ایران کشوری گرم و خشک است. این مطلب در کتاب جغرافیای دانشآموزان نیز به کرات مطرح شده است، اما با بررسی اقدامات محیطزیستی انگار برخی از مسئولان هنوز این مطلب را درک نکردهاند.
به گزارش ،آرمان نوشت: این در حالی است که در سالهای اخیر محیطزیست کشور بهدلیل سدسازیها و اجرای طرحهای انتقال آب با چالشهای متعدد مواجه شده است. چندی قبل رضا کریمی، نایبرئیس کمیسیون کشاورزی مجلس گفت: « طرحهای انتقال آب از حوضههای آبریز کشور از نظر مجلس ممنوع است.» همچنین مسعود پزشکیان، نایبرئیس مجلس نیز گفت: « در ابتدا باید مشکلات کمبود آب شرب و کشاورزی در منطقه خوزستان رفع شود و تا زمانی که مشکل این استان حل نشود انتقال آب به سایر استانها بیمعناست.» آنچه در ادامه میخوانید نظرات هومان خاکپور، کارشناس محیطزیست درباره طرح انتقال آب در گفتوگو با خبرنگار « آرمان» است.
تاکنون طرحهای انتقال آب متعدد در کشور انجام شده است. این اقدامات توانسته چالشهای محیطزیستی موجود در اراضی را کاهش دهد؟
کشور ما از لحاظ محیطزیستی بعد از سدسازی در طرحهای انتقال آب دچار چالشهای متعدد شده است. از چهار دهه قبل روند سدسازی در کشور شکل گرفته که منجر به خسارتهای جبران ناپذیر زیستمحیطی در رودخانهها و تالابهای پایین دست شده است. با دقت درباره وضعیت تالابهای کشور باید به این امر اذعان داشت که یکی از عوامل منجر به بروز رخدادهای ناگوار محیطزیستی کشور مقوله سدسازی است. سدسازیها باعث شده حقابه رودخانهها و تالابها پرداخت نشود و تالابها بهعنوان نعمتهای هر منطقه به یک بلا تبدیل شوند.
هماکنون اغلب کانونهای انتقال گرما در کشور ما تالابها هستند. این در حالی است که تالابها بیشترین کارکرد و خدمات را در مقایسه با انواع محیطهای طبیعی همچون جنگل، مرتع، زمینهای زراعتی، بیشهها و ... دارند. در شرایط کنونی باید تاکید کرد که تمامی تالابها با مشکلات کمبود آب مواجه هستند، بهویژه تالابهای استان خوزستان. در دو دهه اخیر علاوه بر مقوله سدسازی طرحهای انتقال آب جایگزین سدسازیها شده و آسیبها را تشدید میکند. در محیطزیست بهدلیل اجرای طرحهای انتقال آب مشکلات متعدد در مبدأ و حوزههای پایین دست رودخانهها را شاهد هستیم. هماکنون مشاهده میشود که بسیاری از طرحهای انتقال آب با تنشهای اجتماعی در مبدأ مواجه شدهاند، چون حقابه پایین دست رعایت نمیشود. درضمن حقابه تالابها و رودخانهها در طرحهای انتقال آب هم رعایت نمیشود. برای مثال در بسیاری از رودخانههای کشور اکوسیستم با مشکلات متعدد روبهرو شده است. با وضعیت زیستمحیطی گرم و خشک ایران با کمبود آب مواجه هستیم. باید تاکید کرد که اجرای طرحهای انتقال آب نهتنها در مبدأ، بلکه در شرایط مختلف نیز تاکنون نتوانسته مشکلات موجود را حلوفصل کند.
بهدلیل طرح انتقال آب با چالشهای متعدد اقتصادی، اجتماعی، محیطزیستی و .. مواجه هستیم. در این شرایط چه اقداماتی میتواند در حل بحران محیطزیستی کشور در این مساله کمککننده باشد؟
در تمامی دنیا اجرای طرحهای انتقال آب باعث توهم مصرف شده است. به این معنا که در نقاط انتقال آب با رشد نامتعادل جمعیت، توسعه جمعیت، توسعه زمینهای کشاورزی، توسعه صنعت و ... روبهرو هستیم. با این تفاسیر نهتنها با طرح انتقال آب مشکلات برطرف نشده، بلکه در درازمدت مشکلات تشدید میشوند. برای مثال در استانهای کرمان، یزد، اصفهان و ... با اینکه طرحهای انتقال آب اجرا شده با نرخ مهاجرتپذیری و توسعه جمعیتی بالا در سکونتگاههای شهری مواجه هستیم. این مساله باعث تشدید نیازها در این گونه مناطق شده است. به عبارت دیگر با طرح انتقال آب نهتنها مشکل حلوفصل نشده، بلکه توسعه جمعیت باعث افزایش نیاز به آب در مناطق شده و ایجاد توهم مصرف باعث توسعه بیمهابا کشاورزی شده است. جالب است بدانید که در این مناطق بر شدت کشت و کار گیاهان آببر افزوده شده و همین مساله بر شدت خشکسالیها افزوده است. هماکنون بهدلیل وجود خشکسالی در کشور طرحهای انتقال آب علاوه بر مشکلات محیطزیستی که در حوزه مبدأ ایجاد کرده، در حوزه مقصد هم با بیم ایجاد تنشهای اجتماعی روبهرو هستیم. برای مثال هماکنون استانهای چهارمحال بختیاری، خوزستان، اصفهان، شرق اصفهان و ... دچار تنشهای اجتماعی شدهاند، چون توسعه نامتوازن در مناطق مختلف کشور باعث تشدید تنشهای اجتماعی، قومیتی و منطقهای میشود که این مساله برای کشور آسیبزاست.
در واقع باید برای چیدمان توسعه به ظرفیتها و توانهای بوم شناختی هر منطقه توجه کرده و چیدمان توسعه را از نو طراحی کرد. برای مثال در استانهای یزد، اصفهان و... بهدلیل وجود ظرفیتهای گردشگری مناسب باید محورهای فعالیت در این مناطق به سمت فعالیتهای بینیاز به آب و پرهیز از توسعه صنایع پر آب اولویتبندی شود، اما در این مناطق صنایع فولاد، پتروشیمی، پالایشگاه و ... قرار گرفته است. نباید توسعه بر مبنای انتقال آب شکل بگیرد، چون هماکنون میزان آب رودخانه کارون به شکل قابل توجهی کاهش یافته است. با توجه به سدسازیهای انجام شده بر روی کارون و توسعه اراضی کشاورزی در منطقه خوزستان دیگر از رودخانه بزرگ کارون چیزی باقی نمانده است. این مساله باعث شده که دیگر نهتنها رودخانه کارون را در ایران از دست بدهیم، بلکه این چالش محیطزیست خلیج فارس را با نارساییهای متعدد مواجه کرده است، چون خلیج فارس یکی از محیطهای ارزشمند و استراتژیک در منطقه محسوب شده و باعث انتقال شوری آب به رودخانه اروندرود و بهمن شیر شده است. همین مساله خشکی نخلستانهای آن منطقه را بهدنبال داشته است. از پیامدهای این اتفاق میتوان به خطر افتادن معیشت مردم آن منطقه را اشاره کرده و همین امر به استقلال و امنیت کشور آسیب وارد میکند.
از دیگر پیامدهای سدسازی و طرحهای انتقال میتوان به تشدید خشکیها و هجوم ریزگردها اشاره کرد که تبعات نامناسب آن را در طول سال شاهد هستیم.
مقوله ریزگردها در کشور ما با دو کانون خارجی و داخلی همراه است. کانونهای خارجی در کشورهای عراق، سوریه، بخشی از عربستان و... است. تاکنون مسئولان امر بهلحاظ دیپلماتیک ضعیف در حوزه آب نتوانستهاند، در این زمینه اقدام مناسبی انجام دهند، چون بخش قابل توجهی از کانونهای تولید شده در کشورهای عراق و سوریه ناشی از خودخواهی و زیاده طلبی کشور ترکیه بهدلیل سدسازیهای متعدد است. برای مثال این کشور بهدلیل سد آتاترک 48میلیارد متر مکعب سد ساخته است. این مقوله باعث شده تا آب وارد شده به رودخانه دجله و فرات به حقابه تالاب هورالعظیم نرسد و این تالاب به کانون تولید گرد و غبار تبدیل شود. با توجه به ریز بود خاک تالابها با وزش باد در ارتفاعات بالا ریزگردها حرکت کرده و 21 استان کشور را درگیر میکنند. همچنین وضعیت نابسامان کشور سوریه باعث سوءاستفاده دولت ترکیه از آن شده و حقابه آن مناطق رعایت نمیشود. امروزه اغلب اراضی کنار رودخانه فرات به کانون تولید گرما تبدیل شده است. از سوی دیگر با بررسی کانونهای تولید ریزگرد داخلی باید تاکید کرد که بخش قابل توجهی اراضی کشاورزی بهدلیل استفاده از آبهای زیرزمینی منبع آب از بین رفت و آن اراضی رها شده نیز به کانونهای تولید گرد و غبار تبدیل شدهاند.
در جنوب کشور هم تالاب شادگان، بخشی از تالاب هورالعظیم در کشور ما است، اما در رودخانه دجله هم سد زده شده و اقدامات داخلی نیز منجر به بیتوجهی به حقابه است. در جنوب کشور سدسازیها باعث شده آب در دجله پخش نشود. هماکنون رقمی حدود 300هزار کانون گرد و غبار در خوزستان وجود دارد. این در حالی است که تمامی این اراضی در برهه زمانی جزو جلگههای حاصلخیز بودند. هر چند این اراضی دیگر نهتنها حاصلخیز نیستند، بلکه به کانون تولید گرد و غبار تبدیل شدهاند. درضمن برای مهار این قضیه نیز راهکارهای نامناسب اتخاذ میشود، چون تنها راهحل بحران محیطزیستی در این مناطق اختصاص حقابه به آنها است، اما دولت برای مهار این قضیه نهال کاری و جنگلکاری با گونههای غیرسازگار در این مناطق را آغاز کرده است، طبیعتا این اقدامات نمیتواند در احیای این اراضی تاثیرگذار باشد.