چکیده
این مقاله جستاری است در مورد چگونگی زندگی هاشم بن عتبه بن ابی وقاص ملقب به«هاشم مرقال» که از خواص اصحاب حضرت علی(ع) به شمار می رود. وی از جمله سرداران جنگهای امیرالمؤمنین(ع) بود که مخلصانه و دلیرمردانه نبرد کرد تا در نهایت در جنگ صفین به شهادت رسید.
این نوشتار با رویکرد تحلیلی و تاریخی و با بهره گیری از منابع گوناگون، می کوشد گزارش های مربوط به زندگی هاشم را با رویکردی تحلیلی بررسی کند. طبق یافته های این تحقیق هاشم از نزدیک ترین یاران امام (ع)بود. چنان که مورد مدح و ستایش آن حضرت قرار گرفت. رجالیان شیعه و سنی وی را از افاضل و شجاعان زمانه یاد می کنند. اما با این حال، به دلیل شجاعت ها و قرابت خاص با امام مورد نفرت معاویه قرار گرفت.
کلید واژه ها: هاشم مرقال، امیرالمؤمنین علی(ع)، جنگ صفین، معاویه.
مقدمه
رسول خدا(ص) در تمام زمان ها و مکان ها متعدد، پسر عموی خود علی بن ابی طالب(ع) را به خلافت و امامت پس از خود معرفی کرده بود. آن حضرت پیش از رحلتش و در غدیرخم، از حجاج بیت الله برای خلافت علی(ع) بیعت گرفت. در میان حجاج اکثر سران مهاجر و انصار حضور داشتند و جز اولین بیعت کنندگان با امیرمؤمنان(ع) بودند، اما پس از رحلت پیامبر(ص) بار دیگر برتری طلبی اقوام و طوایف عرب بروز یافت؛ ابوبکر به خلافت رسید و علی(ع) خانه نشین شد. پس از او نیز عمر برمسلمانان مسلط گشت و در پایان عمر با تشکیل شورای خلافت، خلیفه بعد از خود را عثمان قرار داد. سرانجام پس از گذشت بیست و پنج سال انحراف در مسیر حق و حق طلبی و در حالی که از اسلام جز نامی و از مسلمانان جز شبحی باقی نمانده بود، دریک اقبال عمومی امام علی(ع) به خلافت رسید. چهل سال اولیه اسلام- از زمان هجرت پیامبر از مکه به مدینه تا پایان خلافت امیرمؤمنین(ع)- حساسترین و مخاطره آمیزترین سال های تاریخ اسلام بود. چهاردهه ای که تقریباً تمامی جریانات سیاسی و طوایف قدرتمند به قدرت رسیدند و هرکدام در کل یا قسمتی از سرزمین اسلامی فرمانروایی کردند.
در طول این چهل سال افراد و قهرمانان زیادی مجال بروز و ظهور یافتند که تحت تاثیر آموزه های پیامبر(ص) قرار داشتند و دراندک زمانی دو امپراطوری قدرتمند عصرخود یعنی ایران و روم را سرنگون کردند و بر قسمت های عظیمی از کره خاکی تسلط یافتند. از جمله این فرماندهان شجاع نظامی هاشم بن عتبه بن ابی وقاص معروف به هاشم مرقال از ارزشمندترین سرداران سپاه اسلام است که در این مقال گوشه ای از رشادت های ولایتمدارانه وی به تصویر کشیده شده؛ پهلوان نامور عرب که از جمله سرداران لشکر عموی خود سعدبن ابی وقاص بود، دروازه های ایران به دست او گشوده شد و پایتخت ساسانیان به دست او سقوط کرد و مدائن، شهر رویایی آن زمان، با شمشیر او فتح شد. سردار پرافتخار قادسیه در مدت زمان اندکی چنان رشادت هایی از خود نشان داد که نام خود را برای همیشه در تاریخ جاودانه ساخت. وی صحابی بزرگ پیامبر(ص) یار وفادار علی(ع) و از شجاعان پر آوازه عرب است. پس از اسلام آوردن در فتح مکه و شرکت در جنگها و فتوحات زمان ابوبکر و عمر، سرانجام در نبرد یرموک یک چشم خود را از دست داد، پس از آن به یاری عموی خود سعدبن ابی وقاص شتافت.
وی به خاطر سبک ویژه خود در نبرد و یورش و هجوم سریع و تند و تیز خود به دشمن، «مرقال»(1) نامیده شد. به علاوه که پیامبر در غزوه ای به او فرمودند: «ارقل...»(2) به پیش تاز...
در جنگ های دوران مولایش علی(ع) (جمل و صفین) دلاوری ها از خود نشان داد. حماسه سرایی ها، درمیان عظمت علی (ع)و فاش گویی ضلالت و سیرت زشت امویان، گواهی است بر عمق و ژرفای اندیشه، حق دانی، حق گویی، حق گرایی و استوار گامی او.
هاشم علمدار جنگ صفین بود. وی به هنگام نبرد با سپاه معاویه به فرماندهی ذوالکلاع، جام شهادت را نوشید و دعوت حق را لبیک گفت و این درحالی بود که در عرصه های مختلف رزم و نبرد، امام علی(ع) برنادلی، استوارگامی، تیزبینی او را ستود، (3) چنان که پس از رجزخوانی و حماسه سرایی اش برای حرکت به صفین، امام در مورد او چنین دعا فرمود: «پروردگارا! توفیق شهادت در راه خدا و همراهی با پیغمبر خویش را نصیب و روزی او بفرما.»(4)
تمام این گفتارها، به علاوه آنچه در ادامه می آید، نشان از جایگاه ویژه هاشم در اسلام است و خدمتی که او به اسلام و تشیع نموده. ولی با این همه، هاشم از اکاذیب و مطاعن بنی امیه در امان نبود به این دلیل که آنها از او چنان ضربه سختی خوردند که هرگز فراموش نکردند، به طوری که از سرحقد و کینه فرزند او عبدالله را دستگیر نمودند و در صدد عقده گشایی خود شدند. از این رو، از سوی آنان سخنانی بی اساس نسبت به او روا می شد تا همچنان بر عقده های دیرینه خود در جنگ صفین سرپوش گذارند. برای زدودن این اکاذیب برآن شدیم تا جایگاه شخصیت و اقدامات هاشم مرقال را بهتر بنمایانیم.
جایگاه هاشم
بنابرگزارش تاریخ و نیز رجالیان متقدم و متاخر هاشم در تاریخ برگی زرین از خود به جای گذاشته است. ابن عبدالبر درباره او می نویسد: وی از نخبگان فضلا و پهلوانان قدر بود، یک چشمش را در جنگ یرموک از دست داد. در قادسیه قدرت فوق العاده ای از خود نشان داد، به گونه ای که قبل از او چنین ارمغانی برای سپاه اسلام نیاورده بود. سبب ساز فتح و پیروزی شد. پهلوانانی قدرتمند از میان پهلوانان بود، به علاوه که فردی فاضل و خیر شمرده می شود(5) ابن اثیر او را این گونه توصیف می کند: «کان من الشجعان الابطال والفضلاء الاخیار»؛(6)
هاشم ازدلیرمردان و برجستگان پاک سرشت بود. ابن حجر درباره او می نویسد: «هاشم بن عتبه بن ابی وقاص...الشجاع المشهور المعروف بالمرقال ابن اخی سعدبن ابی وقاص...»؛(7) هاشم فردی شجاع و معروف و مرقال، پسر برادر سعدبن ابی وقاص است.
زرکلی می گوید: «صحابی برجسته ملقب به مرقال که پسربرادر سعدبن ابی وقاص است»(8) شیخ عباس قمی در الکنی و الالقاب می نویسد:«کان من افاضل النبی و قتل فی نصره مولانا امیرالمؤمنین بصفین یوم شهاده عمار وکان عظیم الشان جلیل القدر...انه جاهد فی صفین و قاتل قتالا شدیدا ونصح لرجل شامی فهداه تعالی...»؛(9)
هاشم از یاران صاحب فضل پیامبر بود. در یاری امیرمؤمنان(ع) در صفین همان روزی که عمار به شهادت رسید، کشته شد. وی در صفین جنگ نمایانی کرد و مرد (جوان) شامی را نصیحت کرد.(10) ابن قتیبه ذیل نسب سعدبن ابی وقاص از او نام می برد و می گوید:«هاشم مردی یک چشم، همراه با علی(ع) در صفین بود به علاوه که از شجاع ترین مردم بوده است.»(11) ذهبی در سیر اعلام النبلاء می نویسد: «ازامیران و علمداران علی(ع) در صفین که شهید شد. صفت بارز وی شجاعت و دلیری بود.»(12) سیدمحسن امین نیز در اعیان الشیعه، ترجمه مفصلی از او ارائه داده که خواندنی است.(13) علامه امینی نیز در الغدیر در مورد او گفته است: «هاشم صحابی بزرگ علمدار امیرالمؤمنین (ع)در صفین؛ عبد صالح که یکی از چشمانش را در جنگ یرموک در راه خدا از دست داد. وی در سپاه علی(ع) شهید شد.»(14)
توضیحاتی که در باره هاشم مرقال ارائه گردید نشان از جایگاه والای او و گواهی است برشجاعت، دلاوری و ولایت مداری وی، چه در نزد پیامبر و چه در نزد امیرمؤمنان(ع). او در تاریخ اسلام از چنان جایگاهی برخوردار است که او را همیشه به عنوان فردی شجاع، خطیب و پیشتاز در عرصه های نبرد معرفی می کند. به علاوه، هاشم در نزد امام (ع)و پیشوای خود رتبه و درجه ای کسب کرد که چشم امید او شده بود. هنگامی که به شهادت رسید امام برای او گریست، چنان که نقل است: هاشم و عماریاسر در یک روز شهید شدند. علی در شهادت هر دو گریست و برآن دو نماز خواند. ابتدا هاشم را به طرف قبله
گردانید و پس از او عمار را این چنین قرار داد و آنها را بدون اینکه غسل و یا حتی کفن کند، دفن نمود.»(15)
نسب هاشم
هاشم اصلاً و نسباً از خاندان بنی زهره، یکی از خاندان های قبیله قریش است. نسبت کامل او چنین است: عاشم بن عتبه بن ابی وقاص(مالک) بن اهیب(16) بن عبدمناف بن زهره بن کلاب بن مره بن کعب بن لؤی بن غالب(17) بن فهربن مالک بن نصربن کنانه بن خزیمه بن مدرکه بن الیاس بن مضربن نزار بن معدبن عدنان.(18).
پدرهاشم یعنی عبته، کسی است که در روز احد دندان پیامبر(ص) را شکست، لبهای مبارکش را زخمی و صورتش را خراشید و باعث شد از چهره مبارکش خون جاری و سرازیر شود.(19) سعدبن ابی وقاص که گرچه در ابتدا از جمله کسانی بود که خلافت علی (ع)را تأیید کرد ویا حتی برضد حکومت ابوبکر از جمله متحصنان در خانه حضرت زهرا(س) بود(20) ولی به سرعت تغییر موضع داد و در زمره کسانی قرار گرفت که با علی (ع)دشمنی خود را در دل پروراند. از این رو، با علی بیعت نکرد. البته چنان که نقل است، بعدها از عدم بیعت خود پشیمان شد ودر زمان معاویه، وقتی که دستور سب نام علی(ع) برمنابر را صادر کرد، وی را هشدار داد تا از این عمل دست بکشد.(21)
پی نوشت ها :
*دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث، دانشگاه تهران(پردیس قم).
1- مرقال از ارقال، دویدنی سریع تر از یورتمه است و مرقال، صیغه مبالغه؛ یعنی کسی که به طور فراوان این گونه می دود و به پیش می تازد(ر.ک: ابن اثیر، النهایه، ج2، ص253)، واژه مرقال به معنای شتابنده است و چون هاشم در پیشاپیش مبارزان می جنگید، او را به مرقال ملقب کردند(سیدغلامرضا تهامی، فرهنگ اعلام تاریخ اسلام، ج2، ص1893؛ سیدعلی اکبر قرشی، مفردات نهج البلاغه، ج2، ص506؛ محمدمحمدی ری شهری، دانشنامه امیرالمؤمنین، ج12، ص353).
2- احمدبن محمدبن اندلسی، العقد الفرید، ج4، ص317.
3- برای نمونه، ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمدبن ابوالفضل ابراهیم، ج6، ص93، با اندکی تغییر؛ نهج البلاغه، خ68؛ احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج2، ص404؛ ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، الغارات، ج1، ص302.
4- نصربن مزاحم منقری، وقعه صفین، ص112؛ سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، ج15، ص175.
5- ابن عبدالبر قرطبی، الاستیعاب، ج4، ص1456.
6- عزالدین بن الاثیر الجزری، اسدالغابه، ج4، ص579.
7- احمدبن علی بن حجر عسقلانی، الاصابه، ج5، ص389.
8- خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج9، ص49.
9- شیخ عباس قمی، الکنی و الالقاب، ج3، ص180.
10- برای مطالعه بیشتر درباره این جریان، ر.ک: نصربن مزاحم منقری، همان، ص354-355؛ سیدعلی خان مدنی شیرازی، الدرجات الرفیعه، ص379.
11- ابن قتیبه، المعارف، ص241.
12- شمس الدین محمدذهبی، سیراعلام النبلاء، ج3، ص486.
13- سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، ج15، ص173و176.
14- عبدالحسین امینی، الغدیر، ج1، ص270.
15- ر.ک: جعفربن محمدطوسی، التهذیب الاحکام، ج1، ص331؛ همو، الخلاف، ج1، ص615؛ قطب الدین راوندی، الدعوات، ص256؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج7، ص346.
16- باید گفت که وهیب نیز آمده(ابن حزم، جمهره انساب العرب، ص128).
17- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج6، ص55؛ سیدعلی خان مدنی شیرازی، همان، ص375.
18- ابن حزم، همان، ص8.
19- ابن ابی الحدید، همان، ج6، ص55.
20- سیدمرتضی عسکری، معالم المدرستین، ج1، ص124.
21- احمدبن شعیب نسائی، خصائص علی بن ابی طالب، ترجمه فتح الله نجار زادگان، ص130و131.
منبع:نشریه معرفت، شماره 156