خبرگزاری مهر، گروه استانها: یکبار دیگر سفر مسئولان استانی و شهرستانی به روستاهای محروم بیارجمند و دیدار خانواده شهید کریمی فرصتی دست داد تا روایتی از دلدادگیهای زمینی و الهی بیان شود، روایتی از عشق به خدای متعال که جوان 20 سالهای را صدهها کیلومتر آنسو، برای ادای وظیفه و دِینش از روستای خانخودی و باغ و کشاورزی به مهران میکشاند تا آنجا شهد نوشین شهادت بنوشد.
چه روایتی است این دلدادگی که خداوند مهمانانش را اینطور گزیده برمیگزیند، از دورترین روستاهای مناطق محروم شاهرود تا بزرگترین شهرهای ایران اسلامی، اما مسلم آنکه کلیدواژه این انتخاب «سعادت» است.
خانه محمد علی میزبان مهمانان
خانه قدیمی در روستای خانخودی که با دالانی باریک با حیاطی بزرگ میرسد که دو درخت انار در آن چشمنوازی میکند روبرو درب ورودی خانه و حال کوچکی که یک کرسی و لحاف در میان آن قرار دارد همه آن چیزی است که خانواده کریمی از این دنیادارند در کنار دیوار عکس شهید قرار دارد کنارش پدر و چشمان نافذش ...
میتوان حدس زد که محمدعلی در چه محیطی بزرگشده، خانوادهای روستایی، سادهدل، کشاورز، زحمتکش، معتقد به تعالیم الهی و فرایض دینی، قرآنخوان، ولایتمدار ... اینها را میتوان از دستان پدرش دید دستانی پینهبسته از کار شبانهروزی دشوار در مزرعه و باغات خان خودی و همچنین تسبیح گردانی که مادرش با اذکار الهی میگوید آنهم بهگونهای که انگار محمدعلیاش همین لحظه همینجاست خانه ای که در آن با نان زحمتکشی فرزندان بزرگ شده اند خانه ای که در آن نور سکونت دارد.
وقتی مادر از محمد علی می گوید
پدرش گوشهای سنگینی دارد سخت حرف می زند مادرش هم گویا نمیخواهد درباره سجایای او چیزی بگوید فقط درباره محمدعلی میگوید: شهید کریمی در سال 45 به دنیا آمد 20ساله بود که در آزادسازی مهران و آنهم در پاتک دشمن شهید شد، حاجیهخانم تنها به بیان یک خاطره از او قناعت میکند آنهم خاطرهای که میتوان عنوانش را رشادت محض گذاشت.
وی میگوید: محمدعلی روزی در عملیات آزادسازی مهران به همراه دو دوست دیگرش مأمور آوردن مهمات میشوند وقتی به جلو میروند 17تانک عراقی را میبینند که در حال نزدیک شدن هستند در گیرودار پاسخ به این سؤال که چه باید کنیم محمدعلی طرحی را مطرح میسازد که به موفقیت انجامیده و به آنها تشویقی هم میدهند.
کاری کردند کارستان
این مادر شهید میگوید: محمدعلی به یکی از دوستانش میگوید نزدیک مهمات باشد و با دیگر دوستش به سمت دیگر میدود تا عراقیها را سرگرم کند و آن دوستش فرصت تیراندازی و کمک خواستن از عقبه خودی داشته باشد، محمدعلی و دوستانش تا دم غروب مسیر را میدوند و تیراندازی میکنند تا عراقیها تصور کنند یک تیپ ایرانی در برابرشان قرار دارند آنقدر شلیک میکنند که گوشهایشان خون میآید اما وقتی سربلند میکنند میبینند که عراقیها رو به بازگشت در فرار هستند.
مادر محمدعلی میگوید: آنقدر آن روز تانکهای عراقی از گلولههای محمدعلی و دوستانش زخم میخورند که در بازگشت به گردان کسی باورش نمیشده که این کار سه نفر باشد و تازه این افراد زنده هم مانده باشند این امدادی بود که به ذهن محمدعلی آمد تا هم مهمات به دشت دشمنان نیفتد و هم جلویشان گرفته شود.
روایت روزها فخر و افتخار
وقتی از شهیدش میگوید آنقدر باافتخار صحبت میکند که هر غریبهای نیز از در ورود کند میتواند بفهمد این صدای یک مادر شهید است با لهجه غلیظ اهالی خانخودی، هیجانی فروخفته، حیایی زیبا، افتخاری مبسوط از محمدعلی وصف میکند و رشادتش که چگونه جلوی 17 تانک عراقی ایستادند اما چند روز بعد در پاتک نیروی بعث گلولهای را نصیب سر و گردن خود میبیند تا پیکرش در خانه ابدیش گلزار شهدای خان خودی باشد.
تنها کسی که در این دیدار سخن میگوید مادر محمدعلی نیست بلکه سید شهابالدین چاووشی استاندار سمنان نیز در این چند دقیقه حظّ بردن از خاطرات شهید دلیر اسلام، سهیم است و میگوید: باید قدردان شما مادران شهید بود که با تأسی از فاطمه زهرا(س) صبر، ایثار، استقامت و ازخودگذشتگیتان زبانزد خاص و عام است.
وی میافزاید: شهید نظر میکند به وجه الله و شما نیز روسفیدانی هستید که در محشر قیامت بانام مادران و پدران شهید شمارا خواهند خواند و آنجاست که از روی لطف باید شفاعت بقیه را نیز کنید شما منتخبهایی هستید که عشق به خدای متعال را به منصه ظهور و بروز رسانده و نام والای خانواده شهید را بر شما نهاده است.
ضرورت تبعیت از سیره شهدا
سید حسن حسینی شاهرودی نماینده مردم شاهرود و میامی دیگر مهمانخانه این شهید والامقام است و میگوید: باید قدردان خون شهدا باشیم چراکه از برکت آن، امروز دو نعمت والای ولایت و امنیت در کشورمان مستولی است بهگونهای که ایران اسلامی امروز در زمره امنترین کشورهای جهان محسوب میشود.
وی میافزاید: خانواده معزز شهدا میبایست الگو و اسوهای برای تمام مردم ما باشند خانوادههایی که در صبر، ایثار و مقاومت نمونه هستند و امروز قدردانی عملی از آنها، میتواند همان ادامه راه شهیدانشان باشد.
کمکم باید خانه محمدعلی را ترک گفت خانهای که بوی خوش یار میدهد، دستگیرههای دری که روزی محمدعلی آنها را لمس کرده حیاطی که روزی محمدعلی در آن بازی کرده تا بزرگ شود دری که محمدعلی از آن گذشته تا دیگر برنگردد اینجا خانه شهید کریمی، روستای خانخودی بیارجمند است.