سال نود شش در حالی روزهای آخرش را سپری میکند که هرروز و ماهش پر بود از مصیبت. آنقدر در این سال به هم تسلیت گفتیم که دیگر این واژه معنایی ندارد. غم روی غم و فاجعه روی فاجعه تلنبار شده و حالا در آخرین روزهای این سال، درحالیکه نفسهای زمستان به شماره افتاده بیش از آنکه منتظر بهار باشیم منتظر یک فاجعه دیگر هستیم تا بار دیگر رخت عزا بر تن کنیم و تسلیتهای بیمعنیمان را حواله همدیگر.
اگر نگاهی به جدول فروش فیلمهای سال 96 بیندازید، بهوضوح مشخص است که مردم داغدیده، امسال بیش از هرسال دیگری، به تماشای فیلمهای کمدی نشستند و بیشازپیش از سینمای واقعگرا و تلخ دوری کردند. همین جدول یک معیار مناسب برای ارزیابی حال مردم است و یک شاخص کماشتباه درباره شادی جامعهای که در آن زندگی میکنیم. انگار خود این جدول هم یکی دیگر از فجایعی است که باید به آن خو بگیریم و احتمالاً سال آینده هم منتظر تکرارش باشیم.
پرونده اکران سال 96 بدون هیچ شگفتی بسته شد. امسال نه خبری از عاشقانهای هندی چون «سلام بمبئی» بود و نه فاتحی از جشنواره کن چون «فروشنده». گیشه سال 96 بهمانند فیلمهای اکران شده در این سال، حال و هوای متوسطی دارد و با همین میانهروی محض هم به کار خود پایان خواهد داد.
با ما همراه باشید تا نگاهی بیندازیم به پرفروشترین فیلمهای سال 96
کمدیها، پیشتاز و در صدر
1ـ «نهنگ عنبر 2، سلکشن رؤیا»: دومین قسمت از «نهنگ عنبر» به کارگردانی سامان مقدم، با بازی با همان کلیشههای دوستداشتنی قسمت اول و نوستالژی جذاب دهه شصت، توانست در مدت کوتاهی تمام رکوردها را جابهجا کند و در صدر جدول پرفروشها جا خوش کند. دومین قسمت از این فیلم، هیچ قصه تازهای عرضه نکرد و «نهنگ عنبر 2، سلکشن رؤیا» ازلحاظ ساختاری یکقدم به عقب بود، اما فرمولی که مقدم در قسمت قبلی کشف کرده بود نیاز به دستکاری چندانی نداشت و فروش بیش از بیست میلیارد فیلم هم این ادعا را تائید میکند. اگر در آیندهای نزدیک شاهد قسمت سوم این فیلم بودید تعجب نکنید؛ فرمول «نهنگ عنبر» اکنون حکم طلا را دارد.
2ـ «گشت 2»: «گشت 2» بدون حاشیهها و ماجراهایی که «گشت ارشاد» را احاطه کرده بود به روی پرده رفت، آنهم درحالیکه حمید فرخ نژاد برای بازآفرینی کاراکترش در جشنواره سال قبل نامزد سیمرغ بلورین شده بود؛ اما «گشت 2» هم بهمثابه «نهنگ عنبر 2» از قسمت قبلیاش فاصله زیادی داشت و خرده داستانهای بیربط و چندتایی کنایه سیاسی پراکنده، کلیت فیلم را تشکیل میداد و گزند و دیالوگهای نیشدار قسمت اول به «گشت 2» راه نیافتند و سعید سهیلی با رویکردی میانهروتر از قبل یک کمدی قابلقبول و موفق برای گیشه ساخت که اتفاقاً موفق هم بود.
3ـ «آینهبغل»: منوچهر هادی که با ساخت «من سالوادور نیستم» طعم خوش موفقیت در گیشه را چشیده بود، بعد از درام اجتماعی «کارگر ساده نیازمندیم» دوباره به سراغ این ژانر رفت. «آیینه بغل» از «سالوادور» خوشساختتر است و کمدی روانتری دارد. در کل تجربه فیلمسازی هادی در آخرین کارش، سبک و ساده است و بدون هیچ ادعایی فقط بینندهاش را میخنداند. البته هادی سعی کرده در لابهلای فیلمش انتقادهای اجتماعی نسبت به تفاوت طبقاتی را نیز بگنجاند که در سایه خنده و شوخی حاکم بر فیلم رنگ میبازد. «آیینه بغل» موضوع سادهای دارد و روایتی سادهتر، اما چیزی که آن را به این موفقیت رسانده است، حضور درخشان جواد عزتی است. البته این فیلم همچنان در اکران است و فاصله کمی با رقبای دیگرش دارد و خیلی راحت میتواند به پرفروشترین فیلم سال و همچنین تاریخ سینمای ایران تبدیل شود.
4ـ «خوب، بد، جلف»: اولین تجربه فیلمسازی پیمان قاسمخانی، از بسیاری جهات عجیب است. اول اینکه، چیز جدیدی برای عرضه ندارد و بسط قصه «پژمان» در فضایی جدید است. از جهت دیگر، قاسمخانی با نگارش فیلمنامه «مارمولک» و همکاری طولانیاش با مدیری یکی از بهترین گزینهها برای یک فیلم کمدی شناخته میشد اما «خوب، بد، جلف» با نگاهی سطحی و کمدی تکراری بااینکه درفروش موفق بود اما امتیاز مثبتی در کارنامه قاسمخانی محسوب نمیشود.
5ـ «اکسیدان»: «اکسیدان» اولین ساخته حامد محمدی، بیشتر در گروه طنز جا میگیرد تا کمدی. انتقادات «اکسیدان» در ورای کاراکترهای کلیشهای و روایت ضد فرهنگیاش، رنگ میبازد و درنهایت زوج امیر جعفری و جواد عزتی هستند که بار اصلی کمدی فیلم را به دوش میکشند؛ اما تفاوت اصلی «اکسیدان» با فیلمهای پرفروش دیگر در این است که اساساً مخاطب صفر و یک میطلبد. یا از آن خوشتان میآید یا از آن متنفر میشوید که این هم از گزندگی انتقادات و بیپردگی و صراحت طنز فیلم میآید. «اکسیدان» باوجوداینکه از فیلمهای موفق گیشه در سال 96 بود اما نسبت به فیلم چهارم این جدول، شش میلیارد کمتر فروخته است و همین تفاوت اساسی درفروش، برخورد مخاطب با اثر را آشکار میکند و نشان میدهد که همچنان کمدیهای صرفاً مفرح محبوبترند.
6ـ «ساعت 5 عصر»: اولین ساخته سینمایی مهران مدیری که به گفته خودش یک کمدی سیاه بود، بیش از آنکه بهواسطه محتوا و یا ساختار منحصربهفردش موفق باشد، با برند مهران مدیری توانست به فروش بالادست یابد. «ساعت 5 عصر» هم مانند «اکسیدان» یک طنز انتقادی است اما نسبت به آن گزندهتر و نیشدارتر. مدیری گرچه در اولین تجربه فیلمسازیاش نشان میدهد بهجز ساخت مجموعههای نود شبی توانایی فیلمسازی هم دارد اما با ریتم و ساختار مشکل دارد و انسجام کلی اثرش بهشدت دچار مشکل است. فروش کمتر از دهمیلیاردی فیلم مدیری، یک موفقیت است اما نه برای مرد شکستناپذیر سینما و تلویزیون ایران.
7ـ «خالتور»: بازهم یک کمدی دیگر، اما بهجرئت ضعیفترین کمدی سال گذشته و حتی بدترین فیلمی که در سال 96 اکران شد، مهران غفوریان و علی صادقی در نقشهای همیشگیشان، پوریا پورسرخ در نقش جوان اول فیلم و رقص و آوازهایی که در تبلیغات فیلم پررنگ شده بودند، خیل عظیم مشتاقان خندیدن و سرگرم شدن را به سینما کشاندند و خیلیهایشان را ناراضی روانه خانه کردند.
جایی برای سینمای اجتماعی نیست
8ـ «رگ خواب»: ساخته تحسینشده حمید نعمتالله، جز معدود فیلمهای جدی سال گذشته بود که توانست دیده شود. بازی خوب لیلا حاتمی، موسیقی تأثیرگذار سهراب پورناظری و صدای جادویی همایون شجریان بهعلاوه نام خود نعمتالله بهعنوان یک فیلمساز توانا، توانست مخاطبان سینمای ایران را مجاب کند به تماشای این فیلم بنشینند. روایت نمادین «رگ خواب» به مذاق خیلیها خوش نیامد، اما هیچکس نمیتواند منکر خوش ساختی و بازیهای خوب «رگ خواب» شود.
9ـ «زرد»: «زرد» نمونه کاملی است که چگونه میتوان مخاطب را گول زد و به سینما کشاند. کافی است جمعی از بازیگران جذاب و سوپراستارها را در کنار یکدیگر جمع کنید، فاجعهای به تصویر بکشید و در کنار اینها تا میتوانید شایعه و حاشیه بسازید. «زرد» بهجز اینها هیچ برگ برندهای ندارد و در مقایسه با فیلمهایی که در میانشان قرارگرفته فقط یک فیلم زرد است.
10ـ «ماجرای نیمروز»: دیگر وقتش است که محمدحسین مهدویان را نابغه سینمای امروزمان بنامیم. مهدویان که با «ایستاده در غبار» به شهرت رسید در دومین اثرش در قالب یک تریلر پر افتوخیز و روایت یک ماجرای پلیسی اما واقعی، توانایی قصهگوییاش را به اثبات میرساند. مهدویان با «ماجرای نیمروز» هم رسالت تاریخیاش را به انجام میرساند و هم به بهترین شکل سینمای قصهگو و کلاسیک را زنده میکند و استقبال نسبی از این فیلم نشان از برقراری ارتباط مهدویان و مخاطبانش دارد.
«خفگی» آخرین ساخته فریدون جیرانی، با همه حاشیهها و نظرات و موافق و مخالف در رده یازدهم این لیست جای دارد که برای یک فیلم متفاوت و غیر کمدی میتواند موفقیت بزرگی بهحساب آید. «قاتل اهلی» مسعود کیمیایی اما از شانس مشابهی برخوردار نبود و روایت بیسروته استاد که قربانی روابط پدر و پسری شده بود با دو میلیارد و پانصد تومان فروش کارش را پایان داد تا شاید پایانی باشد بر همه حاشیههای این فیلم. «خانه دختر» فیلم تکه و پاره شده شهرام شاهحسینی اما در رده سیزدهم قرار دارد و کنجکاوی مخاطبان برای رمزگشایی این روایت و صحبتهای درگوشی در مورد موضوع تجاوز پدر به دختر، فروش فیلم را به دو میلیارد و هشتصد و پنجاه میلیون تومان رساند. «صفرتا سکو» علیرغم همه پتانسیلهایش و تلاشهای مهتاب کرامتی برای دیده شدن، بیش از حدود سیصد و نود میلیون فروش نکرد. البته این اولین باری است که یک مستند در جریان اکران اصلی حضور پیدا میکند و همین میزان فروش را نیز باید به فال نیک گرفت؛ اما جالبترین مورد جدول فروش فیلمهای سال 96، «قلب سفید قاصدکها» با فروش 84 هزار تومان است. شاید رکورد پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران عوض شود اما به نظر میرسد این فیلم تا مدتها لقب کمفروشترین فیلم را از آن خودکرده است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
42