شاید باورتان نشود اما این روستای بسیار زیبا و طبیعت بکرش در نزدیکی تهران می باشد! تهرانی که همیشه با دود و آلودگی هوا دست و پنجه نرم میکند را میتوانید برای ساعاتی کنار بگذارید و به این مکان دل نشین سفر کنید. این مطلب را به نقل از نظاره بخوانید.
«فیلبند» یکی از همین مقاصد جذاب و خوش آب و هواست که با طی 240 کیلومتر از تهران به سمت آمل، در جاده هراز رخ مینماید. نام این ییلاق در اصل «فیلبند» است. «فل» در گویش مازندرانی به معنای خستگی و «بند» هم به معنای بندآمدن و نتوانستن است.
علت این نامگذاری، ارتفاع بالای این ییلاق و کمرگاههای تندی است که عبور از آن را دشوار میکند. برای آنها که درگیر زندگی کارمندی هستند و روزهای هفته را میشمارند تا به تعطیلی یکیدو روزه آخر هفتهها برسند، سفرهای یک یا دو روزه بهترین فرصت برای خلاصی از هوای دودآلود تهران و لختی آرمیدن در قلب پاک طبیعت است.
البته این جمله تا زمانی کاربرد خواهد داشت که گردشگران شهری، روستاهای بکر و کمتر کشف شده را پس از گذران لحظات خوش، به همان شکل ابتدایی به سمت کاشانه خود ترک کنند، نه این که دردی بر دلش گذاشته و از پالودگیاش بکاهند.
شاید نام روستای «فیلبند» در گروههای تلگرامی تورهای آخر هفته یا صفحههای گروههای ایرانگردی به چشمتان خورده باشد. این روستای کوچک در ارتفاع دو هزار و 700 متری از سطح دریا واقع است، اما فکر نکنید تنها مقصد نهایی این سفر زیباست. در مسیری که از جاده هراز به سمت روستای سنگچال منحرف میشوید، آنچنان از شگفتیهای طبیعت لذت میبرید که شاید رسیدن به مقصد را به فراموشی سپردید.
از آنجا که رسیدن به هر گنجی، رنجی در پی دارد، پیدا کردن جاده محلی به سمت سنگچال و سپس، فیلبند هم چندان آسان نیست. این مکان هیچ تابلوی مشخصی ندارد و به نظر میرسد تخمین زدن فاصله مکانی درست تا اول جاده، برای محلیها خیلی سخت باشد! ما در سفرمان چندبار رفتیم و برگشتیم و پرسیدیم و پرسیدیم و پرسیدیم تا به یک پل عابر پیاده رسیدیم که زیرش عکس شهدا نصب شده بود.
اما همه این گم شدنها و وضعیت بد جاده را وقتی به این مسیر پر پیچوخم سرسبز رسیدیم، فراموش کردیم. در واقع برای رسیدن به «فیلبند» شما از جادهای مارپیچ در یک کوه جنگلی عبور میکنید و در راه با تکدرختهایی آشنا میشوید که در فاصلههایی منظم پوشیده در دامنی سبزرنگ، به شما لبخند میزنند. زیباییهای جاده آنقدر هست که حتی در حال خیس شدن زیر بارانِ ریز ریز و حتی لرزیدن از سرمای این منطقه در چله تابستان، خنده فراموشتان نشود.
«فیلبند» را روستای چهارفصل هم میخوانند؛ به قول محلیها در یک روز شما میتوانید شاهد بارش باران، تگرگ، وزش باد، تابش آفتاب و سپس رنگینکمان باشید. باران در اینجا به نرمی هرچه تمامتر میبارد، اما شما گول نخورید. اگر اهل جنگلنوردی یا پیادهروی در مسیرهای کنار جاده هستید، پانچو یا بارانی و کفش ضدآب و مچدار را حتما به همراه داشته باشید.
بهترین آبوهوا برای سفر کردن به «فیلبند»، هوای آفتابی است اما قدم زدن زیر باران و کشف پیاپی منظرههای روستایی در دل مه هم حال و هوای لذتبخشی دارد. بعضی از مسافران ترجیح میدهند کولهای سبک با خود بردارند و مسیر روستای «سنگچال» تا «فیلبند» را پیاده طی کنند و از مناظر بکر و صدای پرندگان خوشآواز این منطقه لذت ببرند. البته اگر قصد طی کردن مسیرهای فرعی را دارید، بدون راهنمای محلی این کار را نکنید، چون مه در این ارتفاع گاه آنچنان غلیظ است که تا چند متر جلوتر قابل رویت نیست.
پدیده «ویلای تهرانیها» در این روستا هم مثل هر ناکجاآباد خوش آب و هوایی در خطه شمالی کشور خودنمایی میکند، گویی اهالی شهر ماراتنی به پا کردهاند برای از خود کردنِ هر سرزمین سبزی که اندکی از دست شهرها دور افتاده…
پیدا کردن محلی برای اقامت در این روستا کار چندان سختی نیست، اما کیفیت آن بستگی به دست به جیب شدن شما دارد. هستند خانههای محلیای که به مسافران اجاره داده میشوند؛ سوییتهایی با منظره خوب و آب گرم که در روزهای کسادی بازار مسافر، از شبی 150 هزار تومان اجاره داده میشوند و در روزهای پررونق، ارزش آنها از مرز 400 هزار تومان هم عبور میکند. اما اگر به دنبال تنها جایی برای خواب و استراحت هستید و ترجیح میدهید وقت خود را صرف تماشای شگفتیهای طبیعی و نفسی تازه کردن در فضای روحافزای روستایی کنید، میتوانید به «تکیه غرب» بروید و با هزینهای حدود 30 هزار تومان، یک اتاق با سرویس مشترک اجاره کنید.
درست است که تکیه آب گرم ندارد، اما «تکیه بابا» یا متصدی این مکان، لوازمی در اختیارتان میگذارد که هرچه خاطره از دهه 50 و 60 دارید را با لبخند مرور کنید…
گرچه تصدی مکانهای مذهبی را معمولا به مردان میسپارند، «تکیه بابا»ی «فیلبند» یک زن است. وقتی اتاق را به شما اجاره میدهد، یک چراغ علاءالدین، گردسوز و یک لامپ در اختیارتان میگذارد که تا صبح وقت دارید از خاطراتی که در گذشته با آنها داشتهاید، بگویید.
«فیلبند» روستایی بینظیر و زیباست که هنوز شهرت «ابیانه» و «ماسوله» را ندارد. کشف تدریجی چنین مکانهایی میتواند برای بومیان آن منطقه خوشایند باشد و نباشد. از یک سو با افزایش تعداد مسافران، اقتصاد گردشگری این منطقه رشد پیدا میکند و بومیانی که درآمدشان تنها به فروش محصولات دامی و کشاورزی محدود شده، دریچههایی نو روبروی خود میبینند.
اما از سوی دیگر بیم آن میرود که در آیندهای نهچندان دور «فیلبند» و «سنگچال» و همسایههای معصومشان به سرنوشتی شبیه «ابیانه» و «ماسوله» که حالا دیگر طبیعت دستنخوردهشان را به ظواهر جذاب گردشگرپسند فروختهاند، مبتلا شوند…
«سهراب»، این زمزمهگوی مهربان طبیعت، چه خوب گفته: روی قانون چمن پا نگذاریم.