکه اطلاع کافی ندارند از کارکردهایی که قهرمان می تواند در یک فیلم به وجود بیاورد.
نویسنده «پرونده ای برای سارا» وجود قهرمان در فیلم را یکی از مطمئن ترین شیوه های سرمایه گذاری برای بازگشت سرمایه دانست زیرا قهرمان الگوی تکرارپذیری را در سینما مدام ایجاد می کند و مرتب در حال خلق قهرمانان جدید است.
قهرمانان سینما را زنده نگه می دارند
مرادپور فیلمسازی های مطرح دنیا را مورد توجه قرار داد و گفت: در دنیا فیلم های عامه پسند که جز فیلم های خوب می شوند، فیلم هایی که برای عام ساخته شده اند بدون قهرمان نیستند. در واقع سینما را اینها زنده نگه داشته اند. بنیان سینما برای حیات خودش به وجود قهرمان نیازمند است.
وی افزود: غیر از کارکردهای مادی برای سرمایه گذار فیلم و غیر از کارکردهای سرگرمی سازی برای تماشاگر، یکی از مهم ترین و بهترین ابزارهای ایدئولوژیک برای القای موضوعات و مفاهیمی که یک جامعه با آن سر و کار دارد به حساب می آید. برای جا انداختن یک موضوع فکری و نوعی عدالات یا ضد عدالت به کار می آید. مثلاً اگر بخواهیم نژادپرستی را نفی کنیم یا جنسی را برجسته کنیم یا جنسیتی را اغراق کنیم از طریق قهرمان پروری پیش می رویم.
آمریکا برای جا انداختن موضوعات امنیت ملی به قهرمان ها متوسل می شود
کارگردان «رنجر» به فیلمسازی در آمریکا اشاره کرد که مرز قهرمان سازی را درنوردیده و به ابرقهرمان رسیده است و برای جا انداختن موضوعات امنیت ملی به قهرمان ها متوسل می شوند، زیرا قهرمان یا ابرقهرمان در جامعه آمریکا ابزار ویژه ای برای جا انداختن تفکر سرمایه داری، اومانیستی، لیبرالی و استثماری است. حتی دین را در خدمت خودشان قرار می دهند. ابرقهرمانی که در سینمای آمریکا شمایلش را تصویر می کند با مسیح دینی فرق می کند زیرا این در حال تبلیغ اهدافی است که با اهداف مسیح فرق دارد.
وی اظهار داشت: در ایران بعد از دفاع مقدس، طبقات فرودست جایشان را به طبقه متوسط دادند که دیدگاهش این بود که برای موضوعات سیاسی انقلاب کردیم حالا به اقتصاد و رفاه فکر کنیم. آدم های این دوره معترض بودند اما طغیان گر و انقلابی نبودند. به همین دلیل حاضر نبودند بابت هر چیزی جانشان را فدا کنند. فیلم های آقای کیمیایی متاثر از جامعه است و اینگونه است که دیگر قهرمان به ظاهر بی معنی می شود. ما داریم از آن غفلت می کنیم.
عبارت "ملت قهرمان ایران" باعث می شود قهرمان را حذف کنیم
مرادپور افزود: قهرمان های ما در چنین شرایطی نباید به صورت واقعی حاضر شوند. وقتی می گوییم ملت قهرمان ایران، یعنی قهرمان را داریم حذف می کنیم. وقتی از قهرمان غفلت می کنیم عملا ابزار تاثیرگذاری مان را بر روح و نهاد جمعی یا ناخودآگاه تماشاگر داریم از بین می بریم.
به عقیده مرادپور سینما یک رویاپردازی است و تماشاگری حاضر است به سینما بیاید که دلش می خواهد زندگی اش فلان گونه باشد یا فلان اتفاق در زندگی اش بیفتد که با زندگی فعلی اش تفاوت جدی دارد. وقتی شما این رویا را به هم می زنید و آدم جامعه امروز هدف جدی ندارد آن حالت عصیانگری هم از بین می رود و قانون گریزی جای خودش را به قانون گرایی می دهد.
جای قهرمان های بزرگی چون سردار سلیمانی و ظریف در سینما خالی است
دستیار کارگردان «پنجاه و سه نفر» از اینکه در سینمای ایران به قهرمان یا قهرمان پروری نمی پردازند اظهار تاسف کرد و گفت: با توجه به پیشینه ما حتی در پیشینه معاصرمان در دفاع مقدس، قهرمان های زیادی داشتیم که می توانستند بروز پیدا کنند و الگو بشوند. قهرمان های بزرگی داریم که جایشان در سینمای ما خالی است. مثل سردار قاسم سلیمانی و آقای ظریف. تاریخ ما سرشار از قهرمان های بزرگ بافضیلت است. شهید باکری در زمان جنگ در کانالی که جنازه عراقی ها افتاده بود و نیروهای ما باید عبور می کردند پایشان را روی جنازه ها نمی گذاشت و می گفت اینها انسان هستند.
مجله شبانگاهی «چشم شب روشن» به تهیهکنندگی امیر قمیشی و با اجرای محمد صالح علا شنبه تا چهارشنبه ساعت 23 از شبکه چهار سیما پخش میشود.