علم ناشی از تفکر، علمی ارزشمند است و تفاوتی اساسی با دانستهها و محفوظات دارد، زیرا اولی انسان را به شکوفائی میرساند و حقیقت را مینمایاند و ترغیب کننده انسان است برای راهیابی به حقیقت و در مسیر کمال حرکت کردن اما دومی قالبی بیش نبوده که چه بسا وبال آدمی و مانع شکوفایی حقیقی او گردد.
3. تفکر
موضوع تفکر در کلام امیر بیان از اهمیت ویژهای برخوردار است. از دیدگاه ایشان اصل و ریشه عقل، فکر کردن و میوه آن سلامتی است و با اندیشهورزی و تفکر، عقل نورانی میگردد . اندیشه، هدایتبخش است و آدمی را به سوی راه راست و درست رهبری میکند . اندیشیدن در فرمانبرداری از خدا، آدمی را به سوی عمل به آن فرا میخواند و سبب انجام کار خیر میگردد و تفکر در سرانجام کارها، او را از هلاکت میرهاند ( نک: تمیمی آمدی، ص 56- 58).
3. 1. تفکر، زمینهساز بصیرت
انسان موجودی است متفکر و با به کارگیری اندیشه خود در منافع و مضار و صلاح و فساد خود تأمّل میکند و آن چه مایه انتفاع و بهرهوری خود میداند برمیگزیند. تفکر صحیح، راهگشای هدایت انسان و یکی از مبادی بصیرت و بینایی، و راهبر انسان به سوی حقیقت زندگی است.
در کلام امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، اندیشیدن، زندگی دل و حیات قلب تعبیر شده است و نیز زمینه ساز رشد و تعالی آدمی چنانکه میفرماید:
« اِنَّ الْتَفَکُّرَ حیاهُ قلبِ البَصیر کما یمشی المستنیر فیالظُّلُماتِ بِالنُّور،
اندیشیدن، حیاتبخش دل شخص با بصیرت است. همانگونه که شخص چراغ به دست در تاریکیها، در پرتو نور راه میرود» (راوندی، ص22).
و نیز می فرماید:
« فَاِنَّما الْبَصیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکرَ وَ نَظَرَ فَاَبْصَرَ وَانْتَفَعَ بِالْعِبَر، ثُمَّ سَلَک جَدَداً واضِحاً یتَجَنََّّبُ مِنْهُ الصَّرعَة فِیالْمَهاوی وَ الضِّلالَ فِی الْمَغاوی، وَ لا یعینُ عَلی نَفْسِهِ الْغَواةَ بِتَعَسُّفٍ فی حَقٍّ، اَو تَحریفٍ فی نُطْقٍ،
جز این نیست که انسان بینا کسی است که بشنود و در آن بیندیشد، و نظر کند و بینا شود و از تجارب دنیا بهره گیرد، سپس در راه راست و روشن حرکت کند و از سقوط در سیهچالها و گمراهیها در کژ راههها بپرهیزد، گمگشتگان وادی معصیت را به وسیله کجروی از مسیر حق یا تحریف و اخلال در گفتار بر ضرر خود کمک نکند» (کلینی، 1/28).
مفهوم کلام امام (علیهالسلام) چنین است که انسان زمانی به بینش و بصیرت میرسد که به شنیدن اکتفا نکند، بلکه در شنیدهها، خوب اندیشه نماید و با دقت به امور بنگرد. این اندیشه و دقتنظر، منتج به عبرتی میگردد که در تصمیمگیری و رفتار انسان مؤثر است. بعضی محقّقان در تبیین بیان مولی توجه میدهند که حضرت در کلام خود توصیه میفرماید که انسان باید از وجود خود بهره گیرد، و چون تنها افراد با بینش میتوانند از وجود خود منتفع گردند، با شرح حال افراد بصیر، کیفیت این انتفاع را بیان میفرمایند. به این ترتیب که آدمی باید در کلام حق و گفتار معصومین (علیهمالسلام) اندیشه نماید، زیرا بدون تفکر، سودی عائد او نخواهد شد، سپس با چشم سر و با دیده دل به این معارف الهی نگریسته و با هوشمندی از آنها پند گیرد و از عبرتها و دریافتهای خود بهرهبرداری نماید و در صراط مستقیمی که شرع مقدس به روشنی تعیین نموده گام بردارد ( نک: بحرانی، 3/ 241- 242).
3 .2. اندیشه، پدیدارکننده نور
تفکر ذهن را جهت میدهد و به سمت حقیقت سوق میدهد. انسان با اندیشیدن در ابعاد وجودی خود و هستی و مجاری دیگر خلقت، به حقایق امور دست مییابد و به آگاهی و بینش میرسد. در حقیقت اندیشه، قلب و ذهن را نورانی کرده تا در پرتو آن بتوان به حقایق دست یافت. حضرت امیر علیهالسلام در وصیت خود به فرزند برومندش امام حسین (علیهالسلام) میفرماید:
« اَی بُنَی، اَلْفِکرَةُ تُورِثُ نُوراً وَالْغَفلَةُ ظُلْمَهً، پسرم اندیشیدن نور پدید میآورد و غفلت ورزیدن، ظلمت» (الحرانی، ص 89).
3 .3. تفکر، آینه دریافت حقیقت
تفکر و اندیشه در حیات انسانی، مانند نوری درخشان، راه زندگی حال و آینده انسان را روشن میکند و او را در حل و فصل و از پیش رو برداشتن مشکلات و گذر از آنها یاری میرساند. فکر کردن کلید هر خیر و برکت است و همچون آینهای صاف و پاک است برای درک و دریافت صحیح. علی (علیهالسلام) در این مورد بیان زیبائی دارد: « الْفِکرَةُ مِراةٌ صافَیهٌ، اندیشه، آینهای پاک است» (سید رضی، حکمت 5 و 365). حضرت در این کلام، آینه را استعاره آورده، از این جهت که نیروی اندیشه، همچون آینه که تصاویر اشیاء در برابر خود را منعکس مینماید، در پی مفاهیم تصوری و تصدیقی برآمده و آنها را بر ذهن منعکس مینماید ( نک: بحرانی، 5/241).
3. 4. ارزش علم ناشی از تفکر
علم ناشی از تفکر، علمی ارزشمند است و تفاوتی اساسی با دانستهها و محفوظات دارد، زیرا اولی انسان را به شکوفائی میرساند و حقیقت را مینمایاند و ترغیب کننده انسان است برای راهیابی به حقیقت و در مسیر کمال حرکت کردن اما دومی قالبی بیش نبوده که چه بسا وبال آدمی و مانع شکوفایی حقیقی او گردد. در منظر امام (علیهالسلام) اندیشیدن چنان والاست که فرموده است: «لا عِلْمَ کالتَّفَکُرِ.» ( سید رضی، حکمت 113). تفکر در کلام حضرت امیر (علیهالسلام) ارزشی بالاتر دارد و ایشان حکمت را از آثار ارزشمند تفکر میداند: « اَلْفِکرُ یفیدُ الْحِکمَةَ، اندیشه افاده حکمت مینماید» (خوانساری، 1/221).
4 . عبرت
عبرت از عبور و به معنای نفوذ کردن و گذشتن از میان چیزی است، چنانکه میگویند: «عبرت النهر عبورا، یعنی از رودخانه گذشتم »( ابن منظور، 9/ 17) . عبرت حالتی است که انسان را از اموری که قابل مشاهده است به امور نامشهود رهنمون سازد[1]( نک: راغب اصفهانی، ص 320). عبرتآموزی موجب بصیرت و بینائی انسان میگردد، و این روش اثری گرانبها در تربیت انسان دارد.
4 .1. عبرت، کلید بصیرت
اگر بصیرت را که از مقاصد مهم تربیت انسان است به معنی رسیدن او به درجهای از درک و فهم تلقی نمائیم که او بتواند از ظواهر امور بگذرد و به باطن آنها بنگرد و از محسوسات عبور کرده و به معقولات برسد و قدرتی فراگیر برای سنجش و اندازهگیری، تجزیه و تحلیل، حل و فصل امور و انتخاب و تصمیمگیری صحیح، در ابعاد زندگی به دست آورد، بیتردید «عبرت» یکی از راههایی است که میتواند انسان را به این مقصد برساند:
« رَحِمَ اللهُ امرءً تَفَکرَ فَاعْتَبَرَ وَ اعْتَبَرَ فَاَبْصَرَ،
خدا رحمت کند کسی را که بیندیشد و سپس پند بپذیرد و اندرز بگیرد و سپس بینا گردد» (سید رضی، خ 103). در حقیقت هر کس از دنیا پند آموزد، بینا شود. به عبارت دیگر هر کس در برخورد با حوادث و امور دنیایی که مایه پند است، با چشم اندیشه و عبرت بنگرد و امور را با یکدیگر مقایسه نماید و نسبت به آیات الهی و حوادث روزگار، موعظهپذیر باشد، بصیرت و بینایی او شکوفا میگردد و در نتیجه به حقیقت حیات دست پیدا کرده و به آن چه که او را از شقاوت بازداشته و به سعادت میرساند، علم پیدا میکند ( هاشمی خویی، 21/ 279).
4 .2. عبرت و دوری از شبهات
یکی از مواقعی که بیش از هر وقت دیگر امکان در غلطیدن در انحراف و لغزش را فراهم میکند، موقع فتنه است، زیرا هر جا فتنه است، نشانی از شبهه و امور باطل شبیه به حق در خود دارد که تشخیص آن را مشکل مینماید. عبرتی که برآورد آن بصیرت و بینائی است انسان را از حیرانی شبهات و همراهی و فرو افتادن در فتنه حفظ میکند. امیر مؤمنان در نخستین خطبه حکومتی خود مردم را به این امر توجه میدهد:
« اِنَّ مَنْ صَرَحَتْ لَهُ الْعِبَرَ عَمّا بَینَ یدَیهِ مِنَ الْمَثُلات، حَجَزَتْهُ التَّقْوی عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهات،
کسی که عبرتهای حاصل از سرگذشت پیشینیان، پرده را از مقابل چشم او نسبت به عقوباتی که در انتظارش میباشد بردارد، البته تقوای الهی او را از فرو رفتن در شبهات حفظ میکند» (سید رضی، خ 16).
4 .3. عبرت، بیمدهنده ناصح
اگر آدمی به راستی در مسیر صحیح قرار بگیرد و نسبت به پیمودن صراط مستقیم، حساس باشد و از انحراف و به چپ و راست افتادن بیم داشته باشد، عبرت همچون انذاردهندهای ناصح، دائماً او را نسبت به عواقب سوء احوال کج روان و عاقبت نیکروندگان صراط حق، یادآور میگردد تا با بینشی صحیح، مسیر خود را انتخاب نماید. پیشوای حقیقتجویان امام علی (علیهالسلام) در جملهای حکمتآمیز میفرماید: « الاِعْتِبارُ مُنْذِرٌ ناصِحٌ،
عبرتآموزی، بیمدهندهای ناصح است » (مفید، امالی، ص336). در حقیقت عبرت، انسان را تحت تأثیر مشاهدات خود از آثار و نتایج تحولات در جوامع انسانی، چه در گذشته تاریخ و نیز آنچه در حال بر او میگذرد، قرار میدهد و همچون خطیبی بلیغ، آثار سوء احوال بدکاران و فاجران و نیز سعادتمندی نیکان را بیان میکند (نک: هاشمی خوئی، 21/446).
نتایج
حاصل بررسی ها در این مقاله این چنین خلاصه می شود:
1- پیمودن مسیر حق بدون چراغ هدایت، منجر به توقف و یا انحراف از مسیر و هدف میشود و این چراغ در قلب متقی تلالو میکند و بیداری و شناخت راه را به دنبال دارد .
2- دلبستگی به دنیا و برقرار کردن رابطه محبتی با آن، چشم و گوش دل آدمی را نسبت به حقایق آن کور و کر میکند و پرده غفلت را بر عیوب دنیا قرار میدهد.
3- اصل و ریشه عقل، تفکر و اندیشه ورزی است و تفکر، عقل را نورانی میکند و لذا تفکر، بصیرت ساز است.
4- پندآموزی و عبرت از حوادث روزگار از دیگر عوامل بصیرت است و انسان را از امور مشهود به امور ناپیدا رهنمون میسازد و موجب بینایی انسان بر امور میگردد.
کتاب شناسی
قران کریم
آملی، عز الدین جعفر، ترجمه و شرح نهج البلاغه، آستان قدس رضوی، 1355 ه.ش.
ابن ابی الحدید، عز الدین ابو حامد، شرح نهج البلاغه، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، چاپ اول، 1337 ه.ش.
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، دار الصادر، بیروت، چاپ سوم، 1414 ه.
بحرانی، علی بن میثم، شرح نهج البلاغه، دفتر نشر الکتاب،بی جا، 1362 ه.ش.
تمیمی آمدی، عبدالواحد، تصنیف غررالحکم و درر الکلم، دفتر تبلیغات، قم، چاپ اول،بی تا .
جعفری، محمد تقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، چاپ هفتم، 1376 ه.ش.
حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1404 ه.
خوانساری، جمال الدین، شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم، دانشگاه تهران، چاپ چهارم، 1366 ه.ش.
راغب اصفهانی، حسین ابن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دارالقلم، دمشق، چاپ اول، 1412ه.
راوندی، سید فضل الله، النوادر، موسسه دارالکتاب، قم، بی تا.
سید رضی، محمد بن الحسین، خصائص الائمه، مجمع البحوث آستان قدس، مشهد، 1406
همو، نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، موسسه دار الهجره، قم، بی تا.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، دار الکتب اسلامیه، تهران، 1365 ه.ش.
مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، موسسه الوفا، بیروت، 1404 ه.
مفید، محمد بن نعمان، الجمل، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413 ه.
همو، امالی، کنگره شیخ مفید، 1413 ه.
مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام، دار الکتب اسلامیه، بی جا، چاپ اول، 1375 ه.ش.
هاشمی خویی، میرزا حبیب الله، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، مکتبة الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1358 ه.ش.
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb