به گزارش خبرنگار مهر، رضا ملکی عبدل آبادی رایزن فرهنگی ایران در کابل در گزارشی که از وضعیت رسانههای افغانستان تهیه کرده و آن را برای انتشار در اختیار مهر قرار داده، به فعالیتهای رسانهای جمهوری اسلامی ایران در مورد افغانستان هم پرداخته است.
متن این گزارش در زیر از نظر مخاطبان میگذرد:
اگر رسانه را به عنوان ابزار انتقال پیام به مخاطب مشخص تعریف کنیم، فضای افغانستان پس از طالبان را میتوان فضای جنگ و رقابت رسانهای نامید. یکی از مهمترین حوزههایی که غربیها طی 16 سال گذشته روی آن تاکید و سرمایه گزاری جدی کردهاند، حوزه رسانه است. با این مقدمه و اگر جامعه شهری افغانستان را به عنوان گروه فعال سیاسی و اجتماعی مد نظر قرار دهیم، میتوان ابزارهای رسانهای موجود در این فضا را به ترتیب میزان تاثیرگزاری چنین برشمرد: فیس بوک، تلویزیون، روزنامه، خبرگزاری و رادیو.
فیس بوک: تقریباً هر فردی که در جامعه افغانستان دارای سواد ابتدایی بوده و دسترسی به یک دستگاه تلفن همراه هوشمند دارد، صفحهای در این فضا دارد و ساعتهای فراوانی را در آن میگذراند. به طوری که مردم بیشترین حجم اخبار خود را از صفحات موجود در این فضا کسب میکنند و فیس بوک محمل بسیاری از بحثهای جدی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است. به طوری که حتی سایر رسانهها هم برای بهتر دیده شدن، حضوری فعال در این فضا دارند. علاوه بر این، تمام تلویزیونها، روزنامهها و خبرگزاریها بخش ویژهای برای انعکاس بحثهای صورت گرفته در فیس بوک اختصاص میدهند.
تلویزیونها: در حال حاضر حدود چهل شبکه تلویزیونی سراسری در کنار حدود 80 شبکه محلی در افغانستان فعالیت دارند. از این تعداد بجز شبکه تلویزیونی ملی که دولتی است، سایر شبکهها خصوصی هستند. شبکه ملی به طور عمده به پوشش اخبار و فعالیتهای مربوط به دولت میپردازد و از کمترین مخاطب ممکن برخوردار است ولی به لحاظ جایگاه رسمی دارای اهمیت ویژه است.
مجموعه شبکههای تلویزیونی طلوع (طلوع، طلوع نیوز و لمر) با فاصله بسیار زیاد پرمخاطبترین شبکه تلویزیونی افغانستان است. این مجموعه متعلق به سعد محسنی، سرمایهدار افغانستانی مقیم استرالیاست که همکاریهایی هم با شبکههای تحت مدیریت رابرت مورداک دارد. طلوع را از جهت کیفیت فنی و تنوع برنامههای تولیدی باید موفق ترین شبکه تلویزیونی افغانستان دانست. پس از این شبکه باید به دو شبکه تلویزیونی آریانا (دارای سه شبکه تلویزیونی) و یک اشاره کرد. شبکه آریانا هم متعلق به آقای بیات، سرمایهدار شیعه افغانستانی مقیم آمریکا است که از جهت استانداردهای مربوط به تجهیزات و امکانات فاصله جدی با تمام شبکههای افغانستان دارد.
تلویزیون یک هم متعلق به گروه یک است که یک شرکت رسانهای و ارتباطی سهامی است. این تلویزیون از جهت بحثها و مناظرههای داغ سیاسی حایز اهمیت است و بیشترین گزارشها و موضع گیریها علیه جمهوری اسلامی ایران هم در این شبکه نشر میشود. سایر شبکههای تلویزیونی متعلق به شخصیتها و احزاب سیاسی تاثیرگزار در افغانستان هستند و به لحاظ همین ویژگی دایره مخاطبان خاص خود را دارند و در بسیاری از موارد دایره مخاطبانشان بسیار محدود است.
روزنامهها: تقریباً میتوان گفت روزنامه در مفهوم تجاری آن که هزینههای خود را از محل فروش در دکه و تبلیغات کسب کند، در افغانستان وجود ندارد؛ لذا پدیدهای به نام روزنامه فروشی در افغانستان مفهوم ندارد. با این وصف روزنامهها به طور عمده ارگان شخص، حزب یا جریان سیاسی خاصی هستند که با کمک بیرونی چاپ و بین مخاطبان خاص خود توزیع میشوند. البته تلاشهایی هم برای توسعه روزنامهها به مفهوم حرفهای صورت گرفته است که در این بین میتوان روزنامه هشت صبح را روزنامهای متفاوت از سایر روزنامههای افغانستان دانست که تلاش میکند در قامت یک روزنامه حرفهای ظاهر شود و به موفقیتهای مهمی هم دست پیدا کرده است.
در کنار این روزنامه باید به روزنامه اطلاعات روز اشاره کرد که با حمایت مستقیم سفارت آمریکا چاپ میشود و از جهت حرفهای، روزنامهای قابل قبول است و بیشترین حجم گزارشها علیه جمهوری اسلامی ایران را به خود اختصاص میدهد. این روزنامه توسط جوانانی اداره میشود که بیشترشان در ایران تحصیل کردهاند و شناخت خوبی از مناسبات درونی جمهوری اسلامی ایران دارند.
خبرگزاریها: بجز آژانس خبری باختر که در مجموعه تشکیلات وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان تعریف میشود و وظیفه پوشش اخبار دولت را بر عهده دارد، میتوان گفت ایجاد خبرگزاری در افغانستان، پدیدهای است تحت تاثیر فضای رسانهای ایران و عمده خبرگزاریهای مهم افغانستان ریشهای در ایران دارند. البته باید توجه داشت در بسیاری از موارد هم سایتهای مربوط به جریانات سیاسی تلاش میکنند خود را در قالب یک سایت خبری سازماندهی کنند که با معیارهای واقعی خبرگزاری فاصله جدی دارند لذا خبرگزاریها از کمتاثیرترین رسانههای موجود در افغانستان هستند.
رادیوها: تقریباً میتوان گفت شبکه رادیویی جدی در افغانستان وجود ندارد و هنوز هم مهمترین رادیوها بی بی سی فارسی و رادیو دری جمهوری اسلامی ایران هستند که عمدتاً در مناطقی غیر از شهرهای بزرگ دارای نفوذ قابل توجهی هستند.
اما در بخش دوم این نوشتار میتوان برای نقد فعالیتهای رسانهای جمهوری اسلامی ایران در ارتباط با افغانستان، این فعالیتها را به دو بخش فعالیتهای حمایتی و مستقیم تقسیم کرد.
فعالیتهای حمایتی: این دسته از فعالیتها به طور عمده به عنوان بخشی از فعالیتهای سیاسی جمهوری اسلامی ایران در افغانستان تعریف شده است. به این معنا زمانی که جمهوری اسلامی ایران از یک فرد یا جربان سیاسی حمایت کرده است، بخشی از حمایت معطوف به فعالیت رسانهای آن فرد بوده است و این موضوع دقیقاً مهمترین نقطه ضعف این بخش از فعالیتها و اقدامات و دلیل کمتاثیر بودن آنها بوده است. چرا که در درجه نخست هیچ یک از این افراد تخصصی در حوزه رسانه نداشتهاند و به علت جذابیت رسانه تلاش کردهاند نزدیکان خود را در راس این رسانهها قرار داده اند که آنها نیز به صورت حرفهای از اهالی رسانه نبودهاند. تلاشهای جمهوری اسلامی هم در راستای ارتقای ظرفیت چنین رسانههایی با توجه به همان اشکال ریشهای تاثیر کافی نداشته است. علاوه بر این به دلیل دیدگاههای خاص سیاسی و مذهبی و نمود آن در چنین رسانههایی به صورت ذاتی مخاطبان چنین رسانههایی محدود به دایرهای خاص میشده است.
فعالیتهای مستقیم: این فعالیتها را میتوان به درون و بیرون سازمان صدا و سیما تقسیمبندی کرد. فعالیتهای صورت گرفته در درون سازمان صدا و سیما شامل رادیو دری، برنامههای مستقل تلویزیونی با موضوع افغانستان نظیر مجله افغانستان و وطندار و اخیرا شبکه آی فیلم دری میشود که البته مورد اخیر هنوز به طور رسمی راهاندازی نشده است و به علت حساسیتهای ایجاد شده بر روی واژه دری راهاندازی آن هم به صلاح نیست. فعالیتهای خارج از صدا و سیما هم به طور عمده به بخشهای ویژه افغانستان در خبرگزاریها بازمیگردد که در این بین، خبرگزاریهای فارس و تسنیم فعالیت جدیتری نسبت به سایرین داشتهاند.
دو اشکال عمده به این دسته از فعالیتهای رسانهای جمهوری اسلامی ایران بازمیگردد، نخست، این فعالیتها به طور جدی تحت تاثیر مهاجرین است. به عبارت دیگر تقریباً تمام این فعالیتها به صورت مستقیم یا غیرمستقیم توسط مهاجرین جهت دهی میشوند. این تاثیر با افزایش لجام گسیخته فعالیتهای رسانهای مهاجرین به ویژه در عرصه فضای مجازی افزایش جدی داشته است. یکی از دلایل مهم این موضوع این است که سیاستگزاران و برنامهسازان چنین برنامهای، شناخت کافی از فضای داخلی افغانستان ندارند و سادهترین راه برای جبران این ضعف استفاده از ظرفیت مهاجرین است که یا خود نیز فاقد شناخت لازم هستند یا اهداف سیاسی و اجتماعی خود را در داخل ایران و افغانستان تعقیب میکنند.
نقطه ضعف دوم ریشه در بسیاری از فعالیتهای رسمی جمهوری اسلامی ایران در افغانستان دارد. به دلیل معضلات امنیتی افغانستان طی چهار دهه گذشته، همواره نگاه به این حوزه امنیتی بوده و بخش عمدهای از فعالان جمهوری اسلامی ایران در افغانستان با پوششهای مختلف نظامی بودهاند. این موضوع تاثیر خود را بر حوزه رسانه هم گذاشته است و در حال حاضر هم نبض فعالیتهای رسانههای جمهوری اسلامی ایران در افغانستان یا در ارتباط با موضوع افغانستان در اختیار آنها بوده که به صورت طبیعی آفات خاص خود را خواهد داشت.
پیشنهادها:
1. ایجاد مرکز مستقل رصد رسانههای افغانستان برای توسعه شناخت ارکان تصمیمگیر نظام از وضعیت افکار عمومی افغانستان.
2. توسعه ارتباط سازمان صدا و سیما با تلویزیونهای افغانستان و تلاش برای توسعه ظرفیت ایشان به ویژه ظرفیتهای انسانی.
3. توسعه آموزش جوانان فعال در رسانههای افغانستان در قالب بورسیههای تحصیلی و دورههای کوتاه مدت آموزشی.
4. حمایت از شکل گیری یک گروه رسانهای حرفهای برای برنامه سازی برای مخاطبان فارس زبان.
5. تسهیل واگذاری قرار دادن محصولات رسانهای تولید شده ایران به رسانههای افغانستان فارغ از خط کشیهای سیاسی و مذهبی.
6. ورود جدی به عرصه تولیدات مشترک رسانهای.
7. تشکیل شورای سیاستگزاری یا مشورتی رسانهای در این حوزه با حضور صاحبنظران طیفهای مختلف.