امر به معروف و نهی از منکر در میان فرائض دینی از اولویت و اهمیت خاصی برخوردار است .همان طوری که گفته شد ،امتیاز آن به این جهت است که این فریضه راهگشا، زمینه ساز تحقق محیطی مناسب برای عمل به واجبات دیگر به شمار می آید .
در حقیقت، اگر این دستور دینی به صورتی جامع و کامل عملی شود، جامعه اسلامی به محیطی سازنده و مساعد تبدیل می شود که در آن بستر مطلوبی برای تقیّد به احکام شریعت فراهم می آید .در نقطه مقابل نیز کم توجهی و یا ترک آن رفته رفته باعث می شود که غبار هجران بر سیمای احکام الهی نشسته و زنگار منکرات چهره ی تابناک آن را تیره و تار سازد و دیگر کسی در جستجو و شناخت و عمل به آن ها رغبت نمی نماید .اگر جامعه از این فریضه غفلت کند ،احکام نورانی اسلام که باید زمینه ساز رشد معنوی بشریت شود و روابط سالم اجتماعی بر مبنای آن ها پایه ریزی گردد ،از میان مردم رخت بر می بندد و نهایتاً دین الهی نیز تدریجاً از
صحنه حیات فردی و جمعی کنار می رود .با در نظر گرفتن چنین امتیازی است که اهمیت این فریضه روشن می شود .
حضرت امیر مؤمنان علیه السلام در مقایسه بین اهمیت فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر با جایگاه بقیه ی فرایض دینی ،حتی جهاد فی سبیل الله ،با تعبیر زیبایی چنین می فرماید :
«ما اعمال البرّ کلّها والجهاد فی سبیل الله عند الأمر بالمعروف و النّهی عن المنکر إلا کنفثةٍ فی بحرٍ لجّیٍ »؛(1)همه ی کارهای نیک و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر ،چون دمیدنی است به دریای پرموج پهناور .
امام خمینی رحمه الله نیز برای بیان چنین اولویتی برای فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر ،به روایت کتاب تحف العقول که به روایت «مجاری الأمور والأحکام علی أیدی العلماء»مشهور است، استناد می کند .
قسمتی از این روایت که شامل سخنان حضرت سید الشهدا علیه السلام در «منا »است، درباره ی بحث ولایت فقیه و وظایفی است که فقها در مبارزه با ستمکاران و تشکیل حکومت اسلامی دارند .امام حسین علیه السلام در این بخش از روایت به عوامل قیام و جهاد خویش بر ضد دولت اموی می پردازد .اما قسمت نخست روایت که ایشان از پدر بزرگوارشان حضرت علی علیه السلام نقل کرده اند ،اشاره به آیاتی از سوره ی مائده (2)است که شیوه نادرست گروهی از بنی اسرائیل را در مورد سکوت در برابر منکرات تقبیح می کند .
خدای تعالی در این سوره دسته ای از منافقان اهل کتاب را به خاطر پرده دری و جرأت و بی پروایی در برابر هر گونه گناه ،به خصوص ستمگری و خوردن اموال نامشروع همانند رشوه و ربا ،مذمت می کند .سپس در آیه ی بعد حمله را متوجه دانشمندان آن ها که با سکوت خود آنان را به گناه تشویق می نمودند ،کرده و می فرماید :«چرا دانشمندان مسیحی و علمای یهود ،آن ها را از سخنان گناه آلود و خوردن اموال نامشروع باز نمی دارند ؟»در پایان آیه مذکور ،به همان شکل که گناهکاران اصلی را مذمت نموده، دانشمندان ساکت و ترک کننده ی امر به معروف و نهی از منکر را مورد مذمت قرار داده و می فرماید: «چه زشت است کاری که آن ها انجام می دهند ».
به این ترتیب ،روشن می شود که سرنوشت کسانی که وظیفه بزرگ امر به معروف و نهی از منکر را ترک می کنند ،به ویژه اگر از دانشمندان و علما باشند ،سرنوشت همان گناهکاران است و در حقیقت شریک جرم آن ها محسوب می شوند .
از ابن عباس مفسّر معروف نقل شده که می گفت :این آیه، شدیدترین آیه ای است که دانشمندان وظیفه شناس و ساکت را توبیخ و مذمت می کند .
بدیهی است که این سرزنش قرآن اختصاص به علمای خاموش و ساکت یهود و نصارا ندارد و تمام رهبران فکری و دانشمندانی را که به هنگام آلوده شدن مردم به گناه و سرعت گرفتن در راه ظلم و فساد، خاموش می نشینند ،در بر می گیرد؛ زیرا حکم درباره ی همگان یکسان است .
در حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السلام می خوانیم که فرمود :
اقوام گذشته به این جهت هلاک و نابود گشتند که مرتکب گناهان می شدند و دانشمندانشان سکوت می کردند و نهی از منکر نمی نمودند. در این هنگام ،بلاها و کیفرهای الهی برآن ها فرود می آمد ،پس ای مردم ! امر به معروف و نهی از منکرنمایید تا به سرنوشت آنها دچار نشوید .(3)
از این رو ،قسمت نخست روایت امام حسین علیه السلام که از پدر بزرگوار ایشان نقل شده ،مربوط به موضوع امر به معروف و نهی از منکراست و مورد توجه حضرت امام خمینی رحمه الله در بیان اهمیت این فریضه قرار گرفته است .حضرت امیر علیه السلام فرموده :
«إعتبروا ایّها النّاس بما وعظ الله به أولیائه من سوء ثنائه علی الأحبار إذ یقول :(لو لا ینهاهم الرّبّانیّون و الأخبار عن قولهم الإثم )(4)و قال :(لعن الذین کفروا من بنی إسرائیل )إلی قوله :(لبئس ما کانوا یفعلون )(5)و إنّما عاب الله ذلک علیهم لأنّهم کانوا یرون من الظّلمة الّذین بین أظهرهم المنکر و الفساد ینهونهم عن ذلک رغبةً فیما کانوا ینالون منهم و رهبة ممّا یحذرون و الله یقول :(فلا تخشوا النّاس و اخشون )(6)
و قال :(والمؤمنون و المؤمنات بعضهم أولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر ).(7)فبدأ الله بالأمر بالمعروف و النّهی عن المنکر فریضة منه لعلمه بأنّها إذا ادّیت و اقیمت ،استقامت الفرائض کلّها هیّنها و صعبها».(8)
حضرت امام رحمه الله مفاد این روایت را این گونه توضیح می دهند :
ای مردم ! از پندی که خدا به دوستدارانش به صورت بدگویی از «احبار»داده، عبرت بگیرید ؛آنجا که می فرماید :«چرا نباید علمای دینی و احبار از گفتار گناهکارانه ی آنان (یعنی یهود )و حرام خواری آنان جلوگیری کنند .راستی آنچه انجام می داده و بوجود می آورده اند ،چه بد بوده است»... در حقیقت، خدا آن را از این جهت برایشان عیب می شمارد و مایه ی ملامت می سازد که آنان را با چشم خود می دیدند که ستمکاران به زشت کاری و فساد پرداخته اند، و باز منعشان نمی کردند؛ به خاطر عشقی که به دریافت های خود از آنان داشتند؛ و نیز به خاطر ترسی که از آزار و تعقیب آنان به دل راه می دادند ؛در حالی که خدا می فرماید:«از مردم نترسید و از من بترسید» و می فرماید :«مردان مؤمن دوستدار و رهبر و عهده دار یکدیگرند. همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر می کنند ».(می بینیم که در این آیه در شمردن صفات مؤمنان ،صفاتی که مظهر دوست داری و عهده داری و رهبری متقابل مؤمنان است )خدا از امر به معروف و نهی از منکر شروع می کند و نخست این را واجب می شمارد؛ زیرا می داند که اگر امر به معروف و نهی از منکر انجام بگیرد و در جامعه برقرار شود، همه واجبات ،از آسان گرفته تا مشکل ،
همگی برقرار خواهد شد .و آن بدین سبب است که امر به معروف و نهی از منکر عبارت است از دعوت به اسلام (یعنی جهاد اعتقادی خارجی )به اضافه ی بازگرداندن حقوق ستمدیدگان به ایشان و مخالفت و مبارزه
با ستمگران (داخلی )و کوشش برای این که ثروت های عمومی و درآمد جنگی طبق قانون عادلانه اسلام توزیع شود و صدقات (زکات و همه مالیات های الزامی یا داوطلبانه )از موارد صحیح و واجب آن جمع آوری و گرفته شود و هم در موارد شرعی و صحیح آن به مصرف برسد .(9)
امام حسین علیه السلام در ادامه روایت به مخاطبین خویش هشدار می دهد که شما در معرض نزول عذاب شدید و نقمت و انتقام الهی هستید؛ چرا که شاهدید که چگونه تعهدات الهی زیر پا نهاده می شوند و شما سکوت اختیار کرده و خود را به غفلت زده اید، در حالی که در عمل به عهود و پیمان هایی که پدرانتان بسته اند، کوشا هستید؛ ولی تعهداتی که در برابر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم انجام گرفته ،مورد بی اعتنایی قرار گرفته است .
آن حضرت بعد از بیان پاره ای از مکاره و کارهای ناشایست که در جامعه فراگیر شده است ،می فرماید :
«...کلُّ ذلک ممّا أمرکم الله به من النّهی و التّناهی و أنتم عنه غافلون و أنتم أعظم النّاس مصیبة لما غلبتم علیه من منازل العلماء»؛(10) ...تمام این ها دستورهایی است که خدا به صورت نهی یا همدیگر را نهی کردن و بازداشتن داده و شما از آن ها غفلت می ورزید .مصیبت شما از مصایب همه
مردم سهمگین تر است ؛زیرا منزلت و مقام علمایی را از شما باز گرفته اند .(11)
در ادامه ی روایت که در کمال فصاحت و بلاغت از زبان امام بزرگوار و شجاعی چون سیدالشهدا جاری گشته است،آن حضرت نهایتاً تکلیف خویش را در مقابل ظلم و انحطاط عصر این چنین بیان می فرماید :
«اللهمّ إنّک تعلم أنّه لم یکن ما کان منّا تنافساً فی سلطان و لا إلتماساً من فضول الحطام و لکن لنری المعالم من دینک و نظهر الإصلاح فی بلادک و یأمن المظلمون من عبادک و یعمل بفرائضک و سننک و أحکامک »؛(12)خدایا! بی شک ،تو می دانی آنچه از ما سر زده، رقابت در به دست آوردن قدرت سیاسی نبوده و نه جستجوی ثروت و نعمت های ناچیز دنیا؛ بلکه برای این بوده که اصول و ارزش های درخشان دینت را بنماییم و ارائه دهیم و در کشورت اصلاح پدید آوریم و بندگان ستم زده ات را ایمن و برخوردار از حقوق مسلمشان گردانیم و نیز تا وظایفی که مقرّر داشته ای و به سنن و قوانین و احکامت عمل شود .(13)
نتیجه سخن
از این روایت که مورد توجه و استشهاد حضرت امام رحمه الله در کتاب ولایت فقیه قرار گرفته است، می توان نتایج ذیل را استفاده نمود :
1.این روایت مخاطبین عام را در نظر گرفته و خطاب به دسته و گروه خاصی نیست؛ یعنی اگرچه اشاره به عمل ربّانیون و احبار شده
است، اما هدف آن بیان این نکته عام است که سکوت در برابر تخلفات بزرگ اجتماعی در هر زمان و برای هر فرد که از آن ها مطلع شود و امکان مخالفت برای وی فراهم باشد ،مورد نکوهش جدی است .تعبیر به «اعتبروا أیّها الناس »و همچنین ذکر کلمه ی «اولیاء » نشانگر این عمومیت مخاطب است ؛چرا که مراد افرادی هستند که «توجه به خدا دارند و در جامعه دارای مسئولیت می باشند».بنابراین ،اختصاص به علمای یهود یا نصاری نداشته و علمای اسلام را نیز شامل می شود .از جهت دیگر ،این مهم از لحاظ زمانی هم عمومیت داشته و مربوط به گذشتگان نیست.حضرت امام رحمه الله در این باره فرموده:
این مطالب برای دسته و جمعیت خاصی نیست؛بلکه از طرف آن حضرت برای هر امیر ،هر وزیر، هر حاکم و هر فقیه ،برای همه دنیا، همه بشر و همه افرادی که زنده هستند ،بخشنامه شده است. بخشنامه های آن حضرت همدوش قرآن است و همانند قرآن تا روز قیامت واجب الاتّباع می باشد ...از آنجا که ربّانیون و احبار از جهت طمع یا ترس در برابر ظلم ظلمه سکوت کردند ،در صورتی که با دادها، فریادها و با گفتارهایشان می توانستند کاری انجام دهند و جلو ظلم را بگیرند ،مورد استنکار خداوند واقع شدند . علمای اسلام هم اگر در برابر ستمگران قیام نکنند و سکوت نمایند ،مورد استنکار قرار خواهند گرفت.(14)
2.سهل انگاری علمای امت در مورد فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر در برابر متخلفان، بر اصل بقای اسلام زیان بار خواهد بود ؛چون این
گروه متکفل حفظ اسلام هستند و اگر در این وظیفه سنگین کوتاهی کنند، ضربه هولناکی به دین می زنند که عقوبت سنگینی به همراه دارد. رفتار علما در انجام این مهم و یا ترک آن ،قابل مقایسه با دیگران نیست و تسامح آن ها تنها به خودشان صدمه نمی زند؛ چرا که مردم آن ها را نمونه و آیینه ی دین خدا می دانند .کوتاهی آنان سبب انعکاس جلوه ای مخدوش از اسلام می شود .(15)
3.این که از میان منکرات ،در آیه ی شریفه به «قول اثم »و «اکل سحت »اشاره شده است ،علتش بیان اهمیت این دو منکر است .واضح است که هر دوی این منکرها ،بار اجتماعی دارد .قول اثم یا سخن گناه ،تمامی تخلفات گفتاری خصوصاً تبلیغات سوء را که اسلام را وارونه جلوه می دهد، در بر می گیرد .تفسیر به رأی احکام دین ،بدعت ها و گفتارهای نادرست و نیز نمود و بیان نادرست از عدالت الهی در جامعه، اموری هستند که آسیب های بسیار ریشه ای و مؤثری را به دنبال خواهند داشت .
همچنین مراد از «اکل سحت »نه تنها حرام خواری ها جزئی را شامل می شود ،بلکه تمام مفاسد اقتصادی در جامعه ،اختلاس بیت المال ،عرضه سرمایه های ملی مسلمین به بیگانگان به ثمن بخس، بستن قراردادهای ظالمانه و دادن امتیاز به بیگانگان در امور کلانی چون: استخراج معادن، بهره برداری از جنگل ها و منابع طبیعی، راه سازی ،شهر سازی و یا خرید اسلحه را نیز شامل می گردد .
حضرت امام رحمه الله در این مورد می فرماید :
ار آنجا که دایره فکر عده ای از دایره همین مسجد تجاوز نمی کند و جولان و گسترش ندارد ،وقتی گفته می شود «اکل سحت »،یعنی حرام خواری ،فقط بقال سر کوچه به نظرشان می آید که العیاذ بالله کم فروشی می کند !دیگر آن دایره بزرگ حرام خواری و غارت گری به نظر نمی آید که یک سرمایه بزرگ را می بلعند ،بیت المال را اختلاس می کنند ،نفت ما را می خورند. به نام نمایندگی کمپانی های خارجی ،کشور ما را بازار فروش کالاهای گران و غیر ضروری بیگانه می کنند و از این راه ،پول مردم را به جیب خود و سرمایه داران بیگانه می ریزند ...این ها جریانات سیل آسایی از حرام خوری است که پیش چشم ما صورت می گیرد و هنوز ادامه دارد ... ما باید جلو این غارتگری ها و حرام خواری ها را بگیریم .همه مردم موظف به این کار هستند ؛ولی علمای دینی وظیفه شان سنگین و مهم تر است .(16)
4.افرادی که قدرت منع ستمکاران از تخلفات فوق را نداشته باشند، باید برای عمل به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر تلاش کنند تا قدرت لازمه را کسب کنند ؛ ولی تا زمانی که توان لازم را کسب نکرده اند ،باید از افشاگری و معرفی خائنان و حرام خواران اجتماعی و اظهار حقایق غفلت نکنند .
امام خمینی رحمه الله می فرماید :
خود اظهار مخالفت و بیان تعالیم و احکام خدا که مخالف بدعت و ظلم و گناه می باشد ،مفید است ؛چون سبب می شود عامه مردم به فساد اجتماعی و مظالم
حکام خائن و فاسق یا بی دین پی برده ،به مبارزه برخیزند و از همکاری با ستمکاران خودداری نمایند و به عدم اطاعت در برابر قدرت های حاکمه فاسد و خائن دست بزنند .اظهار مخالفت علمای دینی در چنین مواردی ،یک «نهی از منکر »از طرف رهبری دینی جامعه است که موجی از «نهی از منکر »و یک نهضت مخالفت و «نهی از منکر »را به دنبال می آورد. نهضتی را به دنبال می آورد که همه مردم دیندار و غیرتمند در آن شرکت دارند ،نهضتی که اگر حکام ستمکار و منحرف به آن تسلیم نشوند و به صراط مستقیم رویه ی اسلامی تبعیت از احکام الهی باز نیایند ...،بر مسلمانان است که به جهاد مسلحانه با «فئه باغیه »یعنی حکام تجاوزکار، بپردازند تا سیاست جامعه و رویه ی حکومت کنندگان مطابق با اصول و احکام اسلام باشد .(17)
بنابراین ،عمل به فریضه ی «نهی از منکر »اگر از طرف بزرگان دین و علمای صاحب نفوذ انجام گیرد ،اگر هم در مرحله نخست و به نظر اوّلیه شاید مثمر ثمر تلقی نشود ،اما نهایتاً می تواند به دلیل گسترش این حرکت و حمایت عمومی جامعه، به حرکتی عظیم بر ضد منکر تبدیل شود که طبعاً در چنین شرایطی متصدیان چنین منکراتی توان مقابله با موج عظیم مخالفت مردمی را نخواهند داشت.
باید گفت که آن روح خدا چه نیکو وظیفه شرعی علمای دین را با نظری عمیق و نگاهی درست ارزیابی کرده ،تأثیرات آن را پیش بینی می نمود .این واقعیت که حضرت امام رحمه الله در ابتدای مبارزه یک تنه به انجام وظیفه «نهی از منکر »پرداخت و شجاعانه متصدیان منکر را در
جامعه هدف قرار داد و این دعوت به انجام تکلیف وی که از پایگاه یک فقیه بزرگ دینی برمی خاست ،در میان مردم نیز از حمایت شایسته ای برخوردار شد .در نهایت ،موج فراگیر انقلاب اسلامی را در پی آورد که نه تنها مانع از منکرات در جامعه شد ،بلکه کیان و خانمان بدکاران و مروّجان منکرات را بر سرشان فرو ریخت و تلاش بزدلانه ی آنان ،توسط سیل خروشان خیل مردم دیندار و پیرو فقاهت ،در برابر صخره های مقاومت شجاعانه ،چون کفی سست مضمحل گشته و نظامی مبارک بر مبنای دینی در کشور عزیزمان مستقر گردید .
به راستی این جمله امیر مؤمنان علیه السلام که درباره ی ابن عباس فرمود :«لله درّ ابن عباس فإنّه ینظر من ستر دقیق ».در مورد ابرمرد صحنه ی صدق و اخلاص زمانه و رادمرد شجاع صحنه ی دفاع از حریم دین ،حضرت امام خمینی صدق می کند .
حضرت امام رحمه الله در این خصوص فرموده :
اگر یک اعتراض دسته جمعی به ظلمه که خلافی مرتکب می شوند یا جنایتی می کنند ،بشود ،اگر چند هزار تلگراف از همه بلاد اسلامی به آن ها بشود که این کار خلاف را انجام ندهید ،یقیناً دست بر می دارند ...زود عقب نشینی می کنند. خیال می کنید می توانند عقب نشینی نکنند ؟هرگز نمی توانند. من آن ها را می شناسم .من می دانم که چکاره اند ! خیلی هم ترسو هستند ! خیلی زود عقب نشینی می کنند .لیکن وقتی که دیدند ما از آن ها بی عرضه تریم ،جولان می دهند .(18)
5.سکوت در برابر منکرات ،علاوه بر شبهه تأیید تلویحی ،عواقب دیگری نیز به دنبال دارد .از جمله این که همین سکوت رفته رفته که در هر عصری تکرار می شود ،در دوره های بعدی به یک روال و سنت سیئه ای بدل می شود . ای بسا نسل های بعدی نیز همین رویه را حجت پندارند و یک پندار باطل در طول زمان به شیوه ی عمل دین مدارانی تبدیل شود که سکوتشان موجب استقرار نظام های ظالم در طول تاریخ خواهد شد .
6.سکوت در برابر این گونه تخلفات ،از دو علت می تواند ناشی گردد که هر دو نشانه ای از ضعف و زبونی روحی انسان است؛ دسته ای در ترک نهی طغیان افراد ستمگر و عدم اعتراض به آن ها به دنبال سودجویی مادی اند و به اصطلاح در مقابل این خدمت ،از ستمگران حق السکوت دریافت می کنند .در چنین صورتی ،انسان شخصیت و آزادگی ذاتی خود را فدای بهای ناچیز مادی کرده است .در حقیقت، تکلیف شرعی و وجدانی خویش را به ثمن بخسی فروخته است .دسته ی دیگر نیز از ترس و بی جرأتی در مقابل بدکاران ،زبان در کام فرو برده و سکوت اختیار کرده اند .
پی نوشت ها :
1.نهج البلاغه ،حکمت 374، ص429.
2.مائده (5):63-81.
3.تفسیر نمونه ،ج4،ص446-448.
4.مائده (5):63.گفتنی است که «ربّانی »از کلمه «رب »گرفته شده است و به معنای دانشمندان است که مردم را به سوی خدا دعوت می کنند ؛ولی در بسیاری از موارد، این کلمه به علمای مذهبی مسیحی اطلاق می شده است.«احبار»هم جمع «حَبر»به معنای دانشمندانی است که اثر نیکی از خود در جامعه می گذارند؛ ولی در بسیاری از موارد ،به علمای یهود گفته شده است .(ر.ک:تفسیر نمونه ،ج4،ص446-448)
5-مائده (5):78-79.
6.مائده (5):44.
7.توبه (9):71.
8.تحف العقول ،ص237؛وسائل الشیعه ،ج11،ص403،ح9.
9.ولایت فقیه (حکومت اسلامی ، ص108-109.
10.همان ،ص108.
11.همان ،ص110.
12.همان ،ص108.
13.همان ،ص111.
14.همان ،ص119-120.
15.ر.ک:همان ،ص112.
16.همان ،ص114-115.
17.همان ،ص113-114.
18.همان ،ص118.
منبع: امام خمینی (س) و مفاهیم اخلاقی/ 14، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) -دفتر قم 1387: چاپ و نشر عروج