چهارشنبه های اخلاقی

گزارشی از محافل اخلاقی آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی   در شبکه اینترنت درباره مسجد جامع بازار و امام جماعتش آمده است که «قدیمی ترین مسجد جامع تهران، بیش از ۷۰۰ سال عمردارد و امام جماعت آن آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی از حدود ۴۰ سال پیش تاکنون،به این مهم پرداخته است و معمولاً نماز ظهر، عصر و مراسم مذهبی را در این مسجد به جا می آورد

چهارشنبه های اخلاقی

گزارشی از محافل اخلاقی آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی
 

در شبکه اینترنت درباره مسجد جامع بازار و امام جماعتش آمده است که «قدیمی ترین مسجد جامع تهران، بیش از 700 سال عمردارد و امام جماعت آن آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی از حدود 40 سال پیش تاکنون،به این مهم پرداخته است و معمولاً نماز ظهر، عصر و مراسم مذهبی را در این مسجد به جا می آورد.»نزدیک اذان پای پیاده از کوچه های تنگ وارد راسته بازار می شود.عده ای که می شناسند شان، سلام و اظهار ارادت می کنند و نشناس ها گاهی بدون قصد، تنه ای می زنند تا سریع تر رد شوند و به فکرشان نمی رسد که شاید این روحانی سالخورده یکی از مراجع تقلید شیعیان باشد.
ورودی مسجد در دل بازار است.رو به حیاطی بزرگ و حوضی در میان.درخت انجیر کوچکی کنار حوض است و کارگرهای خسته از کار روزانه زیر آن خستگی در می کنند.متولیان مسجد وقت اذان درهای آهنی را باز می کنند.مردم از حیات وارد رواق زیرگنبد می شوند تا مؤذن اذان بگوید.حاج آقا سلانه سلانه از راه می رسد.مسیر طولانی رواق تا محراب را کفش در دست طی می کند.به سلام های نمازگزاران جواب می دهد.سرش پایین است و ذکر می گوید.وقتی به محراب می رسد عبایش را عوض می کند و یک پره از امامه اش را مانند امام خمینی(ره)باز می کند.صف های فشرده پشت سرش تا 16 ردیف ادامه دارد.بین دو نماز برمی گردد به سمت نمازگزارانی که اکثراً از کسبه بازار و جوان هستند وبرایشان از مسأله ای فقهی درباره خرید و فروش در بازار می گوید و دوباره به نماز می ایستد.نماز دوم که تمام شد، صف اول خالی می شود و عده ای دوره اش می کنند.حاج آقا روی صندلی کنار سجاده رو به محراب می نشیند که پنجره ای رو به بیرون دارد.مردم برای گرفتن استخاره و حل مشکل می آیند.گاهی اگر کسی برای ازدواج آمده باشد، می خندد.کارش که تمام شد بدون هیچ تشریفاتی از راهروی مسجد خارج می شود.در حیاط مسجد چای دارچینی می دهند و بویش همه جا را گرفته است.چای فروش های دوره گرد هم می نشینند و چای می خورند.زیر درخت انجیر کارگرها نان و ماست می خورند.آیت الله رفته است.شاید این روال هر روزه این مرد دین دار باشد.
امام جماعت مسجد جامع تهران، فرزند آقا میرزا عبدالعلی تهرانی، عالم برجسته تهران قدیم است که بدون هیچ واسطه و محافظی با مردم زندگی می کند.آیت الله مجتبی تهرانی جایگاهی ویژه در میان طلاب، بازاریان و جوانان دارد.کرسی دروس فقه و اصولش، در سطوح عالی حوزه علمیه تهران برگزار می شود و هر صبحدم طلاب در محضر دروس استاد خود، سیراب می شوند.جلسات دروس تفسیرش نیز جوانان تحصیلکرده و مشتاق معارف قرآن را بر گرد خود فراگرفته است؛ به خصوص از دیرباز، محفل دروس اخلاق و عرفان چهارشنبه ها در خیابان ایران، کانون تجمع مشتاقان بوده است.نحوه بیان مطلب توسط ایشان از طبقه بندی و اسلوب خاصی برخوردار است.ایشان هر چند وقت یک بار با تمرکز روی مشکلات جامعه و غور در آیات و احادیث، سلسله بحث هایی را در این دوره های اخلاقی انجام می دهند.از نکات جالب این بحث ها، این است که مباحث اخلاقی بر اساس سؤال هایی که مردم از دفترشان می کنند، انتخاب می شوند که آخرینشان بحث غیرت و تعلیم و تربیت است.پیشنهادهای اخلاقی ایشان به شدت عملی است و جدا از ارزش علمی، به راحتی می تواند مورد استفاده عوام قرار گیرد.آیت الله مجتبی تهرانی از شاگردان برجسته امام خمینی(ره)است که با امام الفت و مؤانست بسیار داشته است.نمونه برجسته ای از شاگردان اخلاقی ایشان، شهید صیاد شیرازی است.
جلسه اخلاق چهارشنبه های آیت الله برای عموم آزاد است.چهارشنبه نزدیک غروب خیابان ایران، انتهای کوچه ملکی میزبان جوانان پی جوی اخلاق است.حیاط بوی چای دارچینی می دهد و مهمانانی با تیپ های متنوع از جاهای مختلف شهر به آنجا آمده اند.بعد از وضو همه وارد زیرزمین می شوند.زیرزمینی هزار متری که کم و بیش پر است.خیلی ها همدیگر را می شناسند و یا حداقل گروهی آمده اند.بعد از مدتی حاج آقا مجتبی با سری پایین و ذکر گو وارد می شود.عبا را عوض می کند و به نماز می ایستد.تعدادی از حاضران نماز را شکسته می خوانند.بعد از اتمام نماز، همه به گوشه دیگر سالن متمایل می شوند، جایی که قرار است از اخلاق گفته شود، قرآن خوانده می شود، آیت الله روی صندلی می نشیند.بحث این چهارشنبه تربیت است.
می گوید بنده گناهکار همیشه روش زشت، به میراث می گذارد.اینقدر به این روش بد ادامه می دهد و آنها هم یاد می گیرند که همه آنها را به جهنم می برد.«حتی لا یفقد فیها منهم صغیراً و لا کبیراً و لا خادماً و لا جاراً»تا آنجا که هیچ یک از خانواده و عیال و همسایگانش را مفقود نمی یابد.آن قدر روی خانواده اش، خدمتکارش و همسایه اش اثر سوء و زشت می گذارد که همه شان وارد جهنم می شوند.
می گوید اصلاً تربیت و روش دادن ها و روش گرفتن ها، برای این بود که یک نفر، انسان بشود.یعنی عقل عملی او به فعلیت برسد.این همان تعبیری است که می گویم باید اسکلت انسانی اش درست بشود و شاکله پیدا کند.باید در درون خودش و در بعد معنوی اش هم همین طور شکل پیدا کند.حالا من دو روایت بخوانم؛روایت از امام صادق(ع)؛«دع ابنک یلعب سبع سنین»بچه ات را رهایش کن تا هفت سالگی، بازی کند».
ما هم همین طور هستیم که از هفت سال به بعد او را به مدرسه می بریم، یعنی این مقتضای سنی اوست که در آیه هم دارد:«اعلموا أنّما الحیاة الدّنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم»همانا زندگی دنیا فقط بازی، سرگرمی، زینت، فخر فروشی و ...است.آیه شریفه هم اول از لعب شروع می کند که ظاهراً همین است.این مسائل، وجودی است و تمام معارف ما همسو با آنهاست.چرا؟ چون دستورات خالق ماست.آنکه سازنده من است، خودش خوب بلد بوده که راه را به من نشان دهد.
می گوید هفت سال دوم، زمان تربیت و یادگیری است؛«ویؤدّب سبعاً »از آن سن به بعد، دیگر قوه تمیز پیدا می کند.یادش بده؛ به او روش بده تا اینجا او از نظر دیداری، شنیداری و رفتاری از شما یاد می گیرد و هیچ احتیاجی نیست که تو بخواهی او را ادب کنی.یادگیری اش خواه ناخواه و خودکار است.می گوید از هفت سال به بالا، آرام آرام قوه تمیز او بکار می افتد و می توانی به او بفهمانی؛«و یؤدب سبعاً»تا به 14 سال برسد،می توانی به او بگویی:«باباجان این کار را به این دلیل درست است.پسرم این کار غلط است.دخترم...!امثال این حرف ها».
صحبت های مبتنی بر روایات و احادیث است و درعین حال علمی.در حین صحبت ها وقتی از جوان ها صحبتی می آید با خنده به حاضران نگاه می کند.هنگام خواندن روایات عینکش را در می آورد تا زیر و زبری اشتباه نشود و در همین اثنا چشم های همیشه مخفی آیت الله را می شود دید.سخنرانی، خیلی طولانی نیست تا کسی خسته شود.بسیاری فرزندان خود را همراه آورده اند.
سخنرانی که تمام می شود، برای همه دعا می کند و می رود.با اینکه تا سالن خالی شود، کمی طول می کشد ولی آیت الله خیلی سریع سالن را ترک می کند.جوان هایی هم هنگام صحبت کاغذ و قلم دستشان است، همه چیز را درون کیف می گذارند و به طرف های مختلف خیابان می روند.هر کس از جایی آمده است و حالا به جایی می آید.
منبع:نشریه آیه، ویژه نامه دین و فرهنگ.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان