هیچ کس نمیخواهد فکر کند که بچهاش از او متنفر است، مطمئنا این فکر خیلی آزار دهنده است. اما ممکن است ما کارهایی در قبال بچهها انجام دهیم که آنها را از ما زده و خشمگین کند.
والدین نمیخواهند بپذیرند که ممکن است بچههاشان احساسی منفی نسبت به آنها داشته باشند. اما باید این را بدانید که فرزندان ما هم مانند خود ما انسان هستند و میتوانند تمام احساساتی که ما داریم را تجربه کنند. به جای اینکه این مسئله را قبول نکنید و یا امیدوار باشید خودش از بین برود، دلایلی را که ممکن است فرزندتان به خاطر آنها نسبت به شما احساس بدی داشته باشد را بدانید و در صدد رفع آنها برآیید.
1- شما این نگرش قدیمی را دارید “بر طبق چیزی که به تو میگویم عمل کن نه بر اساس رفتاری که از من میبینی”
بچهها بینهایت ژرف نگر هستند. زمانی که ما خود عملی را انجام میدهیم که به آنها گفتهایم تو نباید این کار را کنی، این کار اعتبار ما را نزد آنها زیر سوال میبرد. اگر شما هم این کار را انجام می دهید، یا حرف و عملتان را با هم هماهنگ کنید و یا به اشتباه خود اعتراف کنید و در صدد رفع آن برآیید.
2- شما فرزندتان را همراز خود کردهاید
این طبیعی است که والدین و فرزندان رابطهای محک با هم داشته باشد، به خصوص اگر تک والد هستید. اما زمانی که فرزندتان را محرم اسرار خود میکنید و تمام درد و دلهاتان را به او میگویید، او را در جایگاه یک بزرگسال قرار میدهید. ممکن است این کار به نظرتان بیخطر باشد اما در واقع این کار شما باعث وارد آمدن فشار و استرسی زیاد و غیر ضروری به کودک میشود. به جای این کار بهتر است با افراد همسن و سال خود رابطهای دوستانه داشته باشید و درد و دلهاتان را برای آنها بگذارید.
3- شما تعادل رفتاری ندارید (دمدمی مزاج هستید)
همه ما در طول روز بالا و پایینها زیادی داریم و طبیعی است که این عوض شدن حال و هوامان بر رابطه ما با کودک تاثیر بگذارد. اما زمانی که این تغییر خلق و خو زیاد باشد و کودک نداند که امروز چه رفتاری با او خواهید داشت، باعث میشود نسبت به شما بیاعتماد شده و خشم به دل بگیرد.
برای رفع این مشکل تمرین کنید که مشکلاتتان را با خودتان حل کنید. برای این کار میتوانید از یک دوست هم کمک بگیرید و زمانی که آرام شدید پیش بچهها برگردید.
4- بچهها را وارد مسائل زناشوییتان میکنید
اینکه از کودکتان انتظار داشته باشید که بین شما و همسرتان (یا همسر سابقتان) پیام رسان شود، استرس و فشاری زیاد به او وارد میکند. به جای این کار خودتان مستقیما با همسرتان صحبت کنید و به خاطر تمام مواقعی که از کودک خواستید به جای شما حرفهاتان را نزد همسرتان بزند عذرخواهی کنید. مطمئن باشید که او به زودی شما را میبخشد.
5- شما محدودیتهای غیر ضرری برای کودک گذاشتهاید
ما بچههامان را دوست داریم و به همین خاطر نمیخواهیم به آنها کوچکترین آسیبی برسد. گاهی ما برای اینکه نگرانی خود را کمتر کنیم به بچهها اجازه خیلی از کارها را نمیدهیم و آنها را به طوری غیر منطقی محدود میکنیم. ممکن است تا زمانی که فرزندتان کوچکتر است متوجه این محدودیتها نشود، اما با بزرگتر شدن و مقایسه خود با دیگر دوستانش، میفهمد که شما دارید بیش از حد به او سخت میگیرید.
به جای این کار سعی کنید کمی منطقی و آرام فکر کنید. شما نمیتوانید همیشه مراقب فرزندتان باشید، پس اجازه دهید او خود تجربه به دست آورد و در اجتماع باشد تا برای ورود به آن در سالهای بعد آمادهتر شود.
6- عشق شما مشروط است
آیا فرزندتان فکر میکند شما او را تنها هنگامی که کارهایی خوب انجام میدهد یا نمره خوبی میگیرد دوست دارید؟ اکثر مواقع این فکر کودک درست نیست، اما اگر فرزندتان نسبت به آن مطمئن است، خطری جدی برای ادامه رابطهتان وجود دارد.
همواره به فرزندتان بگویید، و مهم تر از آن به او نشان دهید، که عشق شما نسبت به او بدون قید و شرط است. نه به خاطر کارها و رفتارشان و نه به خاطر هیچ چیز دیگری.
7- شما سعی دارید بیش از اندازه از آنها محافظت کنید
این هم یک دلیل دیگر که ممکن است فرزندتان به خاطر آن از دست شما ناراحت باشد. اگر عادت دارید بیش از اندازه از فرزندتان محافظت کنید، لحظهای منطقی به محدودیتهایی که برای کودک تان قرار دادهاید نگاه کنید و ببینید آیا واقعا نمیتوانید با او به مصالحه برسید؟
این کار میتواند روابط شما را با کودک بهبود بخشد.
8- شما غیر قابل اعتمادید
درباره قولهایی که به کودک میدهید مراقب باشید. تنها کافی است یک یا دو قول را بشکنید تا او دیگر نتواند به شما و حرفهاتان اعتماد کند. اگر مجبور شذید و قولی را شکستهاید، از او عذرخواهی کنید و بگویید سعی میکنید دیگر این کار را تکرار نکنید.
بزرگ کردن بچهها و ایجاد رابطهای خوب با آنها نیازمند تلاش است. به یاد داشته باشید که قرار نیست ما کاملا بیعیب و نقص باشید، تنها کافی است که سعی کنید هر روز بهتر شوید و مسائل را از زاویه دید بچهها هم ببینید.