ماهان شبکه ایرانیان

معنی خیارات قانونی و انواع آن در معاملات تجاری

در تمامی معاملاتی که اساس و بنیان تجارت را تشکیل می­‌دهند، طرفین در مقابل یکدیگر تعهداتی را می‌­پذیرند که باید به‌درستی اجرا شود

معنی خیارات قانونی و انواع آن در معاملات تجاری

در تمامی معاملاتی که اساس و بنیان تجارت را تشکیل می­‌دهند، طرفین در مقابل یکدیگر تعهداتی را می‌­پذیرند که باید به‌درستی اجرا شود. در همین راستا قانونگذار ضمانت اجراهایی را برای انجام صحیح این معاملات در نظر گرفته است یا به‌عبارتی برای طرفین راه فراری قائل شده است تا هیچ کدام از آن­ها مغبون واقع نشود و در صورت سرپیچی یکی از طرفین از تعهدات خود، مجبور به قبول معامله و ادامه‌ی آن نشود. همراه ما باشید، می‌خواهیم شما را با مفهوم خیارات و انواع آن بیشتر آشنا کنیم.

خیارات چیست؟

اختیاراتی را که قانونگذار برای برهم زدن معاملات و در نتیجه بهبود شرایط آن برای متعاملین (طرفین معامله) بیان کرده است «خیارات» می‌نامند. این خیارات شامل: خیار مجلس، حیوان، تأخیر ثمن، رؤیت و تخلف از وصف، غَبن، عیب، تدلیس، تبعض صفقه، و خیار تخلف از شرط می‌­شود.

متعاملین می­‌توانند تمام یا بعضی از این خیارات را در هنگام انعقاد قرارداد از خود سلب کنند اما اگر سلب نکنند و همچنان باقی باشد هریک از آنها پس از فوتِ دارنده‌ی خیار به وراث او منتقل می‌شود مگر اینکه در ضمن معامله شرط شده باشد که اگر موجبی برای فسخ معامله پیش آمد، دیگری اختیار فسخ آن را داشته باشد که در این صورت به وراث وی منتقل نخواهد شد. در ادامه توضیحات مختصری پیرامون هر کدام از خیارات بیان کرده‌ایم.

انواع خیارات

1. خیار مجلس

هریک از متعاملین بعد از انعقاد معامله تا زمانی که متفرق نشده‌­اند، این اختیار را دارند تا معامله را به هر دلیلی که مایل باشند، فسخ کنند.

2. خیار حیوان

این خیار تنها برای مشتری در نظر گرفته شده است. زمانی که جنس فروخته‌شده یا مبیع، حیوان باشد تا سه روز پس از معامله، خریدار می‌­تواند معامله را فسخ کند و حیوان را به فروشنده پس بدهد و ثمن معامله را بگیرد.

3. خیار تأخیر ثمن

زمانی برای طرفین ایجاد می­‌شود که جنس فروخته شده یا مبیع، جنس خارجی مانند اتومبیل بوده و زمان پرداخت ثمن معامله و تسلیم مبیع موکول به زمان آینده نشده و حال باشد که در این صورت اگر سه روز از تاریخ معامله بگذرد و هیچ کدام از طرفینِ معامله به تعهد خود برای پرداخت ثمن یا تسلیم مبیع عمل نکنند، تنها فروشنده می‌­تواند معامله را فسخ کند. ولی در حالتی که فروشنده به هر طریقی ثمن معامله را مطالبه کند یا مشتری قصد پرداخت ثمن را داشته باشد اما فروشنده از دریافت آن خودداری کند، انگار از حق فسخ خود صرف‌نظر کرده است و به معامله پایدار است. خیار مجلس، حیوان و تأخیر ثمن صرفا در عقد بیع قابلیت اجرا دارد و در سایر انواع عقود جاری نمی­‌شود.

4. خیار رؤیت و تخلف از وصف

گاهی اشخاص مالی را در صورتی که ندیده‌­اند یا در سابق دیده­‌اند و صرفا بر اساس اوصافی که از آن گفته شده است، خریداری می‌کنند. حال اگر بعد از مشاهده، آن مال دارای اوصاف ذکر شده نباشد، می‌­توانند یا معامله را به‌همان صورت که بوده قبول کنند یا فورا آن را فسخ کنند. این نوع خیار گاهی می‌­تواند برای فروشنده نیز ایجاد گردد؛ مانند اینکه فروشنده مالی را که می‌­فروشد، ندیده باشد و بعدا متوجه شود مالی را که فروخته، فاقد اوصاف ذکرشده است که در این صورت تنها فروشنده حق فسخ خواهد داشت. در اصل این نوع خیار تنها برای طرفی است که بدون رؤیت مال اقدام به خرید یا فروش آن کرده باشد.

نکته‌ی قابل ذکر این است که اگر قسمتی از مال مطابق اوصاف ذکر شده بوده اما قسمتی دیگر مطابقت نداشته باشد، فروشنده یا مشتری نمی‌تواند معامله را تقسیم کرده و قسمتی را فسخ کند و باید یا تمام معامله را قبول کرده یا تمام آن را فسخ کند.

5. خیار غبن

غبن در لغت‌نامه‌ی معین به معنای «ضرر و زیان وارد کردن بر کسی در معامله» است و زمانی برای طرفین ایجاد می­‌شود که قیمت زائدی بر ارزش اقتصادی مال برای آن تعیین شود و طرف مقابل قرارداد به ارزش واقعی مال جاهل باشد و جهل او جهل مرکب بوده، به این معنا که نداند که قیمت مال را نمی‌داند. زیرا اگر بداند که قیمت مال را نمی­‌داند، خیار غبن برای وی ایجاد نخواهد شد. حتی در صورتی که غابن (کسی که طرف خود را مغبون کرده است) تفاوت قیمت را به مغبون بدهد، خیار ایجاد شده از بین نمی‌­رود مگر اینکه شخص مغبون به این معامله راضی شود.

6. خیار عیب

اگر بعد از انجام معامله مشخص شود که جنس فروخته‌شده در هنگام انعقاد قرارداد معیوب بوده، مشتری دو راه دارد که فوری باید اقدام کند:

  1. معامله را فسخ کند؛
  2. جنس را به همان صورت بپذیرد و تنها تفاوت قیمت جنس سالم و معیوب را که اصطلاحا «ارش» گفته می­‌شود، از فروشنده دریافت کند.

خیارات قانونی به چه معناست

عیبی موجد حق فسخ می­‌شود که مخفی بوده باشد و تفاوتی نمی‌­کند که آن عیب واقعا مستور بوده یا اینکه ظاهر بوده اما خریدار متوجه آن نشده باشد. حتی اگر عیب بعد از انعقاد معامله و قبل از تسلیم جنس به مشتری، در مبیع حادث شود، مانند عیب سابق بوده و برای مشتری خیار فسخ ایجاد می‌­کند.

در مواقع زیر، مشتری نمی­‌تواند معامله را فسخ کند و تنها می‌­تواند ارش بگیرد:

  1. اگر جنس معیوب در دست مشتری تلف شود یا وی آن را به دیگری منتقل کند؛
  2. اگر در جنس فروخته‌شده تغییری ایجاد شود اعم از اینکه تغییر توسط مشتری حاصل شده باشد یا دیگری؛
  3. اگر بعد از تسلیم جنس فروخته‌شده، عیب دیگری در آن حادث شود به شرطی که آن عیب ایجاد شده در نتیجه‌ی عیب سابقی که در مبیع بوده، نباشد؛
  4. اگر فروشنده مسئولیت تمامی عیوب یا عیب خاصی در مبیع را از خود سلب کرده باشد و در هنگام انعقاد قرارداد بری شدن ذمه‌ی خود را ذکر کند، در صورت بروز هرگونه عیبی، مشتری حق رجوع به فروشنده را نخواهد داشت.

7. خیار تدلیس

تدلیس به معنای فریفتن است و زمانی برای طرفین ایجاد می‌­شود که شخص مقابل با عملیاتی وی را برای انجام معامله فریب بدهد. مانند اینکه در عقد نکاح، مردی با تحصیلات دیپلمه خود را مهندسی دارای مدرک کارشناسی ارشد معرفی کند و با این روش طرف مقابل خود را فریب دهد. در خیار تدلیس نیز مانند خیار عیب و غبن و رؤیت، پس از آگاهی، فورا باید اقدام شود.

8. خیار تبعّض صَفقه

تبعض صفقه نیز در معنای پاره‌پاره شدن آمده است. با این توضیح که گاهی ممکن است قرارداد نسبت به قسمتی از مال فروخته شده، به علتی باطل باشد، در این حالت مشتری حق خواهد داشت یا کل معامله را فسخ کند یا قسمتی از مال که معامله راجع به آن صحیحا واقع شده را قبول کرده و معامله مربوط به قسمت دیگر را فسخ کند. مانند زمانی که مقدار ده تن گندم معین و معلوم به شخصی فروخته می­‌شود، در حالی که دو تن از گندم فروخته شده، موجود نباشد، در این صورت معامله تقسیم یا پاره پاره می­‌شود که می­‌تواند برای خریدار خیار تبعض صفقه را در پی داشته باشد.

9. خیار شرط

گاهی در ضمن قراردادهایی که منعقد می‌­گردد، شروطی نیز ذکر می­‌شود. این شروط انواعی دارد؛ ازجمله‌ی آن شرط صفت است که مربوط به کمیت و کیفیت مورد معامله است. مانند اینکه فردی به شرط طلا بودن انگشتری آن را خریداری می‌­کند. حال اگر شرط ذکر شده رعایت نگردد، کسی که شرط به نفع اوست (مشروط‌له) می‌­تواند معامله را فسخ کند.

نوع دیگری از شروط، شرط فعل نامیده می‌­شود و آن زمانی است که در ضمن قرارداد کسی ملتزم به انجام کار یا ترک آن شده باشد. مانند آنکه در هنگام خرید خانه‌­ای شرط شود که فروشنده خانه را نقاشی کند، حال اگر فروشنده به شرط عمل نکند، خریدار در ابتدا باید وی را اجبار به انجام شرط کند و اگر پاسخی حاصل نشد و همچنین انجام آن شرط توسط دیگران با هزینه‌ی فروشنده یا کسی که باید آن شرط را انجام دهد، مقدور نبود، برای خریدار یا کسی که شرط به نفع وی بوده است، حق فسخ ایجاد خواهد شد.

نکته‌ی پایانی

فسخ معامله با هر لفظ یا فعلی که دلالت بر فسخ کند، حاصل می­‌شود و همچنین در صورتی که هر دو طرف معامله، خیار فسخ به هر عنوانی که در بالا ذکر شد، داشته باشند، اگر یکی از آن­ها به معامله راضی بوده و دیگری فسخ کند، معامله از بین خواهد رفت زیرا فسخ معامله اولویت دارد.

این مجموعه صوتی پرطرفدار را از دست ندهید

مانند یک حقوق‌دان قراردادی حرفه‌ای تنظیم کنید

16000تومان 8000تومان

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان