طلیعه
سال های آغازین سده دوم هجری بود که در دیار محدثان و فقیهان شیعه، شهر کوفه، در خانه مردی به نام محمد، کودکی چشم به گیتی گشود که آینده ای بس درخشان درانتظارش بود؛ نوباوه ای که چشم و چراغ شبستان تبار و قبیل خود گردید.
نام ذریح برایش برگزیده شد، و چون زادگاه او کوفه بود، بدو «کوفی» می گویند، و کنیه اش «ابوالولید» است، و چون منسوب به قبیله معروف محارب بود، به «محاربی»(1)نیزاشتهار داشت. (2)
از باورها و موقعیت فردی و اجتماعی پدر او، مطلب چندانی نمی دانیم، ولی احتمالاً او یکی از رهروان راه پاک اهل بیت (ع) بوده، چون چنین فرزند گران قدری در دامن او پرورش یافته و مسیرسعادت را به خوبی طی کرده است.
ذریح از اوایل نوجوانی و جوانی و از زمانی که خویش را به انسانی انتخابگر شناخت و موقعیت خود را درک کرد، راه خویش را از سایر مکاتب جدا کرد و در خط ولایت اهل بیت (ع)گام نهاد و دراین زمینه، به معرفت خود، عمق و ژرفا بخشید، او در کسب معارف امامان (ع) مجدانه به تحصیل دانش دین پرداخت. وی دراین حوزه به چنان جایگاه رفیعی رسید که در کوتاه مدت در شمار یکی از مرزبانان برجسته فرهنگ اسلام ناب، و حافظان احادیث اهل بیت (ع) جای گرفت.
در محضر خورشید
دراوایل سده دوم هجری، شهر کوفه، یکی از پایگاه های اصیل و بی بدیل گسترش و حفظ مکتب تشیع و معارف آن به شمار می رفت و محدثان بزرگی دراین راه می کوشیدند. ذریح نزد استادان این دانش حضور یافت و از خرمن فضل و دانش آنان بهره برد، ولی جان او در عشق به حجت خدا می تپید و عطش کسب دانش بیشتر و نیل به سرچشمه های آن، اورا به سمت و سوی شهر مدینه می کشید. بنابراین از زادگاهش روانه سرزمین مدینه شد و یکسره راهی بیت رفیع امام جعفر صادق (ع) شد و در عداد یاران آن بزرگوار جای گرفت. تا آن حضرت در قید حیات بود، این بهره مندی استمرار یافت.
بعد از شهادت آن حضرت (148ق) ذریح، با بینش والای امام شناسی اش، نزد امام کاظم (ع) حضور یافت. بدین روی است که نجاشی در میراث مکتوب خود می نویسد: او از وجود مقدس موسی بن جعفر(ع) روایت می کند و از اصحاب او به شمار می رود. (3)
استادان
ذریح، افزون بر بهره مندی از دانش بی پایان این دوامام، در نزد محدثان شیعه نیز حضور یافت؛ همانند : ابوحمزه ثمالی، ابوبصیر، عباده و مضمره(4).
شاگردان
این راوی بلند مرتبه، درحوزه حدیث چنان اوج گرفت که خود از استادان بزرگ آن گردید. بدین سان است که گروه زیادی از راویان برجسته به حوزه درس او شتافتند واز محضرش کسب فیض و معرفت کردند که برخی از آنان ازاین قرارند:
ابن ابی عمیر، عبدالله بن مغیره، جعفر بن بشیر بجلی، جمیل بن صالح، علی بن حکم، عبدالله بن سنان، حسین بن نعیم صحاف، حسن بن جهم، معاویه بن وهب، صفوان بن یحیی، محمد بن خالد برقی قمی، حسن بن رباط، ابان بن عثمان، یحیی بن عمران حلبی، حسین بن عثمان. (5)
جایگاه والا
تقریباً همه پژوهش گران عرصه محدث شناسی از دیرباز تا عصر حاضر، ذریح را یکی از بزرگ ترین چهره های ماندگار فقه و حدیث شیعه دانسته اند و شخصیت ارزشمند او را پاس داشته اند، چنان که شیخ طوسی و علامه حلی، به جایگاه والا و وثاقت و وجاهت او اشاره داشته اند. سایر عالمان شیعی نیزنظراین دو را تأیید کرده اند. (6)
ویژگی ها
ذریح، دو ویژگی برجسته دارد که به روایات او وثاقت می بخشد:
یکی، راستگو بودن در نقل روایات؛ به گونه ای که امام جعفر صادق (ع) او رابه دلیل داشتن این صفت ارزشمند ستایش کرده است. چه افتخار بزرگی که آن حضرت از او به عنوان «انسان صادق» یاد کند.
ویژگی دیگر، درک ژرفای کلام اهل بیت و توجه به لایه های گوناگون سخنان آن بزرگواران. به عنوان نمونه، به داستان ذیل توجه شود:
این قسمت از آیه که می فرماید: (ثم لیقضوا تفثهم)(7)؛ دلالت دارد که واجب است حاجیان بعد از سعی صفا و مروه، بدن خود را از چرک پاک سازند، مو وناخن را کوتاه کنند.
ذریح از امام صادق (ع) از مفهوم آیه مزبور می پرسد، حضرتش در پاسخ می فرماید: مقصود ازآیه، «ملاقات با امام» است؛ یعنی واجب است که در مسیر و راه اهل بیت (ع) قرار گیرند و ازآنان پیروی کنند.
عبدالله بن سنان که یکی از برجسته ترین فقیهان و محدثان برجسته شیعی و از شاگردان حوزه ذریح است، می گوید: من که این برداشت و تفسیر را از زبان استادم شنیدم، روزی به مدینه رفتم و به محضر امام ششم(ع) مشرف شدم، به حضرت گفتم: جانم فدایت! چیست مفهوم سخن خدا که فرموده: (ثم لیقضوا تفثهم)؟امام فرمود: مراد، گرفتن شارب و کوتاه کردن مو و مانند این چیزهاست. به امام گفتم: قربانت شوم! ذریح محاربی از قول شما نقل می کند که شما در تفسیر این آیه فرموده اید: مقصود، ملاقات با امام است. امام فرمود: «صدق ذریح و صدقت؛ ذریح راست گفته، تو هم راست می گویی، قرآن، کتابی است که معنایی ظاهری و معنایی باطنی دارد».
آنگاه در تبیین جایگاه بلند ذریح فرمود: «من یحتمل مایحتمل ذریح؛ چه کسی ظرفیت مطالبی را دارد که ذریح می تواند تحمل کند؟». یعنی این برداشت را به هرکس نمی توان ابراز داشت و زمینه وظرفیت لازم دارد که این محدث چنین ظرفیتی دارد. (8)
تألیف
ذریح، هم با زبان به بازگویی اخبار اهل بیت (ع) پرداخت و هم با قلم، و آثاری پدید آورد و آنچه را شنیده بود، نگاشت و به جامعه شیعی تقدیم کرد. شیخ طوسی می نویسد: «له اصل» و نجاشی نیز می گوید: «له کتاب»(9)
گرایش روایتی
با تأمل در روایات نقل شده از ذریح، می توان گفت که گرایش روایتی او، بر دو محور استوار است: 1-تبیین معارف و اصول بلند اعتقادی شیعه به ویژه درحوزه امام شناسی و امامت؛ 2-بازگویی روایات فقهی که در واقع مربوط به نحوه رفتار مسلمان با خدا و خلق است.
فرزند و عروج
آیا ذریح محاربی فرزند و یا فرزندانی داشته یا نه؟ چندان روشن نیست؛ گرچه ازکنیه اش «ابوالولید»می توان حدس زد که فرزندی به نام ولید داشته است.
ضمناً قطعی است که او تا سال 148ق. زنده بوده، اما بعد ازآن تاریخ در چه زمانی از دنیا رفته ؟ معلوم نیست.
گلچینی ازگلستان
در پایان، مناسب است که چند نمونه از روایات نقل شده از ذریح را نقل کنیم.
لزوم وجود امام معصوم
ذریح از حضرت امام صادق (ع) نقل می کند که فرمود:
«ما ترک الله الارض بغیر امام قط منذ قبض آدم (ع) یهتدی به الی الله تبارک و تعالی و هو الحجه علی العباد، من ترکه هلک و من لزمه نجا حقاً علی الله (10)، خداوند از زمان حضرت آدم (ع) هرگز زمین را خالی از حجت قرار نداده، تا مردم به وسیله او به سوی خدا راه یابند، او حجت خدا بر بندگان است. هرکس امام زمان خویش را رها کند، نابود و هرکس معتقد به او باشد، برخداست که او نجات یابد».
دانش جوشان امام
وی از امام صادق (ع) روایت می کند که فرمود:
«لولا انا نزاد لانفدنا(11)؛ دانش ما اگر لحظه به لحظه افزایش نیابد، پایان می پذیرد».
جایگاه ابوسعید خدری
ذریح می گوید: روزی امام صادق (ع)از ابو سعید خدری نام برد و سپس فرمود: «کان من اصحاب رسول الله (ص)و کان مستقیماً؛ ابوسعید یکی از یاران پیامبراعظم (ع) بود، در اعتقاد و ولایت امیرمؤمنان (ع) استوار بود».
آن گاه فرمود: او سه روز درحال جان دادن بود، تا اینکه خاندانش، ابوسعید را شست و شوی دادند سپس او را به جایی که نماز می خواند، بردند و درآنجا جان داد. (12)
عنوان «امیرالمؤمنین »برای امام علی (ع)
ذریح از استادش ابوحمزه ثمالی، ازامام باقر(ع) و آن حضرت از قول پدران خود نقل می کند:
«خداوند، جل و علا، جبرئیل امین را نزد حضرت رسول اکرم (ص) فرستاد تا آن حضرت در زمان حیات خود بر ولایت امیر مؤمنان گواهی دهد واو را «امیرالمؤمنین »بنامد. پیامبراکرم تعدادی از مردم را جمع کرد و پیام حق تعالی را به آنان بازگو کرد و از آنان تعهد و پیمان گرفت که بدین موضوع شهادت دهند و کتمان نکنند. »(13)
دنیا درمسیرآخرت
ذریح از امام صادق (ع) نقل می کند که حضرتش فرمود:
«نعم العون الدنیا علی الاخره (14)؛ مال و ثروت دنیا، یاورخوبی است که در مسیر آخرت طلبی و رضای حق تعالی قرار گیرد».
تلاش منطقی در راه طلب روزی
باز روایت می کند که حضرت صادق (ع) فرمود:
«اذا اراد الله عز وجل باهل بیت خیراً رزقهم الرفق فی العیشه (15)؛ اگر خداوند اراده کند به گروهی از مردمان خیر و برکت ونیکی برساند، به آنان مدارا کردن و میانه روی در طلب روزی را عنایت می کند».
روایت ذریح و واکنش ابن ابی عمیر
ابراهیم بن هاشم قمی بازگو می کند که : محدث بزرگ شیعه، ابن ابی عمیر، شغل بزازی داشت و مرد ثروتمندی بود. دستگاه ستمگر مأمون عباسی او را دستگیر می کند و او مدت ها زندانی می شود، تا اینکه مال و ثروت او از بین می رود و ورشکست می شود. او ده هزار درهم از کسی طلب داشت. شخص بدهکار که انسان شرافتنمندی بود، خانه مسکونی خویش را به مبلغ ده هزار درهم می فروشد تا بدهی خویش را بپردازد. وی پول ها را به منزل ابن ابی عمیر می آورد. ابن ابی عمیر می پرسد: این پول ها چیست؟ گفت: این مبلغ، طلب تو از من است و می خواهم آن را به تو بپردازم. ابن ابی عمیر پرسید: اینها را به ارث برده ای؟ گفت: نه. پرسید: کسی به شما بخشیده؟ گفت: نه، بلکه خانه ای را که درآن زندگی می کردم، فروختم تا قرض خود را ادا کنم.
ابن ابی عمیرتا این را شنید، ناراحت شد و گفت: ذریح محاربی برایم حدیثی از امام جعفر صادق (ع) نقل کرده بود که امام فرمود:
«لا یخرج الرجل عن مسقط رأسه بالدین؛ نباید انسان خانه خود را برای پرداخت بدهی بفروشد». این پول ها را بردار و ببر. من آن را از تو نمی پذیرم؛ گرچه حتی به یک درهم آن نیاز دارم. (16)
پی نوشت ها :
1-محارب؛ قبیله، (القاموس، ج1، ص 56)، قبیله من فهد، (لسان العرب، ج3، ص 103).
2-رجال برقی، ص 42، دانشگاه تهران، رجال کشی، ص 372، ش 698، دانشگاه مشهد؛ فهرست نجاشی، ص 162، جامعه مدرسین قم؛ رجال طوسی، ص 191، التحریر الطاووسی، ص 102، انتشارات دارالذخائر.
3-رجال نجاشی، ص 162.
4-جامع الروات، ج1، ص313، تنقیح، ج1، ص 421، معجم رجال الحدیث، ج7، ص 150.
5-همان؛ فهرست طوسی، ص 69؛ الجامع فی الرجال، ص 759، پیروز، قم؛ مجمع الرجال، ج3-4، ص3، قاموس الرجال، ج4، ص 301.
6-فهرست طوسی، ص 69، رجال علامه حلی، ص 70؛ نقد الرجال، ص 131، اعیان الشیعه، ج6، ص 430، رجال ابن داود، ص 92، منشورات رضی، قم؛ معجم الرجال، ج7، ص 152؛ تنقیح المقال، ج1، ص 421.
7-حج/29.
8-کافی؛ ج4، ص 549؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 90، باب قضاءالتفث.
9-فهرست طوسی، ص 69، فهرست نجاشی، ص 162.
10-رجال کشی، ج2، ص 670، ش 698.
11-اصول کافی، ج1، ص 256.
12-رجال کشی، ج1، ص 202.
13-امالی، مفید، ص18، جامعه مدرسین قم.
14-من لایحضره الفقیه، ج3، ص 94، کافی، ج5، ص 73.
15-کافی، ج5، ص 88.
16-من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 117، تهذیب الاخبار، ج6، باب الدیون و احکامها.
منبع : فرهنگ کوثر (ویژه اندیشه و سیره اهل بیت شماره 82 ) / انتشارات آستانه مقدسه حضرت معصومه (س )سال 1389