سلطه جنیان بر مدعیان

گفت و گو با حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا عابدینی اشاره   بازار داغ مدعیان این روزها بسیاری را اسیر خویش ساخته است

سلطه جنیان بر مدعیان

گفت و گو با حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا عابدینی

اشاره
 

بازار داغ مدعیان این روزها بسیاری را اسیر خویش ساخته است. برخی مجذوب قدرت های فوق العاده اینان شده اند و برخی سفره معارف آنان را قبله خود قرار داده اند. با توجه به ظرافت و حساسیت موضوع سراغ حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا عابدینی، از استادان اخلاق حوزه علمیه قم رفتیم و از منظری متفاوت به آن پرداخته ایم. امید که مقبول طبع شریف مولایمان قرار گیرد و در دوران فتنه های آخرالزمانی برای خوانندگان راهگشا باشد.

* با تشکر از بذل محبت شما که قبول زحمت کردید لطفاً برای آغاز گفت و گو، مختصری درباره حقیقت جن برای ما بفرمایید.
 

بحث جن به عنوان یکی از مخلوقات خداوند از بحث های متشابهی است که هر چند در آیات و روایات بیان شده و حتی نام یکی از سوره های قرآن را به خود اختصاص داده؛ ولی معرفت نسبت به آنها در مقام اجمال باقی مانده، به رغم آنکه بسیاری از انبیاء و معصومان (ع) درباره آنان سؤالاتی شده و موضوع مورد غفلتی نبوده؛ با این حال به شکلی مرموز و مبهم باقی مانده است. در قرآن تصریح شده که سلیمان نبی (ع) جن و شیاطین را تسخیر کرده بود و آنها برای او کارگری و ساخت محراب و تمثال می کردند.(1) آنها احساس می کردند در این دوره تحقیر شده اند و جالب اینجاست که تا حدود یک سال پس از مرگ ایشان، متوجه آن نشده بودند و همچنان به بنّایی خود ادامه می دادند.(2)
در قرآن آمده که شیطان هم از جن بود.(3) این هم مطلب خیلی مهمی است که شیطانی که این همه با انسان کار دارد، از گروه اجنه می باشد. جنیان از آتش هستند و شیطان هم با استدلال به خلقت خود از آتش، خود را بالاتر از آدم می داند.(4)
در سوره جن مطلب چنین بیان می شود که جنیان به هم می گویند: ظاهرا خبر عظیمی در عالم اتفاق افتاده و به ما اجازه نمی دهند در مراتب آسمان نفوذ داشته باشیم و دست ما کوتاه شده و باید از این به بعد از دور رصد کنیم.(5) این مطلب هم یکی از حقایق عظیم و درعین حال مبهم قرآنی است.
آیات قرآن، روایات و همچنین شهود عارفان ما را از این موضوع مطلع می کند که جنیان دو دسته اند: مؤمن و کافر؛ پس هم مکلفند و هم اختیار دارند که در روایات نیز به این مطلب تصریح شده است.
از حیث کمال، جنیان نسبت به انسان ها ضعیف ترند، بنابراین نبی و هدایتی که برای انسان ها می آید برای آنان هم خواهد بود. حضرت آیت الله حسن زاده می فرمودند: همچنان که برخی از انسان ها جن زده می شوند، برخی جنیان نیز انسان زده می شوند؛ و انسان غیر مؤمنی او را مسّ (6) می کند.
حضرت آیت الله بهجت (ره) که الی ماشاءالله اخبار درباره ارتباط آنها با علما و شهودات خودشان و دیگران داشتند.
مطلب دیگر این است که جنیان با توجه به بساطت و لطافت وجود مادی ای که دارند، توانایی رفت و برگشت سریع تری نسبت به انسان ها دارند و این دلیل کمال آنها نیست. همان طور که ما نمی توانیم از دیوار رد شویم؛ ولی حرارت می تواند و آنها هم که از جنس آتش هستند چنین قابلیتی دارند؛ زیرا حجاب های کمتری برای آنها وجود دارد و از در و دیوار به راحتی عبور می کنند. ابن عربی در « فتوحات » بحث های مفصلی درباره حقیقت، حیات، نکاح و ... جنیان آورده که بخشی از آنها در آیات و روایات است و بخشی از شهودات عارفان است و باید در جای خود درباره آنها بحث شود. با این حال شاید ابهام و اجمال در بیان علما درباره جنیان هم تبعیت از آیات و روایات باشد؛ هر چند که وقایع و حوادث بسیاری به دست جنیان اتفاق افتاده است.
خلاصه:
جن یکی از مخلوقات خداست؛
از انسان ضعیف تر می باشد؛
با عالم انسان ها در ارتباط است برای هدایت و ضلالت؛
آنها از یکدیگر تأثیر می پذیرند: در هدایت، جن از انسان و در ضلالت، هر دو بر هم اثر گذارند.

* آیا ممکن است میان انسان ها و جنیان رابطه برقرار شود؟
 

درباره بحث ارتباط جن و انس لازم است یادآور شوم که همه موجودات در انسان به نحو اندماج، انفکاک(7) و خلاصه وجود دارند و انسان خلاصه عالم است و به همین علت وجود سنخیت در انسان می تواند با همه موجودات مجرد تام و ناقص و ماده از ملک تا فلک و شجر، جن و حیوان و نباتات رابطه برقرار کند. در شعر منسوب به حضرت علی (ع) نیز آمده که اتزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی عالم اکبر و بر همین مبناست که عرفا به انسان، عالم صغیر و به عالم انسان، کبیر می گویند.
میان جن و انس هم اصل اقتضای ارتباط در وجود همه انسان ها موجود است و بعد از برقراری رابطه این رابطه دو طرفه می شود؛ بنابراین هر دو طرف می توانند بر هم اثر گذار باشند.
البته از حیث فعلیت، ممکن است الآن یک جن از یک انسان مورد نظر ما بالاتر باشد؛ ولی از لحاظ قوا، توانایی و استعداد، همه جنیان از انسان ها ضعیف ترند. بنابراین حداکثر فعلیت یک جن، همیشه از حداکثر فعلیت یک انسان پایین تر است؛ البته اگر این استعداد فعلیت پیدا کند.
بنابر روایات فراوان، جنیان چون نمی توانسته اند بدون رسول باشند، همواره در ارتباط با همه انبیاء بوده اند و آنها برای طرح سؤالات، رفع شکایات و اختلافات و دیگر کارها مرتب به سراغ ایشان می آمده اند. البته جنیان به سبب بساطتی که دارند، عمرشان به طور طبیعی از انسان ها خیلی طولانی تر است. آیت الله بهجت(ره) می فرمودند: در عالم جن اهل تسنن وجود ندارند؛ چون تعدادی از جنیانی که روز غدیر حضور داشته اند، هنوز زنده اند و جزئیاتی را از آن روز به یاد دارند و نقل می کنند که انسان ها نقل نکرده اند و در کتب نیامده است.

* این رابطه از کدام طرف برقرار می شود؟
 

درباره تأثیر گذاری اشاره کردم که علاوه بر امکان برقراری رابطه صحیح و غلط، جن و انس می توانند بر هم اثرگذار باشند؛ اما درباره انسان کامل و انسان های قوی، مطلب به این شکل نیست و فقط این انسان ها هستند که اثر گذارند. تأثیر گذاری اشیاء بر جسم انسان کامل تنها به اذن و اختیار او ممکن می شود. این مطلب بحث های جنبی دیگری دارد که در جای خود طرح می شود.
جن به علت بساطت، رابطه قوی تری می تواند برقرار کند؛ ولی در حالت اولیه، خداوند این قدرت را در او قرار نداده که بتواند در انسان تصرف کند و خداوند این راه تصرف را باز نگذاشته است؛ جز اینکه به واسطه انسان دیگری محقق شود. جنیان ضعیف تر از آن هستند که بتوانند در ضعیف ترین انسان ها اثر گذار شوند. جنیان دارای کمال و اقویای آنها که اصلاً دنبال چنین تأثیرگذاری هایی نیستند و بیشتر برای تعلم سراغ انسان ها می آیند. آنهایی هم که برای شقاوت و ضلالت سراغ انسان ها می آیند باز قدرت تصرف را ندارند. شیاطین رانده شده می توانند به طور مستقیم با انسان ها ارتباط برقرار کنند و حساب آنها از جنیان جداست. جنیان مرده( رانده شده) از طریق دیگر انسان ها می توانند با بقیه رابطه برقرار کنند.

* این رابطه چگونه آغاز می شود؟
 

چون جنیان امکان رفت و آمد راحت تری دارند، می توانند از برخی اخبار به ظاهر غیبی که از طریق عادی زمان می طلبد تا به شما برسد، مطلع شوند. علاوه بر آن در ماجرای تخت بلقیس آمده که یکی از بزرگان و سرکردگان (عفاریت) جن در محضر سلیمان(ع) گفت: قبل از اینکه از جایت بلند شوی آن را برایت می آورم. زمانی که سلیمان (ع) بر تخت می نشست تا به امور مردم رسیدگی کند از صبح تا ظهر طول می کشید. درمقابل او آصف که بخشی از علم الکتاب را داشت و یکی از تابعان سلیمان (ع) بود، می گوید: به قدر چشم بر هم زدنی آن را برایت خواهم آورد.(8) آصف از خود سلیمان (ع) پایین تر بود و چنین قدرتی داشت و امثال او در دربار سلیمان (ع) فراوان بوده اند. تعبیر مرحوم علامه این است که نگاه یعنی، فوق سرعت نور و تبدیل به انرژی که در این حالت شیء در مبدا معدوم شده و با علم به علل وجودی آن دوباره در مقصد به وجود می آید. سلیمان (ع) هم تا نگاه کرد آن را دید. بر خلاف ما، قرآن بلافاصله در مسائل نظری گریزی به وادی عمل، عبرت و دنباله کار می زند. سلیمان (ع) پس از این ماجرا بی درنگ می گوید: خدا این صحنه را به من نشان داد تا مرا بیازماید که اهل شکرم یا ناسپاسی؟
در روایات آمده است که، خداوند رحمت کند برادر ما آصف را که با دانستن تنها یک حرف از علم اعظم، عرش عظیم بلقیس را به قدر نگاه کردنی جابه جا کرد. در اینجا قرآن یکی از سرکردگان و قدرتمندان جن را با یکی از انسان ها که بهره ای از علم کتاب داشته، مقایسه کرده؛ یعنی یک سر کرده را با انسانی که عالی ترین نبوده، قیاس کرده است.
در برقراری رابطه هم لازم است میان دو طرف سنخیت به وجود آید. برخی اذکار، اوراد و ادعیه، انخلاع(10) و ضعیف کردن توجه به بدن ، میان فرد و جنیان مؤمن سنخیت ایجاد می کند و او که به دنبال این سنخیت و به تصرف درآوردن آنان نبوده، می تواند از همراهی و یاری آنان که برای رهزنی نیامده اند، بهره مند شود. اگر کسی دنبال این تصرفات باشد، دچار ابتلا خواهد شد. یک انسان می تواند تا جایی پیش برود که از یاری ملائک بالاتر و از آنها نیز بهره مند شود. برای نمونه مرحوم علامه ماجرایی را نقل می کند که در طول اشتغال به فلان ذکر و برنامه به هیچ رؤیت و مطلب حاشیه ای دقت و به آنها که به تو وارد می شوند، اعتنا نکن. در طول اشتغال ایشان به اذکاری، ظاهراً حوریه ای سراغ ایشان می آید و هرچه جلوه گری می کند، مرحوم علامه اعتنا نمی کنند و او با رنجش می رود و علامه این صحنه رنجیدن را تا مدت ها درخاطر داشتند.
جن در عالم مثال نازل با انسان ها رابطه برقرار می کند. در ملکوت اسفل این رابطه خیلی به چشم می آید؛ ولی در ملکوت اعلی به همان اندازه رابطه با جن عادی است که الآن انسان ها با هم رابطه دارند. این مطلب بحث مفصلی است که مجال مفصلی می طلبد.
در مؤمنان این رابطه خیلی مهم نیست؛ ولی وقتی جنی با یک غیر مؤمن رابطه برقرار می کند و خبرهایی به او می دهد، برای او خیلی شادی آفرین می شود.

* چرا جنیان غیر مؤمن به دنبال برقراری رابطه با انسان ها هستند؟
 

آنها به دنبال رهزنی و گمراه کردن انسان ها و تابع خود ساختن افراد هستند. چون خدا این راه را ساده قرار نداده، باید اعمال و برنامه های پلیدی را انجام بدهند تا بتوانند با انسان های ضعیف، سنخیت پیدا کرده و رابطه برقرار کنند. به هر حال همان طور که ما انسان ها برقراری رابطه با جن را برای خود یک کمال می دانیم، جنیان هم برقراری رابطه با انسان ها و به تسخیر درآوردن افراد را برای خود کمال می دانند.
یک نکته را هم در اینجا یادآور شوم که در دوران کودکی برای بسیاری از انسان ها امکان برقراری رابطه به وجود می آید و بعضی آن را چشیده، دنبال می کنند؛ ولی اکثراً آن را فراموش می کنند. البته برخی هم با آموزش، این مطلب را می آموزند و ادامه می دهند و دنبال بعد از آن می افتند؛ چون خبرهای غیبی و مطالبی که از دید بقیه پنهان است و تأثیر گذاشتن در زندگی بقیه برای بروز و ظهور دشمنی ها، برای آنها خیلی جاذبه دارد و می خواهند خودشان را اشباع کنند.

* جنیان به ازای تسخیر انسان ها به آنها چه قدرت ها و توانایی هایی می دهند؟
 

آنان تلاش می کنند آرزوهای دست نیافتنی فرد را برای او دست یافتنی کنند و همین دست یافتن به آرزوهای دور، برای فرد علقه و اطمینانی نسبت به آن جن به وجود می آورد. علامه حسن زاده به نقل از یکی از اساتید خود نقل می کردند که واردی بر من بارها وارد می شد و حقیقت کمالی و اِخبارهای صحیح برایم می آورد و مایه رشد می شد و بعداز مدتی به او انس گرفتم. بعد ازمدت های مدید که رابطه ما قوی شد به من گفت: تو الان به حدی از یقین رسیده ای که عبادت از تو برداشته شده. این استاد که ملاک دستش بوده و راه را می شناخته بعداز این همه حقایق کمالی که از او بهره برده، به محض اینکه از باطن او با خبر می شود، داد می زند: اخسأ یا عدوالله انی عبد؛ گم شو ای دشمن خدا که من بنده ام. اخسأ را عرب برای دور کردن سگ به کار می برد. همانند چخه در فارسی.
ببینید این رابطه پیچیده است. برای ضلالت فرد، مدت ها می آیند، ایجاد انس و اطمینان می کنند و حتی مطالبی ناب را به یک استاد و فقیه ارائه می کنند تا به مرور زمان حقیقت نیت خود را آشکار کنند و از ابتدا معلوم نیست برای چه آمده اند. پس به این راحتی نیست که هر کسی بفهمد برای چه مقصودی با او رابطه برقرار کرده اند و او از اشقیای جن است یا سعدای آنها؟ باید فرد دائماً میزان را در دست داشته و لحظه به لحظه مراقبه داشته باشد؛ حتی انسانی که با جن سعید رابطه برقرار کرده باشد، جز انسان معصوم حتی ممکن است در چنین شرایطی یک عالم بزرگ دچار انحراف و انحطاط شود. اگر دیگران هم به خود او و بدون داشتن معیار، دل بسته باشند با انحراف او همگی گمراه می شوند و این بالاترین حالت تحقق خواسته آن جن است. از این دست افراد فراوان وجود داشته اند. ما عنان خود را تنها به معصوم (ع) با خیال راحت می توانیم بسپاریم و نه هیچ کس دیگر. تنها اوست که هر چه گفت حلال یا حرام است، می توان قبول کرد؛ ولی درباره بقیه، هر لحظه باید مطالبشان را سنجید.
علاوه بر خبرهای غیبی، فراموش نکنیم ممکن است تا مدت ها جنی معارف ناب را در اختیار فرد قرار دهد تا نهایتاً او را گمراه سازد. کارهای خارق العاده و عجیب، درمان ها و بسیاری از این امور که فراوان در میان مس شدگان جنیان قابل مشاهده است. علت داشتن از این دست علم و قدرت ها، بساطت جن هاست که پیش از این عرض کردم.
مدعیانی که به اتکای قدرت یا دانش جن ها، مردم را به سمت خود جلب کرده اند، بوده و الآن هم هستند و افراد فریب اینها را خورده اند. فراموش نکنیم این قدرت ها و دانش ها را در سطح خیلی خیلی بالاتری می توان از راه مشروع و سر سفره معارف اهل بیت (ع) بدون کوچک ترین لغزشی به دست آورد. گفت و گوی مشهور رشید هجری، میثم تمار و حبیب بن مظاهر در «کوفه» و خبرهای غیبی آنها که از سفره معارف امیرالمؤمنین (ع) ارتزاق کرده اند، در تاریخ مشهور است و مردم وقتی خبرهای غیبی آنان را می شنیدند آنان را دیوانه و مجنون خطاب می کردند. بنابر برخی نقل ها ابن عباس حداقل هفت دوره قرآن را نزد امیرالمومنین (ع) تلمذ کرده بود؛ با این حال وقتی میثم تمار به او گفت بیا تا تفسیر قرآنی از امیرالمؤمنین (ع) به تو بگویم که تا به حال نشنیده باشی و او هم باور نمی کرد! در تاریخ آمده که حضرت در دوره حکومتشان روزی یک ساعت به دکان میثم می رفتند و به او قرآن می آموختند و حتی گاهی که میثم کار داشت، به جای او خرمافروشی هم می کردند. در زمانی، میثم حقایقی از قرآن را برای ابن عباس نقل کرد و او هم می نوشت تا جایی که به سرنوشت خود و ماجرای شهادتش رسید. ابن عباس در مقام انکار می خواست همه مطالب قبلی را هم نابود کند که میثم به او گفت: صبر کن و ببین اگر بعدها همین طور شد که یعنی مطالب قبلی هم درست است و الا همان موقع اینها را از بین ببر و عجله نکن. مواطن شاگردان اهل بیت (ع) خیلی متفاوت بوده و به هر که بر اساس ظرفیتش افاضه می کرده اند.

* آیا ممکن است این غیب گویی ها و کارهای خارق العاده منشأ الهی، مثلاً متأثر از معارف حضرت علی (ع) و علم غیب ایشان باشد؟
 

در پاسخ به این سؤال خوب و دقیق، این مطلب نفیس را هم هدیه ای باشد از مرحوم علامه طباطبایی به خوانندگان که از حضرت امیر (ع) نقل شده است که اگر آیه « یمحو الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب؛(9) خدا آنچه را بخواهد محو یا اثبات می کند و اصل کتاب نزد اوست.» نبود، برای شما حقایق گذشته، حال و آینده را می گفتم به طوری که هر اتفاقی برایتان رخ می دهد برای شما جدید نباشد. برخی از مفسران کلام حضرت را چنین تفسیر کرده اند که موطن ایشان موطن محو و اثبات است و چون ممکن است مطلب حضرت محو شده و اتفاق دیگری بیفتد، ایشان از نقل حوادث حذر کرده اند. تعبیر امیرالمؤمنان (ع) این بود که موطن حضرت موطن ام الکتاب است؛ اما معنای کلام حضرت این است که من همانند قرآن که ادب هدایت گری انسان ها را در این قرار داده که باید به نحو محو و اثبات باشد و باید همه حوادث از قبل قابل پیش بینی و محتوم و معلوم نباشد و برخی به نحوی خلاف پیش بینی ها رخ بدهد، من هم بر همین منوال عمل می کنم و همه چیز را به همه کس نمی گویم. حالا اگر برخی مطالب را برای عده ای از شاگردان خود گفته اند به این علت است که فرد نسبت به حوادث گذشته، حال و آینده با خبر شود؛ اما سیره معصومان (ع) بر این نبوده که آن را برای همه نقل کنند. مردم آن دوران حتی در جواب سؤال « سلونی قبل ان تفقدونی» حضرت علی (ع) چیزی بیش از سطح فهم خود نمی پرسیدند. شاخص اصلی همان هدایت گری است.
حضرت علی (ع) چه در عالم انسان ها و چه در عالم جن این دست معارف خود را تنها به آنانی ارائه می کردند که در مسیر هدایت گری آنها خللی ایجاد نشود. در قرآن آمده که هاروت و ماروت دو ملک بودند که سحر را به شرطی به مردم می آموختند که از آن سوء استفاده نکنند؛ ولی مردم سوء استفاده کردند، به عبارت دیگر می توان تصور کرد، حتی اگر علمی منشأیی الهی داشته باشد، ولی ممکن است باز هم مورد سوء استفاده قرار گرفته و در مسیری غیر الهی از آن استفاده شود و سبب ابتلا باشد؛ اما نظامات معصوم مطلق با نظام بقیه تفاوت دارد و سراغ نداریم کسی را که از این نوع معارف علوی سوء استفاده کرده باشد و ایشان هیچ استعدادی را نمی گذارند ضایع شود. در جنگ نهروان نقل شده حضرت کسانی را می کشتند که در نسلشان هیچ مؤمنی وجود نداشته باشد و اگر هم بنا بود بقیه کشته شوند و واجب القتل بودند، به دست غیر ایشان کشته می شدند و خودشان آنها را نمی کشتند. هر چند ضلالت و گمراهی با ظهور معصوم به کمال می رسد؛ اما کسی با معصوم دچار ضلالت و شقاوت نمی شود؛ مثلا ابولهب در برابر رسول خدا (ص) شقاوتش تام شد؛ اما کسی از معارف ایشان گمراه نشد. حضرت علی (ع) هم تنها به کسانی این نوع معارف خود را می آموختند که دچار شقاوت نشود.
یک نکته را هم فراموش نکنیم که گروه اندکی از جنیان می توانند پیش گویی کنند وخیلی عمیق و طولانی مدت نمی توانند در گذشته و آینده حرکت کنند و ببینند؛ یعنی سعه وجودی زیادی ندارند.

* آیا این قدرت ها و دانش های خارق العاده می تواند نشانه حقانیت یک نفر باشد؟
 

همان طور که ضمن پاسخ پرسش های قبل عرض کردم و مشخص شد؛ هرگز. حتی مطلب عجیبی از قرآن برای شما نقل کنم که در آیه 175 سوره « اعراف» درباره بلعم باعورا این تعبیر آمده که « آتیناه آیاتنا فانسلخ منها فاتبعه الشیطان فکان من الغاوین؛ ما آیات خود را به او دادیم» و در برخی از روایات آمده که او حروفی از اسم اعظم را می دانست و می دانیم که اینها از علوم و داشته های حصولی نیست و حتماً باید با عنایت به دست آورده شود. خیلی عجیب است. قرآن می فرماید: او خودش را منسلخ کرد. انسلاخ و سلاخی برای پوست به کار می رود که پوست یک نفر رابکنند واین با لباس در آوردن (انخلاع) متفاوت است؛ یعنی او خودش را از این آیات که خیلی به او نزدیک بود و با گوشت و پوستش عجین شده بود، کند. کار بلعم باعورا به آنجا می رسد که از مستجاب الدعوه بودنش در برابر موسی (ع) می خواهد استفاده کند و برای نابودی موسی (ع) به درگاه خدا ادعا کند! در طرف مقابل هم قارون و ساحران در برابر موسی (ع) را می بینیم که چنین قدرت هایی داشتند. اینها سبب عبرت است که ما می توانیم حتی عالم، عامل و بزرگی داشته باشیم که تا این حد همانند بلعم باعورا پیش رفته باشد؛ اما زمانی در برابر خدا بایستد. این ابتلاء است. نباید به هیچ کس جز معصوم (ع) به طور مطلق دل بست؛ حتی اگر اِخبار غیبی و استجابت دعوت و ... داشته باشد. این درباره انسان هاست و اگر کسی با جن ها رابطه برقرار کرد که باید به طریق اولی این نکته را مد نظر داشته باشد.
مطلب ظریفی را هم به اجمال عرض کنم که بسیاری از اخبارها و روابط جنی را انسان گمان می کند از ناحیه خودش است و غریبه را نمی بیند چون در نظام تجرد سُفلی است و در نظام بدنی نیست. من و شما که مقابل هم نشسته ایم، معلوم است که دو نفریم؛ اما در رابطه با جن، انسان مطالب را از درون خود می بیند، نه بیرون و جدایی احساس نمی کند و همین باعث می شود که احساس قدرت بکند و غریبه ای را نمی بیند که نسبت به او حساس شود و موضع بگیرد؛ به طور مثال در یک پیوند ساده اعضا برای اینکه بدن آن را رد نکند، مجبورند تا چند وقتی با یک سری داروها و آمپول ها، سیستم دفاعی بدن را ضعیف کنند تا عضو تازه وارد را پس نزند و به او حمله نکند. وقتی شما یک حرف را از دیگری می شنوید، در ابتدا یک حالت دفاعی نسبت به آن دارید و در قبول آن مقاومت می کنید؛ اما همان مطلب اگر به ذهن خودتان خطور کند، دیگر مقاومت نمی کنید. عمده تصرفات شیاطین و جن از درون و از راه خطورات است که فرد در برابر آن مقاومت نمی کند. این یکی از مطالب عظیم است که اگر باز شود، می فهمیم که چقدر تصور اولیه ما از جن و شیطان غلط است. البته در جانب مَلَکی هم همین طور است و ممکن است ملکی مطلبی به من القا کند و من تصور کنم آن مطلب از خودم است و دچار عجب و غرور شوم.

* با در نظر گرفتن مصادیق معاصر و به خصوص زنده مدعیان معنویت و مهدویت اگر مطلبی باقی مانده بفرمایید.
 

درباره اکثر آنها این مطالب و به خصوص مطلب آخر کاملاً صدق می کند که اینها خطورات جنی و حتی ملکی را که نتیجه یک عملشان بوده از خودشان می دیده اند و با عجب و غرور دچار خود برتربینی می شوند. علامه حسن زاده می فرمودند: واردات غیبی خیلی خوش نشین هستند. اگر ذره ای پلیدی و کدورت وجود داشته باشد، اینها می روند. بعضی این قدر اشتغالشان به غیر زیاد است که آمدن و رفتن این خطورات را حتی متوجه نمی شوند. اگر کسی حواسش جمع باشد، این را می فهمد و می گیرد. به یاد داشته باشیم:

 

ای بسا ابلیس آدم رو که هست
پس به هر دستی نباید داد دست

آیت الله بهجت (ره) می فرمودند: شیطان هیچ وقت نمی آید انسان را با بدی به سمت خود جذب کند؛ یعنی هیچ وقتی به یک مؤمن نمی گوید بیا مثلاً شراب بخور؛ بلکه در روایات داریم ممکن است به یک فرد اهل عبادت این طور تلقین کند که بیشتر عبادت کن یا وقتی تصمیم به استمرار در انجام عملی صحیح را داشته باشد، شیطان یک عمل بزرگ تر و بهتر را پیش روی شما قرار می دهد تا از این عمل کوچک و دائمی دست بردارید، چون می داند این عمل کوچک دوامش توانش است و یک عمل کوچک ملکه شده خیلی برای شیطان سنگین است. برای همین در روایات آمده « قلیل یدوم خیر من کثیر لا یدوم؛ عمل کم با دوام از عمل زیاد بی دوام بهتر است.» باید عمل کوچک را حفظ کنیم و به بزرگ تر دست بزنیم؛ ولی شیطان به ما القا می کند که عمل کوچک را به بهانه بزرگ تر کنار بگذاریم. عمل هر چقدر هم که بزرگ باشد وقتی دوام نداشته باشد، اثرش زودگذر و آنی است . به تعبیر آیت الله بهجت (ره)، شیاطین غالباً انسان ها را از راه کمالات گول زده اند. بنابراین انسان در جاهایی که دنبال کمال است، خیلی بایدمراقب باشد و در اینجاها ملاک معصوم (ع) است، اگر کسی ملاک دستش نیست، باید دستش را در دست کسی بگذارد که ملاک را دارد و الا قطعاً دچار انحراف می شود. برای همین است که توصیه می کنند از راه عمومی بروید؛ مگر اینکه انسان توان و قدرتی پیدا کند که معیار دستش بیاید. می گویند از طریق عمومی و راهی را که همه می روند، بروید. نگویید من خاصم. هزاران هزار از آنها که از مسیر اصلی و عمومی به این شکل خارج شده اند، از دست رفته اند و به ندرت و آن هم با عنایات خاص الهی نجات یافته اند. پس سعی کنیم که در طریق عمومی برویم؛ ولی همان را قوی و عمقی کنیم. همه در نماز جماعت که یک طریق عمومی است، شرکت می کنند؛ ولی نماز جماعت رسول خدا (ص) تاعرش بالا می رود و معراج تمام سماوات است و نماز مأموران ایشان نمازی عادی بوده است و در زمین حرکت می کرده اند. عمق کار متفاوت می شود، نه نحوه آن. در صورتی که برای ارتقای روح خود، دنبال تغییر نحوه ایم نه عمق! باید بدانیم که نحوه کار برای افراد خاص با داشتن معیار و یقین و حفظ خط عمومی، یک تکلیف مضاعف و مخصوص پیدا می شود نه اینکه تکلیف عمومی را رها کنند. با استفاده از تجربیات گذشته برای اینکه دچار انحراف و گمراهی نشویم، لازم است در طریق عمومی حرکت کنیم و به آن عمق بدهیم. ببینید مرحوم آیت الله قاضی فرموده بودند: اگر کسی نماز اول وقتش را ترک نکرد ضمانت می کنم فلان ابواب برای او باز شود. این طریق عمومی درست و مطابق قاعده است. کسانی نجات یافته اند که طریق عمومی خود را تقویت کرده اند و اگر کسی خواست به طریق خاص قدم بگذارد، معمولا همانند گوسفندی که از گله جدا شده به راحتی طعمه گرگ می شود. شیطان وقتی بخواهد یکی را گمراه کند، اول ما را جدا می کند که تو خاصی و آرام آرام دور و برش را خالی می کند و بعد یک دفعه او را شکار می کند. پس اگر دیدید دارید خاص می شوید، معنایش اینست که دارید شکار می شوید؛ در صورتی که خودتان فکر می کنید دارید از همه جلومی افتید؛ مثل افرادی که همراه بقیه به کوه می روند؛ ولی برای اینکه سریع تر به قله برسند، خودشان را از بقیه جدا می کنند و سر از راه هایی در می آورند که نهایتاً او را به ته دره بیندازد. باید خیلی مراقب باشیم که راه عمومی و در عین حال عمقی را از دست ندهیم. معیار هم معصومان (ع) هستند که هم آنهایی که عقب مانده اند، باید خودشان را به ایشان برسانند و هم آنهایی که جلو رفته اند برگردند( الیهم یفیء الغالی و بهم یلحق التالی). راه، حرکت کردن پشت پرچم است نه جلو زدن. یکی در این زمان معراج کون و مکان را سیر می کند و یکی هم از اینجایی که هست، فراتر نمی رود. با این حال همه آنها که چه پشت سر امام حرکت می کنند، چه در آسمان سیر کند چه در زمین، همه نجات پیدا می کنند؛ ولی آنکه جدا می شود و عقب یا جلو می افتد، اینها همه طعمه گرگ خواهند شد. هر افراطی به دنبالش تفریط است.
 

پی‌نوشت‌ها:
 

1- ر.ک: سوره ص(38)، آیه 37.
2- ر.ک: سوره سبأ(34)، آیه 14.
3- ر.ک: سوره کهف(18)، آیه 50.
4- ر.ک: سوره اعراف (7)، آیه 12.
5- ر.ک: سوره جن (72)، آیات 8-10.
6- مس: از جمله حواس انسانی است که شیطان به وسیله تمایلات و احساسات درونی با انسان تماس می گیرد. بدین طریق که خاطرات ناپسند را القاء نموده و خوی نکوهیده ای را در انسانی تقویت می نماید. اشاره ای است به آیه 275 سوره بقره.
7- در بیان عرفای اسلامی، انسان جامع جمیع اسماء و صفات خداست و با نگرش به درون می تواند به همه حقایق دست یابد. در نگاه اولیه آنها را می توان اجمالی ( در اصطلاح: خلاصه و اندماج) دریافت و با غور و عمق یافتن می توان به کشف تفصیلی و شناخت جزئیات (در اصطلاح : انفکاک) دست پیدا کرد.
8- ر.ک: سوره نمل (27)، آیات 38-40.
9- ر.ک: همان، آیه 40.
10- انخلاع: فاصله گرفتن از تعلقات بدن است که سالک مسیر الهی پس از آن به مقامات بعدی دست پیدا می کند.
11- سوره رعد(13)، آیه 39.
 

 

منبع:نشریه موعود( ویژه جن)، شماره 123،124
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان