گزینش خدایی بر اساس خصایص برتر عنصر تعیین کننده
قطبیت و رهبری ایدئولوژیک امام و ایفای نقش قلب و جان در کالبد امت بی شک مستلزم شرایط و اولویت ها و خصایص برتری است که امام حداکثر برخورداری را از آن باید داشته باشد.
ما در اینجا از کم و کیف این خصایص برتر بحثی نداریم زیرا که از موضوع یعنی اصل مفهوم و ابعاد عینی امامت عینی امامت خارج است ولی می دانیم که تعیین حد و مرز این شرایط و خصایص برتر و همچنین یافتن و شناخت انسانی که به درستی واجد این شرایط و خصایص برتر به میازن مورد لزوم باشد به همان اندازه دشوار و پیچیده است که تشخیص شرایط نبوت و انتخاب نبی مشکل می باشد.
زیرا دشواری و پیچیدگی در دو مرحله است که در مسئله نبوت و امامت مشترکاً مشاهده می شود:
1- در مرحله تعیین کم و کیف دقیق شرایط و خصایص لازم.
2- در مرحله شناخت انسانی که دقیقاًً واجد همه آن شرایط و خصایص باشد و تداوم صلاحیتش تضمین گردد. بکار بردن همه سنجش ها و روش های شناخت اعم از حس و تجربه و استدلال عقلی ( برهان منطقی و فلسفی ) اگر به طور فرض در مرحله اول وصی دوم دچار اشکال و اشتباه بشود حداقل در تضمین تداوم صلاحیت و اینکه شخصی دقیقاً شناخته شده بطور مداوم واجد شرایط لازم خواهد بود نتیجه قطعی به دست نخواهد داد.
بدیهی است انتخاب بر اساس شوری نیز ناگزیر بر اساس یکی از روش های شناخت فوق می باشد و بدین ترتیب راه تشخیص و شناخت قطعی در این زمینه به روی انسان بسته خواهد بود.
در چنین مواردی که راه شناخت های عادی نیست به یک سلسله واقعیت های عینی که انسان ناگزیر از شناخت آن ها می باشد مسدود می گردد. جاهل ماندن انسان و اسیر شدن در پشت پرده های غیب و جهان دور از دسترس حس و تجربه و استدلال عقلی با فلسفه خلقت انسان و ضرورت تکامل او تضاد خواهد داشت و چنین تضادی با اساس توحیدی و جهان بینی سازگار نیست شناختی که ما از الله و صفاتش پذیرفته ایم ما را بر آن می دارد که معتقد باشیم راه چهارمی برای شناخت در یک چنین مواردی برای انسان پیش بینی شده است و چنین هم هست- زیرا راه وحی به صورت یک نوع شناخت قطعی تضمین شده دید انسان را با افق های ناشناخته جهان آشنا و حقایق پیچیده جهان را ملموس تر از هر حس و تجربه و روشن تر و جزئی تر از هر برهان و استدلال فلسفی مکشوف داشته است.
عنصر تعیین کننده در امامت که ما آن را به عنوان بعد دوم مطرح کرده ایم همان نقش وحی در حل مشکل دو مرحله ای امامت است که با وجود استناد انتخاب امام به شرایط تعیین کننده در انتخاب امام می باشد.
یک: اکنون این مطلب را از دیدگاه نهج البلاغه بررسی می کنیم و در اولین قسمت با کلام صریح امام در آخر خطبه دوم آشنا می شویم:
« ولهم خصایص حق الولایه و فهیم الوصیه و الوارثه، الان اذ رجع الحق الی اهله و نقل الی منتقله ».
از آن امامان اهل بیت است خصایص لازم برای حق حکومت و امامت ودر مورد آن هاست وصیت پیامبر و وراثت اکنون آن هنگامی است که حق به اهلش باز گردانده شده و به پایگاه اصیلش انتقال یافته است.
وصیت همان زبان وحی است که چون مخصوص ائمه اهل بیت بوده آنان را به امامت مشخص کرده است. وراثت هم یکی از خصایص برتری است که در تضمین الویت ها و صلاحیت های لازم در امامت نقشی قابل توجه دارد زیرا اگر شرایط مساعد بنیادی با انتقال کلیه خصایص پاک انسانی در زمینه خلقی از طریق وراثت به انسان برتر پیشاپیش در انسان برتر تحقق نیابد آمادگی لازم را برای پذیرفتن و به دست آوردن معیارها و خصایص لازم در جهت نیل به امانت نخواهد داشت.
دو: امام هم در خطبه 144چنین بیان می کند:
«این الذین زعموا انهم الراسخون فی العلم دوننا، کذبا و بغیا علینا ان رفعنا الله و وضعهم و اعطانا و حرمهم و ادخلنا و اخرجهم بنا یستعطی الهدی و یستجلی العمی ان الائمه من قریش غرسوا فی هذا البطن من هاشم، لا تصلح علی سواهم و لا تصلح الولاه من غیرهم »
کجایند آنها که گمان برده اند که به جز ما آنان به ژرفای علم رسیده اند که این، دروغ و ستم بر ما است به خاطر آنکه خداوند ما برتری داد و آنان را پست گردانید و ما را به خصایصی ارزانی داشت وآنان را محروم کرد و ما را به مرزهای رحمتش وارد کرد و آنان را خارج نمود از طریق ماست که هدایت برای آنان که به دنبال هدایتند ارزانی می شود و کوردلی ها روشنی می گیرد بی شک امامان از دودمان قریش هستند که در دامن خاندان هاشم کاشته شده اند و دیگران شایسته این نیستند و غیر آنان که امام به حقند صلاحیت زمامداری را ندارند.
تعبیرات امام در بیان خصایص برتر امامان که به صورت مواهبی که از خدا به آنان داده شده در جملات فوق بیان گردیده،گویای این واقعیت است که با وجود تمام ویژگی هایی که در امام هست عنصر تعیین کننده همان بعد انتخاب خدایی امامت است.
سه: در خطبه 145چنین آمده است:
«نحن الشعار و الاصحاب و الخزنه و ابواب و لا توتی البیوت الا من ابوابها فمن اتاها من غیر ابوابها سمی سارقا. فیهم کرایم القرآن و هم کنوز الرحمن ان نطقوا صدقوا و ان صمتوا لم یسبقوا فلیصدق رائد اهله »
مائیم شعار وحی ویران پیامبر و خزینه دار و درهای علوم خدایی پیامبر و به خانه ها جز از درهایش نباید وارد شد کسی که به خانه ها جز از طریق درها وارد شود سارق نامیده می شود.
در مورد اینان آیات کریمه قرآن نازل شده و آنها گنج های خدا هستند هرگاه سخن گفتند درست و حقیقت گفته و آنگاه که مهر سکوت بر لب زدند کسی بر آنها در سخن سبقت نجست پس لازم است که آنها چون پیشاهنگان جوینده آب به مردمشان بازگشتند صادق باشند شعار به معنی چهره نمایان و علامت گویای دین و وحی و اصحاب به مفهوم یارانی که همواره در کنار پیامبر سهیم در رنج ها و آگاه از هر آنچه که از مجرای وحی می گذرد و نگهبان بمعنی حافظ علوم و معارف ابواب بمعنی کانال هایی که تنها راه صحیح دستیابی به حقایق دین و آندسته از واقعیات عینی که راه قطعی برای وصول به آن نیست این صفات نشان دهنده خصلت ها و خصایص برتری است که با ضمیمه جمله «فیهم کرایم القرآن» به خوبی می توان به مقصود امام پی برد که تعیین کسانی که واجد این خصایص می باشند تنها از راه وحی و منطق قرآن امکان پذیر می باشد جمله « فلیصدق رائد اهله » مسئولیت بزرگ کسانی را مشخص می کند که به خاطر آگاهی و شناخت و قدرت تشخیصی که دارند می توانند چنین حقایقی را کشف و الازما در اختیار توده های چشم به انتظار گذارده و صادقانه به رسالت روشنگری و آگاه سازی خود عمل نمایند.
اینان که پیشاهنگ امت جستجوگر می باشند وقتی در پژوهش های خود به این حقیقت می رسند که انتخاب پیامبر و امام تنها از طریق وحی امکان پذیر می باشد و شخصیت منتخب از طریق وحی را نیز دقیقاًً شناسایی می کند لحظه ای سکوت و بی تفاوتی از آنان پذیرفته نیست باید صادقانه نتیجه پژوهش های خود را در اختیار مردم بگذارند.
چهار: امام در عین حال تاکید می کند که معیار اصلی در تحلیل نهایی همان افضلیت و داشتن علم و توانایی برتر نسبت به مسئولیت سنگین امامت است آنانکه در قسمتی از خطبه 173 صریحاً اعلام می فرماید:
ایها الناس ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلمهم بامرالله فیه.
ای مردم، شایسته ترین انسان های تصدی امامت ( خلافت امت) کسی است که از همه تواناتر بر انجام این مسئولیت بزرگ و هم از داناترینشان به خدمت و قانون خدا نسبت به آن باشد.
این معیار ( اقواهم علیه و اعلمهم بامر الله فیه ) همان ضابطه و ملاک کلی در بعثت ها و اصطفاها و گزینش های خدایی است که قرآن به طور صراحت به دست می دهد.
« قال ان الله اصطفاه علیکم و ازده بسطه فی العلم و الجسم و الله یوتی ملکه من یشا و الله و اسع علیم » ( سوره بقره آیه 247).
در پاسخ اعتراض مردم به انتخاب طالوت به عنوان ملک و فرمانده رهایی بخش، پیامبرشان گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و او با امکانات گسترده ای در علم و قدرت بدنی فزودنی داده و خداوند فرمانروایی خود را به کسی که مشیتش تعلق بگیرد ارزانی می دارد خداوند بینهایت و داناست.
پنج: رازی که امام با قلبی اندوهبار با کمیل در میان می گذارد متضمن نکاتی جالب در این زمینه است که ما از قسمت سوم نهج البلاغه ( حکم ) به شماره 147 نقل می کنیم:
« اللهم بلی لا تخلوا الارض من قائم الله بحجه اما ظاهرا مشهورا و اما خائفا مغمورا لئلا تبطل حجج الله و بیناته و کم ذاواین اولئک- والله- الاقلون عددا و الا عظمون عند الله قدرا یحفظ الله بهم حججه و بیناته حتی یودعوها نظر ائهم و بزرعوها فی قلوب اشباههم هجم بهم العلم علی حقیقه البصیره و باشروا روح الیقین و استلانوا ما استعوره المترفون و انسوا بما استوحش منهالجاهلون و صحبو الدنیا بابدان ارواحها معلقه بالمحل الاعلی اولئک خلفاء الله فی ارضه و الدعاه الی دینه آه آه شوقا الی رویتهم ».
بار خدایا چنین است: زمین از وجود کسی که با دلیل و سندی که در دست دارد برای خدا قیام می کند خالی نمی شود یا آشکار و شناخته شده و یا به حال ترس و پنهان تا حجت ها و مشعل های فروزان نابود نگردد اینان چندند و کجایند ؟
اینان به خدا سوگند تعدادشان اندک ولی در پیشگاه خدا منزلتی بس عظیم دارند به وسیله آنان خدا از حجت ها و بیناتش پاسداری می کند تا آن را به همپایه های خود بسپارند و بذرش را در قلب های هم گونه های خویش بکارند آن ها را امواج دانش تا عمق و حقیقت آگاهی و شناخت آفرینش کشانده است و روح یقین را با دل پاک خود لمس کرده اند و آنچه را که خوشگذرانان هوسباز سخت و ناهموار شمرده اند آن ها گوارا و هموار دانسته اند و بدانچه نادانان کوردل را هراسناک ساخته اند گرفته اند دنیا را با تن های خویش همراهی کرده اند و جان هایشان به جایگاه بلند قدس آویخته شده آنانند خلفای خدا در زمینش و داعیان بدینش آه آه چقدر اشتیاق دیدارشان را دارم.
آن انسان برتری که امام با این گونه صفات نشانش می دهد و آرزوی دیدارش می کند و او را به عنوان کسی که با حجت برای خدا قیام کرده معرفی می نماید چه کسی است و حجتش کدامست ؟آیا او منتخب مردم است و حجتش هم انتخاب مردم ؟ در این صورت چرا « خائفا مغمورا » است ؟ و بالاخره چنین کسی که خلیفه الناس است چگونه خلیفه الله می شود ؟ بررسی دقیق کلام امام نشان می دهد منظور از حجت و ملاک قیام کردن الله و معیار خلیفه اللهی همان سند انتخاب الهی است که تنها از طریق وحی اعلام می گردد.
منبع: فصلنامه فکر و نظر شماره 14و15