روزنامه آسمان ابی: فیلم «بچههای آسمان» بخش مهمی از سینمای ایران است. اما مهمتر بازیگرهایی بودند که در این فیلم بازی کردند. بچههایی که در کودکی به شهرت رسیدند و بعد از آن خبری از آنها نشد.
روز دانشآموز است. یکی از برنامههای تلویزیونی دنبال چهرههای محبوبی است که آنها را به برنامه دعوت کند؛ چهرههای محبوبی که خود دانشآموز هستند و میتوانند برای این برنامه جذاب باشند. درنهایت قرعه دعوت از میهمانان به گزینههای امیرعباس کچلیک و شهریار فدایی میرسد؛ بچههایی که با یک ویدئوی کوتاه در دنیای مجازی مشهور شدهاند و حالا حتی مدیر برنامه هم دارند. شما برای دعوت از این میهمانها باید هدیه میلیونی در نظر بگیرید و اول آن را به حساب مدیر برنامه (که معمولا پدر این بچهها هستند) بریزید. جالب اینکه این بچهها که از سر اتفاق مشهور شدهاند، حالا به کلاسهای مختلف اسبسواری و پیانو و بازیگری میروند و برای حضور در برنامههای ارگانی مبلغ بالایی میگیرند.
در اینستاگرام که چرخ میزنید میبینید تقریبا اکثر پدر و مادرهایی که اهل فضای مجازی هستند یک پیج هم برای بچههایشان درست کردهاند. ویدئوی این بچهها دست به دست میچرخد. دختر بچهای شیرینزبانی میکند و حتی درباره مسائل روز نظر میدهد. این بچهها تعداد فالوئرهای بالایی دارند و آنهایی که بزرگاند از شهرتی که به دست آوردهاند لذت میبرند. آنها در دنیای شهرت غرق میشوند و این برایشان لذتبخش است. خانوادهها هم برای اینکه نشان دهند بچههایشان از نظر هوش و زیبایی سرآمد هستند با یکدیگر رقابت نامحسوسی دارند.
اما همه ماجرا این نیست. همه آنهایی که در کودکی به شهرت رسیدهاند این محبوبیت را در بزرگسالی ندارند. خیلی از آنها در دوران بلوغ فراموش میشوند. تغییرات جسمی باعث میشود آنها دیگر بامزگی دوران بچگی را نداشته باشند و در نتیجه از چرخه محبوبیت فاصله بگیرند. نتیجه هم در مواقعی ناخوشایند است. مثل وقتی که «علی» «بچههای آسمان» به برنامه «حالا خورشید» آمد و از اعتیادی گفت که در روزهای فراموشی دچارش شده بود.
او چند سال بعد از بازی در این فیلم هیچ پیشنهاد کاری نداشته و برای همین شهرت ازدسترفته باعث افسردگیاش شده بود؛ افسردگیای که نتیجهاش روی آوردن به مواد مخدر بوده است. نمونه خارجی علی «بچههای آسمان» بازیگر فیلم «تنها در خانه» است: «کوین». پسربچهای که هنگام سال نوی میلادی از خانواده پرجمعیتش جا میماند و تنهایی در خانه با دزدها دست و پنجه نرم میکند. سالها بعد از بازی او، در فیلمهای «تنها در خانه»، عکسی منتشر شد که نشان میداد پسربچه موبور این فیلمها معتاد شده است. اعتیاد او دقیقا به دلیل کنار گذاشتنش از دنیای شهرت بود.
با قدرتگرفتن بچهها در دنیای سینما و فضای مجازی هشدارهایی داده میشود، مبنی بر اینکه از مشهور کردن بچهها باید جلوگیری کرد. دیدن چند نمونه از سرنوشت کسانی که در دنیای کودکی به شهرت رسیدهاند کافی است تا این هشدارها جدیتر گرفته شوند. بچهها در کودکی به شهرت نیاز ندارند. شهرت باعث میشود زیادی مورد توجه قرار گیرند و جدایی آنها از این میزان محبوبیت مخرب خواهد بود. مهمتر اینکه خیلی از این افراد وقتی بزرگ میشوند دوست ندارند همه آنها را به چشم یک خاطره در گذشته نگاه کنند. اتفاقی که برای خیلی از بازیگرانی افتاده است که در دوران کودکی فیلم و سریال بازی میکردند و آنها از این موضوع ناراضیاند.
خانوادهها حالا، بدون توجه به اینکه آینده بچهها چه خواهد بود، هر روز آنها را مشهورتر میکنند. بچهها در معرض نمایش گذاشته میشوند و برای محبوب بودن رقابتی شکل گرفته است. روانشناسی میگفت جدا شدن از شهرت به آدمهای بالغ هم آسیب میزند و آنها را در انزوا فرو میبرد. حالا تصور کنید این اتفاق برای کودکی بیفتد که به جای بچگی کردن مدام در فکر بهتر دیده شدن است. قرار نیست خانوادهها را نگران کنیم، اما آسیبدیدگی بچههایی که در دوران کودکی به شهرت میرسند کاملا جدی است.
گفتوگو با بازیگری که در نوجوانی شهرت داشت، اما این روزها کمتر کسی او را میشناسند
یادم تو را فراموش
آزاده باقری: تا زمانی که «شهرت» نداشته باشی، تمام تلاش خودت را میکنی که به آن برسی، اما وقتی به سراغت آمد، تمام تلاشت را میکنی که در جمعهای عمومی کمتر شناخته شوی. امان از زمانی که فراموش شوی... غم دنیا به سراغت میآید که چرا دیگر کسی تو را نمیشناسد. این اتفاق برای بسیاری از بازیگران سینما و تلویزیون رخ میدهد؛ بازیگرانی که در مدتزمانی کوتاه یا بلند بسیار مشهور میشوند و با سیلی از پیشنهادهای مختلف روبهرو هستند و نمیدانند به کدام یک از آنها پاسخ مثبت بدهند، اما بعد از گذشت چند سال دیگر کسی یادی از آنها نمیکند.
این اتفاق هم البته در سالهای اخیر بیشتر برای بازیگرانی افتاده که در خردسالی، کودکی و نوجوانی بازیگر شناختهشدهای بودهاند، ولی همین که سنوسالی از آنها گذشته و چهره کودکیشان فرق کرده است دیگر کسی از آنها یاد نمیکند؛ مگر برای وقتهایی که بخواهند یادی از گذشته و خاطرات دهه 60 و 70 کنند؛ دورانی که فیلمها و سریالهایی ساخته میشد که بیشتر حول محور شخصیت کودک یا نوجوان میگذشت و در کنار او ماجراهای جالب و هیجانانگیزی رخ میداد.
از این دست بازیگرها کم نداریم که چهره کودکیشان در ذهنمان حک شده است. به فکرمان خطور هم نمیکند اینها بعد از گذشت این همه سال بزرگ شدهاند و این سوال برایمان پیش نمیآید که چرا اصلا از آنها خبری نیست و چرا دیگر بازی نمیکنند؟ این موضوع بهانهای شد به سراغ دو نفر از همین بازیگران برویم. کاوه آهنگر و علیرضا رئیسی؛ بازیگرهایی که چهره کودکیشان را در سریال «روزگار غریب» و فیلم «پاتال و آرزوهای کوچک» به خاطر میآوردید. آنها دیگر بزرگ شدهاند و گلایهمندند که چرا در این سالها فراموش شدهاند...
فراموششدگان
میگوید چهره کودکیاش برای بسیاری آشناست. از سهسالگی جلوی دوربین رفته که البته خودش آن سالها را، به دلیل سن پایینش، به خاطر ندارد. سریال «آپارتمان» اولین کار اوست که در خردسالی به واسطه پدرش، مرحوم رضا آهنگر، برای بازی در آن انتخاب شده بود. برادرش «علی کوچولو»ی خودمان است: امید آهنگر. او هم بازیگری است که کودکیاش معروفتر از بزرگسالیاش است و حالا در کشور هلند مشغول به کار فیلمسازی است. کاوه میگوید: «من از کودکی با دوربین آشنا شدم.
در همان سنوسال بسیار معروف بودم. اوج شهرتم بعد از بازی در فیلمهای «ساعت سحرآمیز» و «پس از باران» بود. بازی در سریال «روزگار قریب» که پنج سال برای آن وقت گذاشتم، کمک کرد بیشتر از هر زمان دیگری شناخته شوم.» اما این شهرت با او کاری نکرد که بتواند در بزرگسالی هم آنطور که باید در رشته بازیگری خوش بدرخشد. ادامه میدهد: «وقتی سنم بیشتر شد و دیگر نوجوان نبودم، پیشنهادهای بازیگری کمتری به من شد. این اتفاق فقط برای من نیفتاد؛ بسیاری از بازیگرهایی که مانند من از نوجوانی کارکردند همین حرف را میزنند؛ بازیگرانی که مدتی در کودکی و نوجوانی کار میکنند و بعد از آن فراموش میشوند. البته تعدادی از آنان بهصورت خودآگاه از دنیای بازیگری خداحافظی میکنند و وارد شغل و حرفه دیگری میشوند. اما بسیاری دیگر ناخودآگاه فراموش و کنار گذاشته میشوند. تغییر چهره و تغییر صدا از عواملی است که به کمکار شدن این بازیگران کودک در بزرگسالی منجر شده است.»
دیگر بیشتر دوست دارم پشت صحنه باشم
به اعتقاد کاوه آهنگر، بسیاری از بازیگرهای کودک، بهواسطه ماندگار شدن در چهره کودکیشان، فراموش میشوند و کسی فکر نمیکند وقتی بزرگ شوند هم میتوانند در این عرصه فعالیت کنند: «البته من خودم به دلایل شخصی کمکار شدم: اول اینکه 27 ماه خدمت سربازیام را گذراندم و دوم اینکه چند سالی خارج از ایران زندگی کردم. برای همین در این مدت نتوانستم آنطور که باید کار کنم و همین باعث شد تا حدی فراموش شوم.» البته او تاکید میکند بعد از آمدن به ایران باز هم در چند پروژه کار کرده است: «وقتی به ایران آمدم، در سریال «هفت سنگ» آقای بذرافشان حضور داشتم و از طرف دیگر با گذر زمان دغدغههای من درباره هنر هم تغییر پیدا کرد.
کاوه آهنگر
بیشتر از بازیگری، دوست دارم پشت صحنه به کارگردانی مشغول باشم. برای همین شروع به نوشتن کردم. در چند پروژه دستیار کارگردان و برنامهریز بودم. خیلی وقتها برای خودم نوشتهام و چند فیلم کوتاه هم ساختهام. در جشنواره سیوششم فجر هم در فیلمی به اسم «خجالت نکش»، به کارگردانی رضا مقصودی، هم بازی کردهام که در جشنواره پخش شد و اتفاقا مورد توجه مخاطبان و داوران هم قرار گرفت.»
به ما بازیگر نوستالژی نگویید
کاوه آهنگر انتقاد میکند از اینکه بر آنها نام «بازیگر نوستالژی» گذاشتهاند و میگوید: «بازی در فیلم «خجالت نکش» حداقل این فرصت را به من داد که بار دیگر بتوانم دیده شوم. اما متاسفانه روی ما بازیگرهایی که در کودکی و نوجوانی بازی کردهایم یک نام گذاشتهاند و بیخود و بیجهت آن را یدک میکشیم: «بازیگر نوستالژی». البته همین واژه برای بسیاری به یک منبع درآمد تبدیل شده است. در بسیاری از برنامهها ما را بهعنوان بازیگر نوستالژی دعوت میکنند و در مقابل ویترینی که ساختهاند قرار میگیریم. درصورتیکه بعد از آن هیچ اتفاقی هم برای زندگی هنری ما رخ نمیدهد. من بهشخصه تلاش کردم کار کنم و اگر جلوی دوربین نشد پشت دوربین کارم را ادامه دهم.
بسیاری از این بازیگرهایی که به نام نوستالژی شناخته میشوند حقشان خیلی بیشتر از این حرفهاست که بخواهند فقط بهعنوان بازیگرهای دوران گذشته معرفی شوند. باید به ما اعتماد کنند. بسیاری از ما میتوانیم شرایط بهتری فراهم میکنیم و بسیار بهتر باشیم. بههرحال خاموش شدن و دیده نشدن بدترین اتفاق برای یک بازیگر است. وقتی خبری از یک هنرمند نیست رسانهها از او هیچ سراغی نمیگیرند و این اصلا خوب نیست.»