جرمش نابخشودنی است. حتی مجرمان دیگری که با او روبهرو شده بودند نیز از او ابراز تنفر میکردند. میگفت: شبها کابوس میبیند. عذاب وجدان رهایش نمیکند.
تنها بهخاطر یک هوس شیطانی زندگی خانواده خودش و خانواده ندای 7 ساله را نابود کرده است. دختر 7 ساله آن روز برای خرید نان از خانه بیرون رفت، اما نمیدانست که میوه فروش محلی در کمین او نشسته و در خانه مرد همسایه به سرنوشت «آتنا» و «ستایش» گرفتار میشود.
***
کارآگاهان پلیس مشهد صبح دیروز قاتل ندای 7 ساله را از بازداشتگاه به محل جنایت در حاشیه شهر بردند تا در حضور بازپرس جنایی جزئیات جنایت هولناکش را شرح دهد و اعتراف کند که چگونه این دختر خردسال افغان را به خانهاش کشانده و پس از انجام عمل حیوانی اش، او را خفه کرده و سپس جسدش را درون یک گونی در محل خلوتی انداخته است. «ندا»ی 7 ساله فرزند یک خانواده افغان بود که در یکی از مناطق حاشیهای شهر مشهد سکونت دارند.
این دختر بچه عصر روز هفتم فروردین ماه برای خرید نان از خانه بیرون رفته بود که به چنگ میوه فروش 41 ساله سر کوچه افتاد و چند ساعت بعد جسدش را درون گونی پیدا کردند. به این ترتیب پس از قتل فجیع دختر بچههایی، چون آتنا و ستایش در تهران این بار ندای 7 ساله در مشهد قربانی یک جنایت هولناک و دلخراش مشابه شد.
در صحنه جنایت چه گذشت؟
صبح دیروز قاضی احمدینژاد بازپرس جنایی دادسرای عمومی و انقلاب مشهد و کارآگاهان پلیس خراسان رضوی در محل وقوع جنایت حضور یافتند و میوه فروش جنایتکار در بازسازی صحنه قتل شرح داد که چگونه دختربچه 7 ساله را با فریب و نیرنگ به اسارت خود درآورده و پس از تعرض خفهاش کرده است.
ابتدا بازپرس جنایی در محل واقعه به وی تفهیم اتهام کرد و آنگاه متهم در پاسخ به پرسشهای قاضی گفت: شب مقداری شیشه خریده و مصرف کرده بودم و قرار بود به میهمانی بروم. خانه مادرزنم دعوت داشتیم. پیشتر همسرم با بچهها به این میهمانی رفته بودند و من هم پس از آنها از منزل بیرون آمدم.
در حال قدم زدن در کوچه چشمم به این دختربچه افتاد و بعد نقشهای به سرم زد. داشت میرفت تا برای منزلشان از نانوایی نان بخرد. به او گفتم با من بیا تا غذا برای خانواده ات ببری و با این بهانه او را به داخل خانه کشاندم.
وقتی کارم تمام شد میخواستم رهایش کنم که برود، اما گفت: شکایتم را به پدرش خواهد کرد. با این حرف ترسیدم دستگیر شوم و به فکر کشتن او افتادم و در حالی که زیر دست هایم تقلا میکرد چند دستمال کاغذی را به زور توی دهانش فرو بردم و با یک دست دماغش را گرفتم و با دست دیگرم به دهانش فشار آوردم تا دستمالهای کاغذی در گلویش فشرده شود.
پس از آنکه خفهاش کردم هر دو لنگه کفشهایش را به روی پشت بام مغازه همسایه کناری انداختم. بعد جسدش را داخل یک گونی انداختم و چند کوچه بالاتر در محل خلوتی رها کردم. نانهایش را که خریده بود توی یک ساک پلاستیکی قرار داشت که ساک را هم روی پشت بام انداختم و بعد به میهمانی رفتم. متهم که میوه فروش سر همان کوچه بود در مدت یک ساعت جزئیات جنایتی را که مرتکب شده بود شرح داد و با اظهار ندامت و پشیمانی از این جنایت ادامه داد: من سابقه خلافی ندارم و نمیدانم چه شد که مرتکب چنین جنایتی شدم.
بازپرس جنایی دادسرای عمومی و انقلاب مشهد در جریان این بازسازی صحنه جرم گفت: متهم با پذیرفتن تمام اتهاماتش صحنه جرم را به منظور رفع هر ابهامی بازسازی کرد.
این فرد به اذیت و آزار دختربچه و خفه کردن او اعتراف کرده که این اعترافات در صحنه بازسازی جرم نیز ضمیمه پرونده شده و به دادگاه کیفری ارسال میشود.
برای قاتل دخترم اعدام میخواهم
پدر ندا هم که در صحنه حضور داشت، در حاشیه این بازسازی به خبرنگاران گفت: من تقاضای قصاص برای قاتل دخترم دارم. همچنین از نیروی انتظامی و دستگاه قضا برای پیگیری فوری پرونده تشکر میکنیم، امیدواریم این اتفاق برای هیچ خانواده دیگری نیفتد. بعد از این جنایت حال و روز خوبی نداریم، بخصوص مادرش که خیلی برای ندا بیتابی میکند.
این بازسازی در حالی انجام شد که صدها نفر از اهالی محل با ازدحام در مقابل منزل متهم، خواستار اجرای حکم قصاص متهم شدند. در این میان عدهای از مردم خشمگین نیز بهسوی قاتل هجوم آوردند که خساراتی به خودروی نیروی انتظامی وارد آمد.
جسدی در آمبولانس
داوود علیزاده پدر ندا در تشریح روز جنایت گفت: دخترم را برای خرید نان به نانوایی فرستاده بودیم، ولی پس از مدتی دیدیم به خانه برنگشت و نگرانش شدیم. بلافاصله به جست وجویش رفتیم. با همه دوستان و آشنایان که در نزدیکی خانهمان بودند تماس گرفتیم، اما همه اظهار بیاطلاعی کردند و کسی هم از ندا خبر نداشت. در نهایت یکی از آشنایان به سراغم آمد و از من پرسید که لباس دخترت چه رنگی بود که پرسیدم چرا این سؤال را میپرسی؟ در جواب گفت: ماشین آمبولانس آمده و جسد دختربچهای را در نزدیکی خانه پیدا کردهاند.
بسرعت به محلی که آمبولانس آمده بود رفتم و دیدم جسد دخترم را داخل یک کیسه گذاشتهاند و دستمال کاغذیهای متعددی هم داخل کیسه بود که نشان میداد دخترم را با فرو بردن دستمالها در گلویش خفه کردهاند.
نیروی انتظامی برای پیدا کردن قاتل، خانه به خانه گشت و در نهایت به فاصله 48 ساعت پس از قتل، موفق شدند قاتل را که میوه فروش سرکوچه بود دستگیر کنند. این مرد که همسایه ما بود در کوچه خودمان، میوه فروشی دارد و همان شبی که دخترم گم شده بود، سراغ دخترم را از او هم گرفتیم، اما گفت که دخترم را ندیده است و پس از آن هم مغازهاش را تعطیل کرد و دو روز بعد مغازه را باز کرد که بلافاصله دستگیر شد.
البته من به این میوه فروش شک کرده بودم، اما مادر ندا گفت که همسر میوه فروش به خانهمان آمده و با من ابراز همدردی کرده به همین خاطر به میوه فروش شک نکن، چون او هم مثل ما ناراحت است. پس از آن دخترم را پنجشنبه شب دفن کردیم که شب بعد قاتلش دستگیر شد. ما هفت بچه داشتیم که حالا با مرگ ندا شش فرزند داریم.
این پدر داغدار که با خانوادهاش به مشهد کوچ کرده و برای گذران زندگیاش «چاه کنی» میکند، افزود: دخترکم ندا در هرات به دنیا آمده که فرزند سوم خانواده بود. وقتی از او خبری نشد سر کوچه را نگاه کردم، نبود. فکر کردم شاید نانوایی شلوغ بوده. برادرش را فرستادم دنبالش، اما نانوا گفته بود نان را گرفته و رفته است.
شب شده بود. فامیل را خبر کردیم و بیست سینفری هرجا را که فکرمان میرسید گشتیم. ساعت حدود ٩ شب بود که به پاسگاه خبر دادیم تا اینکه جنازهاش را پیدا کردند. همهاش فکر میکردم ندا تصادف کرده. حتی خیال میکردم یکی او را دزدیده و چند روز دیگر زنگ میزند که فلانقدر پول بدهید تا آزادش کنم. اصلاً فکرش را نمیکردم که کسی دلش بیاید او را بکشد. آخر ما به کسی بدی نکردهایم، با کسی دشمن نبودهایم...
منبع: روزنامه ایران