نویسنده: گلن استنهاوس
مترجم: ناهید آزادمنش
احتمالاً نخستین پرسشی که در بدو تولد و ورودمان به این جهان از والدینمان شده است، این بوده که: «فرزندتان دختر است یا پسر؟». از لحظه تولد به بعد، جنسیت یکی از جنبههای اصلی هویت و شخصیت انسانهاست. در این بخش به بررسی روابط موجود بین نقشهای جنسی و خودآگاهی خواهیم پرداخت. بویژه به این مسئله توجه میکنیم که انتظارات مختلف از بچههای دختر و پسر، چگونه فرصتهای رشد استعدادهای شخصی آنان را محدود میکند.
تفاوتهای جنسی و اثر آن بر رفتارهای کودکان
در جوامع و نسلهای مختلف، تفاوتهای روشنی در رفتار زنان و مردان وجود دارد. بعضی امور، وظایف و گرایشها معمولاً خاص زنان است و برخی مخصوص مردان. برای توضیح بیشتر در این زمینه، میبایستی مفهوم نقشهای جنسی را مشخص کرد. نقش جنسی، مجموعهای از رفتارها و اعمالی است که معمولاً به وسیله یک جنس انجام میشود. با توجه به اینکه منشأ تفاوتهای رفتاری، تفاوتهای جسمی زنان و مردان است، این سؤال مطرح میشود که تفاوت رفتاری زن و مرد تا چه حد آموختنی و تا چه اندازه وابسته به وراثت است؟
هیچ کس نمیتواند در رفتار دختران و پسران تازه متولد شده، تفاوت خاصی را مشاهده کند، ولی به مرور دختران و پسران بزرگتر میشوند، به طور روزافزون تفاوتهای رفتاری خاص بین این دو جنس آشکارتر میشود. نهضتهای حمایت از زنان، همواره نشان دادهاند که علت اصلی گرفتاری زنان و مردان، بیشتر سنتها، تردیدها و تبعیضها بوده تا واقعیتهای زیستی. در واقع، خواست «نهضتهای زنمدارانه» همواره تجدید نظر در حوزههای کاری زنان و مردان بوده و اینکه باید آگاهانهتر عمل کرد و دختر و پسر و یا زن و مرد را نباید مجبور به انجام رفتارهای ثابت و از پیش تعیین شده کرد.
تا آنجا که امکان دارد، میبایستی میزان تأثیرپذیری رفتارهای جنسی از وراثت و یادگیری و سنتها را به خوبی درک کرد. آگاهی از این مسئله نه تنها بر آنچه به خاطر آن تشویق میشوند، تأثیر دارد بلکه به نحوهی اتخاذ تصمیم، احساس غرورشان نسبت به جنسیت خود و نوع تصمیمگیریهایشان مربوط میشود.
تأثیرات اجتماعی
هیچ کس نمیتواند در رفتار دختران و پسران تازه متولد شده، تفاوت خاصی را مشاهده کند، ولی به مرور دختران و پسران بزرگتر میشوند، به طور روزافزون تفاوتهای رفتاری خاص بین این دو جنس آشکارتر میشود. چه عاملی باعث میشود که بیشتر دختران و پسران، رفتارهای ویژه جنس خود را بروز دهند؟ آیا والدین و دیگر بزرگسالان، آنها را تشویق کرده و به آنها میآموزند که بر طبق معیارهایی خاص که نشانگر رفتار شناخته شدهی جنس آنهاست، رفتار کنند؟ آیا ما برای شبیه کردن رفتار آنان با الگوهای پذیرفته شدهی اجتماعی، تلاش ویژهای میکنیم؟ در سالهای اخیر، تأکید زیادی بر تأثیرات اجتماعی و روشن شدن نقش آن در رفتار کودکان شده است.
براساس این تحقیقات، بچهها میآموزند که دختران یا پسرانی نمونه و شاخص باشند. در یک مطالعه تحقیقی، مشاهدهگری شیوهی صحبت بزرگسالان و نوع بازی آنها با دخترانشان را ثبت کرد. بعد، به دختر بچهها لباس پسرانه پوشاند و مشاهده کرد که رفتار و نحوهی صحبت بزرگسالان تغییر کرده است. به بیانی دیگر، رفتار بزرگسالان با بچهها با توجه به جنسیت آنها، متفاوت خواهد بود.
در مطالعه مورد بحث، بر تأثیر یادگیری اجتماعی و اهمیت آن، تأکید شده بود. آنچه در این مطالعه مشاهده شد، فقط موضوعی جزئی و بخشی کوچک از زندگی یک کودک بود. تصور کنید اگر کودک در طول سالها چنین چیزهایی را بارها تجربه و مشاهده کند، چه تأثیری بر روحیه و رفتار او خواهد گذاشت. شکی نیست که تأثیرات اجتماعی، نقش بسیار تعیین کنندهای دارند. بعضی از این آثار، به صورتی کند و آرام شکل میگیرند و برخی تند و پرهیاهو. بچهها اگر دائماً از ما بشنوند که: «بازیهای خشن به درد دخترها نمیخورد» و یا «پسرها نباید گریه کنند» تشویق میشوند که رفتارهایی دخترانه یا پسرانه داشته باشند. دنبالهروی مجدد آنها از اظهارنظرهایی مانند: «او دیگر خانمی به تمام معنا شده!» و یا «او واقعاً آقاپسری تمام عیار است!» موجب تشدید رفتارهای یاد شده در آنها میشود.
البته تأثیرات اجتماعی تمام مسئله را تشکیل نمیدهند. در سالهای اخیر، بیشتر والدین برابری زنان و مردان را پذیرفته و سعی کردهاند بچههای خود را با عقیدهی بیطرفی نسبت به دو جنسیت، پرورش دهند. آنها به دلیل حس وظیفهشناسی، سعی داشتهاند از تبعیض در مورد جنسهای مختلف پرهیز کنند، اما آیا واقعاً موفق بودهاند؟ براساس گزارشهایی که به دست من رسیده و مشاهداتی که شخصاً در مورد بچههای تحت مطالعه، انجام دادهام، به نظر میرسد که هنوز هم والدین به برابری دو جنس پسر و دختر اعتقاد چندانی ندارند و در پذیرش شعار برابری دختر و پسر، آن قدرها هم صادق نبوده اند.
تحقیقات نشان میدهند که دختران و پسران، در زمینه انواع بازیها برای خودشان اولویتهایی قائلند. اگر آنها در برابر تعویض جنسیت خود مقاومت میکنند. اگر دختران را برای بازی با کامیونهای کوچک و سفینه فضایی تشویق کنیم و پسران را به عروسکبازی، چندان موفق نخواهیم شد. هر کدام از آنها تمایل دارند نقش مربوط به خود و جنسیت خود را ایفا کنند.
یافتههای تحقیقات
تحقیقات روانشناسی رشد، بر وجود تفاوتهای ویژه بین دو جنس تأکید میکند که پایه و اساسی زیستشناختی دارند. مثلاً، دختران زودتر از پسران حرف میزنند. مشکلات گویایی و تکلم در پسران پیشرفت بیشتری دارد. دختران، زودتر برای دستشویی رفتن آماده میشوند. پسران بیشتر از دختران در مدرسه مشکل ایجاد میکنند. آنها در خواندن مشکل دارند و به احتمال زیاد در یادگیری ناتوانتر از دختران هستند. دختران از اولین سالهای زندگی، حس همدردی بیشتری با بچههای دیگر دارند و از ناراحتی آنها ناراحت میشوند. آنها میتوانند به بچههای کوچکتر از خود با شیشه شیر بدهند. بعضی از محققان، از تفاوتهای اساسی بین مغز افراد مؤنث و مذکر خبر دادهاند. این تفاوتها، مسبب تفاوتهای مهارتی در دو جنس میشود؛ مثلاً برای دختران مهارتهای کلامی و برای پسران ریاضیات تجسمی.
دیگر مثالهای مشابه در مورد تفاوتهای رفتاری دو جنس را مشکل میتوان تنها براساس یادگیری و آموزشهای اجتماعی توضیح داد. انواع و اقسام موجودات روی کرهی زمین، تفاوتهای مادرزادی بین دو جنس مذکر و مؤنث را کاملاً روشن میگرداند. سؤال این است که آیا انسان از این قاعده مستثنی است؟ من اصولاً نمیدانم والدین (به رغم نقش ناچیز آموزشهای اجتماعی و یادگیری) در آموزش بیوقفهای که به فرزندان خود در زمینه ایفای درست نقش جنسی (دختر یا پسر بودن) میدهند، چگونه تا این اندازه موفق میشوند، آن هم در حالی که برای آموزش و ایجاد کمی شیطنت در وجود آنها، باید متحمل زحمات زیادی شویم! براستی چرا؟
هر کودکی منحصر بفرد است
به نظر میرسد جواب ما به آخرین سؤال مطلب قبلی این است که هم وراثت و هم یادگیری، سهم به سزایی در چگونگی شکلدهی رفتار دختران و پسران دارند. بعضی از جنبههای رفتاری آنان ریشه در عقاید و افکار سنتی و مسائلی دارد که دختران و پسران نسبت به آنها کشش دارند. این در حالی است که دیگر جنبههای رفتاری در آنان، نتیجه تبعیض و برخی بایدها و نبایدهای اجتماعی است. چگونه میفهمیم که هر رفتار مربوط به چه عاملی است؟ بهترین جواب به این سؤال در نکتهای نهفته است که قبلاً به آن اشاره کردهام: «شخصیت فرزندان خود را بشناسید و به آن احترام بگذارید.» اگر بخواهیم به بچههای خود فرصت بدهیم تا توانایی و استعدادهای خود را جامهی عمل بپوشانند و همانی شوند که میتوانند بشوند، باید در پی کشف طرح و الگوی استعدادها و تواناییهای بالقوه آنها باشیم. باید سعی کنیم با عینک قرمز و آبی الگوی جنسی به آنها نگاه نکنیم. به کودکانتان فرصت مشارکت در فعالیتهای متعددی را بدهید و واکنشهای آنها را با دقت بررسی کنید. مثلاً اگر دخترتان استعداد خوبی در بازی با توپ دارد، به او امکان تمرین والیبال یا بسکتبال را در محیطی مناسب بدهید. اگر پسرتان به آشپزی یا خیاطی علاقه نشان میدهد، اجازه بدهید تا در این زمینهها به شما کمک کند. سعی کنید هیچ دری را تنها به دلیل جنسیت فرزندتان به روی او نبندید و تا آنجا که کلاسهای اجتماعی، مذهبی و غیره اجازه میدهند، بگذارید استعدادهای خود را آشکار و تقویت کنند.
در رابطه با مسئلهی جنسیت و عزت نفس، نکتهای نهفته است. قتی بچهها به سن بلوغ میرسند، گاهی تمایلات جنسی روبه افزایش آنان، شکلگیری مجدد خودپنداری آنها را دچار مشکل میکند و در تعداد اندکی از آنها نیز این مسئله مشکلی واقعی ایجاد میکند. اگر استعدادهای بالقوه و خدادادی، فعلیت پیدا کرده و امکان ظهور بیابند، باعث رشد عزت نفس و احساس مربوط به آن خواهند شد. مثلاً مادری میخواهد دختر دبستانیاش را همراه خود به بیرون ببرد. او که دختری دارای شیطنتهای پسرگونه است، همیشه میخواهد با برادران بزرگتر خود توپ بازی کند یا از درخت بالا برود. به همین دلیل، وقتی همراه مادرش از خانه بیرون میآید، گاهی در مورد پوشیدن لباس یا طرز رفتار مناسب، با او مشکل پیدا میکند.
پیش از تولد «لورا» کوچولو (دخترک مثال ما) مادرش دعا میکرده که خداوند بعد از سه فرزند پسر، دختری به او عطا کند؛ دختری قشنگ و برخوردار از وقار، ظرافت و لطافتهای خاص دختران؛ دختری که موهایش را با تور و روبان ببندد و مثل پسرانش خشن و بلند صحبت نکند، شلخته و بیانضباط نباشد و ... حالا خداوند لورا کوچولوی شیطان را نصیبش کرده است که دست کمی از پسرها ندارد!
گفت و گویی که معمولاً هر روز هفته بین این مادر و دختر صورت میگیرد، ممکن است مشابه گفت و گوی زیر باشد:
- لورا! چرا روپوش مدرسهات را نمیپوشی؟
- چون آن را دوست ندارم. من از پیراهن متنفرم و شلوار را دوست دارم.
- عزیزم! فقط همین یک بار به خاطر من بپوش. پیراهن برای تو مناسبتر است. تو با این پیراهن سبز، خانم بسیار باوقاری میشوی...
برای مادر لورا خیلی سخت است که ببیند دخترش کارهای پرجست و خیز و پسرانه انجام میدهد. او حتی به عروسکها و اسباب بازیهایش توجهی ندارد. وقتی از مدرسه به خانه میآید، معمولاً آرنج و بازویش خراشیده شده و صورتش مثل پسرها کثیف است. مادر، دوست ندارد توپ بازی لورا و برادرانش را در حیاط تماشا کند، حتی اگر لورا خوب بازی کند و برادرانش هم از بازی او تعریف کنند... اما مادر لورا، چارهای ندارد. او در هر حال باید قبول کند که دخترش همین است که هست و هیچ چیزی او را تغییر نمیدهد. مادر لورا پذیرفته است که باید دست از آرزوهایش در مورد داشتن دختری لطیف و باوقار بردارد و به تواناییها و استعدادهای ویژهی او را در زمینههای مورد علاقهاش ارزش بگذارد. وقتی مادر توانست به این جمع بندی برسد، دریافت که هم خودش و هم لورا آرامتر شدهاند. او متوجه شد که میتواند لورا را بیشتر از گذشته درک کند.
نظام آموزشی قدیم، فرصتهای پیش آمده برای هر دو جنس را محدودتر میکرد. آموزش سنتی، به شکلی واضح مهارتهای ظریف و مهارتهای سنگین را بر اساس الگوی جنسی افراد، در آنها پرورش میداد. در این نوع آموزش، برای دختران و پسران فرصتهای نهی شده از لحاظ الگوی جنسی، ایجاد نمیشد. در متون آموزشی اولیه بشر، در تصاویر و نقاشیها، از زبان مشخصی که نشان دهندهی جنسیت افراد تأکید کرده و الگوی روشن انتخاب برای هر جنس را نشان میداده است. اما سرانجام بعضی از بخشهای سنتها و تجارب گذشته مورد سؤال قرار گرفته و به تناسب شرایط روز تغییر یافتند. مثلاً بد نیست سری به مدارس دخترانه یا پسرانه بزنید و ببینید که دختران چه کارهای سنگین و یا چه ورزشهایی را انجام میدهند و در عین حال، پسران مشغول خواندن درس اقتصاد و خانواده هستند. امروزه اگر خوب دقت کنیم و پای صحبت معلمانی بنشینیم که هم در مدارس و کلاسهای پسرانه درس میدهند و هم در مدارس دخترانه، متوجه میشویم که پسران در جلب توجه معلم نسبت به خود، گوی سبقت را از دختران ربودهاند و این تصور قدیمی که پسرها را صرفاً تماشاچیانی قلدر تلقی میکرده، شدیداً زیر سؤال رفته است.
اگرچه هنوز راه درازی تا رسیدن به ایدهآلها وجود دارد، ولی فعلاً دختران و پسران از فرصت شرکت در تجارب یادگیری باز هم بیشتری برخوردارند. آنها میتوانند روشها و خطمشیهای مناسب با شخصیت خود را بدون توجه به جنسیت خویش انتخاب کنند. هرچند که هنوز هم به راحتی میتوان دخترانی را مثال آورد که از نظام آموزشی متضرر شده و والدینی را یافت که فعلاً بیشتر مراقب این موضوع هستند که استعداد بالقوه دخترانشان را با تقویت الگوهای جنسی محدود نکنند. این مسئله در مورد پسران هم صادق است.
همان طور که وقتی لازم باشد دخترها باید بتوانند ابراز وجود کرده و رشتههای شغلی خاصی مثل مهندسی را نیز دنبال کنند، پسرها هم باید بتوانند با آرامش، احساساتشان را بیان کنند و یا حتی اگر خودشان خواستند، در مهدهای کودک کار کنند.
تمایلات جنسی
در رابطه با مسئلهی جنسیت و عزت نفس، نکتهای نهفته است. قتی بچهها به سن بلوغ میرسند، گاهی تمایلات جنسی روبه افزایش آنان، شکلگیری مجدد خودپنداری آنها را دچار مشکل میکند و در تعداد اندکی از آنها نیز این مسئله مشکلی واقعی ایجاد میکند. در بیشتر انسانها، این احساس وجود دارد که برای جنس مخالف خود باید جذاب بود، اما همیشه نیز این گونه نیست. درصد کمی از جوانان بدون اینکه خود بخواهند یا تمایلی از خود نشان دهند، برای جنس مخالف جذابیت دارند.
اگر نوجوانان بتوانند بدون ناراحتی و اضطراب، این واقعیت مسلم را بپذیرند که تمایلات جنسی آنها برای مردم قابل قبول نیست، کار دشوار و مهمی را انجام دادهاند. به هر حال مسئله ناراحت کننده برای اغلب جوانان، رفتار والدین آنهاست. اگر بچهها احساس کنند که رفتار والدینشان حاکی از مخالفت با آنها در این زمینه است، بیشتر احتمال دارد که به جای جذابیت برای جنس مخالف، به هم جنس خود تمایل نشان دهند، این مسئله در مورد هر دو جنس صادق است. از آنجا که آنها نمیتوانند این مشکل را با پدر و مادر خود در میان بگذارند، دامنه مشکلشان هر روز وسیعتر و گستردهتر میشود. در چنین شرایطی، حس حرمت نفس خود را از دست داده و دیگر ارزشی برای خود قائل نیستند و گاه حتی تمایل به خودکشی پیدا میکنند.
«فلیکس دانلی» در کتاب خود که در زمینه تمایلات جنسی دوران بلوغ نوشته شده است، مینویسد:
«... موضوع تمایلات جنسی فقط مربوط به نوجوانانی نیست که تمایل به هم جنس خود دارند بلکه میتواند معنای جاذبه جنسی را در شکل وسیعتری نشان دهد. افراد جوان میخواهند بدانند چگونه قادر به انجام چنین نقشی (جذاب بودن) هستند و یا چگونه میتوانند مورد قبول دیگران واقع شوند. این نوع مسائل جنسی آن قدر جوان را از درون عذاب میدهند تا او را به ناامیدی مطلق میرسانند. این تجربهی چندین و چندساله من در زمینه سالها ارتباط با نوجوانانی بوده که سعی در خودکشی داشتهاند. در واقع، عامل ناامیدی زیاد آنان، همین تمایلات جنسی بوده است...» برای هر کسی که به هم جنس خود تمایل دارد، این مسئله که با دقت بیشتری به مشکل او نگاه شده و با او بحث و گفت و گو شود، اهمیت بسیاری دارد. بهتر این است که دیگران آنچه را واقعیت دارد، بپذیرند. بعد از قبول این مسئله، مشکل او صورت دیگری پیدا میکند. چیزی که والدین باید بفهمند و در آن زمینه به او کمک کنند، همین پذیرش اولیه واقعیت است. اگر نوجوانان بتوانند در مورد جنسیت و تمایلات جنسیشان احساس آرامش کنند، کاری بس دشوار انجام دادهاند، چرا که فشار این مشکل، حس حرمت نفس آنان را از بین میبرد. ما به عنوان والدین باید معیارها و ارزشهای خود را برای کودکان خود روشن کنیم و این کار را فقط میتوانیم در خلال صحبتها و گفت و گوهایمان با او انجام دهیم. اگر برای شما یا نوجوانتان سخت است که در مورد مسائل و مشکلات جنسی صحبت کنید و یا اگر لحظاتی که شما دربارهی این مسائل با او گفت و گو میکنید برایش ساعاتی سخت و عذاب آور است، در کمک خواستن از مشاور مدرسه و یا متخصصان یک مرکز مشاورهای، تردید نکنید. اگر باز هم تردید داشتید، پزشک خانوادگی میتواند شمار را راهنمایی کند که چگونه از مسائل جنبی خانه استفاده کرده و با فرزند خود رابطه برقرار کنید و با او دربارهی این گونه مسائل به گفت و گو بنشینید.
منبع مقاله :
استنهاوس، گلن؛ (1395)، کلیدهای پرورش اعتماد به نفس در کودکان و نوجوانان، ترجمهی ناهید آزادمنش، تهران: انتشارات صابرین، چاپ نوزدهم.