(1)مدارای پیامبر (ص)و ائمه ی اطهار (ع) با دیگران:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به عنوان حامل وحی و مبیّن آن می فرماید:
«اُمِرتُ بمداراةِ الناسِ کَما اُمرتُ بِتبلیغِ الرسالةِ»؛ (1)
من مأمور به مدارا و رفتار نیکو با مردم شده ام؛ همان گونه که به تبلیغ رسالت مأمور گشته ام.
هم ایشان در تعبیری دیگر می فرمایند:
«أمرنی ربّی بمداراة الناسِ کما أمرنی بأداء الفرائِض»؛ (2)
پروردگارم مرا به نرمی با مردم امر کرد؛ همان گونه که به انجام واجبات فرمان داد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که آینه ی جمال و جلال خداوندی و نمونه اتم صفات الهی است و متخلّق به اخلاق الله، همان گونه که خداوند نسبت به بندگان خویش رحیم و رئوف است،ایشان نیز نسبت به بندگان خدا رئوف و مهربان بودند و به قدری در راه نجات آن ها خود را به زحمت می انداختند که خداوند در قرآن توصیه می کند این قدر خود را به زحمت نینداز:
(فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفسَکَ عَلی آثَارِهِم إن لَم یُؤمِنُوا بِهذَا الحَدِیثِ أسَفاً)؛(3)
مبادا اگر ایمان نیاورند تو جان خود را از اندوه در پی گیری مصالح مردم تباه کنی.
و به همین مضمون، آیات دیگری وجود دارد که پیامبر را مهربان و رئوف معرفی می کنند. (4)
این مهربانی نسبت به همه ی مردم و همه ی انسان ها بود برای ایشان فرقی بین آحاد انسان ها وجود نداشت؛ سرنوشت آن ها برای پیامبر صلی الله علیه و آله مهم بود و لطف و رحمت او شامل همه می شد. این حد اعلای مدارا با مردم است.
در سیره ی عملی آن بزرگوار این رفتار نمود کامل داشت. حتی کفّار و مشرکان نیز مشمول این مهربانی بودند؛ چنان که پس از فتح مکّه، اعلام عفو عمومی کردند و از سخن برخی از اصحاب که منتظر انتقام گیری بودند، سخت ناراحت شدند. (5) نسبت به یهود مدینه نیز همین حالت را داشتند، تا آن جا که به توطئه علیه پیامبر صلی الله علیه و آله پرداختند،ولی حضرت فقط آن ها را از مدینه بیرون راندند. حضرت در مواضع فردی و حکومتی- یعنی چه آن جا که مربوط به شخص خود ایشان می شد و چه آن جا که امری حکومتی در کار بود- حداکثر مدارا را نشان می دادند. عفو عمومی پس از فتح مکّه رفتاری سیاسی بود؛ اما از کسانی که به شخص آن حضرت هم ظلم و جسارت می کردند، به سادگی می گذشتند.
نمونه های بسیاری از این گونه عفوها و گذشت ها را نیز در سلوک و سیره ی ائمه ی اطهار علیهم السلام نسبت به جاهلان می توان دید:
(2)توصیه های پیامبر (ص)و ائمه ی اطهار (ع) به اصحاب و پیروان:
الف) مدارا با همکیشان: امام صادق علیه السلام می فرمایند:
«قال رسول الله صلی الله علیه و آله: ثلاثٌ مَن لم یکن فیه لم یتمَّ له عملٌ: ورعٌ یُحجزه عن معاصی الله و خُلقٌ یُداری بِهِ الناسَ و حلمٌ یَرُدُّ به جهلَ الجاهلِ» (6)
نیز از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند:
هر گروهی که مدارای آن ها نسبت به مردم کم است، آن ها را از میان قریش برانید (7).
ب) مدارا با همه ی انسان ها: امیرالمؤمنین علیه السلام در وصیتشان به امام حسن مجتبی علیه السلام می فرمایند:
«و أحسن کما تُحبُّ أن یُحسنَ إلیک » (8)
رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز فرمودند:
«ألا اُخبرکُم بخیرِ خلائقِ الدنیا و الآخرة؟ العفوُ عمَّن ظلمکَ، و صلةُ مَن قطعکَ، والإحسانُ إلی مَن أساء إلیک و إعطاءُ مَن حَرَمَک».(9)
ج) مدارا با اقلّیت های مذهبی: امام صادق علیه السلام می فرمایند:
«إن جالسکَ یهودیُّ فَاحسِن مجالستَه»؛ (10)
اگر یهودی همنشین تو شد، با خوبی و نیکی همنشین او باش.
د) مدارای حاکمان با مردم: خداوند به پیامبر خود در موقعیت زمام داری و حکومت به مردم، دستور می دهد که با رحمت و مهربانی با مردم رفتار کند و از خطاهای آنان درگذرد و با آن ها به مشورت بپردازد:
(فَأعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم وَشَاوِرهُم فِی الأَمرِ ). (11)
بدین روی، امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید:
جبرئیل بر پیامبر نازل شد و به ایشان فرمود: ای پیامبر، خداوند بر تو سلام می رساند و می گوید: با بندگانم مدارا کن. (12)
رسول خدا صلی الله علیه و آله به استاندارد خود، معاذ بن جبل- در هنگامی که او را به سوی عین می فرستادند- فرمودند:
«علیکَ بالرفقِ و العفوِ فی غیرِ ترکٍ للحقّ » (13)
و نیز فرمود:
«یَسّر و لا تُعسّر، بَشّر و لا تنفّر» (14)
حضرت علی علیه السلام در نامه ی خود به مالک اشتر می فرمایند:
«و أشعِر قلبَک الرحمةَ لِلرعیةِ و المحبّةَ لهم و اللطفَ بهم، و لا تکونَنَّ علیهم سَبُعاً ضاریاً تغتنمُ أکلَهم؛ فإنّهم صِنفان: إمّا أخُ لکَ فی الدین أو نظیرٌ لک فی الخقِ. یَفرُطُ منهم الزللُ و تعرضُ لهم العللُ و یُؤتی علی أیدیهم فی العمدِ و الخطاء، فَاعطِهم مِن عفوکَ و صفحکَ مثلُ الّذی تحبُّ أن یُعطیک اللهُ مِن عفوه و صَفحه» (15)
قلبت را از رحمت بر رعیت و محبت و لطف به آنان لب ریز گردان، و بر آنان درنده ای خون خوار مباش که خوردن آنان را غنیمت بشماری؛ زیرا آنان دو صنفند: یا برادر تواند در دین و یا هم نوع تواند در خلقت. از آنان لغزش هایی سر می زند و خطاهایی به آن ها روی می آورد و از روی عمد یا خطا، دچار تجاوز می شوند. مردم را از بخشش و چشم پوشی های خود چنان بهره ور ساز که دوست داری مثل آن را خدا به تو عطا نماید.
«و لا تقولنَّ إنّی مؤمَّرٌ آمُرُ فاُطاعُ، فإنّ ذلکَ إدغالٌ فی القلبِ و منهکةٌ للدینِ و تقرّبٌ مِنَ الغِیَرِ»؛(16)
و مگو مرا امیر و مسلط بر شما گردانده اند، امر می کنم و باید اطاعت شوم. این تخیّل، افساد قلب است و تضعیف دین و خود را به دگرگونی ها نزدیک کردن.
حضرت به مالک می فرماید:
قلب خود را پر از محبت به مردم گردان.
این نشان دهنده ی آن است که محبت ورزیدن حاکمان الهی به مردم نه برای جلب آنان و تحکیم پایه های قدرت خود و تسلط افزون تر بر آن ها و نه از سرِ خدعه و سیاست بازی و برای کسب وجهه ی مردمی، بلکه محبتی واقعی است و از قلب حاکم سرچشمه می گیرد.
انسان الهی به واسطه ی نور حق، جلوه جمال او شده و آینه ی محبت اوست. او از درشتی و غلظت و تاریکی های نفسانی فارغ گشته و به سوی «منِ» متعالی در حرکت است. «من» متعالی به خلاف «من» طبیعی به جای این که خود را محور قرار دهد، خدا را محور می داند، خود را وابسته به مبدأ اصلی جمال و جلال می شناسد و به همین سان، همه ی انسان های مانند خود را وابسته به او می بیند و اتحادی پرمعنا انسان ها احساس می کند و همه را مانند خویشتن عزیز و گرامی می دارد.
بر مثال موج ها اعدادشان
درعدد آورده باشد بادشان
روح انسانی «کنفسٍ واحده» است
روح حیوانی سفال جامد است (17)
دراین توصیه، امام علی (ع) مردم را دو دسته می کنند: یا برادران دینی و یا انسان های همانند که خداوند آفریده است. همان گونه که حاکم از خداوند امید لطف و رحمت دارد، او نیز به بندگان او لطف و رحمت ارزانی دارد. با این دید، لطف و رحمت بر مردم تا اعماق جان او راه می یابد.
و از اعماق قلبش بروز و ظهور می یابد.
توضیح آن که این لطف و رحمت در یک نظام متعالی و در حلقه های آن معنا و مفهوم می یابد؛ نظامی که در رأس آن خداوند قرار دارد و همه چیز و همه کس به سوی او در حرکت هستند. در این نظام، دنیا و هر آنچه در آن است به رنگ او تصویر می گردند.
این اصل به ما می آموزد که انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند، مگر این که اطاعت او اطاعت خدا باشد. و بنابراین، هیچ انسانی هم حق ندارد انسان های دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند... هیچ فردی حق ندارد انسانی و یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند؛ برای او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک و شناخت خود، که بسیار ناقص است و یا بنا به خواسته ها و امیال خود تنظیم نماید. (18)
انسان الهی در حرکت به سوی خدا، اولاً مالک خویش است و ثانیاً، نیاز به عمل صالح دارد.
این دنیا، دنیایی است که عبور از آن باید بکنیم ما؛ دنیایی نیست که در اینجا ما زیست کنیم. این راه است، این صراط است که اگر توانستیم مستقیماً این صراط را طی کنیم،همان طوری که اولیای خدا طی کردند... اگر توانستیم که از این صراط به طور سلامت عبور بکنیم. سعادتمندیم. (19)
انسان الهی فارغ از خودپرستی است و مالک هواهای نفسانی؛ کسی است که خود را از خداوند و او را مراقب و حساب رس خود می داند و همواره در کار تزکیه نفس و تصفیه ی خود است تا از من حیوانی برهد و به من انسانی و الهی برسد.
و این انسان است که می تواند بندگان خداوند را برادر و همانند خویش ببیند، نه چونان طعمه ای است که مطلوب برای دریدن و پاره کردن باشند. محبت او نسبت به خلق خدا محبتی عمیق و ریشه دار است و برای کسب عمل صالح و رضای الهی است، نه محبتی کاسب کارانه و برای جلب منفعت و ادامه ی ریاست.
اگر نفوسی تزکیه نشده و تربیت نشده وارد بشوند در هر صحنه، در صحنه ی توحید، در صحنه ی معارف الهی، در صحنه ی فلسفه، در صحنه ی فقه و فقاهت، در صحنه ی سیاست، در هر صحنه ای که وارد بشوند، اشخاصی که تزکیه نشدند و تصفیه نشدند و از این شیطان باطن رها نشدند، خطر اینها بر بشر خطرهای بزرگ است... کسانی که در بشر می خواهند زمام داری کنند اگر بخواهند که طغیان نکنند و کارهای شیطانی نکنند، باید تزکیه کنند خودشان را و بعثت برای همین است که همگان را تزکیه کند. و این تزکیه برای دولتمردان، برای سلاطین، برای رؤسای جمهور، برای دولتها و برای سردمداران بیش تر لازم است تا برای مردم عادی. (20)
باید از خیالات شیطانی و اوهام حیوانی دست برداریم و سربندگی به درگاه او فرود آوریم. این است چاره ی درد و بیماری کبر و غروری که محبت بندگان خدا را از دل بیرون می کند. بدین روی، حضرت امیر علیه السلام توصیه می کنند:
«وَ إذا أحدثَ لکَ ما أنتَ فیه مِن سلطانکَ، اُبّهةً أو مَخِیلة، فانظر إلی عِظَمِ مُلک اللهِ فوقَکَ و قدرته منکَ علی ما لا تقدرُ علیه مِن نفسکَ، فإنّ ذلک یَطامِنُ إلیکَ مِن طِماحکَ و یَکفُّ عنکَ مِن غَربک و یفیءُ إلیکَ بما عَزَبَ عنکَ مِن عَقلکَ»؛ (21)
و هنگامی که موقعیت چشم گیری که به سبب داشتن سلطه به دست آورده ای، کبر و نخوتی در تو ایجاد کرد، توجه کن به عظمت ملک خداوندی و قدرت او که در برابر آن توانایی سلطه بر خویشتن را نیز دارا نیستی؛ زیرا این توجه، آتش گردن کشی تو را فرو می نشاند و تو را از تندی باز می دارد و عقل از سر بدر رفته را به تو بر می گرداند.
بنابراین، اگر کسی عظمت خداوند را دریابد، به حقارت خود پی می برد و متواضع می گردد. تخیّل سلطه مطلق بر انسان ها و خیال قدرت مداری مستلزم تلقین خداگونه بودن بر خویشتن می شود و موجب ادعای همسری و همسانی با خدا و تشابه در عظمت و جبروت اوست؛ خداوندی که «یذلُّ کلَّ جبار و یُهین کلَّ مختال»؛(22) همه ی جبّاران را ذلیل و همه ی متکبّران را پست می سازد.
هرکه را مردم سجودی می کنند
زهر اندر جان او می آکنند
چون که برگردد از او آن ساجدش
داند او کان زهر بوده مؤبدش
نردبان خلق این ما و من است
عاقبت زین نردبان افتاده است
هرکه بالاتر رود ابله تر است
کاستخوان او بتر خواهد شکست
این فروع است و اصولش آن بود
که ترفّع شرکت یزدان بود (23)
حضرت امیر علیه السلام خود پناه یتیمان و یار دردمندان و نمونه عالی مدارا با دوستان و مخالفان. مدارای حضرت با خوارج به گونه ای بود که در وسط نماز هم بر حضرت طعن می زدند، ولی حضرت از برخورد تند با آن ها جلوگیری می کردند.
محبت و عطوفت اسلام در آینه ی کلام امام خمینی رحمه الله
الف. رحمت حق: حضرت امام رحمه الله تربیت یافته ی مکتب اسلام ناب بودند و کلام و بیان ایشان نیز آینه ای از معارف الهی بود. آنچه از رحمت و عطوفت در قرآن و بیان پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه ی اطهار علیهم السلام بر شمردیم، در کلام ایشان نیز تبلور یافته است. در نظر حضرت امام رحمه الله اساس عالم وجود بر رحمت الهی است. همه ی انسان ها نیز در سایه ی این رحمت، فیض وجود یافته اند و انسان در همه حال مشمول این رحمت است.
خداوند به همه ی بندگان خودش رحمت دارد و همین رحمت موجب ایجاد بندگان و فراهم کردن اسباب رفاه و بندگی آن ها است. و همین رحمت موجب فرستادن انبیای بزرگ است. رحمت خدا اقتضا دارد که بندگان خدا را هم در دنیا و هم در آخرت به سعادت برساند. تمام اسباب سعادت را – مادی و معنوی- فراهم فرموده است. بندگان خدا با اسم «رحمان» و با اسم «رحیم» موجود شدند و ادامه ی حیات در دنیا و آخرت می دهند. (24)
«رحمان» با رحمت و با رحمانیت همه موجودات را ایجاد کرده است و این رحمت است. اصل وجود رحمت است، حتی آن وجودی که به موجودات شریر هم اعطا شده، باز رحمت است. (25)
قرآن یک رحمتی است برای همه ی بشر و پیغمبر اسلام یک رحمتی است برای عالمین که در همه ی امور رحمت است. (26)
ب. رحمت پیامبر صلی الله علیه و آله: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای همه ی عالم رحمت بودند، حتی برای آن ها که با ایشان جنگیده اند و به کام مرگ رفته اند. در نظر امام راحل، جنگ های پیامبر صلی الله علیه و آله برای مملکت گیری یا برای کسب عِدّه و عُدّه نبوده، برای فرو نشاندن خشم نبوده، بلکه از سر دل سوزی و از فرط محبت انجام گرفته است.
جنگ های رسول اکرم رحمتش کم تر از نصایح ایشان نبوده است... جنگ های پیغمبر رحمت بوده است بر عالم و رحمت بوده است حتی بر کفّاری که با آن ها جنگ می کرده است. رحمت بر عالم است؛برای این که فتنه در عالم اگر نباشد، همه ی عالم در آسایشند. اگر چنانچه آن هایی که مستکبر هستند، با جنگ سرجای خودشان بنشینند، این رحمت است بر آن امّتی که آن مستکبر بر او غلبه کرده است. بر خود مستکبر رحمت است؛ برای این که اساس عذاب الهی بر اعمال ماست. (27)
حضرت امام رحمه الله همواره به خصوص به مسؤولان توصیه می کردند که
همانند پیامبر و ائمه ی اطهار علیهم السلام با دیگران برخورد کنند؛ همان گونه که آن ها با مردم یکرنگ و یکدل بودند و به گونه ای با آن ها معاشرت و تواضع می کردند که اگر غریبی بر آن ها وارد می شد، نمی توانست آن ها را بشناسد؛ زیرا صدر و ذیل برای خودشان درست نمی کردند. (28) همین محبت ورزی آنها سبب می شد مردم به آن ها عشق بورزند و از این رو، با تأسی به پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب به مسؤولان می فرمودند:
کاری باید بکنید که محبت مردم را جلب کنید. (29)
بنای اسلام بر رأفت و رحمت است نسبت به همه ی مردم، از هر گروه و قشری که باشند، هر مذهب و ملتی که باشند.
اسلام با کمال رأفت، با کمال رحمت با همه ی طبقات رفتار می کند؛ و همین رحمتش هدایتی است که می خواهد همه ی قشرهای عالم به سعادت برسند. (30)
ج. تعامل مردم با یکدیگر: به نظر امام راحل رحمه الله، اصل در تعامل مردم با یکدیگر باید بر محبت باشد؛ زیرا وقتی خداوند، که مصدر همه ی عالم وجود است، بنا را بر محبت و رحمت قرار داده، چرا ما بندگان او محبت نورزیم؟
پس آنچه و آن کس که مورد عنایت و الطاف و محبت های الهی است، چرا مورد محبت ما نباشد؟ و اگر نباشد، این نقصی نیست برای ما؟ و کوتاه بینی و کوتاه نظری نیست؟ (31)
بنابراین، دل انسان مؤمن نسبت به همه ی مردمان و همه ی بشر مهربان است؛ زیرا او به عنوان آینه ی جمال خداوند می کوشد که همانند خداوند گردد و اسماء او را در خود به ظهور برساند؛ خداوندی که بال رحمتش بر تمام عالم گسترده است و از این رو، بنده ی او هم بر تمام عالم رئوف است.
بعضی از علمای بزرگ، از قراری که شنیدم فرموده اند که من برای اشخاص منحرف بیش تر دعا می کنم؛ برای این که آن ها بیش تر احتیاج به دعا دارند. دل های انسان ها، انسان های متعهد، دل هایی است که رئوف و مهربان بر همه ی بشر است.(32)
یکی از مهم ترین علل توصیه به محبت و مهربانی در اسلام این است که هدف اسلام تربیت است. اسلام بنا بر دل سوزی و محبتی که نسبت به بشر دارد، می خواهد او را تربیت کند تا به کمال لایق خود برسد و اساس دستورات تربیتی اسلام بر فطرت استوار است و فطرت انسانی با رحمت و رأفت سازگارتر است تا با خشونت و غلظت، ملایمت مؤثرتر است:
در مسائل، ملایمت و جهت رحمت بیش تر از جهت خشونت تأثیر می کند. من در زمان اختناق رضاخانی، وقتی در مدرسه ی فیضیه صحبت می کردم،آن گاه که از جهنم و عذاب الهی بحث می کردم،همه خشکشان می زد، ولی وقتی از رحمت حرف می زدم، می دیدم که دل ها نرم می شود و اشک ها سرازیر می گردد و این تأثیر رحمت است.با ملایمت انسان بهتر می تواند مسائل را حل کند تا شدت. (33)
بنابراین، انسان ها و به ویژه مسلمانان باید از تکبّر دوری گزینند و به شکرانه ی نعمتی که خداوند به آن ها داده است، تواضع کنند؛ خود را از همدلی و انس با بندگان خدا محروم نگردانند.
هیچ فرد یا گروهی نباید از احساس رشد و عظمت خود دچار غرور گردد و به دیگران با دیده ی تحقیر و اهانت بنگرد که منشأ اختلاف گردد و باید توجه داشت که منشأ همه ی اختلاف ها و درگیری ها خودخواهی و حبّ نفس است.
زائران محترم مبادا که از احساس رشد و عظمت انقلاب خود در برابر مسلمانان دیگر کشورها به غرور و عجب گرفتار شوند و خدای نخواسته به اعمال و رفتار مسلمانان به دیده ی اهانت و تحقیر بنگرند و از همدلی و انس با دوستان خدا در مکّه ی مکرّمه محروم شوند و از شکر این نعم بزرگ الهی، که تواضع در برابر مسلمانان و مستضعفان و برادران دینی است، غافل بمانند. (34)
د. تعامل مسؤولان با مردم. اصل اول در نحوه ی برخورد مسؤولان با مردم، مهربانی و محبت در رفتار و کردار است. باب رحمت باید به سوی همه ی ملت باز باشد. نظام اسلامی نظامی است که بر پایه ی محبت استوار است و همه ی ارکان آن باید به این سمت جهت گیری کنند. این نظام، چه از حیث ساختار و نهادهای حکومتی و چه از حیث محتوا و قوانین جاری و چه از حیث مجریان و متصدیان امور مملکت، باید در همین مسیر حرکت کنند. به همین سبب، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به دست ملت و به رهبری امام راحل رحمه الله امّت رها شده از بند اجانب با پی ریزی جمهوری اسلامی موجبات آزادی همه ی قشرها را فراهم آورد و به تعبیر حضرت امام رحمه الله:
ما بعد از آن که پیروزی برای ملتمان حاصل شد و خیانت کاران و جنایت کاران را از صحنه بیرون کردیم و ملت بیرون کرد، باب رحمت را به روی ملت و به روی همه ی قشرها به دو مصراع باز کردیم. با رحمت عمل شد، آزاد شدند، مرزها آزاد، قلم ها آزاد، فعالیت های سیاسی آزاد؛ تمام آزد. و با رحمت با همه عمل شد... همان رحمتی که دنباله ی رحمت اسلام است، دنباله ی رحمت رسول خداست. (35)
یکی از فرق های بین دولت های غیراسلامی- دولت های طاغوتی- [با] دولت اسلامی این است و باید هم این باشد که در دولت های اسلامی محیط، محیط محبت است، محیط برادری است... نه یک محیط رعب در کار هست. خدای تبارک و تعالی برای مؤمنینی که در خدمت اسلام هستند دو خاصیت نقل می فرماید: یکی اینکه بین خودشان محیط محبت است (رُحَمَاءُ بَینَهُم) با هم دوستند، رحیمند، همه به دیگری محبت دارند؛ در مقابل غیر (أشِدَّاءُ)؛ در مقابل کفار و در مقابل اجانب شدید هستند، محکم. بین خودشان دوست و رفیق هستند. (36)
و از همه سزاوارتر برای ابراز این محبت و رحمت، مسؤولان هستند. آن ها باید بیش از همه، حالت رحمت و رأفت ایجاد کنند. به تعبیر دیگر، آنان مانند درختانی که هوا را پر از اکسیژن می کنند، باید فضا را پر از محبت کنند؛ درشتی ها و سختی ها را به جان بخرند و رحمت را هدیه دهند. بدین منظور، ابتدا باید بین خودشان این حالت برقرار شود و سپس آن را به مردم نثار کنند. اما مسؤولانی که بین خودشان خصومت و نزاع وجود دارد، چگونه می توانند به آحاد ملت محبت بورزند؟
ذات نایافته از هستی بخش
کی تواند که شود هستی بخش؟
حضرت امام رحمه الله همواره به مسؤولان توصیه می کردند که بین خودشان و در ارتباط با مردم با دوستی رفتار کنند:
شما باید همان دستور قرآن را عمل کنید که بین خودتان... با سایر ملت روابط دوستی داشته باشید که وقتی شما می آیید توی مردم، مردم شما را بپذیرند، شما را دوست داشته باشند. (37)
در اسلام، رابطه ی زمام دار و مردم، رابطه ی سلطه گر و سلطه پذیر نیست، رابطه ی حاکم و محکوم نیست، بلکه این رابطه بر اساس قرآن، رابطه ای دو طرفه است که هر کدام بر دیگری بر پایه محبت و دوستی، حقوقی دارند.بنابراین، زمان دار حق ندارد خود را از دیگران برتر ببیند و از مقام خویش سوء استفاده کند و کوچک ترین حقی را از مردم ضایع کند.
حکومت و زمام داری در دست فرد یا افراد، وسیله ی فخر و بزرگی بر دیگران نیست که از این مقام بخواهد به نفع خود، حقوق ملتی را پایمال کند. (38)
بنابراین، هرچه قدرت افزون تر، تواضع هم افزون تر، و در یک کلام:
ایران را یک محیط محبت کنید. (39)
اسلام انسان را محب آدم بار می آورد، به آدم عطوفت دارد. (40)
پی نوشت ها :
1. بحار الانوار، ج 74، ص151، ح 97.
2. اصول کافی، ج 2، ص 117، ح 4.
3. کهف (18): 6.
4. ر. ک: اعراف (7): 199؛ توبه (9): 128؛ فاطر (35): 8.
5. فروغ ابدیت، ج 1، ص 337.
6. وسائل الشیعه، ج 12، ص 201، ح 16084.
7. اصول کافی، ج 2، ص 117، ح6.
8. نهج البلاغه، ص 397؛ نامه ی 31.
9. اصول کافی، ج 2، ص 107، ح 1.
10. وسائل الشیعه، ج 12، ص 201، ح 16087.
11. آل عمران (3): 159.
12. اصول کافی، ج 2، ص 116، ح2.
13. بحارالانوار، ج 74، ص127.
14. همان، به نقل از : سیره ی ابن هشام، ج 4، 237.
15. نهج البلاغه، ص 427، نامه ی53.
16. همان، ص428.
17. مثنوی معنوی،دفتر دوم.
18. صحیفه ی امام، ج 5، ص387.
19. همان، ج3، ص 235.
20. صحیفه ی امام،ج 14،ص391-392.
21. نهج البلاغه، ص 428، نامه ی 53.
22. همان.
23. مثنوی معنوی، دفتر پنجم.
24. صحیفه ی امام، ج9، ص 369.
25. برای توضیح بیش تر. ر. ک: تفسیر سوره ی حمد، ص22-28.
26. صحیفه ی امام، ج 19، ص 112.
27. همان، ص 112و 113.
28. برای توضیح بیش تر. ر. ک: همان، ج 8، ص 428 و 429.
29. همان، ص 126.
30. همان، ج 9، ص 386.
31. همان، ج 16، ص218.
32. همان، ج 15، ص493.
33. همان، ج 18، ص 202.
34. همان،ج 20،ص 345.
35. همان، ج 9، ص370.
36. همان، ج 6، ص 440.
37. همان، ج8، ص 128.
38. همان، ج5، ص 409.
39. همان، ج6، ص 444.
40. همان، ج8، ص 82.
منبع:روزبه، محمد حسن، (1388) امام خمینی (س) و مفاهیم اخلاقی: مدارا، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، موسسه چاپ و نشر عروج، چاپ پنجم.