(وَ هُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَ یُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظةً حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسلُنَا وَ هُمْ لا یُفَرِّطونَ)(2)
فرشتگان «حفیظ» در امور دنیوی
ملائکه در خصوص انسان ها، موظف و مأمور به انجام دادن اموری هستند؛ یکی از آنها حفظ انسان ها در جهات مختلف و شئون گوناگون است. گروهی از فرشتگان مأمورند تا انسان را از مهلکه ها، بلاها، حوادث، خطرات و تهدیدها برای حیات دنیوی حفظ کنند. البته نوع انسانها بدین امر توجه ندارند؛ مگر آنکه اهلیّت فهم این حقیقت را بیابند. این گروه از فرشتگان، «ملائکه حفظه» نامیده می شوند.
آنها در واقع از مظاهر اسم «حفیظ» خداوندی هستند؛ چنان که ملائکه قبض کننده ی روح از جلوه های اسم «قابض» حق و فرشتگان تصویرگر موجودات از تجلّی های اسم «مصوّر» خداوند سبحان اند. او با هر اسمش، در همه ی جهان هستی حضور و به همه جا احاطه دارد «و باسمائک التی ملأت ارکان کل شیء»(3) و در خصوص حفظ موجودات و از جمله انسان ها از بلایا و خطرات دنیوی، با اسم حفیظ خویش از طریق ملائکه ی حفظه حضور دارد.
آیات گوناگون بر حفیظ بودن خداوند دلالت دارد؛ از جمله:
1.(...وَ رَبُّکَ عَلى کلِّ شىْءٍ حَفِیظٌ)(4)
«و پروردگار تو بر هر چیزی نگاهبان است».
2. (...إنَّ رَبِّى عَلى کُلِّ شَىْءٍ حَفِیظٌ)(5)
«[از قول حضرت هود] در حقیقت، پروردگارم بر هر چیزی نگاهبان است».
3.(الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ اللَّهُ حَفِیظٌ عَلَیهِمْ وَ مَا أَنتَ عَلَیهِم بِوَکِیلٍ)
«و کسانی که به جای او برای خود اولیا گرفتند، خدا برایشان نگهبان است و تو بر آنان گمارده و وکیل نیستی».
این آیه در واقع در مقام تهدید است و می فرماید: خداوند انسان رادر همه ی آنچه که باید حفظ شود، حفظ می کند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فقط وظیفه ی ابلاغ دارد و خداوند بر آنان وکیل است و اگر او بخواهد، با اسم حفیظ خویش آنان را از شرک ــ که یکی از مخاطرات بزرگ است ــ حفظ می کند.
پس ملائکه حفظه، فرشتگانی اند که مظهر اسم «حفیظ» الهی بوده، دارای مراتب، آمر و مأمور، و جناح های بسیار می باشند. خداوند حفیظ، کسانی را که باید حفظ کند، از طریق این ملائکه حفظ می کند و او امر و مشیت های او در آنچه که باید حفظ شود، از طریق این ملائکه صورت می پذیرد.
اصل «حفظ» از خداوند متعال است و فرشتگان حفظ کننده، مجرا و اسباب و علل میانی این وظیفه ی مهم اند.
آیا شما در این حقیقت اندیشیده اید که در عالم «حفظه» های ناپیدایی وجود دارد که آدی را از خطرات گوناگون دنیوی حفظ می کند؟ آیا احساس کرده اید که گاهی در معرض خطر جدی قرار گرفته اید و بدون آنکه متوجه شوید شخصی یا نیرویی شما را از آن خطر مصون نگه داشته است؟! با دقت و تامل در این امور، در می یابید که فرشتگان الهی به امر خداوند، همواره آدمی را از تهدیدها، حوادث و بلایا حفظ می کنند. این مسأله در خصوص کودکان در اوان طفولیت و در مقطع سنی خاص، قابل درک است. طفل کوچکی که تازه راه افتاده و شیطنت و جنب و جوش دارد و پدر و مادر او نیز به دلیل کارهای گوناگون نوعاً از وی غافل اند، با چه نیروی مرموزی از این همه خطرات حفظ می شود و آسیبی نمی بیند؟ این نیرو همان فرشتگان حفظ کننده اند.
آیا هیچ اندیشیده اید که برخی از انسان ها، به دلیل وضعیت شغلی شان، در مکان هایی زندگی می کنند که حیوانات موذی و خطرناکی چون مار و عقرب وجود دارند، ولی در عین حال آنان کمترین آسیبی از این ناحیه می بینند! چه نیرویی با وجود این خطرات، بلا گردانی می کند؟! اگر خداشناس باشیم، در می یابیم که خداوند متعال از طریق «ملائکه حفظه» خود، آنها را از این مصایب حفظ می کند.
دلایل این انگاره عبارت است از:
1.(وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ یُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَةً حَتَّی إِذا جاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا یُفَرِّطُونَ )(7)
«و اوست که بر بندگانش قاهر [و غالب] است و نگهبانانی بر شما می فرستد تا هنگامی که یکی از شما را مرگ فرا رسد فرشتگان ما جانش بستانند در حالی که کوتاهی نمی کنند».
این آیه به خوبی بیانگر این حقیقت است که فرشتگان حفظ کننده، به دستور و مشیت الهی حافظ انسان از تهدیدات حیات دنیوی اند تا زمانی که هنگام مرگ فرا رسد که در آن وقت مأموریت آنان به پایان می رسد.
2.امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید:
«لیس احد من الناس الا و معه ملائکة حفظة یحفظونه من ان لتردی فی بئر، او یقع علیه حائط او یصیبه سوء فاذا حان اجله خلوا بینه و بین ما یصیبه»(8)
«احدی از مردم نیست، مگر اینکه با او ملائکه ای است که او را حفظ می کنند؛ از اینکه پایش بلغزد [و] در چاه [بیفتد]، یا اینکه دیواری رویش بیاید و یا اینکه بدی به او برسد. پس هنگامی که مرگ او فرا رسید، میان او و آنچه را به او [از بدی ها و خطرات و حوادث] می رسد، خالی می کنند».
بر این اساس تا زمان مرگ انسان، این ملائکه به وظیفه ی خویش عمل می کنند؛ امّا پس از آن او را به حال خو واگذار کرده و مأموریتشان خاتمه می یابد.
3.امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«...و ان الله برأفته و لطفه ایضا وکلهم بعباده یذبون عنهم مردة الشیاطین و هو امّ الارض و آفات کثیرة من حیث لا یرون باذن الله الی ان یجئی امر الله عزوجل»(9)
«و حقیقت آن است که خداوند به واسطه ی رأفت و لطفش، [فرشتگانی را] موکل بندان خویش کرده است [تا بدین طریق] متمردین از شیاطین و حشرات موذی زمینی و آفات فراوانی را ــ از جایی که انسان ها نمی بینند ــ به اذن خداوند بر می گردانند تا اینکه امر خداوند عزوجل بیاید [مبنی بر اینکه دیگر امر حفظ دنبال نشود]».
در این روایت به این نکته نیز اشاره شده که فرشتگان حفظ کننده، آدمی را از خطرات متمردین شیاطین ــ که کارشان طغیان گری است ــ حفظ می کنند. در گفتار نخست بیان شد که ملائکه نوری و شیاطین همچون، جن ناری اند؛ و از این رو اگر نور حافظ انسان گشت، به دلیل غالبیّت و قاهریتش بر نار موجب می شود موجودات ناری ــ و ازجمله شیطان و انصارش ــ نتوانند به انسان نزدیک شوند. اگر ما مؤمن باشیم، حقیقت ما نیز از «نور» است، و به دلیل نزدیکی ما با حقیقت خویش (روح که از نور (10) است) از خطرات شیاطین ایمن خواهیم بود، اگر اراده و عمل کنیم و از خدای نوری به سوی خدای نوری برگردیم، راه نفوذ شیاطین مسدود می شود. هر چه در این بازگشت جدی تر باشیم، راه یافتن، لطمه زدن، اغواگری و گمراه ساختن کمتر خواهد بود تا جایی که به بارگاه مخلصان بار می یابیم و راه شیطان به کل بر انسان بسته می گردد.
اینکه بر اساس برخی از روایات، عده ای در محضر رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) حال خوش و پاکی داشتند و در وقت فراق حال دیگری و نیز سفارش شده که با اولیا و صالحان همنشین شوید و...اینها بدان جهت است که هر چه ما به کسانی نزدیک شویم که حقیقت نوری شان بر اساس ایمان و عمل صالح بیشتر و بالاتر است شعاع نوری آنها ما را نیز می گیرد و در پرتو آن، از خطرات شیاطین ایمن خواهیم بود. در روایتی آمده است:
«عن سلام بن المستنیر قال: کنت عند ابی جعفر (علیه السلام) فدخل علیه حمران بن اعین و سأله عن أشیاء فلما هم حمران بالقیام قال لابی جعفر (علیه السلام) اخبرک ــ اطال الله بقائک لنا و امتعنا بک ــ انا ناتیک فما نخرج من عندک حتى ترق قلوبنا و تسلو انفسنا عن الدنیا و یهون علینا ما فی ایدی الناس من هذه الاموال: ثم نخرج من عندک فاذا صرنا مع الناس و التجار احببنا الدنیا قال: فقال ابو جعفر (علیه السلام) انما هی القلوب مرة تصعب و مرة تسهل.
ثم قال ابو جعفر (علیه السلام) اما ان اصحاب محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) قالوا یا رسول اللَّه نخاف علینا النفاق. قال: فقال و لم تخافون ذلک؟ قالوا اذا کنا عندک فذکرتنا و رغبتنا، وجلنا و نسینا الدنیا و زهدنا حتى کانا نعاین الآخرة و الجنة و النار و نحن عندک فاذا اخرجنا من عندک و دخلنا هذه البیوت و شممنا الاولاد و رأینا العیال و الاهل یکاد ان نحول عن الحال التی کنا علیها عندک و حتى کانا لم نکن على شیء أفتخاف علینا ان یکون ذلک نفاقاً؟ فقال لهم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): کلا ان هذه خطوات الشیطان فیرغبکم فی الدنیا و اللَّه لو تدومون على الحالة التی وصفم انفسکم بها لصافحتکم الملائکة ...»؛(11)
«سلام بن مستنیر گوید: من در خدمت حضرت باقر (علیه السلام) بودم که حمران بن اعین (یکى از اصحاب آنحضرت) وارد شد، و از چیزهایى پرسید. پس همین که خواست برخیزد، به امام باقر(علیه السلام) عرض کرد: من شما را آگاه کنم ــ خداوند عمر شما را دراز کند و ما را به وجود شما بهره مند سازد ــ که ما خدمت شما می رسیم و از نزد شما بیرون نمی رویم تا اینکه دل هاى ما نرم شود، و جان هاى ما از [نداشتن] این دنیا تسلى یابد، و آن چه از این اموال و دارایى که در دست مردم است، بر ما خوار و پست شود، سپس از نزد شما بیرون رویم و همین که [دوباره] پیش مردم و تاجران رویم، دنیا را دوست بداریم؟ [این چگونه است؟] آن حضرت (علیه السلام) فرمود: همانا اینها دل هاست که گاهى سخت و گاهى هموار و آسان شود.
سپس فرمود: هر آینه یاران حضرت محمد عرض کردند: ای رسول خدا! ما بر نفاق از خودمان ترسناکیم؟ فرمود: چرا از آن مى ترسید؟ عرض کردند: هنگامی که نزد شما هستیم و شما ما را تذکّر می دهید و به آخرت تشویق می کنید، از خدا مى ترسیم و دنیا را یکسره فراموش می کنیم و در آن بى رغبت می شویم تا آنجا که گویا آخرت را به چشم خود ببینیم و بهشت و دوزخ را [می نگریم] و چون از خدمت شما می رویم و داخل این خانه ها می گردیم، و بوى فرزندان را استشمام می کنیم و زنان و خاندان را می نگریم، از آن حالى که نزد شما داشتیم برمی گردیم؛ به حدى که گویا ما هیچ نداشته ایم [و شما را ندیده و خدمت شما نبوده ایم و آن حال قبلى را نداشته ایم!] آیا شما از این که این تغییر حالت نفاق باشد، بر ما می ترسید؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود: هرگز [این نفاق نیست]، اینها وسوسه هاى شیطان است که شما را به دنبال تشویق می کند، به خدا سوگند! اگر شما به همان [حالى که بآن خودتان] را توصیف کردید، مى ماندید هر آینه فرشتگان دست در دست شما مى گذاشتند...».
حدیث یاد شده بیانگر این حقیقت است که در هنگام حضور در پیشگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، به دلیل انعکاس حقیقت نوری آن وجود مقدس بر وجود آدمی، راه نفوذ شیطان مسدود گشته او در نور است و در وقت عدم حضور، به دلیل گناهان باطنی و کمی یا ضعیف بودن نور، نار شیطانی بر انسان مسلط می گردد و حقایق را فراموش کرده یا از آن غافل می شود. امّا اگر وجود خود را به حقیقت اصلی اش (نور)، نزدیک کند، ملائکه حفظه علاوه بر آن که وجود ظاهری وی را از خطرات نگه می دارد؛ وجود باطنی انسان را نیز از تهدیدات شیطان ها حفظ می کند. با بیان این حقیقت روشن می شود که چرا ائمه (علیهم السلام) برای ملائکه و فرشتگان دعا می کردند، و چرا امام سجاد (علیه السلام) در دعای سوم صحیفه سجادیه، صلوات خاصی برای فرشتگان می فرستد. حقیقت آن است که خدمتی که ملائکه به دستور خداوند متعال، برای انسان ها می کنند، بسیار والا و ارزشمند است؛ ولی افسوس که ازآن غافلیم!
پینوشتها:
1. 72/6/5.
2.انعام (6)، آیه ی 61.
3.فرازی از دعای کمیل.[ک]
4.سبأ(34)، آیه ی 21.
5.هود(11)، آیه ی 57.
6.شوروی (42)، آیه ی 6.
7.انعام (6)، آیه ی 61.
8.بحارالانوار، ج 59، ص 184، ح25.
9.همان، ص 196، ح6.
10.از آثار نور سخن ها گفته شده است؛ ولی حقیقت آن هنوز ناشناخته است؛ حتی نور حسی که پرتوی از آن نور فراحسی و حقیقی است برای بشر امروز مرموز، مهم و پیچیده است و تنها ظواهر و آثار آن را تا حدی می شناسد.
11.اصول کافی، ج2، ص 423، (چاپ قدیم)؛ ج4، ص 153ــ154، ح1، (چاپ جدید).[ک]
منبع : کتاب ملائکه(سلسله دروس معارف اسلامی 1)گفتارهای آیت الله محمد شجاعی،تنظیم و نگارش کاشفی،انتشارات وثوق- 1385