ماهان شبکه ایرانیان

مدارا با مخالفان در سنت و سیره پیشوایان معصوم(ع)(۳)

مدارا با شکست خوردگان   پیامبر(ص) و جانشین بر حقش حضرت علی(ع) با شکست خوردگان مدارا می ورزیدند

مدارا با مخالفان در سنت و سیره پیشوایان معصوم(ع)(3)

مدارا با شکست خوردگان
 

پیامبر(ص) و جانشین بر حقش حضرت علی(ع) با شکست خوردگان مدارا می ورزیدند.
مدارای پیامبر(ص) با ابوسفیان در فتح مکه از آن موارد است. آن حضرت نه تنها از سالها دشمنی و توطئه چینی های ابوسفیان انتقام نگرفت، بلکه خانه او را مأمنی برای کسانی قرار داد که می خواستند سالم بمانند.(1) حضرت با عفو مدارایش ثابت کرد که نه تنها برای دوستان، بلکه حتی برای دشمنانش نیز رحمت است.
حضرت علی(ع) نیزبا دشمنان شکست خورده خود مطابق سیره پیامبر(ص) با عفو و مدارا رفتار می کرد. در جنگ جمل تا زمانی که دشمن چندنفر از یارانش را به شهادت نرساند، اجازه حمله نداد. هنگامی هم که جنگ پایان یافت، حضرت عفو و گذشت بی سابقه ای از خود به نمایش گذاشت. امام علی(ع) عایشه را که محور اصلی جنگ جمل بود، عفو کرد و همراه با برادرش محمدبن ابی بکر و تعدادی دیگر از محافظان با احترام به مدینه بازگرداند و مروان را که اسیر شده بود، بخشید و از تعقیب فراریان و کشتن افراد زخمی منع نمود.(2)
ابن اعثم می گوید: پس از واقعه جمل، علی (ع)عایشه را همراه با تعدادی از زنان که به لباس مردان درآمده بودند، به مدینه فرستاد. عایشه در وسط راه از امام علی(ع) شکایت کرد که با وی تعدادی از مردان را فرستاده است. هنگامی که وی این سخن را گفت: زنان نقاب از چهره برگرفتند. عایشه وقتی این تدبیر امام علی(ع) را دید گفت: ای کاش بیست سال پیش از این مرده بودم!(3)
امام سجاد(ع) نیز همچون جد بزرگوارش با دشمنان افتاده و شکست خورده، کریمانه و همراه با مدارا رفتار می نمود.
هشام بن اسماعیل از طرف خلفای بنی مروان والی مدینه بود. او با مردم به ویژه حضرت سجاد(ع) بدرفتاری می کرد. هشام در زمان ولید بن عبدالملک از ولایت عزل شد. ولید دستور داده بود او را در انظار عمومی قرار دهند تا در نزد مردم تحقیر شود. راوی می گوید: از هشام بن اسماعیل شنیدم که می گفت: از هیچ کس جز علی بن حسن نمی ترسم. اما امام سجاد(ع) به یارانش دستور داد به هشام چیزی نگویند. وقتی امام سجاد(ع) و یارانش از کنار هشام گذشتند و او از امام(ع) و یارانش هیچ سخن ناخوشایندی نشنید، گفت: «والله اعلم حیث یجعل رسالته.»(4) در روایت دیگر آمده است: حضرت به هشام فرمود که اگر خواسته ای داشته باشد، برایش انجام خواهد داد.(5)

مدارا برای احتراز از پیش دستی درجنگ با مسلمانان
 

یکی از اصولی که ائمه اطهار(ع) به آن به شدت پایبند
بودند، عدم پیش دستی در جنگ با مسلمانان بود. به همین دلیل، آنان برای احتراز از این کار با صبر و بردباری تمام با دشمنان خود مدارا می کردند و تا زمانی که آنان جنگ را شروع نمی کردند، اجازه چنین کاری به یاران خود نمی دادند(6) امام علی(ع) در جنگ جمل تا زمانی که چندین نفر از یارانش به قتل نرسید، اجازه جنگ نداد.(7)
در جنگ صفین نیز که معاویه آب را بر روی لشکریان حضرت بسته بود، تا وقتی حجت را بر معاویه تمام نکرد، به سپاهیانش اجازه حمله نداد و وقتی با حمله به لشکریان معاویه آبراه ها را در اختیار گرفت نیز مانع از آب برداشتن شامیان نشد.(8)
در جنگ نهروان نیز‌آن حضرت بسیار تلاش کرد تا کار به درگیری نینجامد و آنان به حق بازگردند؛ اما خوارج آنقدر به موضع باطل خود پافشاری کردند تا حضرت مجبور به قتال شد.(9)
امام حسن(ع) نیز وقتی طلایه لشکرش را به جنگ معاویه گسیل می کرد، به عبیدالله بن عباس سفارش کرد به جنگ سبقت نگیرد.(10)
هنگامی که امام حسین(ع) به طرف کوفه می رفت، لشکریان حر که تشنه بودند، سر راه حضرت قرار گرفتند. امام حسین(ع) در آن بیابان سوزناک و بی آب و علف، آبی را که از چندین فرسنگ
با خود حمل کرده بودند و با وجود به همراه داشتن زنان و کودکان، خود از همه بیشتر به آن نیاز داشتند، به سربازان دشمن داد تا سیراب شوند. با آنکه برخی از یارانش پیشنهاد کردند با آنها بجنگند تا بعدها کار سخت تر نشود، حضرت زیر بار نرفت و به جنگ با آنان مبادرت نورزید.(11) در روز عاشورا نیز هنگامی که دشمن به خیمه گاه امام(ع) یورش بردند و خود را با خندقی از آتش در اطراف خیمه گاه مواجه دیدند، شمر فریاد زد: یا حسین، پیش از روز قیامت به آتش شتاب کرده ای! حضرت در جواب فرمود: ای پسر بزچران! تو خود به آتش آن روز سزواری! مسلم بن عوسجه به حضرت عرض کرد: اجازه بده این مرد را که از بزرگان جبابره و متکبران است با این تیر بزنم؛ اما امام(ع) اجازه نداد و فرمود: من هرگز به جنگ سبقت نمی گیرم.(12)

مدارا به خاطر مصالح بزرگ اسلام
 

حضرت علی(ع) چه در دوران حکومت و چه در دوران سکوت، با مخالفان خود بدان حد مدارا کرد و تا بدانجا با آنان مماشات نمود که درکش برای هر انسانی ممکن نیست و برای بسیاری از افراد، چه در زمان خود حضرت وچه برای انسان های بعد در طول تاریخ، غیرقابل هضم بوده و هست. آن حضرت با اینکه خلافت را حق خود می دانست و بدین سبب، شش ماه از بیعت با ابوبکر خودداری کرد؛ اما با این حال، در مواقعی که مصلحت اسلام و مسلمانان ایجاب می کرد، با حاکمان با کمال خلوص و با تمام توان همکاری می نمود. چه فراوان مشکلاتی که گره آن به دست حضرت علی(ع) باز شد و چه بسیار انحرافاتی که حضرت از آنها جلوگیری کرد.
همکاری ها و گره گشایی های حضرت با زمامداران مخالف، به حدی بود که خلیفه دوم بارها اذعان کرد اگر علی(ع) نبود، عمر هلاک می شد.(13) نیز می گفت: خداوند مرا در هیچ مشکلی
گرفتار نسازد که ابوالحسن حضور نداشته باشد.(14)
در زمانی هم که مدینه از سوی مرتدان تهدید میشد، آن حضرت علیرغم نارضایتی اش از حکومت، به صف مدافعان مدینه پیوست و از کیان اسلام در برابر از دین برگشتگان دفاع کرد.(15)
درماجرای محاصره عثمان، با آنکه عثمان را در بروز اغتشاشات مقصر می دانست و خود نیز همانند بسیاری از صحابیان دلسوز از حیف و
میل بیت المال و تسلط بنی امیه بر مقدرات اسلام و بدعت هایی که بوجود آمده بود، ناراضی بود، با این حال، از هیچ کمکی به عثمان دریغ نورزید تا جایی که به خاطر این حمایتها به تعبیر خودش احساس گناه می کرد.(16)
مدارا با مخالفان در سیره امام صادق(ع) که در زمان او شیعیان از مخالفان تمیز بیشتری می یابند، بیشتر نمود دارد. اگر در زمان امامان پیشین، مخالفان تنها به خود ائمه(ع) توهین می کردند و به آزارشان می کوشیدند، از عصر امام صادق(ع) به بعد، به شیعیان و پیروان اهل بیت (ع)بیش از خود ائمه(ع)آزار می رساندند. به صورت طبیعی، وقتی پیروان اهل بیت(ع) بیشتر می شد، اصطکاک‌ها با مخالفان نیز افزون‌تر می‌گردید. از این رو، امام صادق(ع) نه تنها خود با مخالفانش با مدارا رفتار می کرد، بلکه از پیروانش نیز می خواست این گونه رفتار کنند تا زمینه های تصادم و تنش در جامعه اسلامی به حداقل ممکن برسد.
برقی با سند خود از ابن مسکان نقل می کند: روزی امام صادق(ع) به من فرمود: چنین گمان می کنم که اگر کسی نزد تو به حضرت علی(ع) ناسزا بگوید، اگر بتوانی بینی شخص را بخوری این کار را خواهی کرد! گفتم: جانم به فدایت! آری، به خدا سوگند که من و خاندانم این گونه هستیم. حضرت فرمود: «این کار را نکن. گاه من از کسی می شنوم که به حضرت علی(ع) ناسزا می گوید، در حالی که میان من و او تنها یک ستون فاصله است. من پشت آن ستون مخفی می شوم و مشغول نماز می گردم. هنگامی که از نماز فارغ شدم، ‌ می روم و از کنار آن مرد می گذرم و به او دست می دهم و سلام می‌کنم.(17)

پی نوشت ها :
 

*کارشناس ارشد تاریخ تشیع، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
1- محمدبن جریز طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج3، ص54.
2- احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، تحقیق محمد حمیدالله، ج2، ص262.
3- ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج2، ص428.
4- محمدبن جریرطبری، همان، ج6، ص428.
5- علی بن عیسی اربلی، همان، ج2، ص100.
6- محمدبن یعقوب کلینی، همان، ج2، ص38.
7- ابن اعثم کوفی، همان، ج1-2، ص472.
8- نصربن مزاحم منقری، پیکار صفین، تصحیح عبدالسلام محمدهارون، ترجمه ی پرویز اتابکی، ص264.
9- همان، ج3و4، ص251-271.
10- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج16، ص39؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص71.
11- محمدبن محمدمفید، الارشاد، ج2، ص78.
12- همان، ص96.
13- عبدالله بن محمدبن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، تحقیق محمدالبجاوی، ج3، ص1103.
14- احمدبن علی بن حجر عقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق عادل احمدعبدالموجود و علی محمدمعوض، ج4، ص467.
15- ابن اثیر، الکامل، ج2، ص334.
16- نهج البلاغه، ترجمه صبحی صالح، خ240.
17- احمدبن محمدخالد برقی، المحاسن، ج1، ص313.
 

منبع:نشریه معرفت، شماره 156
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان