وضعیت منابع آبی ایران هر سال نسبت به سال قبل وحشتناکتر میشود و هر روز پیامدهای ورشکستگی آبی کشور عینیتر میشود؛ از زمستانی بدون باران گرفته، تا مهاجرت، اعتراض کشاورزان، گرد و خاک و ...
اما از سویی اقدامات مختلفی هم برای روبرویی با این پیامدها در حال انجام است از قیرپاچی و جنگلکاری در خوزستان، تا پروژههای مختلف احیای تالابها و ... اما هرکدام این اقدامات مخالفان سرسختی هم دارد که یکی از آنها پروفسور کردوانی پدر علم کویرشناسی ایران است.
چندی پیش با او در رابطه با خشکسالی در ایران گفتگویی داشتیم که دو بهش اول آن منتشر شد. بخش اول با عنوان «چه شد که خشک شدیم؛ باران یا سوءمدیریت؟» در رابطه با سهم کشاورزی در بحران آب ایران بود، کردوانی در آن بخش گفته بود: «میگویند کشاورزها 90 آب را مصرف میکنند، افرادی مثل شما هم بیرون نمیروید و قبول میکنید. مگر شهریها آب را هدر نمیدهند؟ علت اینکه تهران رود ندارد ولی 3 رود فاضلاب دارد چیست؟ چرا نمیگوید شهرداریها دیگر چمن نکارند؟ یا مثلا الان در لرستانی که باید کشاورزی ایران را تامین کند ترسیده و گفته الگوی کشت را خودش مشخص میکند و از این به بعد زعفران و گل محمدی میکارند! مگر مردم نان نمیخواهند؟ همه اینها نابود کردن کشاورزی است ولی بالعکس در کشورهای پیشرفته دنیا وقتی به سمت صنعت رفتند کشاورزی را نابود نکردند و حتی کمک هم کردند چون غذا مهم است. اشتباه است که میگویند اول هوا، بعد آب و بعد غذا، ولی الان نه بر اساس سیل و خشکسالی که وجود دارد غذا در دنیا مهم است به خصوص برای ما که تحریمیم.»
در بخش دوم که با عنوان «در خشکسالی پیشرو چهکنیم که آب جیرهبندی نشود؟» پدر علم کویرشناسی ایران از راه حل و برنامه خود را برای روبرویی با مشکل بیآبی گفته بود: «اگر میخواهیم مشکل آب حل شود هم دولت و هم مردم باید اقدام کنند، اما الان وزارت نیرو فقط آب روستاها را قطع میکند، از سویی چند روز پیش مدیرعامل آب تهران گفت که ما در ایران در حوزه شهری آب زیادی مصرف میکنیم، او این حرف را میزند تا از طریق آب پول بیشتری بگیرد نه اینکه آب را در شهر جیرهبندی کند.»
اما به هرحال به هر دلیلی ایران درگیر بیآبی است و باید در کنار حل مسئله اصلی با خطرات آن هم روبرو شویم، در بخش سوم گفتگو کردوانی از این اقدامات میگوید:
آقای دکتر فرض کنیم، همه این اقدامات با همین روند ادامه پیدا کنند یعنی همچنین سد بسازیم، به کشاورز آب ندهیم و ... چه آیندهای در انتظار نسل بعدی است؟
بیچاره کسی که 50 سال دیگر به دنیا بیاید، تا آن زمان دیگر نه آب سطحی داریم، نه آب زیرزمینی. البته این اتفاق شاید زودتر هم بیافتد.
چراکه در حوزه آب زیرزمینی حداقل فاصله 2 چاه باید 1 کیلومتر باشد، اگر در یک لیوان بهجای یک نی، 3 نی قرار دهیم آب بیشتری نمیگیریم فقط زودتر آن منبع آب را از بین میبریم. وزارت نیرو هم که دارد میگوید چاه بزنید، اتفاقی که باعث شده دشت تهران هم 36 سانتیمتر نشست پیدا کند.
بعد از آن هم دیگر آبی نیست، اگر هم باشد آب آلوده است چراکه آب توالت هم وارد میشود.
درباره آب سطحی چطور؟
وضعیت این موضوع خیلی بدتر است. مثلا همه میگویند سد کرج پر از آب است، اما 60 سانتیمتر از این سد گل است و همین دلیلی است که برخی میگویند آمریکا همه سدها را خراب کرد. البته سد را خراب نمیکنند فقط جلوی سدسازی را میگیرند.
سدها نیاز به مدیریت دارند، برای مثال 5 سال پیش سد تهران پر شد و در شهر سیل آمد. این اتفاق افتاد چون ما باید چند سانتیمتر از سد را خالی میگذاشتیم. دومین موضوع این است که سدها هم مثل چاهها عمر دارند، سدها وقتی پر از گل میشوند میمیرند.
پس اگر بارندگی زیاد باشد هم سدهای ما نمیتواند پر شود، همین امسال هم بعد از بارندگی سد ورامین و کرج را باز کردند چراکه دیدند سد پر شده.
چه اقدامی میشود برای این موضوع انجام داد؟
هر سدی که میسازیم باید دو برنامه روی آن پیاده کنیم، یکی باید در بالادست آن آبخیزداری کنیم و دوم اینکه از همه مهمتر است شستوشوی هیدرولیک است. اقداماتی که الان انجام میدهیم باعث میشود همه گلها از بین نروند و اگر این اتفاق نیافتد میلیونها آدم میمیرند.
چون هرسال آب کمتری ذخیره میشود و این خطرناک است. مثلا این سد لتیان را گفتند برای ورامین میسازند و 0.1 دهم آن را به تهران میدهند الان 8 سال است که دریچه این سد بسته است. این کار ظلم است، ورامین هم شهر و باید به آن آب بدهیم ضمناً بستر این سد تخت میشود سیل میاید و میلیونها آدم میمیرند.
ممکن است بهطور موقت کاری انجام دهند و تاج سد را چند متر افزایش دهند، اما سد کرج و سد لتیان دیگر ظرفیت این اتفاق را ندارند.
پس بیچاره کسانی که 50 سال دیگر به دنیا بیایند، چاه آنها که خشک است و سدشان هم خشک میشود. این کارها مدیریت میخواهند که انجام نمیشود.
اما چرا مدیریت نمیکنند؟
به خاطر تامین آب شهر تهران، البته من برای این موضوع راهحل دارم. الان دارند با هزینه بسیار زیاد حلقهای در اطراف پایتخت درست میکنند تا بتوانند به هر نقطهای آب ببرند. اگر این کار را کردند بیایند دریچه سد کرج را باز کنند و به مردم تهران بگویند تا صرفهجویی نکنند آب ندارند.
اما این کارها را نمیکنند و باز از جای دیگری آب میآورند و همه را بیچاره میکنند مثلا میگویند آب مازندران را میآورند، مازندران بدبخت است آب ندارد. مازندران شرقی آب ندارد اما میخواهند آب بارندگی شدید را بیاورند، در پایان مازندران هم مثل ورامین میشود و همه آب خود را از دست میدهد.
همین است که باید جای آب شرب باید بگویند آب پایتختنشینها.
آقای کردوانی، یکی از دیگر اقدامهایی که چند سالی برای حل مشکل آب در حال انجام است، بحث احیای تالابها است. اما شما از خشکی آبهای سطحی میگویید چطور ممکن است تا 50 سال دیگر در سد آب نداشته باشیم اما تالابها احیا شوند؟
امکان ندارد تالابها احیا شوند، اگر هم میگویند تالابی احیا شده اشتباه است. دارند آب نیشکر که پر از فاضلاب است را وارد این تالاب میکنند. یا مثلا میگویند باتلاق گاوخونی را زایندهرود خشک کرد نه این باتلاق را سوء مدیریت خشک کرد. اتفاقا اگر سد میساختند اوضاع بهتر بود.
من بارها دیدم این باتلاق خشکشده، اگر سد میساختند و میزان مشخصی آب را برای باتلاق باز میکردند، میزانی هم میدادند شهر توسعه پایدار به وجود میآمد. یعنی هم باتلاق داشتیم، هم کشاورزی، هم صنعت و هم شهر. اما این کار را نکردند و دیگر آب نداریم. این هم باعث میشود گردوخاک از باتلاق بلند شود.
چهکار کنیم گردوخاک از این تالابها و باتلاقها بلند نشوند؟
برای این موضوع باید ریگ بپاشند، ریگ خیلی ساده و ارزان است اما اینها قیر میپاشند که 13 مشکل دارد.
چه مشکلاتی؟
ببینید استفاده از قیر برای بلند نشدن خاک، خیانت است. از سال 11342 مالچ نقتی یا قیر شل از لیبی آوردیم و در هرجایی که ماسه میخواست حرکت کند قیر پاشیدیم. از آن زمان تا حالا دهها بار قیر پاشیدیم که اشتباه است. از مهر تا دی، سازمان جنگلها 142 میلیون تومان مالچ نفتی گرفته است.
این قیر 13 عیب دارد که ایراد دارد، اول اینکه ماده نفتی است که میتوان از آن پول بیشتری به دست آورد، از سویی این نفت باید به قیر تبدیل شود، بعد باید به آن اضافه کنیم تا نرم شود. چهارمین مسئله این است که باید ماشین مخصوصی برای آن درست کنیم که میلیونها تومان هزینه دارد.
بعد وقتی جایی قیر بپاشید میبینید انگار تمام منطقه سوخته، ضریب حرارتی هم زیاد میشود و موجودات زنده زیادی میمیرند حتی این ماده سرطان زا است.
یا اگر جایی مالچ متری ریخته شود سیل راه میافتد، آب در ماسه فرود میرود ولی وقتی قیر بریزیم ماسه این ویژگی خود را از دست میدهد. بدتر بعد از مالچ پاشی نمیتوانیم روی آن راه هم برویم.
ببینید از همه بدتر اینکه اثر قیر در 3 سال بهطورکلی از بین میرود و قیر هم تبدیل به ریزگرد میشود. بارها در مناطق مختلفی این اقدام را انجام دادهاند و نتیجهاش را هم دیدهاند.
اقدام دیگری که به جدیت در حال انجام است بحث جنگلکاری است این کار میتواند مفید باشد؟
نه، این کار را هم نمیتوان انجام داد. قبل برای اینکه در دشتی گیاهی رشد کند 2 سال به آن آب میدادند تا ریشه آن به عمق زمین برسد و از آب زیرزمینی استفاده کنند. الان دو مسئله داریم یکی اینکه ملک مردم را گرفتهایم، دوم اینکه چه درختی میخواهیم رشد بدهیم؟ الان مثلا آب کارون را گرفتند و دارند آبیاری میکنند، اینها باید آبیاری خود را تا آخر عمر ادامه دهند چراکه آبهای زیرزمینی به 200 متری زیرزمین رفتهاند و دیگر ریشه درخت به آنها نمیرسد.
این است که میگویم برای مبارزه ریزگردها و تپههای ماسهای باید نوآوری داشته باشیم، من طبیعت را مشاهده کردم و دیدم درجایی که ریگزار است اندکی گردوخاک هم بلند نمیشود، مثلا از بیابان لوت هیچ خاکی بلند نمیشود. ریگ مادهای است که فراوانی زیاد هم دارد.
برای مقابله با بیابانزدایی باید از موادی استفاده کنیم که در محل وجود داشته باشد، ارزان باشد، مسائل زیستمحیطی نداشته باشد و برای همیشه مفید باشد. ریگ همه این ویژگیها را دارد و برعکس طرحهای الان بهطور فوری جلوی بلندشدن گردوخاک را میگیرد.
نیازی هم نیست از 20 ریگ استفاده کنیم فقط یک ریگ جواب میدهد، این کار را میتوان یکبار برای همیشه انجام دهیم. ضمناً ریگ بوی بدی هم نمیدهد و افراد میتوانند به زندگی خود ادامه بدهند.
پس چرا این کار را انجام نمیدهند؟
من در استان یزد سخنرانی کردم و هیچ ایرادی از حرفهایم نگرفتند. حالا که برگشتم میگویند این پروژه گران تمام شده اولا که اینگونه نیست ولی حتی اگر قیمت ریگ 5 برابر مالچ هم باشد باز آلودگی ندارد و یکبار انجام میشود.
برای تثبیت ماسه چهکار میشود کرد؟
تپه ماسهای دیگر ریزگرد ندارد، من 2 برنامه برای آن دارم یکی برای خوزستان و یکی غیر خوزستان. در غیر خوزستان پیشنهاد میکنم جای مالچ نفتی، مالچ ماسهای استفاده شود. 50 درصد مخازن همین تانکرهایی که برای ما سیمان میآورند را آب کنیم، 35درصد آن را رس بریزیم و 15 درصد هم ماسه. آنوقت بتن ایجاد میشود و مادهای غیرقابل نفوذ به وجود میآید.
البته میزان این مواد را باید آزمایش کنند و در پایان ماده ایجاد شده را روی تپههای ماسهای بسازیم، قیر گران است اما این مالچ ارزانتر است.
اما در خوزستان شرایط فرق دارد و تپههای شنی را میتوان با گیاه تثبیت کرد، بارندگی در این استان وجود دارد و با استفاده از گیاههای علفی میتوان جلوی ایجاد گردوخاک را گرفت. اگر هم دیدیم مثل امسال بارندگی نشد میتوان از آبهای زیرزمینی استفاده کرد.
اما برخی از این گردوخاکهای ناشی از بادهای 120 روز طبیعی هستند برای آن چهکار کنیم؟
موضوع دیگری که خیلی مهم است درباره بادهای 120 روزه است، در زاهدان من دیدم تپههای ماسهای زندگی مردم را خراب میکند. درگذشته زندگی در زابل به آب و باد وابسته بوده، این باد مانند کولر تاثیر میگذاشت اما الان این باد باعث بدبختی آنها شده.
پس به نظر باید از جایی که باد میآید سنگریزه بریزیم. این را به رئیس دفتر استاندار زاهدان گفتم ولی این کار را نکردند. اخیر هم یکی از مسئولان گفته اگر ریگ بپاشیم سرطانزا است. تا کی میخواهیم این روند را ادامه بدهیم؟ تنها راه این است که در آنجا سنگ بریزیم و یکعمر مردم بدون عینک زندگی کنند.
اما الان 30 درصد مردم کور شدند چون سنگ آنجا گرانیت است و زندگی آنها بهکلی فلج است. وضع خیلی بد است مردم فقیر شدند و مهاجرت هم در حال افزایش سریع است.
باید به فکر آینده مردم باشیم، الان که زلزله میآید من میگویم بهجای اینکه فکر خانه مردم باشید فکر قناتشان باشید.