اخیرا ویدئویی با عنوان «داری اشتباه میکنی کاپیتان» (
http://css.ir/fa/content/112801/) که توسط مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری ساخته شده، توسط دکتر آشنا در شبکه های اجتماعی منتشر شد. مشاهده این ویدئو مرا عمیقا به فکر برد. انگار دالهای مختلف یک گفتمان که در ماههای اخیر در ترویج فوبیای فروپاشی و هراس از سقوط فعال بودهاند، با این ویدئو به هم متصل شد.
مدتی است که همزمان با عملیات سنگین رسانهای منافقین و سلطنتطلبها در راستای براندازی و ایجاد بحرانهای ساختگی متوالی و اغتشاشهای اجتماعی، عدهای «دانشمند» علوم اقتصادی و اجتماعی در داخل با روایتهایی احساسی و تاثربرانگیز هشدار میدهند که: ایها الناس! مملکت در حال سقوط و فروپاشی است.
این روایتها شباهتهای جالبی به هم دارند: ظاهر آکادمیک و منطقی و علمی، موضع دانای کل، لحن دایه مهربانتر از مادر، ابراز توقع که حکومت باید حرفهای «ما» را بشنود و اینکه این آخرین فرصت است و اگر نشنود فروپاشی و سقوط حتمی است. یک خطی قصهشان این است: «ای جمهوری اسلامی! بیا حرف ما را گوش کن تا نجاتت دهیم»!
این «منجیان فی سبیلالله» غالبا کسوت دانشگاهی دارند. اما هویت سیاسی خودشان را پنهان میکنند. دکتر محسن رنانی یکی از چهرههایی است که انصافا خیلی هنرمندانه در این ژانر روایت گری میکند. از او که ارتباط وثیقی با سران حزب مشارکت داشت در 8 سال اصلاحات کلامی درباره فقر و مشکلات اقتصادی طبقات محروم به یاد ندارم. اما به خاطر دارم در مقام معاون مرکز پژوهشهای مجلس ششم در پایان دولت اصلاحات در روزنامه رسمی دولت مقاله عاشقانهای برای رییس جمهور وقت نوشت و مصرف رنگ مو توسط ایشان برای پنهان کردن سفیدی ریش را ستود چرا که این کار به طرفداران دولت اصلاحات امید و روحیه می داد. سطح دغدغههای ایشان در این حد بود، آنگاه که طبقات محروم جامعه بخاطر بیتوجهی دولت اصلاحات به درد و رنج آنها از آن جریان سیاسی رویگردان شده بودند.
یک وجه مشترک روایت های این منجیان مخلص، آکنده بودن ادبیات آنها از تشبیهات شاعرانه بجای فکت و آمار و استدلال است. مثلا با یک ذوق کاملا علمی مملکت تشبیه میشود به «پراید» و مشکلات به «فیل». و واضح است که فیل را با پراید نمیتوان جابجا کرد. برهان از این قاطعتر میخواهید که در حال فروپاشی هستیم؟!
صاحب برهان قاطع «پیل و پراید» دکتر محمد فاضلی است که تا چندی قبل معاون مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری بودند. در فایل صوتی معروف 23 دقیقهای ایشان که توسط دکتر رنانی به شدت توصیه و تبلیغ و ترویج شد، از برهانهای قاطع متعددی مانند برهان «پیچ و جاده هراز»، برهان «بنز، خرید پاریس و شیر خشک»، برهان «مقاومت میل گرد»، برهان «کپچر شدن پستان گاو» و ... هم استفاده شده بود تا عمق علمی و کارشناسی مباحث بر شنوندگان غافل و در حال سقوط آشکار شود.
صاحب برهان «پیل و پراید» برای آنکه شنوندگان بینوا مطمئن شوند که از نظر علمی هیچ راهی برای جابجا کردن فیل با پراید وجود ندارد، یک جا در سخنرانی خود به زبان انگلیسی روان به مخاطبان فارسی زبان تاکید میفرمایند:
This is impossible!
و در این مرحله دیگر مراتب علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین برای شنونده یکجا حاصل می شود. همینقدر تباه.
و اما در شاهکار اخیر، یک نفر «دکترای سیاستگذاری علم» را مثل بازیگری نشاندهاند جلوی دوربین هایی از زوایای گوناگون تا با هیجان خاصی کشور را به هواپیما و کشورداری را به خلبانی تشبیه کنند و با ارجاع به قصه ترسناک یک شرکت کرهای به ما هشدار دهند که در حال سقوط هستیم! (بماند که تشبیه کشور به هواپیما چه تشبیه فاشیستی بیربطی است و اساسا تقلیل مسائل اداره کشور به خلبانی هواپیما چقدر ابتدایی و غیرعلمی است.)
ادعای استاد - بازیگر فیلم این است که در دهه 90 «مطالعات مختلف» دانشمندان و شرکت بویینگ نشان داده علت سقوط هواپیماهای کرهای وجود احترام و ادب نسبت به مافوق در «فرهنگ کره» است و این باعث میشود کمک خلبان نتواند صریح به خلبان بگوید «داری اشتباه میکنی کاپیتان»! جست وجویی ساده برای کشف میزان اعتبار این روایت «علمی» کافی است.
حقیقت این است که این ادعا نه در تحقیقات علمی گسترده، که در فصلی از کتاب پرفروش یک ژورنالیست کانادایی به نام «ملکوم گلادول» ذکر شده است. کتاب او در اصل از این کتابهای عامهپسند «راز موفقیت» است. در فصلی از آن براساس تفسیر نویسنده از مکالمات جعبه سیاه یکی از پروازهای ساقط شده این ادعا مطرح شده است. شرکت هواپیمایی کره این ادعاهای غربی را رد کرده است. برخی گفته اند دلیل آن سقوط ها استخدام خلبانان نظامی در شرکت های مسافربری بوده است..
لذا حتی در رسانههای غربی هم درباره اعتبار و روایی این نتیجهگیری تردید وجود دارد. تحقیقات مورد اشاره شرکت بویینگ هم 6 سال قبل از این ماجرا بوده و موضوع آن نقش «فرهنگ فردگرایی» در نجات هواپیما از سقوط بوده است. آن تحقیق مدعی بوده در کشورهایی که فرهنگ کار جمعی بالا است خلبان در لحظه نمیتواند تصمیم بگیرد و قاطع عمل کند و تاخیر موجب حادثه میشود. یعنی نتیجهای کاملا مغایر با نتیجه مد نظر سازندگان ویدئوی فوق که می خواهند القا کنند مشکل عدم حرف شنوی خلبان است!
پس کلا ماجرا در ابهام است و قطعیتی در اصل ماجرا وجود ندارد. اما در این ویدئو که با بزک اینفوگرافی و نمودار و تصاویر مختلف هواپیماهای در حال سقوط تلاش شده ماهیت کاملا علمی و طبعا نگرانکننده پیدا کند، با استناد به یک فرضیه اثبات نشده درباره نقش فرهنگ کرهای در سقوط هواپیما، قاطعانه به ما رهنمود داده میشود که برای جلوگیری از #سقوط هواپیمای ایران باید به خلبان هشدار دهیم «داری اشتباه می کنی کاپیتان». دقت می فرمایید کلا چقدر علمی و شریف است ماجرا!
وجه شرمآور این ویدئوی ظاهرا علمی، دلالتهای عمیقا ارتجاعی و نژادپرستانه آن است. آنهمه هواپیما در آمریکا و اروپا ساقط شده است. آیا کسی بررسی کرده که دلیل سقوط ربطی به «فرهنگ غربی» داشته یا نه؟ طبعا نه. چون فرهنگ غربی که اشکالی ندارد! اما چند مورد سقوط هواپیمای کرهای بر اساس حرف فلان ژورنالیست به «فرهنگ کرهای» ربط پیدا میکند.
طبیعی است که در فضای فرهنگ نژادپرست غربی چنین مثالی چقدر جذابیت دارد. لذا بدون داشتن مبنای علمی قوی در چند کتاب «علم مدیریت» هم به عنوان مثال تاثیر فرهنگ در مدیریت به آن ارجاع می شود. تاریخ مطالعات پسااستعماری از این قبیل ارجاع مشکلات جوامع غیرغربی به «فرهنگ» آنها نمونه های زیادی سراغ دارد. اما تاسف آور است که در فیلمی ساخته و پرداخته مرکز بررسیهای ریاستجمهوری رسما به مخاطب ایرانی چنین القا شود که: «بدبختهای در حال سقوط! مشکل از فرهنگ شماست»! برای اینکه این فرشتگان نجات به ما کمک کنند چه باید کنیم؟ آفرین! باید فرهنگ خودمان را عوض کنیم و همگی به «خلبان» اعتراض کنیم!
گمان من بر این است که پروژههای تبلیغاتی و رسانهای فروپاشی و سقوط پروژههای سیاسی-امنیتی برای باجخواهی از حاکمیت است. از تشبیه خودشان بخواهیم استفاده کنیم باید بگوییم عدهای با فریادهای «داریم سقوط می کنیم» در واقع میخواهند «هواپیماربایی» کنند و علم را «گروگان» گرفته اند تا «خلبان» را مجبور کنند هواپیما را در نقطه مورد نظر آنها فرود آورد. سیاستمدارانی که نتوانسته اند با رعایت قواعد بازی به اهداف مورد نظر خود در سیاستداخلی و سیاستخارجی برسند، با این پروژهها میخواهند جبران مافات کنند.
خصوصا در شرایطی که روح برجام به ملکوت اعلی پیوسته و جسم آن هم مکرر توسط ترامپ و شرکا مورد تجاوز قرار می گیرد. چه پروژه ای برای پنهان کردن «کارنامه ناکامی» و «رفع مسئولیت از دولت» بهتر از پروژه #فروپاشی و #سقوط؟ اینگونه می توانیم تقصیرهای همه دولت ها را بیاندازیم گردن یک «خلبان» فرضی! نامهسرگشاده و کلیپ و فایل صوتی، همه اجزای نمایشی هستند که خوب کارگردانی شده و در اصل یک عملیات روانی تمام عیار است با ظاهری علمی و آکادمیک.
یک نکته عجیب در روزهای نخست اغتشاشهای دیماه، مخالفت برخی دولتمردان با انعکاس حوادث در رسانه ملی بود. عدم انعکاس اغتشاشها در رسانه ملی یعنی مردم را بی خبر نگه داشتن. یعنی مردم را بیعمل نگه داشتن. در حالی که طبعا اغتشاشگرها امکانات اطلاعرسانی و ارتباط و سازماندهی خود را داشتند. وقتی رسانه ملی اطلاع رسانی کرد، مردم به خیابان آمدند و غائله جمع شد. چرا برخی مانع اطلاعرسانی رسانه ملی بودند؟ آیا قرار بود پروژه فروپاشی و سقوط شواهد 'علمی' و 'میدانی' پیدا کند؟
این که مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری به عنوان یک نهاد حقوقی، و شخص جناب دکتر آشنا به عنوان یک شخص حقیقی بجای پرداختن به مسائل اساسی و درد و رنج مردم وارد این بازیهای نه چندان تمیز جنگ روانی شدهاند مایه تاسف است. و به فحشاء کشاندن علم برای اهداف سیاسی تاسفانگیز تر. اگر پیامی برای خلبان دارید محترمانه و شرافتمندانه منتقل کنید. اگر با عملیات محیرالعقول روانی و نمایشگری بخواهید او را فریب دهید، فقط اعتبار خود را زایل کردهاید. خلبان باهوشتر و کارآزمودهتر از این است که تحتتاثیر این شعبده بازی ها قرار گیرد.