سینماسینما، نوشین خدامی:
اگر فیلم کوتاه را از نظر جنس روایت و نوع تاثیرگذاری بر مخاطب، به مثابه قالب رباعی در ادبیات فارسی درنظر بگیریم، فیلم بلند به مثابه قالب غزل خواهد بود. غزلسرایان موفق ادبیات فارسی همان قدر که به حسن مطلع می اندیشند، برای بیت پایانی غزل خود نیز به دنبال مضمون و آرایه می گردند تا شعرشان با حسن مقطع تمام شود.
سینمای ایران علی الخصوص در ژانر اجتماعی از معضل بزرگی به نام پایان باز رنج میبرد. پایان های بازی که بیشتر مولود نداشتن ایده برای پایان بندی است. بسیاری از فیلمهای اجتماعی سینمای ایران با سوژه ها و ایده های جذاب آغاز می شوند اما خود نویسنده و کارگردان آن قدر تحت تاثیر سوژه شان قرار می گیرند که نمی توانند قصه شان را به درستی تمام کنند.
در این میانه دومین فیلم سینمایی وحید جلیلوند «بدون تاریخ بدون امضا» آنچنان از پایان بندی استواری بهره مند است، گویی فیلمنامه از آخر به اول نوشته شده است. نطفه «بدون تاریخ بدون امضا» از یک سوژه ی اجتماعی یا یک ایده ی خلاقانه شکل نگرفته است؛ بلکه از یک معنا آغاز شده است. انگار نویسنده در بدو ماجرا از خود سوال کرده است: «چه دروغی ارزشمند است؟» سپس با یافتن پاسخ این سوال بستر قصه را فراهم کرده تا در روند روایت فیلم به پاسخ سوالش برسد. «بدون تاریخ بدون امضا» با حسن مقطع آغاز شده است؛ همانگونه که بسیاری از غزل های موفق ابتدا بیت آخرشان سروده شده است، سپس باقی ابیات.
در باورهای دینی ما آمده است برخی از دروغ ها نه تنها حرام نیست، بلکه عین ثواب است. آن هنگام که بین دو مومن اختلاف و قهر پیش آمده، اجازه داریم برای تالیف قلوب دروغی مصلحتی بگوییم؛ تا آن دو با یکدیگر آشتی کنند. علت غایی «بدون تاریخ بدون امضا» همین جاست. قرار است تمام اتفاقات کاوه نریمان را به همین نقطه برساند. او قرار است خود را در معرض اتهام قرار دهد تا همسر موسی، دوباره بتواند در چشمان شوهرش نگاه کند؛ تا یک خانواده با اینکه در داغ فرزند عزادار است، متلاشی نشود. دکتر متعهد قصه علیرغم ترس ها و سکوت ها، در نهایت قرار است یک خانواده را نجات دهد. این حسن مقطع با یک حسن مطلع دراماتیک آغاز می شود : «تصادف»
فیلم بدون اضافه گویی و مقدمه چینی، خیلی سریع به سراغ ماجرا می رود. دکتر نریمان با یک خانواده ی موتورسوار تصادف می کند. بازی نوید محمدزاده در سکانس اول ، نوع قاب بندی ها و تاکید بر روی امیرعلی، بیننده را مطمئن میکند که به زودی با این خانواده مواجه خواهد شد؛ اما خبر مرگ امیرعلی آن چنان ناگهانی و هوشمندانه به دکتر نریمان می رسد که مخاطب به اندازه شخصیت اول فیلم شوکه می شود!
اتفاقاتی از این دست در فیلم فراوان است؛ که علاوه بر فیلمنامه به کارگردان نیز مربوط است. کارگردان به بیانی سینمایی دست یافته است. او باور کرده برای تاثیر بر مخاطب قرار نیست همه چیز را نشان بدهیم؛ وقتی هنگام کالبدشکافی مجدد، خاک قبر از کفن کودک بلند می شود، بخش عمده ای از تصویرسازی را به تخیل بیننده واگذار میکند. و این واگذاری بسیار تاثیرگذارتر از نشان دادن جسد است.
«بدون تاریخ بدون امضا» تمام ویژگی های کافی را برای خلق یک فیلم سیاه و ناامید کننده دارد؛ سالن تشریح، جغرافیای زندگی موسی، کشتارگاه، قبرستان، همه و همه بستری مناسب برای یک فیلم سیاه است. اما کارگردان در لوکیشنی مانند سالن تشریح حتی یک بار هم جنازه ای را به تصویر نمی کشد؛ به جز یک پلان ، آن هم برای این که بیننده مطمئن شود امیرعلی جان داده است.
شخصیت های فرعی به درستی وارد قصه می شوند ، مسئولیت شان را برای معرفی شخصیت های اصلی یا پیش بردن قصه انجام می دهند و می روند. وقتی قرار است بفهمیم نریمان آدم حساسی است و در شغلش مته به خشخاش میگذارد ، اعتراض های دکتر همکارش را میبینیم؛ و آن هنگام که قرار است مظلومیت و قربانی بودن موسی و خانواده اش را درک کنیم، فریادها و قلدری های رئیس کشتارگاه با آن کت و شلوار براق را میشنویم.
البته حضور کاراکتر مادر نریمان روی تخت هیچ تاثیری در روند داستان ندارد. همچنین دختر کوچک موسی که در سکانس اول روی موتور نشسته است از فیلم حذف میشود !!! در حالی که حضور آن کودک همراه همسر موسی در برخی سکانس ها مانند دادسرا یا پزشکی قانونی برای به تصویر کشیدن یک خانواده مغموم ، اثربخش بود.
یکی دیگر از هوشمندی های فیلم، نمایاندن جایگاه زن در خانواده است. هر دو زن قصه ، با اینکه از دو طبقه ی گوناگون هستند و سطح سواد و پایگاه اجتماعی شان هیچ تناسبی با هم ندارد، اما در موقعیت های مشابه رفتارهای مشابه یکدیگر از خود نشان می دهند. هر دو منتقد مردهایشان هستند اما در مواجهه با آدمهای بیرون از خانواده، تبدیل به حامی و پشتیبان می شوند. هر دو تلاش میکنند تصویر بیرون از خانه مردها ، تصویری قابل قبول و بدون عیب و نقص باشد.
هر دو دوست دارند به هر قیمتی مردهایشان تبرئه شوند. و البته هر دو مرد قصه ، احساس گناه می کنند. انگار این سرگذشت محتوم تمام زن ها و مردهای این سرزمین است. و صد البته که پر بی راه نیست.
وحید جلیلوند در آستانه ی راه ، در حال کشف یک شیوه بیان سینمایی و رسیدن به الگوهای شریف و انسانی برای به تصویر کشیدن موضوعات اجتماعی است. جوایز متعدد این فیلم در بسیاری از جشنواره های خارجی نیز به خیلی از فیلمسازان ثابت می کند می توان فیلم امیدوارانه ساخت و در عین حال روی سکوی افتخار اروپایی ها ایستاد. با آرزوی سینمایی درخشان تر برای کارگردان «بدون تاریخ بدون امضا»