قرآن کتابی است که از سوی خدای متعال برای هدایت همه انسان ها فرو فرستاده شده است. در این کتاب گاهی عموم انسان ها مخاطب قرار گرفته اند و از آنها اموری را مطالبه کرده است که برخی از آنها عبارتند از: عبادت خدا(بقره / 21 و یونس/14 و لقمان/23)، بهره وری از خوردنی های حلال و پاکیزه (بقره / 168)، رعایت تقوای الهی (نساء/1 و حج /1)، یاد نعمت های خدا بودن (فاطر /3) و ایمان به پیامبری که خدای سبحان او را به حق فرستاده است (نساء/ 170 و اعراف / 158). مطالبه موارد فوق و مانند آن که یکی از آنها ایمان است امری منطقی و پذیرفتنی است گاهی نیز قرآن فقط مؤمنان را مخاطب قرار داده و از آنان اموری را مطالبه کرده است که از جمله آنها ایمان است. در آیه 136 نسا فرمود: یا ایها الذین امنوا آمنوا بالله و رسوله و الکتاب الذی نزل علی رسوله و الکتاب الذی انزل من قبل و من یکفر بالله و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الاخر فقد ضل ضلاله بعیدا (نساء / 136)
این کسانی که ایمان آورده اید! به خدا و پیامبرش و کتابی که بر او نازل کرده و کتب آسمانی که پیش از این فرستاده است ایمان واقعی بیاورید. کسی که خدا و فرشتگان و کتاب و پیامبرانش و روز واپسین را انکار کند در گمراهی دور و درازی افتاده است.
آدمی وقتی با این آیه مواجه می شود و آن را با آیه 170 همین سوره مقایسه می کند که خدا از مردم خواسته است تا ایمان بیاورند سؤالی برایش مطرح می شود که درخواست ایمان از انسان ها امری منطقی است اما درخواست ایمان از مؤمنان یعنی چه؟ سر اینکه این سؤال مطرح می شود آن است که با توجه به آیه، مخاطبان آن مؤمنان هستند و مؤمن هم به کسی گفته می شود که حقیقتاً و واقعاً از ایمان بهره مند باشد و از سویی از کسی می توان درخواست ایمان کرد که آن را نداشته باشد. با گفتن «یا ایها الذین آمنوا» اعلام می شود که مخاطب ایمان دارد و اما امر «آمنوا بالله و...» بر این فرض مبتنی است که مخاطب ایمان ندارد و این جمع بین اثبات ایمان برای مخاطب و نفی ایمان از مخاطب است و این خود مستلزم تناقض است و یا اگر از کسی که ایمان دارد خواسته است ایمان بیاورد یعنی کسی که لباس ایمان بر وجود خود پوشاند بخواهد که ایمان بر وجود خود بپوشاند این امر به تحصیل حاصل است چنان که فخر رازی به آن اشاره کرده و گفته است ظاهر آیه اشعار می دارد که امر به تحصیل حاصل است و امر به تحصیل حاصل، محال است (تفسیر کبیر، جزء 11، ص 57 و مواهب الرحمن، ج 10، ص 14).
با توجه به این سؤال و مشکل، مفسران به گونه ای به تفسیر این آیه پرداخته اند تا این مشکل جمع بین نفی و اثبات و یا تحصیل حاصل را حل کنند و با تحلیلی از دو ایمان بین آنها تفکیک کنند و در واقع برای ایمان اول معنایی اراده کنند که با معنای ایمان دوم ناسازگار نباشد. از این رو در این رابطه دیدگاه هایی مطرح است. برخی با استناد به شأن نزول آیه، مخاطب را اهل کتاب قرار داده و معتقدند از آنها مطالبه ایمان کامل شده است و برخی با استناد به برخی آیات قرآن ایمان اول را به مؤمنانی مرتبط دانسته که در مرتبه پایین ایمان قرار دارند و ایمان دوم را به مرتبه بالای ایمان مربوط می دانند و برخی با استناد به آیه سوره حجرات، ایمان اول را ایمان زبانی و ایمان دوم را ایمان قلبی دانسته اند و برخی تفاوت دو ایمان را در اجمال و تفصیل آن دانسته اند. بدین صورت که ایمان اولی اجمالی است و ایمان دوم تفصیلی است. (مواهب الرحمن، ج1، ص 14) که در ادامه به تفصیل، هر یکی از این اقوال تحلیل و نقد می شود.
1. درخواست ایمان از اصل کتاب
برخی با استناد به شأن نزول آیه گفته اند مراد از ایمان اول، ایمان اصل کتاب است که پس از قبول اسلام روی تعصب های خاصی که به مذهب خود و آیین اسلام
اظهار ایمان می کردند و بقیه پیامبران و کتب آسمانی را قبول نداشته اند. قرآن در این آیه آنها را مخاطب قرار داده و از آنها خواسته است که علاوه بر ایمان به خدا و پیامبر اسلام و قرآن، تمام پیامبران و کتب آسمانی را به رسمیت بشناسند و به آنها ایمان آورند، زیرا همه انبیا حقیقت واحدی دارند و مردم را به یک هدف دعوت می کنند؛ فرستنده همه آنها خدای یکتاست. پس تبعیض و تجزیه یک حقیقت صحیح نیست بلکه باید به همه آن حقیقت واحد که از سوی خدا توسط انبیا در اختیار انسان قرار گرفته ایمان بیاورند. یعنی مؤمن باید به خدا و معاد و کتب آسمانی و پیامبران و فرشتگان ایمان بیاورند.
شأن نزول آیه این است که از ابن عباس نقل شده که عده ای از بزرگان اهل کتاب خدمت پیامبر اسلام رسیدند و گفتند: ما به تو و کتاب آسمانی تو موسی و تورات و عزیز ایمان می آوریم ولی به سایر کتاب های آسمانی و همچنین سایر انبیا ایمان نداریم. این آیه نازل شد و به آنها آموخت که باید به همه ایمان بیاورند (مجمع البیان، ج 4-3، صص 192- 191). به استناد این شأن نزول ایمان ما و ایمان مجدد، ایمان کامل است و ایمان اولیه ناقص است و مصداق آن نیز اهل کتابند.
تحلیل و نقد:
گرچه این شأن در تفاسیر شیعه و اهل سنت نقل شده است، اما این سخن می تواند صحیح باشد. به نظر می رسد اولا در قرآن کریم اهل کتاب یا خطاب «یا ایها الذین امنوا...» مخاطب قرار نگرفته اند و این نشانه ضعف این احتمال است و ثانیاً احتمال دارد این شأن نزول از قبیل تطبیق بر مورد یا برداشت خود راوی مانند ابن عباس باشد نه اینکه مراد واقعی آیه همین باشد.
2. درخواست افزایش ایمان نسبت به ایمان ضعیف با توجه به اینکه ایمان دارای مراتب و مراحلی است و نباید به ایمان ظاهری بسنده کرد بلکه بایستی روز به روز بر مراتب ایمان افزوده شود و نه تنها به خدا و پیامبر اسلام و کتاب او بلکه به کتاب های آسمانی پیشین نیز ایمان داشته باشند با این بیان مراد از ایمان اول، مرتبه ضعیف و پایین ایمان است و مراد از ایمان دوم مرتبه بالا و شدید ایمان است.
این تحلیل گرچه با برخی آیاتی از افزایش ایمان سخن می گویند هماهنگ است از جمله در سوره انفال فرمود: انما المومنون الذین اذا ذکر الله و جلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا و علی ربهم یتوکلون الذین یقیمون الصلاه و مما رزقناهم ینفقون اولئک هم المومنون حقا لهم درجات عند ربهم (انفال/ 4-2) مؤمنان تنها کسانی هستند که هر گاه نام خدا برده شود، دل هایشان ترسان و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده می شود ایمانشان فزونتر می گردد و به دنبال آن اوصاف دیگری را ذکر می کند و سپس می فرماید: مؤمنان حقیقی آنها هستند و برای آنها درجاتی است نزد پروردگارشان.
و این سخن درست نیز هست، اما با توجه به محتوای آیه تبیین آیه مورد نظر با آیه سوره انفال مشکل به نظر می رسد.
3. درخواست ایمان حقیقی و قلبی از مؤمنان ظاهری.
آیه می گوید: ای کسانی که ایمان ظاهری آورده اید، در باطن نیز ایمان داشته باشید. برای مستدل کردن آن به آیه 13 سوره حجرات تمسک کرده اند که در آن فرمود: قالت الاعراب امنا قل لم تومنوا و لکن قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم (حجرات /13) عرب های بادیه نشین گفتند: ایمان آورده ایم، بگو: شما ایمان نیاورده اید ولی بگویید اسلام آورده ایم. اما هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است.
این احتمال گرچه درست است، ولی با دقت در آیه باید به نوعی خلاف ظاهر لفظ سخن بگوییم، زیرا ظاهر الفاظ به ویژه با تفصیل آن بعد از ایمان دوم این احتمال را صد در صد تأیید نمی کند.
4. درخواست پایداری و ثبات ایمان از مؤمنان متزلزل و ناپایدار
انسان ها در ایمان دو دسته هستند. برخی از ایمان پایدار برخوردارند و تا پایان عمر بر ایمان خود باقی می مانند و برخی گرفتار تزلزلند. حضرت علی «ع» فرمودند: فمن الایمان ما یکون ثابتاً مستقراً فی القلوب و منه ما یکون عواری بین القلوب و الصدور الی اجل معلوم فاذا کانت لکم برائه من احد فقفوه حتی یحضره الموت قعد ذلک یقع خذ البرائه (نهج البلاغه خطبه 189) بعضی از ایمان ها در دل ها ثابت و استوار است و برخی در میان قلب ها و سینه ها ناپایدار و عاریتی با سرآمدی معلوم است، هرگاه خواستید از کسی بیزاری جویید، مهلت دهید تا زمان مرگش فرا رسد که آن هنگام اگر از گناهانش توبه نکرد زمان بیزاری جستن است.
در برخی روایات نیز به این تفسیر اشاره شده است چنانچه امام ابی الحسن «ع» فرمود: ما کان من الایمان المستقر فمستقر الی یوم القیامه و ابدا و ما کان مستودعا سلبه الله قبل الممات (تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 751) ایمانی که مستقر باشد تا ابد و قیامت ادامه خواهد یافت و اما خدای سبحان، ایمان عاریتی را قبل از مرگ از انسان می گیرد.
بر اساس این روایات اگر انسانی دارای نفس مطمئنه باشد و ایمان در قلبش نفوذ کند ایمان او مستقر و پایدار است و با دگرگونی شرایط و تهدیدها و تطمیع ها دچار تزلزل نمی شود ولی اگر راسخ نباشد زوال آن در برابر زر و زور کاملاً ممکن است. نمونه آن در جریان قیام عاشورا خود را نشان می دهد افرادی مانند مسلم ابن عوسجه و حبیب بن مظاهر دارای ایمان ثابت و مستقر بودند و شرایط در آن تغییر ایجاد نکرده است، اما افرادی چون عمر سعد و همراهان دچار ایمان عاریتی بودند که با وعده مال و مقام و برخی با تهدید، ایمان خود را از دست دادند.
عوامل تزلزل ایمان ممکن است اموری از قبیل عدم آگاهی وجهی یا هواپرستی و ضعف نفس و یا آلودگی به گناهان بزرگ و یا تعلق به دنیا باشد که در پایان عمر ایمان را دچار تزلزل سازد و سرانجام آدمی بدون ایمان از دنیا برود.
امام علی «ع» در ادامه سخنانشان از مردم خواسته است که اگر افرادی دچار گناه و خطا شدند از آن اظهار برائت نکنید زیرا سرنوشت انسان در پایان عمر روشن می شود و ممکن است این انسان قبل از مرگ از کرده خود پشیمان شود و توبه کند و با ایمان از دنیا برود.
بر اساس این گفته، آدمی باید عوامل ثبات ایمان را در خود تقویت کند و از عوامل تزلزل ایمان اجتناب کند. حضرت امیر علی «ع» خطاب به کمیل بن زیاد فرمود: یا کمیل! انما نستحق ان تکون مستقراً اذا لزمت الجاده الواضحه التی لا یخرجک الی عوج و لا تزیلک عن منهج ما حملناک علیه و هدیناک الیه (بحار الانوار، ج 74، ص 272) ای کمیل ! تنها در صورتی مستحق ثبات ایمان هستی که از جاده روشنی که تو را به کژی نمی برد حرکت کنی و از روشی که به تو آموخته ایم و به سوی آن هدایت شده ای جدا نشوی.
در این میان حضرت امیر به کمیل توجه داده است که ایمان مستقر در پرتو پیروی از روش آن حضرت و جدا نشدن از هدایت ها و رهنمودهای او تحقق پیدا می کند.
یکی از احتمالات در آیه با توجه بیان علی «ع» این است که خدا از کسانی که دارای ایمان متزلزل هستند مطالبه کرده است که به ایمان ثابت دست یابند (مواهب الرحمن 10/ 14) این احتمال گرچه احتمال خوبی است اما با ظاهر آیه سازگار نیست، زیرا دلیلی ندرایم که مراد از ایمان اول، ایمان متزلزل باشد.
5. مؤمنانی که حدوثاً ایمان آورده اند مأمور شدند که در بقا نیز ایمان بیاورند یعنی ایمان ابتدایی خود را حفظ کنند و با ایمان به زندگی خود ادامه زندگی دهند. این احتمال ممکن است به همان احتمال چهارم ارجاع داده شود.
6. درخواست ایمان از مشرکان به دلیل ایمان آنها به بت ها. برخی گفته اند در آیه، درخواست ایمان از مشرکانی است که به بت هایشان ایمان دارند و از آنها خواسته است شمایی که به بت ها ایمان دارید به خدا و قرآن و پیامبر ایمان بیاورید (مواهب الرحمن، ج 10، ص 14) این سخن، هیچ گونه سازگاری با قرآن و آموزه های دینی ندارد زیرا هیچ گاه از مشرک به عنوان مؤمن یاد نشده است. علاوه بر اینکه این برداشت با ظاهر آیه سازگار نیست زیرا مخطاب آیه کسانی اند که حقیقتاً ایمان دارند نه کسانی که منافق و یا مشرکند که مشرکان فاقد ایمانند و منافقان مدعی ایمان.
7. درخواست ایمان خاص از کسانی که به ایمان عام ایمان دارند
برخی مفسران در حل مشکل مربوط به آیه نوشتند ایمان بر دو قسم است:
الف) ایمان عام: یعنی ایمانی که با قبول دعوت ظاهری پیامبر اکرم«ص» و بیعت با آن حضرت حاصل می شود. این انسان احکام ظاهری را از پیامبر دریافت می کند و به دست پیامبر توبه می کند. ایمان عموم مردم از این قبیل است، این ایمان به لحاظ اینکه بدون معرفت و تحقیق است، تقلیدی است.
ب) ایمان خاص، یعنی ایمانی که با قبول دعوت باطنی و بیعت با ولایت چه ولایت پیامبر و چه ولایت علی «ع» برای انسان حاصل می شود. به این صورت که انسان دعوت باطنی پیامبر «ص» را اجابت می کند و از آن جهت که او افزون بر مقام نبوت و رسالت دارای مقام ولایت است با او بیعت می کند و یا با علی «ع» به لحاظ داشتن مقام ولایت با او بیعت می کند و این ایمان با معرفت و تحقیق است.
بر اساس این تقسیم، در آیه از مؤمنان به ایمان عام مطالبه شده است که به ایمان خاص ایمان بیاورند. این سخن نیز مانند سایر موارد با ظاهر آیه سازگار نیست. علاوه ادلّه آن را همراهی نمی کند زیرا در این موارد ایمان اول را به معنای مجازی حمل کرده اند و ثانیاً بر اساس این تفسیر و مانند آیه مدعیان ایمان را مخاطب قرار می دهد نه کسانی که حقیقتاً ایمان دارند.
8. مطالبه ایمان تفصیلی از مؤمنان به ایمان اجمالی
این تفسیر در آیه مورد بحث، از ابتکار محققان اصلی تفسیر مانند علامه طباطبایی «ره» است که با سیاق آیه هماهنگ است.
در آیه خدای متعال با خطاب به مؤمنان به آن فرمان داده است که به خدا و رسول کتاب و... ایمان بیاورند، تفصیل در متعلق ایمان از یک سو و تهدید بر کفر به هر یک از آنها از دیگر سو نشانه لزوم گسترش دادن آن ایمان اجمالی آغازی است و به دیگر سخن در آیه در امر به ایمان، متعلق ایمان را به تفصیل بیان کرده است که به چه چیزی ایمان بیاورند و در ادامه به افرادی که به خدا و فرشتگان و کتاب های الهی و پیامبران و روز قیامت کفر می ورزند هشدار می دهد که گرفتار گمراهی سختی می شوند. حکیم بودن خدا و خالق، هدفداری خلقت را لازم دارد و هدفداری معاد را و معاد هدایت را و هدایت رسالت را و رسالت کتاب، رسول و فرشته را لازم دارد.
پیوند دادن این امور و عطف کردن آنها به یکدیگر در این آیه برای آن است که اینها معارفی به هم پیوسته اند که ایمان به یکی از آنها به تنهایی کافی نیست بلکه رد علنی برخی، کفر همه را در پی دارد و رد مخفیانه نفاق و دورویی را به دنبال دارد (المیزان،ج 5، ص117).
بر اساس این به هم پیوستگی، مؤمن باید بر همه شئون اعتقادی و اخلاقی و فقهی و حقوقی ایمان اجمالی داشته باشد و این ایمان اجمالی در قالب تفصیل بیاید و به دیگر سخن مؤمنان باید ایمان اجمالی خود را بر همه جزئیات بگسترانند زیرا این جزئیات هدفی هستند که با یکدیگر مرتبطند.
بر اساس این تفسیر ایمان اول معنای واقعی خود را دارد و ایمان دوم نیز معنای واقعی خود را. زیرا ایمان اجمالی و ایمان تفصیلی هم از حیث حقیقت ایمان یعنی تصدیق قلبی و هم از حیث متعلق ایمان تفاوت ماهوی ندارند بلکه ایمان تفصیلی همان ایمان اجمالی است.
علاوه بر توجه به این تفسیر مفاد آیه نه تحصیل حاصل است زیرا ایمان تفصیلی به لحاظ تعلیق غیر از ایمان اجمالی است و جمع بین نفی و اثبات یعنی کسی که دارای ایمان اجمالی است به ایمان تفصیلی دست یابد پس هر دو جنبه اثباتی است. و همچنین این تفسیر ظاهری را باطنی نمی کند و همچنین سخن از ایمان ثابت و پایدار یا نقص و کمال ایمان نیز نیست بلکه چنان که گفته شد سخن از ایمان تفصیلی پس از ایمان اجمالی است.
ایمان به پنج اصل
در حقیقت این آیه از مؤمنان خواسته است به پنج اصل ایمان بیاورند:
1. ایمان به خدای واحد احدی که جامع همه صفات کمال و منزه از هر گونه نقص است.
2. ایمان به فرشتگان که رسولان الهی و واسطه فیض وحی الهی هستند که به دلیل برخورداری از عصمت هیچ گاه در برابر اوامر الهی نافرمانی نمی کنند.
3. ایمان به انبیای الهی که خدا آنها را برای هدایت خلق و ارشاد آنان برای دستیابی به سعادت و انذار و هشدار آنان از عوامل شقاوت فرستاده است. انبیایی که وسایط فیض خدا در هدایت انسان ها و یادآوری کننده فطرتی هستند.
4. ایمان به معاد و روز قیامت که روز جزای الهی است و این ایمان مستلزم مراقبت نفس از آلوده شده و عمل به اوامر الهی است.
5. ایمان به کتاب های الهی که در برابر دارنده معارف الهی و احکام و شرایع خدای سبحان هستند. بر اساس آیه باید به همه پیامبران و رهاوردشان که مجموعه ای واحد و تفکیک ناپذیرند ایمان آورد.
لازم به یادآوری است که ایمان به کتاب های آسمانی در کنار ایمان به پیامبران مطرح است زیرا ایمان به نبوت و پیامبری بدون ایمان به کتاب آسمانی کافی نیست چون کتاب های آسمانی برنامه هدایت انسان هاست.
پیامد کفر
در ادامه آیه فرمود اگر کسی به خدا، فرشتگان و کتاب ها و رسولان الهی و روز آخرت کفر ورزد در گمراهی سختی و دوری واقع می شود و اگر کسی به هر یکی از آنها کفر ورزد کافر است. ضلالت دو گونه است: قریب و بعید. انسانی که راه را گم کند ولی مقصد را می داند گرفتار ضلالت قریب است که با پرسش از رهنما می تواند هدایت یابد. اما انسانی که مقصد را گم کند در کژراهی گرفتار می شود و این همان ضلالت بعید است و چنین انسانی در تمام زندگانی اش در سرگردانی بسر می برد.
نتیجه گیری
آیه 136 سوره نساء به لحاظ ساختار زبانی که از مؤمنان مطالبه ایمان شده است تدبر برانگیز است که احتمالاتی در آن به ذهن می رسد که برخی از آن عبارت است از: 1. درخواست ایمان از اهل کتاب؛ 2. افزایش ایمان از مؤمنان ضعیف؛ 3. درخواست ایمان قلبی از مؤمنان ظاهری؛ 4. درخواست ایمان پایدار از مؤمنان متزلزل؛ 5. درخواست ایمان از مشرکان مؤمن به بت ها؛ 6. درخواست حفظ ایمان از مؤمنان ابتدایی؛ 7. درخواست ایمان خاص از مؤمنان به ایمان عام؛ 8. ایمان تفصیلی از مؤمنان به ایمان اجمالی. که در بین این احتمالات ترجیح با احتمال هشتم است که از ابتکارات مرحوم علامه طباطبایی است که با این قول هم مشکل تحصیل حاصل حل می شود و هم اشکال جمع بین نفی و اثبات مرتفع می گردد، زیرا ایمان اجمالی غیر از ایمان تفصیلی است و محتوای آیه نیز این احتمال را تأیید می کند. بنابراین مؤمنان باید به تفصیل به پنج اصل ایمان بیاورند و اگر به یکی یا همه آنها ایمان نیاورند نه تنها گمراهند بلکه مقصد و هدف را نیز از یاد برده اند.
منبع: ماهنامه پاسدار اسلام شماره 347