به گزارش خبرنگار مهر، دو رمان ایرانی جدید «خوابِ آندلس» و «زیرِ خالِ سیاه» به تازگی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده اند.
«خواب آندلس» نوشته ناصر فرزین فر و صد و بیست و پنجمین عنوان مجموعه «کتابهای قفسه آبی» است که این ناشر چاپ میکند. کتابهای این مجموعه، ژانری، قصه گو و جریان محور هستند.
رمان مورد نظر، درباره زندگی یک پسر جوان فقیر است که به دنبال دختری میگردد که مدتها پیش گم شده است. پسر جوان 4 سال زندانی بوده و حالا از تبریز به تهران آمده است. به تهران آمدن این شخصیت باعث شکل گرفتن یک ماجرای پلیسی میشود. این پسر با رسیدن به جزوههای درسی دختر گمشده و خواندن حاشیه نویسیهای آن، سعی در پیدا کردن او دارد.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
چند پیچ را که رد کردیم، خانههای این طرف تمام شد. آن طرف هم از اول تا آخر خیابان، دیوار کوتاهی بود که درختهای کاج از پشتش پیدا بود. رضا گفت تابلو تیمارستان را همان سر خیابان دیده. خیسِ خیس شده بودیم و باد سردی میآمد. رضا از سرخوشی صداهای عجیب و غریبی در میآورد ولی من دوست داشتم زودتر برسیم. توی راه داستانِ زنِ بقعه را تعریف کرد، زنی که دسته ای سوار دنبالش میکنند، او هم به سمتِ کوه فرار میکند و از خدا میخواهد مخفی اش کند ولی لحظه آخر به جای یاهو میگوید یاکوه، کوه هم باز میشود و او را در خود فرو میگیرد. دقیقا گفت «فرو میگیرد»؛ داستانش عین داستان درویشهای حکایتهای عارفانه که با شنیدن کلمات قصار حکیمانه ای صیحه ای میکشند و درجا میمیرند و به اندازه همین «فرو میگیرد»، تکراری و باسمه ای و بی مزه بود.
این کتاب با 143 صفحه، شمارگان 500 نسخه و قیمت 14 هزار تومان منتشر شده است.
رمان دیگر، «زیر خال سیاه» نوشته بابک بیات، هشتمین عنوان مجموعه «کتابهای قفسه قرمز» است. کتابهای قفسه قرمز، ساختارگرا، جریان گریز و ضدژانر هستند.
«زیر خال سیاه» دومین کتاب بیات و اولین رمان اوست. اولین کتاب این داستان نویس، مجموعه داستان «نبودن» بود که توسط همین ناشر به چاپ رسیده است. زمینه اصلی داستان این رمان هم مانند «خواب آندلس»، جستجو است و درباره مردی در جستجو است. داستان با جستجوی کسی جلو میرود که نشانههای خانوادگی اش را برای مرد داستان به جا گذاشته است.
این رمان در 13 فصل و سال 95 نوشته شده است. ابتدای برخی از فصول این رمان، آیاتی از قرآن درج شده و داستان نیز با این آیه از کتاب ایوب از کتاب مقدس شروع میشود: «آه، بسا از این کارها با انسان که خدا نکرده است.»
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
عطا چراغ را برایش آورده بود... عطا دقیق آن روز را به خاطر دارد؛ حتا آن بوی تریاک که منخرینش را تحریک کرده بود، یادش هست. بویی باستانی تر از تاریخ بشر. پیرمرد در سکوتِ بوناکِ اتاق کام گرفته بود و دود را آن قدر که چیزی ازش باقی نمانَد، در خودش نگه داشته بود. بعد به اشاره با کلماتی گنگ، که ادا کردن شان دود را هدر ندهد، به عطا گفته بود که برای خودش چای بریزد. عطا فهمیده بود وقتِ خوردن چایش است. ریخته بود برایش و گذاشته بود جلوش. یکی دو کام دیگر بلعیده بود، افتاده بود به گفتن؛ اما نه چیزی که به کار عطا یا کسی دیگر، حتا خودش، بیاید.
عطا ناامید گفته بود «پس رفت که رفت؟»
و شنیده بود «گرفتار بودم. بدهکاری بالا آورده بودم. میلیونی بود. شوخی نداشت. اون سالها خیلی بود... اما خب رفت. من که بخشیدمش. الهی که بختش بلند بوده باشه...»
این کتاب با 159 صفحه، شمارگان 700 نسخه و قیمت 14 هزار تومان به چاپ رسیده است.