چگونه مانند افراد موفق درست و مثبت فکر کنیم
با این بخش از دلگرم همراه باشید تا با راه های مناسب و صحیح برای درست فکر کردن آشنا شوید.
زندگی این روزهای همه ما به گونه ای شده است که مدام در حال دویدن هستیم و می خواهیم از قافله زندگی عقب نمانیم. اینقدر فعالیت و مشغله داریم که از زندگی هیچ نمی فهمیم و کارمان شده انجام وظایفی که خود و حرفهمان برایمان تعیین کرده اند. اما خودمان هم بی تقصیر نیستیم. هیچ کاری را آن طور که باید انجام نمی دهیم و توجه لازم به مسایل مختلف را نداریم.
باید «فکر کردن» را تمرین کرد. این تمرین در همه زمینه ها لازم و مفید است. شما باید حتی به خوردن خود هم فکر کنید تا با آرامش و سرعت کمتری غذا را بجوید و هضم کنید.شاید به نظرتان کمی مبهم بیاید به همین دلیل چند نکته از باهوشترین آدمهای تاریخ را برایتان مینویسم.
-
شما همانی هستید که فکر میکنید
«همان که فکر میکنید میشوید.»
درک کردن این برای شروع به مفیدتر فکر کردن لازم است.
این شاید پایهایترین نکته برای بهتر فکر کردن باشد. به فکرهایی که امروز داشتید فکر کنید. این فکرها درمورد شما چه میگوید؟ در مورد زندگیتان؟ و با برنامههایی که برای زندگیتان دارید و تصویری که از خودتان ساختهاید چه همخوانی دارد؟
فراموش کردن این نکته مهم در زندگی روزمره خیلی ساده است. خیلی راحت ممکن است فکرتان از باورهایی که درمورد خودتان دارید و اهدافتان منحرف شود. یادآوری مداوم این نکته میتواند کمکتان کند دوباره به مسیر اصلی برگردید.
«برای فکر کردن وقت بگذارید؛ اما وقتی نوبت عمل کردن میرسد، دست از فکر کردن بردارید و وارد عمل شوید.» -- ناپلئون بناپارت
فکر کردن جای خود را دارد. اما هیچوقت نمیتواند جایگزین عمل کردن شود. ممکن است تصور کنید که اگر زیاد به چیزی فکر کنید آنوقت میتوانید راهحل خوبی برای آن پیدا کنید یا بدون اینکه کاری کرده باشید به چیزی که میخواهید برسید.اما اینطور نیست. بدون اینکه وارد عمل شوید به هیچ چیزی که میخواهید نمیرسید. البته فکر کردن هیچوقت به اندازه قدم برداشتن و وارد عمل شدن ترسناک نیست. به همین دلیل به جایی تبدیل میشود که برای پنهان کردن خودتان از این ترس به آن پناه میبرید. بااینکه در عمق وجودتان میدانید که آنچه که واقعاً به آن نیاز دارید و میخواهید با بلند شدن و اقدام کردن به دست میآید.
- ذهنتان میتواند به یک زندان تبدیل شود
«آدمها زندانی سرنوشت نیستند، زندانی افکار خودشان هستند.» -- فرانکلین دی رزولت
«هیچ چیز خوب یا بد نیست، فکر شما آن را خوب یا بد میکند.» -- ویلیام شکسپیر«افراد دوستداشتنی در دنیایی دوستداشتنی زندگی میکنند. افراد متخاصم در دنیایی متخاصم زندگی میکنند. دنیای شما همان است که هستید.» -- وین دایرفکر کردن همیشه آنطور که باید باشد نیست.
چیزی که درمورد خودتان و جهان باور دارید همان چیزی است که میبینید و پیدا میکنید. اما یک مشکل بزرگ وجود دارد: وقتی در سلول زندان خودتان هستید نمیتوانید آن را ببینید. فکر میکنید که باورهایتان و چیزی که میبینید واقعیت است اما این فقط یک نگرش است.
به همین دلیل باید کمی باورهایتان را سست کرده و سعی کنید یک دیدگاه جدید را امتحان کنید تا بتوانید در دنیایتان تغییری ایجاد کنید. خیلی راحت ممکن است در دام این فکر بیفتید: «اگر سند و مدرکی برای درست بودن این پیدا کردم آنوقت در دنیایم تغییر ایجاد میکنم.»
چنین منطق و استدلالی موثر نخواهد بود چون فقط یک تئوری است و از دیدگاه خودتان به آن نگاه شده است. ذهن شما نمیگذارد چیزهایی که با اعتقادات کنونیتان همخوانی ندارد را ببینید. یا ممکن است آن را چیز پوچی ببینید که مثلاً برای بقیه موثر است اما به درد شما نمیخورد. ذهن شما میخواهد نگرش شما را به دنیا ثابت نگه دارد.به نظر من بهتر است به چیزی فکر کنید که برایتان مفیدتر است. درست است، ممکن است شواهد و مدارک زیادی در دنیا ببینید که ثابت میکند تفکر منفی کنونیتان واقعیت دارد. اما فکر نمیکنید یک نگرش مثبت برای شادی و موفقیتتان بهتر خواهد بود؟
«آدمها به اشتباه تصور میکنند که فکر کردنشان در سرشان اتفاق میافتد؛ این کار در واقع در قلب صورت میگیرد که اول کار نتیجه را به شما دیکته میکند و بعد به سر فرمان میدهد که منطق لازم برای دفاع از آن را فراهم کند.» -- آنتونی دو مِلو
«در برخورد با آدمها یادتان باشد با مخلوقات منطقی روبهرو نیستید، بلکه با مخلوقاتی احساسی روبرواید.» -- دیل کارنگی وسوسهانگیز است که فکر کنید کنترل کامل روی زندگیتان دارید و کسی هستید که با فکر و منطقش همه اتفاقات زندگیاش را کنترل میکند.احساسات شما نقش بسیار مهمی در زندگیتان ایفا میکنند. البته همه دوست دارند که خودشان را باهوش بدانند اما ذهن هم عاشق این است که تصور کند همه چیز در کنترل مطلق اوست.ا
ین تصور که کارهایی که میکنیم معمولاً واکنشی احساسی به چیزی است که برایمان اتفاق افتاده و بعد آن را با منطقمان توجیه کردهایم به آن اندازه جذاب نیست. نفس شما این فکر را دوست ندارد. چنین تئوریهایی باعث میشود تصور کنیم مثل حیوانات هستیم و به دنبال غرایزمان میرویم.کمی هم ناامیدکننده است اما به نظر من خیلی مهم است که این را همیشه به خاطر داشته باشید.
با این روش دیگر کورکورانه چیزی که مغزتان میگوید را اطاعت نمیکنید. نسبت به احساساتتان (و احساسات دیگران) حساستر میشوید. بنابراین میتوانید تصمیماتتان را بر مبنای آنچه بیشتر به نفعتان است بگیرید نه برمبنای مثلاً ترس قدیمی که داشتهاید.کلمات و افکار در زندگی ما اهمیت دارند. اما قدرت و اهمیت احساسات را نادیده نگیرید.به خودتان فکر کنید و بگذارید دیگران هم از امتیاز اینکار بهرهمند باشند
«به خودتان فکر کنید و بگذارید دیگران هم از امتیاز اینکار بهرهمند باشند.» -- ولتراین همیشه هم ساده نیست. اما خیلی مهم است که یاد بگیریم به قضاوت و افکار خودمان اعتماد کنیم.اینکه تصور کنید کسی که به نظرتان آدم قویای است درست میگوید خیلی راحت است. اما این فقط نظر آنهاست و به کسی که آن نظر را میدهد هیچ ربطی ندارد. البته درست است که خیلیوقتها راحتتر این است که کاری که بقیه میگویند را انجام دهید .
چون بخشی از مسئولیت را از گردنتان باز میکند (آنوقت میتوانید همیشه آنها را بخاطر مشکلاتی که برایتان در زندگی پیش آمده متهم کنید). و البته افتادن از آن سر بام و کاملاً غیرمنطقی شدن هم کمکی نمیکند.مسئله این است که باید بالاترین قدرت را به خودتان در زندگیتان بدهید. بگذارید بقیه به حال خودشان فکری بکنند. البته به حرفهایی که میزنند گوش کنید اما آزادی درونی داشته باشید و دنیایتان را با افکار و ایدههای خودتان بسازید.
- برای فکر کردن وقت بگذارید
اگر می خواهید بهتر فکر کنید باید روی آن کار کنید و وقت بگذارید. باید در هفته یک زمان مشخص برای فکر کردن داشته باشید. اکثر افراد موفق و مدیران خوب بخشی از زمان شان را به فکر کردن اختصاص می دهند. برای مثال آقای دن کتی هر دو هفته یک بار، یک زمان نیم روز را به فکر کردن اختصاص میدهد و هر ماه یک روز کامل را به این کار اختصاص می دهد. همچنین او هر سال هم دو یا سه روز را به صورت کامل به فکر کردن اختصاص می دهد.
- انرژی تان را در جای درست مصرف کنید
از قانون 80/20 استفاده کنید. باید هشتاد درصد از انرژی تان را روی 20 درصد کارهای مهم تر صرف کنید. فراموش نکنید که شما نمی توانید به همه چیز و همه کار برسید و مهم این است که درست انتخاب کنید.مهم ترین کارها و اهداف را در زندگی تان مشخص کنید و هشتاد درصد از وقت و انرژی تان را به آن اختصاص دهید.
- افراد باهوش خودشان را در مقابل تفکرات متفاوت قرار می دهند
این مهم است که خودتان را در مقابل تفکرات و عقاید مخالف خودتان قرار بدهید. سعی کنید با کسانی ارتباط داشته باشید که تفکرات و ایده های شما را به چالش می کشند و با آنها مخالفت می کنند. این موضوع سبب می شود که اشکلات کار خودتان را بهتر پیدا کنید و تفکر منطقی تری داشته باشید.
- ایده داشتن و عمل کردن: تفاوت از زمین تا آسمان
داشتن فکر خوب و ایده های زیاد شاید سخت نباشد. اما تمام آنها زمانی ارزش دارند که به آنها عمل کنید. رویا پردازی به تنهایی ارزش زیادی ندارد و کار شما وقتی ارزشمند است که به آنها عمل کنید. در طرف دیگر باید بدانید که هر ایده ای طول عمر خودش را دارد. اگر دیر برای اجرایش بجنبید ممکن است تاریخ مصرف اش گذشته باشد.
- ایده های خام نیاز به پخته شدن دارند
هیچ وقت دنبال ایده ای که ناگهانی به ذهن تان رسیده، نروید. کمی زمان بگذارید و روی آن فکر کنید. بسیاری از ایده های ناگهانی که در ابتدا طلایی به نظر میرسند، با ساعاتی تفکر به نظر خنده دار و غیر منطقی می آیند. هر ایده ای را باید تحت بررسی قرار بدهید و نکات مثبت و منفی اش را بررسی کنید. اگر در نهایت نتیجه مثبت بود آن وقت می توانید دنبالش بروید.
- افراد باهوش با افراد باهوش می چرخند!
اگر می خواهید خوب فکر کنید سعی کنید در ارتباطات اجتماعی تان با افرادی زندگی کنید و سروکار داشته باشید که آنها هم خوب فکر می کنند و انسان های باهوش به شمار می آیند. کمک آنها سبب می شود که شما هم ایده ها و تفکرات بهتری را پرورش بدهید.این جمله معروف را شنیده اید که «هر انسانی را می توان از روی دوستش شناخت؟» واقعیت این است که اطرافیان روی فکر کردن شما تاثیر می گذارند بنابراین آنها را با دقت انتخاب کنید.
- عقاید عمومی را قبول نداشته باشید
اگر عموم مردم چیزی را قبول داشته باشند دلیل نمی شود که شما هم آن را قبول کنید. در بسیاری از موارد اکثرا مردم موردی را بدون فکر کردن قبول می کنند چون افراد زیادی آن عقیده را قبول دارند. (که آن هم نتیجه فکر نکردن است) بسیاری از ایده های نو و محصولات با قبول نکردن تفکرات عامه به موفقیت رسیده اند. بنابراین در مورد هر ایده و عقیده ای خودتان فکر کنید و به تفکرات عامه توجه نداشته باشید.
- برای اینکه متفاوت فکر کنید کارهای متفاوت انجام بدهید
روش های متفاوتی برای انجام کارهایتان امتحان کنید. با افراد جدیدی آشنا شوید و کتاب های مختلفی بخوانید. حتی کتاب هایی که ممکن است به نظرتان خسته کننده بیایند. نکته در اینجا است که خودتان را در برابر جریان ایده ها و تفکرات مختلف قرار بدهید تا یک بعدی فکر نکنید.
- ایده های شما همیشه درست نیست
نباید این تفکر را داشته باشید که همیشه درست فکر می کنید و کار درست را انجام می دهید. برای نظرات دیگران هم ارزش قایل شوید و سعی کنید از اشتباه هایتان درس بگیرید. همه ما در زندگی مرتکب اشتباه های زیادی می شویم.
- برای روزتان برنامه ریزی کنید
افراد زیادی برای هر روزشان برنامه ریزی می کنند. اما افراد باهوش برای روز، هفته، ماه و آینده طولانی مدت شان برنامه مشخص دارند. کسی که دارای هدف و برنامه است هیچ کاری را بدون دلیل انجام نمی دهد. آنها حتی در مهمانی و تفریح هم به دنبال یادگیری و نزدیک شدن به هدف هایشان هستند.
- «انجام میدهم» و «می توانم» افعال شما هستند
افراد خلاق خودشان را صرف ایده ها می کنند آنها از سختی کشیدن لذت می برند. از شکست ترسی ندارند و سعی می کنند با دیگر افراد خلاق ارتباط داشته باشند. می توان روی حرف آنها حساب کرد و منفی فکر نمی کنند. از نظر آنها مشکلات به راحتی قابل حل شدن است. هنری فورد جمله مشهوری دارد که می گوید: «انجام دادن هیچ کاری واقعا سخت نیست. اگر آن را به قطعات کوچکتر تقسیم کنی»
- افراد خوشبین واقع گرا نیستند
اگر ذاتا انسان خوشبینی باشید باید مراقب خودتان باشید. اگر فکر کنید که همه چیز به خوبی و درستی پیش میرود کاملا در اشتباه اید و وقتی متوجه می شوید که اتفاق های جبران ناپذیری افتاده است.داشتن یک دیدگاه واقع گرا سبب می شود که هر چه سریع تر مشکلات را پیدا کنید و برای رفع آنها بکوشید.
برا اینکه انسان واقع گرایی باشید باید 1-واقعیت ها را قبول کنید 2-به سختی تلاش کنید 3-به مزایا و معایب هر چیزی فکر کنید 4-به بدترین حالت ممکن در هر کاری فکر کنید و برایش برنامه ریزی کنید و نهایت 5-بر اساس منابع موجود و واقعیت ها فکر کنید و برنامه ریزی کنید.
- نگران اینکه دیگران درموردتان چه فکر میکنند نباشید
«در 20 سالگی نگران این نیستیم که دنیا درموردمان چه فکر میکند. در 30 سالگی نگران این میشویم که درموردمان چه فکر میکند. در 40 سالگی میفهمیم که دنیا اصلاً به ما فکر نمیکرد.» -- ناشناس
«خیلی وقتها به این فکر میکنم که چطور انسان خودش را بیشتر از بقیه آدمها دوست دارد اما بااینحال برای نظرات خودش کمتر از نظرات دیگران ارزش قائل است.» -- مارکوس آئورلیوسبزرگترین بخش فکر کردن و انجام کاری که میخواهید این است که دست از نگران بودن درمورد اینکه بقیه درموردتان چه فکر میکنند بردارید.
خیلی از کارهایی که انجام میدهید - یا انجام نمیدهید - ممکن است بخاطر این باشد که به تایید دیگران نیاز دارید. وقتی بچه هستیم نمرات خوبی که در مدرسه میگیریم به ما می گوید که «خوب» هستیم. این ساختن زندگی که همیشه به دنبال تایید دیگران باشید را برایتان راحت میکند. ممکن است این تایید از جانب خانوادهتان، رئیستان، دوستانتان، همکارانتان یا هر کس دیگر باشد.اما این نیاز نیازمندی میآورد. و هرچه این نیاز قویتر شود، نیازمندیتان هم بیشتر خواهد شد.
دیگران هم متوجه آن میشوند و از این تایید برای سوءاستفاده از شما استفاده میکنند. یا از این نیازمندیتان خوششان نمیآید.از طرف دیگر، آدمهایی که نیاز چندانی به گرفتن تایید دیگران احساس نمیکنند، بیشتر کارهایی که خودشان دوست دارند را انجام میدهند. مثلاً ممکن است افرادی شجاع به نظر برسند. بنابراین روش زندگیشان ناخودآگاه تایید دیگران را به دنبال دارد.
- وقتی فکر میکنید، به طریقی سازنده فکر کنید
«افراد متفکر به این دلیل مشکلات را به طور موثری حل میکنند که وقتشان را چه میشدهای عبث تلف نمیکنند.» -- نورمن وینسنت پیلخیلی راحت میتوانید وقتتان را به فکر کردن و تجسم کردن همه اتفاقات منفی و وحشتناکی که ممکن است وقتی برای مقابله با مشکلات زندگی میایستید، بیفتد صرف کنید. اما اگر واقعاً این کار را بکنید، این تصاویر منفی به ندرت اتفاق خواهند افتاد. آنها فقط دیوهایی غولپیکر هستند که ذهنتان آنها را میسازد.
درست همانطور که وقتی بچه بودید ذهنتان دیوهایی را در کمد یا زیر تخت تجسم میکرد.وقتی واقعاً میایستید تا با مشکلات زندگی مبارزه کنید، متوجه میشوید که این تجربه آنقدرها که تصور میکردید بد نیست. با خودتان فکر میکنید، «چی؟ این بود؟»پس وقتی به این فکر کردید که چطور با مشکلی برخورد کنید، اسیر فکر کردن بیش از حد و این دیوسازیها نشوید. به راهتان ادامه دهید و کاری که لازم را انجام دهید.
- فکر نکنید. فقط در زمان حال باشید
«عمیقاً بفهمید که زمان حال همه چیزی است که دارید. اکنون باید تمرکز اصلی زندگیتان باشد.» -- اکهارت تولی«بردگی واقعی رهایی از منفیگرایی است و از اینها مهمتر از گذشته و آینده بعنوان یک نیاز روانی.» -- اکهارت تولی خیلی وقتها بهترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که اصلاً فکر نکنید. البته ممکن است کمی فکر کنید اما مثل این میماند که ذهنتان خالی شده است. به طور کامل در زمان حال هستید. بدون هزاران فکری که مثل رودخانهای خروشان از ذهنتان می گذرد. این حالت سکون دارد. وضعیت جالب ذهنی نیست. اما مفیدترین وضعیتی است که ذهنتان میتواند داشته باشد.
چون وقتی در زمان حال هستید، تمرکزتان پخش نمیشود. ذهنتان درگیر گذشته یا آینده نمیشود. به همین دلیل ترس کمتری برای هجوم احساسات منفی درونتان وجود دارد.این بهترین حالت برای وارد عمل شدن است. وقتی در این حالت دست به کاری میزنید، اضطراب و ترسی که از فکر کردن درمورد آینده میآید (مثلاً اگر این مسابقه را نبرم چه میشود؟) از بین میرود. این کیفیت کاری که انجام میدهید را بالا میبرد.
این وضعیت همچنین باعث میشود خلاقتر شوید چون اجازه میدهید ناخودآگاهتان برداشتها و مفاهیم را مثل تکههای پازل کنار هم جمع کند و به ایدهای که میخواهید برسید. معمولاً زیر دوش یا جایی مثل این. چون در این مکانها به طور جدی به راهحلی فکر نمیکنید. وقتی ذهن خودآگاهتان مراقب این است که کف توی چشمانتان نرود، ذهن ناخودآگاهتان فضایی برای عمل کردن پیدا میکند.
------------------------------------------------------------------------------------------
گردآوری شده ی مجله اینترنتی دلگرم
مرجان امینی