به گزارش خبرنگار مهر، جعفر گودرزی نایب رییس انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران و منتقد سینما در آستانه سال جدید و آغاز بهار، بهاریه ای نوشته است و در آن با اشاره به وضعیت نامناسب سینما، هنرمندان را به همدلی و وفاق دعوت کرده است.
در بهاریه گودرزی می خوانید:
«درخت ها که رخت نو می پوشند، یعنی زندگی ادامه دارد. یعنی هنوز فرصت برای امید داشتن به روزهای بهتر هست. عشق، زندگی، نشاط و معنویت چهار رکن اصلی نوروز و بهار است و صد البته هر جامعه ای به این عناصر توجه جدی داشته باشد، بدون شک از تحول و پیشرفت باز نمی ایستد.
اما به راستی حال و هوای همیشه پاییزی سینمای کشور ما چقدر با این چهار اصل بهاری رفاقت و قرابت دارد؟ چه می گذرد بر ما، که انگار چنارهای خیابان هنر کشورمان همیشه خشکیده اند و مدت هاست خبری از برگ های سبز نیست؟ بهارهای بارانی کجا رفتند؟
آن چه این روزها در هوای ابری و مه آلود سینما ما زیاد دیده می شود، تنگ نظری، حسد، نارفیقی و کینه توزی است. این دم عید شاید وقت مناسبی برای گفتن این حرف ها نباشد اما جز این است که متاسفانه سینمای ما تبدیل به سینمایی شده پر از سوءتعبیر، سوءتفاهم، سوءمدیریت، سوءبرداشت و...؟ جز این است که آزارها و رنجش ها موازنه نامقدسی شکل داده اند و مانع ناپاکی شده اند در کش و قوس این مسیر که می توانست ما را به بهشت ببرد؟ حالا دیگر مدت هاست در این میان کمتر کسی پیدا می شود که به فکر خود سینما باشد و بخواهد حریم، حرمت و شان و منزلت سینما را تنزل ندهد.
به راستی چرا ما اینقدر خودخواه و تنگ نظر شده ایم؟ چرا فقط خودمان را می بینیم؟ چرا به راحتی با آبروی یکدیگر بازی می کنیم؟ چگونه است که هنرمند عزیز و نامدار کشور ما از حرف زدن با رسانه های داخلی طفره می رود اما خارج از مرزهای ایران زیبا و پیش چشم نامحرم اغیار لب به شِکوِه می گشاید و حرف های خانه را به بیرون می برد تا دشمن شاد شویم؟ و چرا اهل رسانه در این خاک سرشان گرم حاشیه هاست، چرا محرم راز نمی شوند تا این وقایع رخ ندهد؟ رفتار دوستانه که هیچ، لااقل ساده ترین قواعد حرفه ای را چرا رعایت نمی کنیم؟ چه امیدی داریم به روییدن سبزه از خاک خشک بی دانه بددلی و تنگ نظری؟
سینما مگر هنر همدلی و وفاق نیست؟ مگر هنری گروهی نیست؟ پس چرا یکدیگر را نمی بینیم؟ چرا یکدیگر را له می کنیم و شادمانه از روی پیکر دردمند و زخم خورده یکدیگر رد می شویم؟ چرا از موفقیت هم خوشحال نمی شویم؟ چقدر در این اوضاع آشفته هوای زندگی هم را داریم؟
دوستان، رفقا و عزیزان بیایید در سال جدید به هوای روابط ناهنجار عادت نکنیم. بیایید به جز خود بقیه را هم ببینیم ... همدیگر را دوست داشته باشیم ... قد بکشیم از سربلندی بقیه... بیایید با روح بهار، سردی نچسب زمستان را از سر و روی سینمایمان بتکانیم.
می دانم که می دانید خودمان باید به فکر خود و سینمایمان باشیم وگرنه در هر دوره ای فقط وعده و وعید و دیگر هیچ ...
چند سالی است که مسئولان سینمایی و مدیران این سازمان در دولت تدبیر و امید به کار گمارده شده اند اما اتفاقی که حالمان را خوب کند، افتاده است؟ خبر خوبی از راه رسیده؟ ما که همواره امید داریم و با آن زنده ایم اما آیا تدبیری هم برای امیدواران این هنر به چشم خورده است؟ چقدر تدبیر پیشه مسئولان بوده که امیدمان ناامید نشود؟
با این همه، ما هنوز به آفتاب ایمان داریم، به بادهای عزیز بهار، به رویش. پس ما هم مثل صنوبرهای شهر دوباره رخت نو می پوشیم و به اولین سلام مهربان با صدای بلند و شادمان پاسخ خواهیم داد ...»