ماهان شبکه ایرانیان

گفت‌وگو با مهراب قاسمخانی و شقایق دهقان؛ همه آیدی فیک داریم

صبح با مهراب قاسمخانی و شقایق دهقان برای مصاحبه قرار داشتیم. از آنجا که خوش شانسی یکی از ویژگی های زندگی من است، نیمه شب ماشینم خراب شد و مجبور شدم صبح مزاحم جناب اسنپ بشوم.

ماهنامه خط خطی - همایون حسینیان: صبح با مهراب قاسمخانی و شقایق دهقان برای مصاحبه قرار داشتیم. از آنجا که خوش شانسی یکی از ویژگی های زندگی من است، نیمه شب ماشینم خراب شد و مجبور شدم صبح مزاحم جناب اسنپ بشوم. در مسیر مرجان بهادری (عکاس خوش ذوق نشریه) را هم سوار کردیم و به محل قرار که یک کافی شاپ بود رسیدیم. پویه مظفری طبق معمول زودتر در محل حضور داشت.

وقتی از او پرسیدم دو کفتر عاشق هنرمند آمدند یا نه؟ ته سالن کافی شاپ را نشان داد و گفت دارند صبحانه می خورند (عین خارجی ها!) من هم صبحانه نخورده منتظر ماندم که صبحانه شان تمام شود، بعد از مدتی پریسا شمس هم آمد. نزدیک دو ساعت با این دو صحبت ردیم و نتیجه اش شد همین که پیش روی شماست چون دوتا قاسمخانی داریم و می نوشتن اسم برای بیننده مشکل بود، اسامی را خلاصه کردم و اسم کوچک آنها را نوشتم (خدا منو ببخشه!). نکته مهم این که هنوز در فکر اینم که چرا موقع صبحانه خوردن به من یه تعارف خشک و خالی هم نکردند!

همه آیدی فیک داریم

خوب آقای قاسمخانی چیکار می کنین با زندگی و گرفتاری های کاری؟

- مهراب: به من که خیلی خوش میگذره چون گرفتار نیستم.

- شقایق: نه منظورشون گرفتار از لحاظ کاریه.

- مهراب: همون، از لحاظ کاری خیلی گرفتار نیستم، معمولا بیکارم. در کل به من خیلی خوش میگذرد.

شما چطور؟

- شقایق: معلومه که با من خوش میگذره (خنده).

می خواستم بدونم یک زوج هنری مشغله های کاری شون توی زندگی تداخل و تنش ایجاد نمی کنه؟

- شقایق: نه، به نظر من هر زن و شوهری که همکار باشن، مشکلات شغلی همدیگه رو بهتر درک می کنن. به نظر من اگر همسرتون توی این حرفه نباشه، تا حدودی درک کردن وضعیت کاری تون سخت میشه.

یعنی همدیگر رو درک میکنین؟ مثلا وقتی شما سر کار هستی، مهراب آشپزی میکنه؟

- شقایق: آره، مهراب آشپزی میکنه.

دستپختش چطوره؟

- شقایق: خوبه.

ظرف شستن؟

- شقایق: بله.

رخت شستن؟

- شقایق: نه.

اون زمون که بچه تون کوچیک بود، تر و خشکش می کرد؟ (ببینم میتونم دعواتون بندازم)

- شقایق: بله، خیلی کم.

مهراب تا به حال چند بار توضیح دادی که اسمت با «ح» نیست و با «ه» نوشته میشه؟

- مهراب: خیلی؛ یه عمره دارم توضیح میدم فایده نداره. هنوز می جنگم.

حالا «مهراب» به چه معناست؟

- مهراب: اسمی تو شاهنامه س. ولی علت این نامگذاری شاهنامه نیست. دلیلش فوتبالیه! پدر و مادرم طرفدار مهراب شاهرخی بودند به خاطر همین اسم منو مهراب گذاشتن.

اسم بچه تون «نیروانا»س. چرا نیروانا؟

- مهراب: به دلیل این که من موسیقی راک خیلی گوش میدم.

اداره ثبت مشکلی ایجاد نکرد؟

- مهراب: اولش نذاشتن. یه هفته با اداره ثبت جنگیدم. بعدش هم رفتم دروغ گفتم حرفم رو قبول کردن! برای این که اثبات کنم نامی صددرصد ایرانیه، لغتنامه دهخدا رو بردم، چیزای الکی رو به هم چسبوندم و گفتم «نیر» به معنی نوره و بالاخره قبول کردن.

پس امان داره اسم بچه بعدی تون را «پینک فلوید» بذارین؟ (خنده)

- مهراب: بچه بعدی مون رو هم داریم دیگه که شقایق اسمش رو گذاشت. اسم نویان رو من «آراگون» پیشنهاد دادم به دلیل این که شخصیت مورد علاقه م تو فیلم ارباب حلقه ها بود اما نذاشتن.

اسم نویان رو به چه مناسبت گذاشتین؟

- نویان اسم ترکیه و معنیش شاهزاده س. چون نیروانا با حرف «ن» شروع میشه، من به نیروانا گفتم میخوام اسمی بذارم که با حرف «ن» شروع بشه.

این اسم هم برای دختر به کار میره هم برای پسر، درسته؟

- شقایق: اصلا نویان به پادشاهانی میگفتن که جنگجو و فرمانده سپاه بودن. دقیقا مترادف با اسم «امیر» در زبان فارسیه.

- مهراب: پسرم بزرگ بشه میخواد فرمانده سپاه بشه.

- شقایق: مثل اینه که شما اسم دخترتون رو امیر بذارین. برای من خیلی عجیبه که بعضیا اسم دخترشون رو «نویان» میذارن چون ترکا «نویان خان» و یا «امیر نویان» داشتن و اسمی کاملا مردونه س.

همه آیدی فیک داریم

پس همه اونایی که اسم دخترشون رو نویان گذاشتن...

- شقایق: تحقیق نکردن (خنده). البته در فارسی به معنای «نو بودن و جدید بودن» هم هست. شاید به همین دلیل این اسم را روی دخترها هم میزارن.

آقا مهراب شما طنازتر هستین یا پیمان؟

- مهراب: قطعا پیمان روی کاغذ طنازتره و شخصیتی آروم داره ولی من شلوغ ترم.

- شقایق: اصولا پیمان در زمینه فیلمنامه طراح بسیار خوبیه. ذهن هوشمند عجیبی توی نوشتن متن داره و تقریبا با هر کسی که کار کردم معتقد بوده که مهراب تو جزئیات خیلی طنازتره.

یعنی سیناپس ها رو اون بهتر می نوشت و جزئیات کار با تو بود؟

- مهراب: چون پیمان برای من از ابتدا استاد بوده، بنابراین در همه موارد از خودم بهتر می دونمش. من، شوخی های پیمان رو خیلی بیشتر از شوخی های خودم دوست دارم.

- شقایق: من شوخی های مهراب رو بیشتر دوست دارم.

حالا خودت نسبت به شقایق چطور؟

- شقایق: نه نه نه... طناز اصلا (خنده) من اصلا آدم بامزه ای نیستم.

- مهراب: شقایق خیلی مودیه؛ مثلا یه نصف روز اینقدر میخنده و چرت و پرت میگه که زبون وچیکه ش رو می بینیم ولی در عوض هفته بعد جبران میکنه و به همه چیز مدام غر میزنه.

گفتم میخوام دعواتون بندازم!

- شقایق: ولی با مزه ام. اصلا شوخی به ذهنم نمیرسه.

توی سریال «ساختمان پزشکان» فی البداهه هم داشتی؟

- شقایق: اصلا... تمام تکه کلام هایی را هم که استفاده می کردم برای من می نوشتن.

این یک نوع توانائیه. شما این قدر خوب در نقش تون فرو میرفتین که من فکر می کردم کار خودتونه.

- شقایق: بداهه گویی توانایی به شمار نمیاد مگه توی تئاتر.

ولی یه نوع توانائیه.

- شقایق: بله. ولی وقتی یک فیلمنامه درست داشته باشیم بازیگر نیازی به بداهه گویی نداره که کار به اصطلاح شلخته بشه. همه چیز طبق فیلمنامه پیش میره. در غیر این صورت کارگردان دست بازیگر رو باز میذاره که به فیلمنامه متکی نباشه و خود بازیگر بداهه گویی کنه. بعد میشه کار شلخته ای مثل کارهایی که می بینیم.

به نظر من مهران مدیری خیلی این کار رو کرد یعنی دست بچه ها رو باز میذاشت.

- مهراب: نمیدونم چرا همه در مورد مهران این طور فکر میکنن.

خود مهران هم همین رو گفت.

- نه. مثلا تو کارهای مهران، محمدرضا هدایتی کاملا بر اساس متن کار میکنه. مگر این که تکه کلام هایی مربوط به خودش رو داشت که تازه ما جاش رو می نوشتیم. کار رو هم می نوشتیم. بعد می نوشتیم طغرل همان مزخرفات خودش را می گوید. به عنوان مثال سیامک همیشه بر اساس متن کار می کرد و هیچ وقت بداهه نمی گفت. خود مهران هم همین طور.

یعنی باز گذاشتن دست بازیگر مربوط به دیالوگ نیست؟

- شقایق: من به عنوان بازیگر تشخیص میدم که مثلا اگه فلان دیالوگ رو کمی تغییر بدم، بیشتر شبیه کاراکتر فیلمنامه میشه. فقط در همین حد ولی این که ته کلامی به متن اضافه کنم، این طور نیست.

- مهراب: با یه سری کارگردان هم کار کردم که دست بازیگر رو توی بداهه باز میذارن. مثلا مهدی مظلومی اجازه میداد بازیگرها هر قدر که میخوان دیالوگ ها رو تغییر بدن.

همه آیدی فیک داریم

شما چقدر فی البداهه و به اصطلاح حاضر جواب هستین؟

- شقایق: مهراب خیلی. حاضر جواب نیست ولی جواب هایی که میده خیلی بامزه س. (رو به مهراب می پرسه) خودت می خواستی بگی حاضر جواب نیستی؟

- مهراب: حاضر جوابم؟ من خیلی فکر می کنم تا بتونم جواب بدم.

- شقایق: حاضر جواب نیستی. ولی جواب های سنجیده میدی. بعضی افراد جواب مناسب رو به اندازه احساسی (هیجان و یا عصبانیت) که دارن پیدا نمیکنن. خودم این طوری هستم ولی مهراب در نهایت جواب سنجیده ای میده. یک جمله هست با این مضمون که اگر برای هر اتفاقی به من 3 دقیقه وقت بدین، من حاضر جواب ترین آدم دنیا هستم. مهراب دقیقا همین طوره.

آقا اگه اینستاگرام نبود چه کار می کردی؟

- شقایق: همان کاری که قبل از اینستاگرام می کرد. (خنده)

- مهراب: یکی از ویژگی های من اینه که از هر چیزی زود حوصله م سر میره. من فیسبوک هم داشتم ولی کنار گذاشتمش. در حال حاضر از اینستاگرام هم حوصله م سر رفته ولی اینستا به یه رسانه تبدیل شده.

چه نون خوبی هم داره.

- مهراب: آره. در حال حاضر اتفاق عجیبی که برای من افتاده اینه که تازگی به دفاتر دوستان سینمایی مون برای بازیگری دعوت میشم، در صورتی که من اصلا استعداد بازیگری ندارم. جالب اینجاست که هیچ کس با کارها و فیلمنامه های قبلی من کار نداره و همه میگن آخرین پست اینستاگرامت رو خوندیم و خوشمون اومد. اینستاگرام برای من تبدیل به یک رزومه کاری شده. به همین دلیل سعی می کنم تعطیلش کنم ولی درآمدزا هم شده.

چه جوری درآمدزا میشه؟

- مهراب: من هنوز وارد موضوع تبلیغات نشدم ولی پیشنهادهای خیلی زیاد با مبالغ خوب دارم.

چقدر فالوور داری؟

- مهراب: 1.5 تقریبا.

- شقایق: کی از همه بشتر فالوور داره؟

فکر می کنم الناز شاکردوست یا مهناز افشار با 5.5 یا 6 میلیون.

- مهراب: رامبد جوان نیست؟

رامبد یک مقدار پایین تر از اوناست و در رتبه دومه. بهاره و بهنوش هم جزو رتبه های بالا هستن.

- شقایق: چقدر جالبه که خانوما جزو بیشترین ها هستن.

راستی! شما چرا تو اینستاگرام نیستی؟

- مهراب: هست. یک آیدی فیک داره. هم این داره و هم پیمان. میخوام یه روز آیدی هاشون رو هک کنم تا مجبور بشن یکی بسازن.

- شقایق: یه آیدی دارم که نیروانا برام درست کرده ولی صفحه ای که بخوام پست و عکس بذارم و دیگران نظر بدن ندارم.

کاملا شبیه کسایی هستی که اکانت فِیک میسازن برای این که برن فحش بدن. پس شما یک آیدی مخفی داری؟

- شقایق: همه دارن. مگه ممکنه تو این دوره و زمونه چیزی به نام اینستاگرام وجود داشته باشه و شما دوست نداشته باشی ببینیش؟ من اگه میگم اینستاگرام ندارم، به این معنیه که پست و عکسی نمیذارم که دیگران نظر بدن. من همیشه میگم دم مهراب گرم که کامنت ها رو میخونه و میخنده ولی این کار روی من خیلی تاثیر میذاره.

خب شما هم باید به عنوان افراد پیشرو در جامعه الگو باشین.

- شقایق: بله مرسی که بقیه این بار رو به دوش میکشن.

آخرین بار کی تلویزیون دیدین؟

- مهراب: من تلویزیون زیاد نگاه می کنم. فوتبال ها رو نگاه می کنم.

- شقایق: منظور از تلویزیون صدا و سیمای ایرانه؟

بله.

- شقایق: (فکر میکنه و جوابی نمیده)

آقا شما معتقدید شقایق گل همیشه عاشقه؟

- مهراب: نه. شقایق ترمیناتوره. خیلی بی احساس و خشکه.

جدی؟! این طور به نظر نمیرسه.

- مهراب: شقایق سر فیلم اصلا گریه نمیکنه. برعکس من زر زرو هستم. سر کارتون هم گریه می کنم. به عنوان مثال وقتی نویان رو به دنیا می آورد من داشتم سکته می کردم. بعد این به من دلداری میداد که چیزی نیست و ناراحت نباش. یا من جراحی زانو داشتم شقایق داخل اتاق عمل اومد و فیلم گرفت. بعدا که فیلم رو دیدم، صدای چکش واره و اینا میومد، اما توی اون اوضاع شقایق داشت می خندید.

- شقایق: به نظر من مسائلی که راه چاره داره برای چی باید براش غصه خورد. یعنی مسائلی که منطقیه. وقتی مهراب داره عمل میکنه که زانوش خوب بشه برای چی باید ناراحت باشم؟

- مهراب: آدولف هیتلری!

- شقایق: و یا حتی چهار سال پیش بدترین اتفاق زندگی ام که فوت پدرم بود برام رخ داد. ولی پدرم به من یاد داده بود که این هم مقطعی از زندگیه. یعنی مهم زمانیه که در حال زندگی هستیم.

همه آیدی فیک داریم

 

با جنایات داعش هم شما به همین صورت کنار اومدین؟

- شقایق: چاره ای که من از اون حرف می زنم چیزیه که حاصلش بهبودیه. اگه یه عمل جراحی منو ناراحت نمی کنه، به این دلیله که منجر به بهبودی میشه، وگرنه وقتی من بدونم که کودکی سرطان داره و درمون نمیشه، حتما این موضوع حالم رو بد میکنه.

- مهراب: نخیر. اجازه بدین من توضیح بدم. قانونی وجود داره که اهدا کننده و گیرنده نباید همدیگر رو ببینن. ولی در جشن نفس هر سال یه بار این کار رو انجام میدن و خیلی لحظه عجیبیه. مادر و برادری بودن که به اونا گفتن ریه دخترتون به پسری اهدا شده و اون پسر رو روی سِن آوردن. در اون لحظه من بالای سِن مُردم. رفتم پشت صحنه و روی سِن نیومدم. یه دفعه دیدم شقایق مثل مجری ها اون بالا ایستاده و با لبخند صحبت میکنه و ...

- شقایق: خب یکی باید روی سِن جمعشون می کرد. من گفتم هدیه دادن آدم ها رو خوشحال میکنه، خوش به حال تو که همچین هدیه ای که با هیچ چیز دیگه ای قابل مقایسه نیست اهدا کردی.

- مهراب: همین که تونست حرف بزنه خیلی بود.

 

چقدر هم تحلیل گرانه صحبت کردی. همون بهتر که شما پست های اینستاگرامی نداری چون بدآموزی دارد.

- مهراب: آره خشنه. من اگه تو ایران ترمیناتور رو می ساختم حتما ازش استفاده می کردم.

مدیریت مالی تون دست کیه؟ شما تموم هزینه هاتون برای شقایقه؟

- مهراب: هیچ کدوممون مدیریت مالی نداریم. به شدت پول دور بریز هستیم. بعضی اوقات شقایق فقط این وظیفه رو داره که ابراز نگرانی کنه ولی از این حد بیشتر نمیره.

- شقایق: بله، چون بعد از ابراز نگرانی یادم میره و به طور مثال مهراب میگه شام بریم بیرون و منم قبول می کنم. ولی ما از اول، پول من یا پول تو نداشتیم. وقتی پول هامون رو می گرفتیم داخل یک شو می ریختیم و اونا رو خرج می کردیم و تموم میشد.

در مورد کلیپ بهنوش بختیاری چقدر کار جذابی بود؟

- مهراب: چیزی که بهش خندیدم اون نبود. برخورد بعد از اون بود. به نظرم کلیپ بد و خنده داری بود ولی اون کلیپی نبود که منو به بیمارستان فرستاد. بعدا اونو گذاشتم.

نظرتون در مورد اعتراض های حاتمی کیا چیه؟

- مهراب: من نمی گیرم به چی اعتراض میکنه. آقای بیضایی باید به عنوان فیلمساز معترض باشه. اگه در مورد تلویزیون کسی قراره اعتراض کنه خانم معتمد آریا باید معترض باشه. البته ایشون فیلمساز قابلیه ولی این ژست معترض به شرایطی که داره نمیاد.

واسه چی این ژست معترض رو گرفته؟

- مهراب: چون شیکه. اما این که من فیلمساز وابسته هستم فریاد زدن نداره. اصلا این کار شجاعت نیست.

شاید چون الان همه اعتراض میکنن، ایشون هم هوس کرده؟

- مهراب: ایشون همیشه معترض بودن و من نمی فهمم به چی. در اختتامیه هم متوجه شدم ناراحت هستن ولی نمی فهمم برای چه معترض هستن.

- شقایق: این مسئله اعتراض خیلی جالبه. الان مسئولان مدام از وضعیت اعتراض میکنن و یهو یکی اعتراض میکنه از چیزی که خودش مسئولشه. پس وظیفه کیه به این اعتراض ها رسیدگی کنه؟ مردم؟ یه بار من به یه تهیه کننده برای گرفتن قسط آخر دستمزدم زنگ زدم و گفتم آقای فلانی من میخوام از شما به تلویزیون شکایت کنم. گفت خانم دهقان خیلی فکر خوبیه. شما حتما این کارو انجام بدین، چون تلویزیون به شکایت ها رسیدگی نمیکنه. شاید اگه شما شکایت کنین، رسیدگی کنن. تماس تلفنی که تموم شد با خودم فکر کردم من برای دعوا کردن تماس گرفته بودم چرا این جوری شد. الان مردم هم نسبت به مسئولین همین حالت رو دارن.

کدوم یکی از بازی هات رو بیشتر دوستداری و میخوای اونو چندین بار ببینی؟

- شقایق: کاراکترم در دزد و پلیس رو خیلی دوست داشتم و میدونم الان چه جوابی میخواین ازم بگیرین. در ساختمان پزشکان نقش خانم منشی رو هم دوست داشتم.

همه آیدی فیک داریم

سریال دزد و پلیس

کدوم نقش رو اصلا دوست نداری در موردش صحبت کنی؟

- مهراب: من بگم؟ نقشش توی سریال پژمان رو اصلا دوست نداره، منم دوست ندارم.

- شقایق: نه، دوست نداشتم. کپی دست چندم سریال ساختمان پزشکان بود.

ما توی این شماره داریم در مورد قومیت ها می نویسیم. شما اصلیتت کجائیه؟ قاسم خان اسم شهره؟

- مهراب: نه، ما ترک هستیم.

خب قاسم خان محله خاصیه؟

- مهراب: من شنیدم گردنه گیر معروفی بوده. احتمالا اجدادمان به اون بر می گردن. من ترک اردبیل و زنجان هستم. مادرم اردبیلی و پدرم زنجانی هستن.

شما چطور خانم دهقان؟

- شقایق: من مادرم بختیاری و پدرم اهل تهران هستن.

شما جزو داورهای مسابقه استندآپ بودین. این استندآپ چقدر به استندآپ های دنیا نزدیکه؟

- شقایق: زیاد.

به نظر شما حرکات بدنی و فیزیکی باید تا این حدی که وجود داره، باشه؟

- شقایق: من داوری و مربیگری استندآپ رو زیاد انجام دادم. ما هیچ وقت کلاس آموزشی استندآپ نداشتیم. این نوع اجرا خیلی قدیمی نیست. حتی در دنیا هم همین طوره. در کشور ما استندآپ از برنامه «خندوانه» شروع شد. البته جاهای دیگه ای هم بود که استندآپ کار میکردن، ولی به صورت جدی از برنامه رامبد بود. اما چیزی که ما به اون نمره میدیم و در کلاس بهش توجه می کنیم، الگوهای خارجیه که می بینیم. به عنوان مثال بعضی ها اعتقاد داشتن که استندآپ یعنی یک نفر بره روی صحنه و اجرا کنه ولی ما دیدیم این طور نیست و در بعضی اجراها دو نفر و یا سه نفر هم هستن. بنابراین الگوی خاصی برای این کار وجود نداره. ضمن این که این بچه ها بسیار بامزه هستن و با استعداد. حتی با وجود خط قرمزهای تلویزیون، اجراهایی بامزه و آبرومندانه اجرا می کنن. چون جوونن و دنبال این هستن که کارهای مختلفی ببینن و خودشون رو به روز کنن.

شروع استندآپ از روسیه بوده. یکی از ویژگی های استندآپ بیان «فی البداهه» است. ولی در تلویزیون این طور نیست. یعنی از بچه ها میخوان متن خودشون رو تحویل بدن تا کنترل بشه.

- شقایق: نه، بعضی از بچه ها با تماشاچی ارتباط برقرار میکنن. ولی تماشاچی هم اجازه نداره اظهارنظر بکنه.

- مهراب: تفاوت هایی وجود دارد. مثلا فوتبال زنان در ایران و در جهان متفاوته. محدودیت هایی وجود داره ولی پایه و اساس همونه. در حال حاضر استندآپ فقط توی تلویزیون اجرا میشه. هنوز در اون حد آزاد نیست که کافه هایی برای اجرای استندآپ وجود داشته باشه.

کاری که انجام میشه طنز یا فکاهه باشه، فرقی نداره؟

- مهراب: اقتضای جوونیه.

یعنی فقط باید بخندیم؟

- شقایق: شما دنبال ارزش گذاری توی استندآپ کمدی هستین؟

نه. ولی به نظر شما نباید پیام داشته باشه؟

- نه.

آقای قاسم خانی وقتی شما به بلاد کفر رفتین و شلوارک پوشیدین خیلی در این مورد حرف زده شد. کتاب ابر شلوارک پوش رو خوندین؟

- مهراب: نه، نخوندم.

فکر می کردم شاید تحت تاثیر این کتاب قرار گرفتی.

- مهراب: یکی از اتفاقات خنده دار و جالبی که در این مورد برای من پیش اومد و تا حراست سازمان هم پیش رفت این بود که حراست از من پرسید چرا اونجا شلوارک پوشیدی؟ منم از یکیشون سوال کردم که تو وقتی میری شمال کنار دریا جلوی زن و بچه مردم مایو نمی پوشی؟ جواب داد می پوشم. منم گفتم توی شمال پوشیدن مایو کنار دریا عرفه ولی توی تهران که مایو نمی پوشن. من هم توی تهران که عرف نیست شلوارک نپوشیدم ولی توی برزیل همه لخت هستن، پس اونجا عرف هست.

همه آیدی فیک داریم

بنابراین تو با شلوارک خیلی پوشیده بودی؟

- مهراب: بله. ما اونجا کاملا محجبه بودیم. بامزه این بود که موضوع به این واضحی رو باید توضیح می دادم که چرا به این صورت لباس پوشیدم. و بامزه تر این که بعضیا به من فحش داده بودن که خاک بر سرت چرا این جوری لباس پوشیدی ولی وقتی عکس پروفایل خودش رو می دیدی لخت بود.

اون موقع فکر می کردی چنین حاشیه ای به وجود بیاد؟ چون قاعدتا همه از فضای حاکم اطلاع دارن.

- مهراب: در این مورد اتفاق عجیبی که افتاد این بود که ما طبق برنامه ای رفتیم که به شدت مدیریت غلطی داشت. یعنی از دست خارج شد. ولی یه برنامه املا خصوصی با یه اسپانسر خصوصی بود.

سال بعد، سال سگه. نظرتون در مورد سگ چیه؟

- مهراب: من خیلی سگ دوست دارم.

سگا هم شما رو دوست دارن؟

- مهراب: سگا هم همیشه منو دوستدارن.

شقایق شما چطور؟

- من توی خانواده ای بزرگ شدم که همیشه باغ داشتیم و توی باغ همیشه سگ داشتیم و تعداد سگ هامون کم نبود. همیشه پدرم چندتا سگ داشت و اصولا ما با حیوونا بزرگ شدیم.

با توجه به این که سال آینده سال سگه، این سال رو چطور پیش بینی میکنین؟

- شقایق: اصولا سگ سمبول وفاداریه. از نظر طالع بینی نمیدونم ولی اینو میدونم که حیوون خوب و مهربونیه.

- مهراب: ولی سال خوبی نخواهیم داشت.

از خنده ت پیداست. با توجه به این حسی که خودتون نسبت به سگ دارین سال آینده رو چطور می بینین؟

- شقایق: من همیشه خوش بین و امیدوارم. میدونم خیلی سخته که با توجه به این شرایط خوش بین و امیدوار بود ولی دوست دارم خوش بین باشم.

مهراب، شما سال آینده رو چطور می بینی؟

- مهراب: وضعیت مملکت؟

پ ن پ وضعیت جیبوتی!

- مهراب: احساسم اینه که سال سختیه. امکان داره سال خوبی باشه ولی سال سختی هم هست.

با توجه به کدوم جنبه سگ، این احساس رو دارین؟

- مهراب: از جنبه سگ تو روحش. (خنده)

همه آیدی فیک داریم

خانم دهقان شما برای چی آلمان به دنیا اومدین؟

- مهراب: روحیه هیتلریش به همین دلیله!

- شقایق: پدرم به مدت پنج سال برای تحصیل به آلمان رفته بود که سال آخر که درسش تموم شد، من به دنیا اومدم و انقلاب شد و پدرت و مادرم فکر می کردن چون انقلاب شده به ایران برگشتن.

متوجه شدین با چه کلکی فهمیدم سن شقایق چقدره؟

- شقایق: من یه زمانی مصاحبه می کردم و جوون بودم سنم رو می گفتم، نمی دونستم بعد سنم میره بالا!

شما ورزش هم میکنین؟

- مهراب: ورزش می کردم.

ورزش می کردی؟ هیکلت چه جوری بود که در حال حاضر که ورزش نمی کنی هیکلت خوبه (البته تیکه نبودها)؟

- مهراب: هیکلم در گذشته خیلی خوب بود. به دلیل این که فوتبال بازی می کردم، کشتی می گرفتم، اسکی هم در حد حرفه ای بازی می کردم. خیلی شنا می کردم و بدنسازی هم کار می کردم. من دچار پارگی رباط شدم و چون از عمل می ترسیدم، عمل نکردم. در نتیجه سه سال توی خونه خوردم و خوابیدم و ده کیلو اضافه وزن پیدا کردم و ورزش هم نکردم.

فکر نمیکنین به رسم هنرمندان وقتشه که از هم جدا بشین؟

- شقایق: من نمی دونم (رو به مهراب) نظر تو چیه؟

- مهراب: حالا در حال اسباب کشی هستیم. اجازه بدین تموم بشه.

اگه قرار باشه توی یه سلول باشین، ترجیح می دین با کدوم یکی از این سه نفر باشین؟ فتوره چی، ترامپ یا احمدی نژاد.

- مهراب: آقای فتوره چی.

واقعا؟

- مهراب: بله. ترامپ خیلی احمقه. در مورد احمدی نژاد هم... (خنده)

ولی اگه بخوایم به آقای قاسمخانی خوش بگذره باید با یکی از کاراکترهای بتمن یا سوپرمن هم سلولیش کنیم. خیلی سوپرمن رو دوست داری؟

- سوپرمن هم منو دوست داره.

نظرت در مورد جوک های مجازی چیه؟

- شقایق: من خیلی دوستدارم. خیلی بامزه و خلاقانه س و این که با چه سرعت عملی این جوکا ساخته میشن. من قبل از این که کانال های خبری رو بخونم اول کانال جوک هام رو میخونم و گاهی جوکی رو میخونم که مربوط به اتفاقیه که افتاده ولی من هنوز از اون اتفاق خبر ندارم ولی جوکش ساخته شده. بچه هایی که این جوکا رو میسازن با چه انگیزه ای این قدر بامزه هستن؟

خانم دهقان شما نقش های مختلفی بازی کردین، ولی در زندگی شخصی به عنوان یه زن و هنرمند کدوم نقش براتون دوست داشتنی تره؟

- مهراب: این که زن من باشه.

- شقایق: خیلی برام مهمه که مادر خوبی باشم. ولی هیچ وقت مادر ایده آلی که خودم دوست داشتم نبودم. به عنوان مادر خیلی دغدغه آموزش و تربیت بچه ها رو دارم. به دلیل این که فکر می کنم در نسل ما این دقت در تربیت صورت نگرفته. دوران کودکیم رو بعد از انقلاب گذروندم و بعد هم جنگ شد. جامعه توجهی به تربیت بچه ها نمی کرد. فکر می کنم بعضی از تربیت های غلط گذشته حتی بدتر از اون زمان تکرار میشه. به عنوان مثال من به موضوع ساعات زیاد درس خوندن و تکلیف نوشتن در مدرسه، معترض هستم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان