آنها که نمی سوزند...

در عالم خلق و انشا راز و رمزهایی بسیار یافته می شود که نشانه از شکوه و شوکت بی پایان یکتا خالق لایزال و تنها قادر متعال است

آنها که نمی سوزند...
در عالم خلق و انشا راز و رمزهایی بسیار یافته می شود که نشانه از شکوه و شوکت بی پایان یکتا خالق لایزال و تنها قادر متعال است. انسان کنجکاو و خردور با روحیه حقیقت گرایی خویش دانسته است که معرفت ظرافت ها و لطافت های عالم آفرینش نوعی پیوند معنوی وعبادی با آن معبود چیره دست و محبوب ابردست است. با این بیان اراده کردیم تا در این جستار هر چند به اختصار و ایجاز به عجایبی از خلقت و گستره کائنات اشاره کنیم تا بدان دل و روان خسته مشتاقان از عظمت دقائق و رقائق و چنین ظرائف و طرائف آرامش و سکون یابد و گوشه ای از جمال و جلال حضرت حق جل و علا بر جویندگان و پویندگان حقیقت و طریقت نمایان گردد. با این وصف نکته ای که درین مجال پرداخته می شود مبحث "نسوزها" در آفرینش است.
چنان که مستحضرید برای سوختن و احتراق یک ماده سه شرط الزامی است: نخست: گرما، دوم ماده سوختنی و سوم گاز اکسیژن. در صورت نبود هر یک از این موارد عمل سوختن و شعله ور شدن غیر ممکن می نماید. اما در لابه لای متون گران سنگ اسلامی به اسرار و رموزی دست یازیدیم که با این قاعده مسلم علمی مغایرت و منافرت دارند یا آن که لااقل ماده سوختنی محسوب نمی شوند و "نسوز" هستند.
چند نمونه را به ایجاز در چهار حوزه "نباتات"، "جمادات"، "حیوانات" و "انسان ها" معرفی می نماییم. باشد دریچه ای و روزنی به سوی حقیقت گشوده شود.

1 ـ نباتات
 

درختی در خبیص
«ابن الفقیه» چنین گزارش داده است که: در «کرمان» شهری است که آن را «خبیص (1)» گویند...در آنچا چوبی یافته می شود که آتش آن را نمی سوزاند. یک راهب «مسیحی» این چوب را برداشته و آن را دستاویز فریب مردمان کرده بود. او مدعی بود که این چوب از جنس صلیب حضرت عیسی (ع) است؛ (2) زیرا آن را ساعت ها در آتش می افکند لکن هنگامی که خارج می نمود آن چوب نسوخته بود. او پیوسته بدین فریبکاری مشغول بود تا آن که مردی از همین شهر از راز او آگاه شد و پاره ای چوب آورد که پایداری و دوامش از چوب صلیب آن راهب بیشتر بود. (3)

درختی در بجا
 

صاحب «آثار البلاد» راجع به سرزمین "بجا"(4) گزارش داده است: اهل این ولایت، طایفه ای از ترک می باشند و زمینی که در دست این طایفه است نیز یک ماه راه است. مذهب این طایفه، شرک است و پادشاه خود را سجده می کنند و خراج دادن را دوست دارند مگر طایفه "طحطاح" و گاو را قربی و منزلتی در پیش این طایفه است و او را نمی خورند و مالک گاو، به این جهت نشوند و در ولایت ایشان، انگور و انجیز و قسمی از خرمای صحرایی به هم رسد. یک نوع درخت آنجا می باشد که آتش او را نسوزاند و بتان خویش را از آن چوب سازند و گمان کنند که چوب حضرت عیسی از این درخت بوده. (5)

درختی در خرلج
 

صاحبان "معجم البلدان" و "آثار البلاد" از چوبی نسوز در "خرلج" (6)چنین گزارش داده اند: خانه ای در آنجاست که اهل آنجا صورت پادشاه قدیم خود را در آن کشیده اند و آن را از چوبی ساخته اند که آتش، آن را نمی سوزاند و این چوب در بلاد آنها به وفور یافت می شود. (7)

چوبی در هندوستان
 

در کتاب "تحفه" حکیم مومن (8) (رحمه الله تعالی) در حرف الف در لفظ "احبا" می فرماید: احبا به لغت هندی درختی است که برگش از برگ چنار پهن تر و چوبش در آتش نسوزد. (9)

چوبی در خزانه فتحعلیشاه قاجار
 

صاحب "مآثر المحمدی" که از ذراری فتحعلیشاه بوده می گوید: چوبی در خزانه صاحب قرآن دیدم، پرسیدم گفتند: این همان چوبی است که حضرت عیسی (ع) را دار بود. این نیازمند او را در آتش انداخت نسوخت و در آب انداخت به آب فرو رفت. (10)

چوبی سبک و متخلل...
 

عالم فاضل محمدحسن بن محمدحسین نیستانکی نائینی از علمای قرن چهاردهم در کتابش نوشته است:
راقم آثم نیز گوید: در عصر ما چوبی را به قدر "اخمص راحه" (11) دیدم که بسیار سبک و متخلخل بود و به دست خود او را در آتش انداختم با مکث زیاد و آتش در او مطلقاً تاثیری نکرد(12)

چغزواره (خزه روی آب)
 

مامون گوید: اگر چغزواره (13) را بگیرند و در سایه بخشکانند آنگاه آن را در آتش بیفکنند، نسوزد. (14)

2 ـ جمادات
 

"یاقوت حموی" چنین اخبار کرده است که: در موضع "بدخشان"(15) فتیله سنگی یافت شود که چیزی همانند "پیزر"(16) است و عامه مردم آن را "پر پرنده" تصور می کنند و به آن طلق گویند که آتش آن را نسوزد. از آن فتیله ساخته در روغن قرار دهند. چون آن را به آتش روشن کنند روغن اندک اندک می سوزد ولی فتیله نمی سوزد و هر چه بدان روغن اضافه شود چنان خواهد بود و هر گاه آن را در آتش فروزان بیندازند، نسوزد و از این فتیله های سنگی حوله هایی کلفت برای پیشخدمتان می سازند که چون چرکین گردد و به جای شست و شو آن را در آتش می افکنند تا چرک ها بسوزد و حوله را پاکیزه و تمیز از آتش بیرون می آورند. (17)
صاحب "منتخب اللغات" گوید: طلق یا پنبه کوهی معرب "تلک" است. سنگی است سفید و براق که آن را "ابرک" گویند و چون بر چیزی بمالند آتش آن را نسوزد. صاحب "برهان قاطع" نیز در این زمینه گوید: گوهری باشد کانی، گویند: هر که حل کرده آن را بر بدن مالد آتش بر بدن او اثر نکند. یکی از معانی آن چنان که "ابن البیطار" گوید: میکا (MICA) است. نوعی از سنگ که سفید و براق و طبق بر طبق باشد آن را "ابرق" نیز گویند و چون ابرق محلول را بر چیزی بمالند آتش آن چیز را نسوزد. (18)

3 ـ حیوانات
 

پرنده ای به نام «سمندل»
ابن الفقیه گویند: پرنده ای است به نام «سمندل (19)» که آتش شود و پر وپالش نسوزد.(20)

موشی در خراسان
 

صاحب «البلدان» از جانور نسوز دیگری یاد می کند: در یکی از کوه های «خراسان» جایی عمیق است که همواره در آن آتشی برپاست که چه در تابستان و چه در زمستان به خاموشی نمی گراید. در آن مکان، نوعی موش زندگی می کند که به محض دیدن انسان به درون آتش رود بی آن که بسوزد.(21)

4 ـ انسان ها
 

حضرت ابراهیم (ع)
از معروف ترین و مشهورترین انسان هایی که در آتش افکنده شد و آتش بدیشان آزای نرساند حضرت ابراهیم خلیل (ع) بوده است که به معجز الهی از آتش «نمرود» رست. چنان که خداوند تبارک و تعالی فرموده: «قلنا یا نارکونی بردا و سلاماً علی ابراهیم» (الانبیاء/ 69) (ما به آتش فرمودیم سرد و سلامت باش بر ابراهیم)

موهای حضرت رسول (ع)
 

شخصی در زمان مامون ملعون، هفت موی ریش را آورد و مدعی بود که از موی های ریش مبارک رسول خدا (ص) است.
حضرت رضا فرمودند: چهار موی آنها از رسول خدا (ص) است و سه موی آنها از خود آن شخص است. پس حضرت آن چهار موی را در آتش انداخته و نسوخت و سه موی دیگر سوخت. (22)

جمعی از فقرا (دراویش) حیدری
 

ابن بطوطه جهانگرد نامی جهان اسلام و متوفای قرن هشتم هجری در زمانی که در صفحات هندوستان به سیر و سیاحت مشغول بوده به جماعتی از فقرا یا دراویش حیدری برخورد می کند و آنچه به چشم خود دیده، چنین گزارش کرده است:
...در اینجا جماعتی از فقرا (دراویش) حیدری پیش من آمدند و به سماع پرداختند و آتش برافروختند و میان آن رفته و آتش بر آنان کارگر نیفتاد. (23)

دست و سینه مرد هندو
 

شهید محرب آیت الله سید عبدالحسین دستغیب شیرازی در کتاب خویش آورده است: "سید جلیل مرحوم دکتر اسماعیل مجاب (دندان ساز) عجایبی از ایام مجاورت در هندوستان که مشاهده کرده بود، نقل کرد از آن جمله می گفت: عده ای از بازرگانان هندو (بت پرست) به حضرت سیدالشهدا (ع) معتقد و علاقه مندند و برای برکت مالشان با آن حضرت شراکت می کنند یعنی در سال مقداری از سود خود را در راه آن حضرت صرف می کنند.
بعضی از آنها روز عاشورا به وسیله شیعیان، شربت، پالوده و بستنی درست کرده و خود به حال عزا ایستاده و به عزاداران می دهند و بعضی آن مبلغی که راجع به حضرت است به شیعیان می دهند تا در مراکز عزاداری صرف نمایید. یکی از آنان را عادت چنین بود که همراه سینه زن ها حرکت می کرد و با آنها سینه می زد. چون مُرد بنا به مرسوم مذهبی خودشان بدنش را با آتش سوزانیدند تا تمام بدنش خاکستر شد جز دست راست و قطعه ای از سینه اش که آتش آن دو عضو را نسوزانیده بود. بستگانش آن دو قطعه را آوردند نزد قبرستان شیعیان و گفتند: این دو عضو راجع به حسین شماست!
جایی که آتش جهنم که طرف نسبت و قابل مقایسه با آتش دنیا نیست به وسیله حسین علیه السلام خاموش و برد و سلام می گردد پس نسوزانیدن آتش ضعیف دنیوی به وسیله آن بزرگوار جای تعجب نیست. (24)

هندوان در آتش
 

شهید دستغیب در ادامه موضوعی دیگر را نیز تذکر داده اند: جماعتی از هنود (هندوان) هر ساله شب های «عاشورا» در آتش می روند و نمی سوزند و این مطلب مشهور و مسلم است. (25)

پی نوشت ها :
 

1ـ خبیص در شرق شهر کرمان است و نام جدید آن؛ شهدا.
2ـ طبق عقیده اسلام مطلقاً مسیح (ع) به صلیب کشیده نشد.
3ـ ابن اسحاق الهمذانی، ابوعبدال.... احمد بن محمد (ابن الفقیه) (م. (متوفای) 365 ه.) کتاب البلدان، تحقیق: یوسف الهادی، بیروت ـ لبنان، عالم الکتب، الطبعه الاولی، 1416ه. / 1996 میلادی. ص 414 .
4ـ بجا از شهرهای حبشه در آفریقا است.
5ـ القزوینی، زکریا بن محمد بن محمود (م. 682 ه.). آثار البلاد و اخبار العباد، امیر کبیر ـ تهران، ص 661.
6ـ صاحبت البدان گوید: و هم ما یکون الی ناحیه سمرقند، ص 634
7ـ الحموی الغدادی، یاقوت ( م. 626 ه )، معجم البدان، دارصادر ـ بیروت ـ لبنان، ج 3 ص 443 و آثار البلاد ص 665.
8ـ حکیم مومن یا محمد مومن حسینی طبیب، از اطبا شاه سلیمان صفوی بود. کتاب او "تحفه المومنین" نام دارد که مشهور به "تحفه حکیم مومن" است.
9ـ نیستانکی نایینی، محمدحسن. گوهر شب چراغ ، انتشارات بقیه ا...، چاپ سوم، زمستان 79. ج 1 ص 180.
10 ـ همو، پیشین، ج 1 ص، 180.
11 ـ یعنی به اندازه باریکی کف پا
12 ـ نیستانکی نایینی، پیشین، ج 1 ص 1 ص 180.
13- کف سبزی که بر روی آب های راکد می نشیند (خزه روی آب)، جل وزغ.
14ـ البلدان، ص 414.
15ـ جایی در افغانستان امروزی است.
16ـ از گیاهان سست و بی دوام است.
17 ـ معجم البلدان، ج 1، ص 360.
18- ر. ک: دهخدا (مدخل طلق).
19ـ نام مرغی است به هند که در آتش نمی سوزد.
20ـ البلدان، ص 416.
21ـ افمان، ص 416.
22ـ نیستانکی نائینی، محمدحسن ، پیشین، ج 1 ص 122
23ـ ابن بطوطه، تحفه النظار، چاپ مغرب، ج 3 ص 246.
24ـ دستغیب، سید عبدالحسین، داستان های شگفت، موسسه مطبوعات دارالکتاب، چاپ پنجم، قم، ش 45 ، ص 105.
25 ـ همان، ص 106.
 

منبع: دانشمند شماره 567
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان