چکیده
قیام و مقاومت امام حسین (ع)در یک مقطع تاریخی و در مقابل و شخص خاصی به نام یزید بود، اما در حقیقت و باطن، هرگز یک جریان جزئی و قضیه فی الواقعه نبود، بلکه یک امر لابد منه و ضروری بود که بر اساس حکمت بالغه الهی باید رخ می داد تا چهره اسلام و آخرین مرحله عرفان اسلامی از یک سو و نهایت دنائت انسان به نمایش گذاشته شود. حکمت الهی اقتضا می نمود تا آخرین مرتبه امر به معروف و نهی از منکر به طور عینی برای بشر تبیین گردد. خداوند سیدالشهدا (ع) را از آغاز ابلاغ رسالات بلکه از آغاز خلقت برای این امر معین کرده بود؛ لذا مقاومت حسین (ع) به دانشگاهی برای اخذ ناب ترین معارف اسلامی
تبدیل شد و تا ظهور امام عصر (عج) دانشجو می پذیرد و تربیت می کند. اساس این دانشگاه، تعلیم و ایصال انسان به اوج عرفان اسلامی یا نهایت امر به معروف و نهی از منکر است.
آنچه در این مقاله آمده، تلاشی است برای تبیین یکی از درس های این دانشگاه عرفان و مقاومت که نشان می دهد چگونه نهی از منکر اساس قیام و مقاومت حسینی بوده است.
مقدمه
امام حسین (ع) در کنار قبر رسول الله (ص) در آغاز حرکت خود، اساس نهضت خود را مشخص می کنند: «اللهم انی احب المعروف و انکر المنکر...».(1)
در وصیت نامه خود به هنگام حرکت از مدینه به محمدبن حنفیه می فرماید : «انی لم اخرج أشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً، إنما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی (ص) أیید أن اَمر بالمعروف و أنهی عن المنکر...».(2)
راز اساسی این است که حسین (ع) خلیفه الله فی الارض و نماینده و نمایاننده خدا در زمین بود و دو اصل امر به معروف ونهی از منکر، دو اصل اساسی است که ریشه ی فطری دارد و جزئی از ساختار باطنی انسان است؛ چه اینکه خداوند متعال بعد از اعطای اختیار، میل به فطریات و خوبی ها را در درون انسان قرار داده و به ضمیرهای پاک، بدی ها را از خوبی ها نمایانده است : «فألهَمَها فُجُورَها و تَقْواهَا»: سپس بدی ها و پرهیزگاری هایش را به او
الهام کرده است.(3)
در حقیقت باطن تکوینی همین اصل تشریعی امر به معروف و نهی از منکر است. اساس رسالت الهی نیز همان است؛ از همین رو در روایات آمده است : کسی که امر به معروف و نهی از منکر نماید، خلیفه و جانشین خدا در زمین و جانشین رسول خدا است؛ قال رسول الله (ص) «من امر بالمعروف و نهی عن المنکر فهو خلیفه الله فی الارض و خلیفه رسوله.»(4)
سیره انبیاء و امامان (علیهم السلام) نیز بر همین اصل استوار بود. قال ابوجعفر (ع): «ان الامر بالمعروف و النهی عن المنکر سبیل الانبیاء و منهاج الصالحین»(5)و از شاخصه های مهم زندگی معصومین (علیهم السلام) بوده است : «وامرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر»؛ (6)هر چند این دو اصل به امت اسلامی اختصاص نداشته و در امم قبل نیز جاری بوده است :«وَ لَقَد بَعَثْنَا فِی کلِّ اُمَّهٍ رَسُولاً أنِ اعْبُدُواللهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوت» : به میان هر ملتی پیامبری مبعوث کردیم که خدا را بپرستید و از بت دوری کنید؛ (7)«لَیْسوا سوَاءً مِّنْ أَهْلِ الْکِتَبِ أُمَّةٌ قَائمَةٌ یَتْلُونَ ءَایَتِ اللَّهِ ءَانَاءَ الَّلیْلِ وَ هُمْ یَسجُدُونَ... وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ »: اهل کتاب همه یکسان نیستند گروهی به طاعت خدا ایستاده اند و آیات خدا را در دل شب تلاوت می کنند و سجده به جای می آورند و امر به نیکی و نهی از بدکاری می کنند.(8)
«لَوْ لا یَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الاَحْبَارُ عَن قَوْلهِِمُ الاثْمَ وَ أَکلِهِمُ السحْت لَبِئْس مَا کانُوا یَصنَعُونَ»(9): چرا علما و روحانیون، آنها را از گفتار زشت و خوردن حرام باز نمی دارند، همانا کاری زشت می کنند؛ و «یَا بُنىَّ أَقِمِ الصلَوةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ اصبرْ عَلى مَا أَصابَک إِنَّ ذَلِک مِنْ عَزْمِ الاُمُورِ»(10) لقمان به فرزندش سفارش کرد: فرزندم! نماز را به پا دار، امر به معروف و نهی از منکر کن ودر مصیبت ها شکیبا باش.
امتیاز امت اسلامی و پیروان پیامبر (ص) همین اصل امر به معروف و نهی از منکر معرفی شده است. «کُنتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَت لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»(11)شما برترین وبهترین امتی هستید که از میان مردم پدید آمده و امر به معروف و نهی از منکر می کنید.
این برترین و بهترین، یک مظهر اعلا و عالی می خواهد و حسین (ع) مظهر این بهترین و برترین بود؛ زیرا افزون بر اینکه اساس نهضت او این دو اصل قرار گرفت، اقدام او بالاترین مرتبه اجرای این دو اصل هم بود.
1.حسین (ع) مجری نهایت مرتبه امر به معروف و نهی از منکر
یکی از اسرار توجه تمام انبیا و اولیاء (علیهم السلام) و ائمه به حسین (ع) و تلاش آنها در کشیدن اذهان و انظار به سوی حسین (ع) این بود که حین (ع) در این عالم رسالت اجرای نهایت مرتبه امر به معروف و نهی از منکر را بر دوش
داشت و آن را به اجرا در آورد.
در کتب فقهی، مدلل و روشن شده است که امر به معروف و نهی از منکر دارای مراتب متعددی است.(12)از انکار قلبی که واجب عینی است(13)شروع می گردد و به توصیه و نهی زبانی و سپس عمل و اجرای حدود و جهاد کشیده می شود. اوج و نهایت مرتبه ی امر به معروف و نهی از منکر که بر اساس حکمت بالغه ی الهی باید در این عالم یک باره محقق می شد، همان اقدام و قیام حسین(ع) است.
در اوج مرتبه نهی از منکر و امر به معروف، امام معصوم (ع) و فرزندان پیامبر اسلام (ص) باید به قتلگاه بروند. پس از قتل، اجساد نیز لگدکوب اسب ها گردند، خیمه های آل الله به آتش کشیده شود و خاندان پاک خاتم المرسلین (ص) به اسارت برده شوند.... نفس این رخدادها در جانب حسین (ع) و اهل بیت، آشکار شدن نهایت و اوج مرتبه ی نهی از منکر است. بعد از این مرتبه دیگر مرتبه ای نیست. این مرتبه فقط یک بار در تاریخ انسان ها اتفاق می افتد و تکرار نمی شود؛ اما یک باری که اثرش تا ظهور آخرین حجت الهی باقی است و چون تکرار نمی شود، خونی که در کربلا ریخته شد ثارالله است و امام عصر (عج) طالب و منتقم خون اوست؛ از سوی دیگر اینکه تأکید شده امام عصر (عج) منتقم خون حسین (ع) است، در حالی که سایر معصومین (علیهم السلام) دیگر تا امام عصر (عج) همه شهید شدند، ریشه در همین نکته دارد.
2. اسرار نهفته در نهایت مرتبه امر به معروف و نهی از منکر
در اجرای نهایت مرتبه امر به معروف و نهی از منکر، چون یک بار و فقط یک بار در تاریخ انسان ها اتفاق می افتد، شگفتی ها و اسراری مکنون است.
1-2. حیات و عزت جاوید در پرتوی اجرای آخرین مرتبه نهی از منکر
علی رغم نهی «وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلى التهْلُکَةِ»(14) حسین (ع) وارد معرکه قتل خود می شود و خاندان و پاکان را نیز آگاهانه به این معرکه می آورد. بسا سِرِّ این ورود این باشد که اگر چه در ظاهر مهلکه است، اما حیات انسانیت و حیات طیبه انسان ها در این شهادت نهفته است و مجریان این مرتبه از امر به معروف و نهی از منکر نه تنها در واقع، حقیقی هلاک نمی شوند، بلکه حیات ابدی و عزت جاودانه پیدا می کنند و زیارت قبر مجری در ردیف حق الله قرار می گیرد.
قال ابوعبدالله (ع): «و لو أن احدکم حج دهره ثم لم یزرالحسین بن علی (ع) لکان تارکا حقا من حقوق [الله و حقوق] رسول الله (ص)».(15)امام صادق (ع) می فرماید : اگر کسی از شما در سراسر عمرش خانه ی خدا را زیارت کند، اما به زیارت قبر حسین (ع) نرود، حقی از حقوق خدا و رسول خدا را ترک کرده است.
امام حسین (ع) بعد از کشته شدن علی اکبر (ع) به خاندان خود می فرماید : «... فوالله لا رأیتم هوانا بعد هذا الیوم ابدا»؛ (16)یعنی به خدا سوگند هرگز پس از این روز شما پستی و کوچکی [و به جز عزت ] نخواهید دید.
2-2. نهایت عبویت در اجرای نهایت مرتبه نهی از منکر
اجرای این مرتبه از امر به معروف و نهی از منکر، مقامی به مجری آن می بخشد که اصل ریشه تمام عابدان قرار می گیرد. حسین (ع) فرزندی به نام عبدالله نداشت؛ در عین حال کنیه اباعبدالله به او داده اند.(17) راز این کنیه در این است که امام حسین (ع) با اجرای اوج امر به معروف و نهی از منکر به نهایت مرتبه عبودیت پروردگار رسید؛ لذا تمام «عبدالله» های قبل و بعد از حسین (ع) گویا از حسین (ع) ریشه می گیرند و فرزند او و جزئی از اویند.
3-2. بهره مندی آسمان تشنه از باران خون
در جریان این مرتبه ازامر به معروف و نهی از منکر، اگر خونی از ولی ای توسط امام معصوم (علیهم السلام) به آسمان پاشیده شود، هرگز به زمین باز نمی گردد؛ چرا که آسمان برای حیات تشنه است و به باران خون نیاز دارد. اکنون آسمان روی زمین است، لذا قطرات خون علی اصغر (ع) که به آسمان پاشیده می شود(18) و قطرات خون علی اکبر (ع) که به سوی آسمان پرت می گردد(19) و قطرات خون امام حسین (ع) که از زمین اوج می گیرد، (20) هرگز به زمین باز نمی گردند. آسمان برای ادامه حیات به این خون ها نیاز دارد؛ لذا آن را به خود جذب می کند.
این سه مشت خون باریده شده بر آسمان، از دست آسمان روی زمین (حسین (ع)) به خورسید قوت بخشید تا ظهور امام عصر (عج)، برای بیدار کردن انسان ها و ظهور ثارالله و منتقم خون حسین (ع) بدرخشید و هر زمین را کربلا و هر زمان را عاشورا نماید.
4-2. تلاوت سر بریده، مظهر نص «لن یفترقا» ی پیامبر (ص)
از لوازم این مرحله، قرآن خواندن سر بریده است. این سر همان سر حسین (ع) است که بر بالای نیزه قرآن می خواند.(21)برای کسی که بر اسرار الهی و اسرار این عالم آشنا است، قرآن خوانی سر بریده ولی الله بسیارآشناست و هیچ غرابتی ندارد. سر بریده ی تالی قرآن مظهر نص رسول الله (ص) «أنهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض» است. سر حسین (ع) در این حال ترجمان حدیث قرب فرائض (22)است که خدا با زبان عبدش سخن می گوید. زبان حسین (ع) بر بالای نیزه هنگام قرائت قرآن، زبان خدا بود. سر حسین (ع) اعجازی برای هدایت خلق و اتمام حجت خدا بر کوردل ترین انسان ها بود. دلیل و حجتی غیر قابل قیاس با شجره ای (23) که با قوه مودعه از جانب خدا به سخن در می آید و حجتی بر حقانیت و نبوت حضرت موسی (ع) قرار می گیرد.
5-2. تجلی نهایت نقش زن در عالم هستی
در این مرتبه، نهی از منکر، نطق و منطق وشجاعت امام علی (ع) در یک زن به نام زینب (سلام الله علیها) تجلی می یابد و دوباره علی (ع) احیاء و زنده می گردد. در این مرتبه است که زن نهایت نقش خود را در این عالم هستی به نمایش می گذارد و اقدام و راه حسین (ع) را با اقدام خود تکمیل می کند و زنده نگه می دارد.
اقدام زن زینب (سلام الله علیها)، در این مرتبه زوج و مکمل اقدام مرد (حسین (ع) ) است و با اقدام زینب (سلام الله علیها) پس از اقدام حسین (ع) کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا... محقق می شود.
6-2. تکرار ناپذیری اصل واقعه کربلا
طراح و مجری این مرتبه ی نهی از منکر ـ حسین ابن علی (ع) ـ هم در جایگاه امام معصوم (ع) عمل می کند؛ لذا کربلا و عاشورا فقط یک بار و فقط یک بار در تاریخ اتفاق می افتد و هم به عنوان یک مکلف عمل می نماید تا برای همیشه کربلا و عاشورا در مراتب بعدی تکرار شود و عمل او قابلیت اخذ و الگوبرداری برای سایر مکلفین را داشته باشد؛ بنابراین آنجا که می فرماید : «الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهی عنه لیرغب المؤمن...»، حضرت (ع) در جایگاه یک مکلف سخن می گوید؛ زیرا نمی فرماید «لیرغب الامام...»؛ اما آنجا که آگاه به قتل خود و تمام اصحاب خود حتی کودک شیرخواره اش است و به اسیری بردن آل الله آگاه است و در عین حال آل الله را به پیش می راند و به قتلگاه می برد، در جایگاه امام (ع) و وظیفه ی امامت و حکم حکومتی عمل می کند؛ چه اینکه یک مکلف غیر امام، موظف نیست
آل الله را برای نهی از منکر به قتلگاه ببرد و آل الله را به دست اسارت بسپارد؛ این فقط و فقط در حیطه ی اختیار امام معصوم (ع) است.
بنابراین اوج مرتبه ی امر به معروف ونهی از منکر فقط توسط امام (ع) به اجرا در می آید؛ اما در عین حال هر مسلمانی نیز مکلف است راهی را که امام حسین (ع) در پیش گرفت، برود؛ اگر نتواند عین واقعه ی کربلا و عاشورا را پدید آورد.
7-2. ضرورت و گریزناپذیری واقعه کربلا
در واقعه کربلا یک گریزناپذیری و ضرورت نهفته است؛ چه اینکه حکمت بالغه الهی اقتضا داشت که آن اتفاق رخ دهد؛ لذا همه انبیاء از قبل انتظار چنین رخدادی را داشتند و حتی آسمانیان و فرشتگان نیز از واقعه خبر داشتند. این ناگزیری، ریشه در استمهال شیطان از خدا (قَالَ أَنظِرْنى إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ)(24) و سوگند او برای اغوای انسان (قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنى لاَقْعُدَنَّ لهَُمْ صراَطک الْمُستَقِیمَ)(25) و خنثی سازی عداوت شیطان با خدا وانسان داشت. همین ضرورت بود که ملائک را واداشت هنگام خلق انسان در پیشگاه خداوند اظهار شگفتی کنند و به ظاهر زبان اعتراض به خونریزی انسان بگشایند.(26)
پینوشتها:
* عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز.
1. مقتل العوالم؛ ص 54. حیاه الامام الحسین؛ ص 259. تاریخ طبری؛ ج6، ص 191 و مقتل الحسین للمقرم؛ ص 133.
2. مقتل العوالم؛ ص 54. مقتل خوارزمی؛ ص 188 و مقتل الحسین، صص 37 و 139.
3. شمس : 8.
4. شیخ محمد بن الحسین حرّ عاملی (1391م) ؛ وسائل الشیعه؛ بیروت : دارالاحیاء التراث العربی، ج11.
5. وسائل الشیعه، ج11.
6. زیارت جامعه کبیره؛ مفاتیح الجنان.
7. نحل :36.
8. آل عمران : 113-114.
9. مائده :63.
10. لقمان :17.
11. آل عمران :110.
12. جواهر الکلام؛ ج21، ص 353.
13. شرایع الاسلام؛ ج1، ص 343.
14.بقره :195.
15. المزارمفید؛ ص 26. وسایل الشیعه؛ ج10، ص 346 و بحارالانوار؛ ج101،ص 3.
16. اللهوف؛ ص 67.
17. ترجمه الامام الحسین از ابن عساکر؛ ص 37. الارشاد؛ ص 103. حیاه الامام الحسین؛ ص 43 و کشف الغمه؛ ص 213.
18. مقتل خوارزمی؛ ج2، ص 32. البدایه ابن اکثیر؛ ص 186. مناقب ابن شهر آشوب ؛ ج2، ص 222. مقتل الحسین؛ ص 272 و اللهوف؛ ص 68.
19. کامل الزیارات؛ ص 239 و مقتل الحسین؛ ص 260.
20. تاریخ ابن عساکر؛ ج4، ص 338 و مقتل خوارزمی؛ ج2، ص 34.
21. مناقب شهر آشوب؛ ج2، ص 18 و مقتل الحسین؛ 332.
22. و ما یتقرب الی عبد ما عبادی بشی احب الی مما افترضت علیه و انه یتقرب الی بالنافله حتی احبه فاذا حبه کنت اذا سمعه الذی بسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به...(چهل حدیث امام (رحمه الله) ص 487).
23. فلما أتها نودی من شطی الواد الأیمن فی بقعه المبارکه من الشجره أن یا موسی إنی أنا الله رب العالمین (قصص :30).
24. اعراف :14.
25. اعراف :16.
26. قالو أتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء...(بقره :30)
منبع:نشریه کنگره امام حسین(ع) و مقاومت، جلد 1.