طبق آنچه در باب دوم انجیل متی آمده است، هنگام تولد حضرت عیسی(ع) سه نفر مجوس از حوالی ایران به اورشلیم و سپس بیت لحم رفتهاند و هدایایی به حضرت عیسای نوزاد تقدیم کردهاند. در سنت مسیحی این سه مجوس را به «سه مرد عاقل» ملقب کرده، حتی نامهایی نیز به آنها نسبت دادهاند: بالتازار (بل تصر)، مِلکور (ملکیور)، کاسپار (یاسپر) (Balthassar, Melchior, Gaspar) درخصوص اینکه این مجوسان که بوده و از کجا آمدهاند بحث و نظرهای گوناگونی درگرفته است، ولی هنوز هیچ قطعیتی در این خصوص وجود ندارد. آیا این واقعه صحت دارد؟ آیا ممکن است پس از دو هزار سال از هویت این افراد تحقیق کرد و از نیت آنها پرسید؟ راقم این سطور گرچه یک مسلمان است ولی پس از تحقیقات وافر به وقوع این واقعه اعتقاد یافته و توانسته به حقایق تازهای در این خصوص دست یابد.
روایت واقعه در انجیل متی
واقعه آمدن مجوسان به دیدار عیسای نوزاد، سراسر باب دوم از انجیل متی را به خود اختصاص داده است. خلاصه ماجرا این است که پس از تولد حضرت عیسی(ع) در بیت لحم، چند نفر مجوس از سمت مشرق به اورشلیم میآیند و میپرسند: «کجاست آن تازه مولود که پادشاه یهود است؟ ما ستاره او را در مشرق دیده و برای پرستش (تکریم) او آمدهایم.» پس هیرود پادشاه و مردم اورشلیم از این خبر مضطرب شدند. هیرود از کاهنان یهود پرسید: «مسیح کجا باید متولد شود؟» آنها با بررسی کتب خود گفتند: «در بیت لحم». آن گاه هیرود مجوسان را به حضور طلبیده از ظهور آن ستاره پرسید و گفت: «به بیت لحم بروید و چون او را یافتید، مرا نیز خبر کنید.» مجوسان به سمت بیت لحم رفتند و در راه، ستاره را مجددا یافتند و خرسندانه آن را تعاقب نمودند. ستاره بالای منزلی در بیت لحم ایستاد.
مجوسان داخل شده طفل را با حضرت مریم(س) دیدند و بر او تعظیم کرده، هدایای خود یعنی طلا و کندُر و مر را تقدیم نمودند. در خواب شب به مجوسان وحی رسید که نزد هیرود بازگشت نکنند. پس آنها از راه دیگر به وطن خویش مراجعت کردند. بعد از رفتن ایشان، فرشته خدا در خواب به یوسف (کفیل مریم) ظاهر شده گفت: «برخیز و طفل و مادرش را بردار و به مصر فرار کن و در آنجا بمان، زیرا هیرود میخواهد طفل را هلاک کند.» پس آنها به مصر رفتند و چون هیرود دید که مجوسان بازنگشتند، سربازانش را فرستاد تا تمام اطفال کمتر از 2 سال را در بیت لحم بکشند. چندی بعد، هیرود نیز مرد و فرشته خدا در خواب، زمان بازگشت را به یوسف اعلام نمود. در مراجعت یوسف دید که اَرکیلا پسر هیرود حاکم یهودیه شده لذا به هدایت فرشته به استان جلیل در شمال فلسطین رفته، در شهر ناصره ساکن شدند.
بررسی واقعه
در میان اناجیل چهارگانه مسیحی (متی، مرقس، لوقا و یوحنا)، این واقعه فقط در انجیل متی دیده میشود. البته چون متن اناجیل مرقس و یوحنا از دوران رسالت حضرت عیسی(ع) آغاز میشود، لذا در این خصوص تضادی با انجیل متی پدید نیامده است. اما انجیل لوقا که تولد حضرت عیسی(ع) را با جزئیات ذکر کرده و نویسندهاش در همان ابتدا مدعی است که همه چیز را از آغاز، دقیق و به ترتیب خواهد نوشت (لوقا 1/ 3) چرا از این وقایع مهم سخنی نگفته است؟! وقایعی همچون آمدن مجوسان به اورشلیم و بیت لحم، کشتار کودکان بیت لحم به فرمان هیرود، مهاجرت عیسای نوزاد با خانوادهاش به مصر. قصور نویسنده انجیل لوقا نباید موجب تضعیف این خبر در انجیل متی شود. به هر حال اعتقاد بنده بر این است که این واقعه، حقیقتا رخ داده و خداوند آن مجوسان را از ایران برای دیدار عیسای نوزاد به اورشلیم و سپس بیت لحم آورده است تا اولا مردم یهود را به تولد پیامبر جدید این قوم خبر دهد و ثانیا برای مقاصد چندی که در ادامه خواهد آمد. بنده حتی گمان دارم که درخصوص این واقعه اشارهای ظریف در قرآن مجید نیز وجود دارد. (مؤمنون/ 50 و 51)
نویسنده انجیل متی تعداد مجوسان را ذکر نکرده است ولی آنها در سنت مسیحی سه نفر دانسته شدهاند. شاید به این دلیل که آنها طبق نقل انجیل متی، 3 هدیه (طلا، کندُر، مر) به عیسی(ع) تقدیم کردهاند. ما نیز همین رقم را میپذیریم. مراد از «مجوس» پیروان دین زرتشت است. اگر آنها از سمت شرق به اورشلیم آمده باشند، پس آنها ظاهرا زرتشتیان ایرانی بودهاند. چون در آن زمان امپراتوریهای ایران و روم هممرز بودند و البته فلسطین جزو مستعمرات روم بود. تولد پیامبران عظیم القدری همچون حضرات ابراهیم(ع) و موسی(ع) توسط کاهنان دربار نمرود و فرعون پیشگویی شده بود. علم پیشگویی از روی ستارگان که به آن «احکام نجوم» میگویند، نزد بابلیها و مصریان متداول بوده است. اما مشخصات آن ستاره که با تولد حضرت عیسی(ع) بر مجوسان نمایان شد، به نظر نمیرسد که با «احکام نجوم» تطبیق کند، و نه همچنین با پدیدههای نجومیای که امروزه شناخته شده هستند از قبیل انواع مختلف ستارگان دنبالهدار، ابَر نو اخترSuper Nova ، (شهابسنگ). از انجیل متی برمیآید که آن ستاره 3 مشخصه بارز داشته است:
1. مانند یک کبوتر در ارتفاع پایین حرکت میکرده است. چون ستاره در بیت لحم بالای منزلی که عیسای نوزاد در آن بوده، توقف کرده و مجوسان به آنجا هدایت شدهاند.
2. آن ستاره، محلی (منطقهای) بوده، یعنی فقط مجوسان، آن را دیدهاند و به همین جهت است که مردم اورشلیم از سخن مجوسان تعجب کرده و مضطرب شدند. (این ویژگی، بیان دیگری از مشخصه اول است)
3. ستاره، از قوانین حرکتِ ستارگانِ آسمان تبعیت نمیکرده است زیرا ابتدا به سمت غرب سپس به جنوب حرکت نموده است. (بیت لحم در فاصله 9 کیلومتری جنوب اورشلیم است). توضیح اینکه اجرام سماوی بر اثر چرخش وضعی زمین، همگی از سمت شرق به غرب حرکت میکنند.
با اندکی تأمل به این نتیجه میرسیم که اگر آمدن مجوسان به اورشلیم صحت داشته باشد، این ماجرا یک واقعه نجومی خاص بوده که خداوند آن را برای هدایت مجوسان به اورشلیم و بیت لحم، ایجاد کرده است.
رسالت عیسی (ع)
آمدن مجوسها به دیدار عیسای نوزاد میتواند دلیلی باشد که محدوده رسالت حضرت عیسی(ع) جهانی بوده است. اما آیا حقیقتا این پیامبر عظیمالقدر بر همه مردم دنیا مبعوث شده است؟ پاسخ منفی است. زیرا براساس آنچه از قرآن مجید و اناجیل اربعه مسیحی برمیآید، رسالت حضرت عیسی(ع) مختص به قوم بنیاسرائیل بوده است. هیچ کجا نقل نشده که حضرت عیسی(ع) غیر یهودیان را به دین خدا فراخوانده باشد. عیسی(ع) بنا به نص قرآن در دنباله رسالت حضرت موسی(ع)، بر قوم یهود مبعوث شده است. (بقره/ 88 ـ مائده/ 44 و 46) در اناجیل مسیحی نیز دیده میشود که حضرت عیسی(ع) مردم را به تورات و کتب انبیاء یهود ارجاع میدهد. (متی 5/17 ـ 7/12 ـ 8/4 ـ مرقس 13/14 ـ لوقا 4/21 ـ 10/26 ـ یوحنا 10/34 و 35) به همین سبب است که مسیحیان مجبور به قبول تورات و سایر کتب انبیاء یهود هستند.
بنیاسرائیل یعنی برادران یوسف، به جرم مخالفت عمدی با خواست خداوند در سیادت یوسف(ع) و فروختن آن حضرت، به مصر تبعید شدند و پس از قحطی نیز بازنگشتند. حدود 400 سال بعد، طبق پیشگویی ابراهیم و یعقوب و یوسف(ع) که در تورات مذکور است، (پیدایش 15/13 تا 16 ـ 48/21 ـ 50/24) خداوند حضرت موسی(ع) را فرستاد تا بنیاسرائیل را به فلسطین بازگرداند. لذا رسالت حضرت موسی(ع) نیز مختص به قوم یهود بود و این حقیقت در قرآن مجید نیز مؤکد است. (اعراف/ 105 و 134 ـ طه/ 47 ـ شعراء/ 17) بنا به یک حکم کلی، همه امتها پیامبر داشتهاند. (فاطر/ 24) و این پیامبران به سوی قوم خود رفتهاند، به زبان همان مردم. (نگا. یونس/ 74 ـ یوسف/ 109 ـ ابراهیم/ 4)
در قرآن از زبان فرشتهای که بر حضرت مریم(س) پدیدار شد، آمده است: «و او پیامبری است که به سوی بنیاسرائیل میرود». (آلعمران/ 49) از برخی آیات دیگر نیز برمیآید که رسالت حضرت عیسی(ع) مختص به یهود بوده است. (صف/ 6 و 14 ـ مائده/ 72 ـ زخرف/ 59) در انجیل متی از زبان حضرت عیسی(ع) اینچنین منقول است: «فرستاده نشدهام مگر به جهت گوسفندان گمشده بنیاسرائیل» (متی 15/24) مراد از «گوسفندان گمشده»، عموم مردم یهودند که توسط کاهنان یهود گمراه شدهاند. برخی محققان معتقدند که هرچند حضرت عیسی(ع) از مُلک یهود خارج نشد ولی به حواریون خود اجازه داد تا انجیل او را در تمام جهان تبلیغ کنند. در حالی که در پایان انجیل لوقا آمده است که حضرت عیسی(ع) به حواریون خود سفارش کرد که تا زمان ظهور منجی موعود، در اورشلیم بمانند. (لوقا 24/49)
فلسطین در زمان حضرت عیسی(ع) به 3 استان شمالی، مرکزی و جنوبی تقسیم شده بود که به ترتیب جلیل، سامریه و یهودیه خوانده میشد. طبق 3 انجیل نخست (متی، مرقس و لوقا)، حضرت عیسی(ع) فقط در شهرهای استان جلیل موعظه میکرد و فقط یک نوبت به اورشلیم وارد شد که همان وقت، کاهنان او را گرفته و به قتل رساندند(!)حضرت عیسی(ع) در این سه انجیل یک پیامبر جلیلی خوانده میشود و محدوده رسالت او بخشی از قوم یهود است و نه همه یهودیان، تا چه رسد به تمام مردم جهان. نتیجه میگیریم که محدوده حضرت عیسی(ع) نیز مانند حضرت موسی(ع) و سایر انبیاء بنیاسرائیل مختص به قوم یهود بوده است.
اهداف آمدن مجوس
با توجه به آنچه در بخش قبل اثبات شد، میتوان نتیجه گرفت که این سه مجوس در واقع 3 نفر یهودی بودند که در ایران زندگی میکردهاند و خداوند به این وسیله آنها را از آمدن پیامبر جدیدی برای قوم یهود خبر داده است. بعد از فتح اورشلیم توسط سپاه بخت النصر در سال 586 قبل از میلاد، تعداد 40 هزار نفر یهودی برای غلامی به بابل برده شدند. سال 538 ق.م. کوروش هخامنش بابل را فتح کرد و یهودیان را رخصت داد. اما تعدادی از یهودیان به فلسطین بازنگشتند. به نظر میرسد که اینان یهودیان مؤمنی بودهاند که پس از عقوبت خداوند بر این قوم که به دست بخت النصر به وقوع پیوست، خود را از تقدیر قوم یهود خارج کرده و به زندگی عادی خود در میان ایرانیان ادامه میدادند.
درخصوص اینکه برخی یهودیان در ایران ماندند و به همراه سایر اسیران به فلسطین بازنگشتند، میتوان به کتاب استر (از مجموعه عهد عتیق) رجوع کرد. مُردخای یهودی در دربار خشایارشا در شهر شوش کار میکرد و یهودی بودن خود را کتمان مینمود. او نهایتا توانست برادرزادهاش استر را به همسری خشایارشا در آورد. خشایارشا نوه دختری کوروش کبیر است که از 486 تا 465 قبل از میلاد حکمرانی کرد. همچنین در کتاب تاریخ جامع ادیان برخی یهودیانی که در بابل مانده بودند مذکورند. (نگا. جان ناس، تاریخ جامع ادیان، انتشارات علمی و فرهنگی، صص. 536 و 537 و 558)
خداوند پس از قرنها یک رسول عظیمالقدر برای یهودیان مبعوث کرده است و به همین سبب یهودیان موحد را که در ایران زندگی میکردند، به آمدن آن پیامبر خبر میکند. لذا ستارهای در ارتفاع پایین بر این یهودیان نمایان میشود و آنها قبل از تعاقب آن، با علم «احکام نجوم» یا سایر معارف دین خود از تولد آخرین پیامبر یهود باخبر میشوند. آن گاه به تعقیب آن میپردازند تا به اورشلیم برسند. پس از باخبر شدن مردم اورشلیم از تولد این پیامبر، آنها نهایتا در بیت لحم هدایای خود را به عیسی(ع) تقدیم کرده به شهر خود بازمیگردند.
یهودیان بابلی (همان مجوسان) با آمدن خود چند هدف را برآورده کردند:
1. خود و سایر یهودیان مقیم بابل و ایران، از تولد آخرین پیامبر بنیاسرائیل آگاه شدند و دانستند که بزودی آخرین پیام خداوند توسط این پیامبر به یهودیان ابلاغ خواهد شد.
2. مردم اورشلیم و هیرود نیز از تولد حضرت عیسی(ع) باخبر شدند.
3. هدایای یهودیان بابلی برای عیسی(ع) و خانوادهاش مفید بوده است. طبق نقل انجیل متی، آنها 3 هدیه تقدیم کردند: کندُر، مُر و طلا. دو مورد اول، دو صمغ گیاهی هستند و فواید زیادی دارند و از جمله در بهبود سریعتر زن زائو مفیدند. هدیه طلا نیز احتمالا خرج سفر غیرمترقبه آنها به مصر شد. زیرا هیرود قصد قتل عیسی(ع) را کرده بود.
منبع:روزنامه جام جم
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb