باید توجه داشت که در صورت اثبات اصل برخورد و عکس العمل معصومین(ع) در برابر پدیده پوشش و بدپوششی، نحوه برخورد ایشان دارای سطوح و سنخ های مختلفی بوده و از جنبه های مختلفی می توان انواعی از برخورد را ترسیم نمود. برای نمونه در ذیل به دو نوع دسته بندی در این زمینه اشارتی می رود:
الف) برخورد ایجابی و سلبی: بر خلاف پندار برخی که «برخورد» را منحصر در برخورد قهرآمیز و سلبی می دانند، در یک تقسیم بندی کلان، انحای برخورد از سوی معصومین(ع)، به دو دسته برخورد ایجابی و برخورد سلبی قابل تقسیم است. مقصود از برخورد ایجابی، برخوردهایی مسالمت آمیز از قبیل: تعلیم، تبلیغ، ترویج، تشویق، تأدیب، نصیحت و... است، که جنبه اثباتی و ایجابی دارند. مقصود از برخوردهای سلبی نیز برخوردهایی قهرآمیز از قبیل: تهدید، تحدید (محدودیت)، تحریم (محرومیت)، تعزیر، تقبیح، سرزنش و... است که حاوی جنبه انکاری و سلبی می باشد. با رصد و دسته بندی روایات مربوط به مسئله پوشش و بدپوششی و نگاه معصومین(ع) به این مسئله و نحوه برخورد با آن، و نیز سیره عملی ایشان در این زمینه، می توان موارد مختلفی را مورد اشاره قرار داد.
1- همین تصور غلط باعث شده که نقش حکومت در اجرای پوشش اسلامی و برخورد با بدپوششی مورد خدشه و مناقشه قرار گیرد! این در حالی است که حکومت می تواند (و باید) در دو جنبه ایجابی و سلبیِ توأمان، و نه صرفاً جنبه سلبی، به مقابله با پدیده بدحجابی بپردازد. یعنی در گام اول حکومت وظیفه دارد از طریق راه حل های ایجابی و مسالمت آمیز، و به اصطلاح از طریق فرهنگ سازی («برخورد فرهنگی»)، به نشر پوشش انسانی و مقابله با پدیده بدپوششی بپردازد، و اصل اولی در این زمینه، «برخورد فرهنگی» است. در گام دوم و در صورت عدم تاثیر اقدام فرهنگی و یا مخالفت عده ای با این رویه، نوبت به برخورد سلبی و قهرآمیز، و به اصطلاح نوبت به «برخورد حقوقی» می رسد. بنابراین نباید برخورد حکومت را صرفاً برخورد حقوقی دانست و از وظیفه او در حوزه فرهنگ سازی غفلت نمود و به دنبال آن، از لزوم عدم دخالت حکومت در این زمینه سخن به میان آورد! به بیان روشن تر حکومت در زمینه پوشش، وظیفه دو نوع برخورد دارد: برخورد فرهنگی و برخورد حقوقی (قضائی). البته می توان – و باید- برخورد فرهنگی را به مثابه قاعده و اصل در این زمینه دانست، و برخورد حقوقی و قضائی را استثناء به شمار آورد.
2- چنان که گفته آمد برخی با مغالطه انحصار «عنوان عامِ دارای مصادیق گوناگون» در «یکی از مصادیق آن»، با انحصار برخورد حکومتی در برخورد حقوقی، و تغافل از اینکه «برخورد فرهنگی» نیز بخشی از برخورد حکومتی به شمار می رود، برخورد حکومتی از ناحیه پیامبر اکرم(ص)، امیرالمومنین(ع) و امام حسن(ع) با پدیده پوشش و بدپوششی را مورد انکار قرار داده اند! این ادعا در حالی است که حتی اگر برخورد حکومتی را منحصر در برخورد حقوقی و قضائی بدانیم نیز، موارد متعددی از این نوع مواجهه در سیره پیامبر اکرم(ص) و امیرالمومنین(ع) مشاهده می شود که در ادامه مقاله به برخی از آنها اشاراتی خواهد رفت.
ب) برخورد حکومتی و غیر حکومتی: با توجه به حکومت داری پیامبر اکرم(ص)، حضرت علی(ع) و امام حسن(ع) و محرومیت دیگر معصومین(ع) از این جایگاه، شاید بتوان انحای برخورد با پدیده پوشش و بدپوششی را از این منظر نیز به دو دسته تقسیم نمود: برخورد حکومتی و برخورد غیر حکومتی. مقصود از برخورد حکومتی برخوردهایی است که از سوی پیامبر اکرم(ص)، حضرت علی(ع) و امام حسن(ع) در زمان حکومت داری ایشان و از شأن حکومتی ایشان ناشی شده است. مقصود از برخورد غیر حکومتی نیز برخوردهایی است که از سوی جملگی معصومین(ع) در زمان محرومیت آنها از حکومت از سوی ایشان صادر شده است. همچنین برخوردهایی که از سوی پیامبر اکرم(ص)، حضرت علی(ع) و امام حسن(ع) در زمان حکومت شان، اما از شأنی غیر از شأن حکومتی آنها صادر شده باشد نیز در زمره انحای برخورد غیرحکومتی قرار دارد.
انواع و گستره ادله مورد استناد برای اثبات نحوه مواجهه معصومین(ع) با پدیده پوشش و بدپوششی
با توجه به تنوع ادله و روایات از جهت دلالت عام و خاص به مسئله، در ذیلِ هر کدام از عناوین فوق، دو سنخ ادله خواهیم داشت:
الف) ادلّه عام: ادله ای که به صورت عام و از طریق اطلاق گیری، تنقیح مناط، تعیین مصداق و... بر مسئله پوشش و بدپوششی قابل تطبیق هستند. به عنوان نمونه روایت نبوی «مَنْ أَصَابَ مِنْ هَذِهِ الْقَاذُورَاتِ شَیئاً... نُقِمْ عَلَیهِ حَدَّ اللَّه» (عوالی اللئالی، ج3، ص441) که در جریان اجرای حد (حد به معنای عام آنکه شامل تعزیر نیز می شود) بر یکی از مسلمانان گناهکار صادر شده است، با این پیش فرض که بدپوششی نیز از مصادیق قاذورات است، می تواند به عنوان یکی از ادله عام برخورد تأدیبی- تعزیری پیامبر اکرم(ص) با پدیده بدپوششی به شمار آید.
ب) ادلّه خاص: ادله ای که به صورت خاص و موردی و با صراحت بیانگر نحوی از انحای برخورد معصوم(ع) با پدیده پوشش و بدپوششی است. به عنوان نمونه روایت نبوی می فرماید: «در آخر الزمان، و نزدیکی قیامت، که بدترین زمان هاست نمایان شوند زنانی که برهنه و عریانند، و خود را برای مردان بیگانه آرایش می کنند، اینها از دین خارجند و در فتنه ها داخلند، به شهوات مایلند، و به سوی لذّتها شتابانند، و حلال شمارندگان محرّماتند، جاودانه در دوزخند!!» (من لایحضره الفقیه، ج 3، ص390) یکی از ادله خاص است که به صورت مستقیم و صراحتاً بیانگر برخورد تهدیدی- تقبیحی پیامبر اکرم(ص) با پدیده بدپوششی می باشد.
گفتنی است، گستره و دائره ادله مورد استناد تحقیق حاضر نیز سیره و روایات پیامبر اکرم(ص)، حضرت زهرا(س) و ائمه دوازده گانه امامیه(ع) می باشد. نیز لازم به ذکر است که در مقام ارائه ادله، ادله عام و خاص به صورت یکجا و تحت یک عنوان ارائه خواهد شد و تمییز ادله عام از خاص، با توجه به محتوای آنها به راحتی امکان پذیر می باشد.
دلائل کمبود نص در رابطه با برخورد معصومین با بدپوششی
برخی از مخالفینِ برخورد با پدیده پوشش و بدپوششی، با این ادعا که در سیره پیامبر اکرم(ص) و امیرالمومنین(ع) و نیز در اعلامیه های رسمی و حکومتی ایشان امری دال بر برخورد ایشان با این پدیده وجود ندارد، بر عدم مشروعیت چنین کاری پای می فشرند! چنان که در ادامه این تحقیق اثبات خواهد شد، عدم برخورد معصومین(ع)، خصوصاً پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) با پدیده بدپوششی، ادعایی پوچ و واهی است، چه اینکه در موارد فراوان و متعددی شاهد برخوردهای گونه گونه ایشان با این پدیده شوم هستیم. با این حال کمبود گزارش ها و روایات در این زمینه نسبت به زمینه های دیگر، می تواند مستند به چند امر باشد:
یک) زمان نزول حکم حجاب: حکم وجوب حجاب در سال پنجم هجری و بنا بر برخی روایات و گزارش ها در سال هشتم هجری تشریع گردیده است. (ن. ک. قاموس قرآن، ج8، ص302؛ المیزان، ج20، ص376377؛ البرهان، ج1، ص251؛ التمهید، ج1، ص10610) بر این اساس تا حدود 18 سال بعد از بعثت پیامبر اکرم(ص) حجاب کامل میان مسلمانان واجب نبود. این امر خود یکی از مهم ترین دلائل کمبود گزارش در برخورد پیامبر اکرم(ص) با این پدیده است. وقتی هنوز حکم حجاب نازل نشده، برخورد با بدپوششی چه معنایی خواهد داشت؟
دو) فقدان مصداق: در سال های اولیه نزول آیات حجاب و ابلاغ حکم وجوب آن از سوی پیامبر اکرم(ص) تمامی زنان ساکن در مدینه و دیگر سرزمین های اسلامی چنان به این حکم الهی مقید و ملتزم گشتند که دیگر نیازی به برخورد و الزام عمومی و حکومتی از سوی پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) نبود؛ گرچه در مواردی حتی شاهد این مهم نیز هستیم. شاید این سخن در ابتدا امری عجیب و بعید به نظر برسد، اما مروری بر گزارش های روایی و تاریخی از وضعیت حجاب در جامعه صدر اسلام، پس از نزول آیات و حکم حجاب، صحت این ادعا را روشن می نماید. برای نمونه به مواردی چند از این گزارش ها اشارتی می رود:
1- گزارش های عایشه: در وصف وضعیت حجاب پس از نزول آیه و حکم حجاب از عایشه نقل شده است که: عن عائشه زوج النبی انّها قالت یرحم الله النساء المهاجرات الاول لما انزل الله «وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَ عَلی جُیوبِهِنَ» شققن اکثف مروطهن فاختمرن به؛ رحمت خدا بر زنان مهاجر پیشگام باد که هنگامی که خداوند فرمان حجاب را نازل فرمود، ضخیم ترین پوشش های پشمین خود را برش داده و با آن سر و گردن خود را پوشاندند. (طبری، جامع البیان، ج9، ص306)
در گزارش دیگری آمده است که نزد عایشه از برتری زنان قریش سخن به میان آمد. او گفت زنان قریش صاحبان فضیلت اند، اما به خدا قسم من در پای بندی به کتاب خدا و ایمان به قرآن کسی را برتر از زنان انصار ندیدم. وقتی آیه «وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَ عَلی جُیوبِهِنَ» نازل شد و مردان این آیه را در خانه ها بر زنان خود خواندند، بعد از آن هر یک از آن زنان با لباس خود، سر و کناره های صورتش را می پوشاند. آنان وقتی صبح پشت سر رسول خدا به نماز ایستادند سر و گردن خود را پوشانده بودند، به گونه ای که خیال می کردی بر سر آنها کلاغ نشسته است. (سیوطی، الدرالمنثور، ج5، ص42)
2- گزارش ام سلمه: سیوطی به سند خود از ام سلمه نقل می کند که: لما نزلت هذه الآیة «یدْنِینَ عَلَیهِنَ مِنْ جَلَابِیبِهِنَ» خرج نساء الأنصار کان علی رؤسهنّ الغربان من أکسیة سود یلبسنها؛ بعد از نزول آیه «یُدْنِینَ عَلَیهِنَ مِنْ جَلَابِیبِهِنَ» زنان انصار از منازلشان با پوشش های مشکی خارج می شدند به گونه ای که به نظر می رسید بر سر ایشان کلاغی نشسته است. (همان، ج5، ص221) به گفته سیوطی این گزارش ذیل آیه «وَ لْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَ عَلی جُیوبِهِنَ» از سوره نور نیز در جوامع روایی متعددی نقل شده است: أخرج البخاری وأبوداود والنسائی وابن جریر ابن المنذر وابن أبی حاتم وابن مردویه والبیهقی فی سننه عن عائشة قالت: رحم الله نساء المهاجرات الُاوَل لما أنزل الله وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَ عَلی جُیوبِهِنَأخذ النساء ازرهن فشققنها من قبل الحواشی فاختمرن بها (همان، ج 5، ص42)
3- منع کنیزان از رعایت حجاب: مؤید دیگری برای این ادعا، (فراگیر بودن رعایت حجاب در صدر اسلام) منع کنیزکان از رعایت حجاب، به عنوان نشانه ای برای تمییز بین زنان آزاده و کنیز است. توضیح اینکه در برخی روایات منقول است که کنیزان مسلمان سر خود را نمی پوشاندند و در دوره خلفاء مانع حجاب کنیزکان می شدند: «أَبِی خَالِدٍ الْقَمَّاطِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللهِ(ع) عَنِ الْأَمَةِ أَتُقَنِّعُ رَأْسَهَا قَالَ إِنْ شَاءَتْ فَعَلَتْ وَ إِنْ شَاءَتْ لَمْ تَفْعَلْ سَمِعْتُ أَبِی یَقُولُ کنَّ یُضْرَبْنَ فَیُقَالُ لَهُنَّ لَا تَشَبَّهْنَ بِالْحَرَائِر» (وسائل الشیعه، ج4، ص412) اگر این سنخ روایات درست باشد، بیانگر این مطلب است که بی حجابی در صدر اسلام نبوده؛ زیرا عدم پوشش، نشانه کنیز بودن قلمداد می شد و زنان آزاد به خاطر اینکه به کنیزان مشابه نشوند سر خود را می پوشاندند. [1]
بحث حجاب و پوشش مناسب و فلسفه وجودی آن برای زنان مومنه تا آنجا پیش می رود که حتی کنیزانی که از صاحبان خود دارای فرزند می شوند (ام ولد) نیز به سبب وضعیت جدید خود، ملزم به رعایت حجاب و پوشش می شوند، چنانکه این مهم در روایتی از امام رضا(ع) مورد تأیید قرار گرفته است: «أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) عَنْ أُمَّهَاتِ الْأَوْلَادِ لَهَا أَنْ تَکشِفَ رَأْسَهَا بَینَ یدَی الرِّجَالِ قَالَ تَقَنَّعُ» (وسائل الشیعه، ج20، ص207) این روایت نیز بیانگر اهتمام ویژه معصومین(ع) به مقوله پوشش و حجاب در جامعه اسلامی است.
کیفیت حجاب حضرت زهرا(س)
4- کیفیت حجاب حضرت زهرا(س): کیفیت حجاب حضرت زهرا(س) در زمان حیاتشان نیز یکی از نشانه های وضعیت حجاب در آن زمان می باشد. برای نمونه به چند گزارش از وضعیت حجاب آن حضرت اشارتی می رود:
الف) در گزارش های خروج آن بانو از خانه و حضور در مسجد در جریان فدک می خوانیم: هنگامی که به فاطمه(س) ثابت شد که ابوبکر فدک را از او به زور گرفته و تحویل نمی دهد، آن بانوی عزیز، مقنعه و روسری اش را بر سر محکم بست و با عده ای از زنان متدین و نزدیکان خویش که او را در میان گرفته بودند به سوی مسجد رسول الله حرکت کرد، در حالی که با لباس های طولانی راه می رفت که حتی روی پاهای او پوشیده بود و بدنش پیدا نمی شد و چنان راه می رفت که گویا پیامبر اکرم(ص) در حرکت است وارد مسجد شد. جمعیت مهاجر و انصار آنجا را پر کرده بودند و برای دختر پیامبر(ص) جایگاهی درست کرده بودند، که مردها او را نمی دیدند.» (بحارالانوار، ج43، ص192)
در گزارش دیگری و ضعیت پوشش حضرت در آن واقعه این گونه گزارش شده است: مقنعه را بر سر بست و جلباب و چادر را به گونه ای که تمام بدن آن حضرت را می پوشاند، به تن کرد. » (همان، ج29، ص220)
ب) گزارش خروج آن حضرت از خانه جهت حضور در خانه پدرش بدین قرار است: «فَتَجَلَّلَتْ بِجَلَالِهَا وَ تَبَرْقَعَتْ بِبُرْقُعِهَا وَ أَرَادَتِ النَّبِی(ص)؛ چادرش را سر نمود، و روبندش را انداخت و به طرف منزل پیغمبر(ص) حرکت نمود. » (همان، ج43، ص147)
ج)هنگام وصیت به فضه خادمه برای تهیه تابوت فرمود: من دوست ندارم کاری را که با جنازه زنان می کنند، و پارچه ای بر روی آن می اندازند که برآمدگی های بدنش را نامحرمانان می بینند. » لذا حضرت دستور داد برای جنازه او تابوتی ساخته و بدن او را داخل تابوت بگذارند، به گونه ای که کسی او را نبیند. » (وسائل الشیعه، ج3، ص221)
سه) دلیل کمبود نص در سیره دیگر معصومین(ع): کمبود نص و روایت درباره مواجهه رسمی و حکومتی با پدیده بدپوششی در سیره نبوی و علوی، اولاً مستند به تاخیر در تنزیل حکم وجوب حجاب است و ثانیاً فرآیند تدریجی نزول و اجرای احکام مانع از برخورد سخت و چکشی در این زمینه و موارد مشابه آن بوده است. ثالثاً چنان که گذشت این پدیده در آن زمان مصادیق چندانی نداشت. رابعاً چنانکه خواهد آمد در موارد متعددی شاهد برخوردهای رسمی از سوی پیامبر اکرم(ص) و امیرالمومنین(ع) با این پدیده هستیم.
کمبود نص در این زمینه از سوی دیگر ائمه(ع) نیز بدین دلیل بوده است ایشان در زمان بنی امیه و بنی عباس حکومت و قدرتی در دست نداشتند تا دستور حکومتی برای جلوگیری از بدحجابی و بدپوششی صادر نمایند، به همین دلیل صرفاً به برخورد فرهنگی و ارشادی بسنده می کردند.
5) نمونه هایی از برخوردهای رسمی و حکومتی پیامبر اکرم(ص) و امیرالمومنین(ع) با پدیده بدپوششی
در سیره نبوی و علوی به موارد متعددی برخورد می کنیم که در اعلامیه ها و بیانات رسمی و حکومتی، پدیده بدپوششی مورد تقبیح و مذمت قرار گرفته و در مواردی از عمّال حکومتی خواسته شده که با این امر مقابله نمایند. در ذیل به چند مورد اشارتی می رود:
1)پیامبر اکرم(ص) هنگامی که عمرو بن حزم را به عنوان والی نجران در یمن منصوب کرد، شرح وظایفی برای او نگاشت. حضرت در بخشی از این آئین نامه کاری، او را مسئول پاکدامنی و حجاب مردم می داند و از او می خواهد به اقدامات عملی در این زمینه همت گمارد: «عهد من محمد النبی رسول الله(ص) لعمرو بن حزم حین بعثه الی الیمن، أمره بتقوی الله فی أمره کلّه... و ینهی الناس أن یصلّی أحد فی ثوب واحد صغیر، الا أن یکون ثوبا یثنی طرفیه علی عاتقیه، و ینهی الناس أن یحتبی أحد فی ثوب واحد یفضی بفرجه الی السماء. و ینهی أن یعقص أحد شعر رأسه فی قفاه؛ اینکه مردم را از نماز خواندن در یک لباس کوچک نهی کند مگر اینکه پوششی باشد که بتواند دو طرف آن را به دو شانه خود گره بزند. و مردم را از اینکه لباس کوچکی بپوشند که عورتشان آشکار شود بازدارد و از اینکه کسی موهایش را پشت سرش انباشته کند، نهی کند» (میانجی، مکاتیب الرسول، ج2، ص528). این فرمایش که در واقع وظائف حکومت را نیز بازگو می کند، با صراحت، گسترش حجاب و عفاف و برخورد با پدیده بدپوششی را از کارویژه های حکومت می داند.
2) از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) از توقف زنان در مسیر رفت و آمد و اینکه زنان هنگام بیرون آمدن از خانه لباس شهرت بپوشند، نهی می کرد. همچنین زنان را از آنچه سبب ایجاد زینت در صدایشان (ناز و کرشمه) می شود و نیز از بلند کردن صدایشان در غیر ضرورت نهی فرموده است: همانا رسول خدا(ص) نهی می فرمود از اینکه زن از وسط خیابان و یا کوچه راه برود، و می فرمود: زنان سهمی در وسط جادّه ندارند، و همچنین او نهی می کرد از اینکه زن هنگام خارج شدن از منزل، لباسی بپوشد که مشهور و انگشت نما باشد، و یا خود را تزیین به زیور آلاتی نماید که موقع راه رفتن سر و صدای آنها شنیده شود (و باعث جلب توجّه مردان نامحرم گردد)، و همانا او لعنت می کرد زنانی را که خود را (از لحاظ پوشش و رفتار) شبیه مردان می کنند و یا مردانی را که خود را شبیه زنان می نمایند، و همچنین نهی می کرد از اینکه زنان بدون ضرورت در میان نامحرمان حرف بزنند، و یا در غیر خانه های خودشان شب را بخوابند، و همچنین نهی می کرد از اینکه مردان نامحرم بر آنان سلام کنند. (مستدرک الوسائل، ج14، ص280) این روایت پیرامون حضور زنان در اجتماع از جهت پوشش و شیوه گفت و گوی اجتماعی آنان وارد شده است. بنابراین از روایت می توان این مطلب را برداشت نمود که، حکومت و دستگاه های حکومتی می توانند در صورت عدم رعایت پوشش در محافل اجتماعی توسط زنان با ایشان برخورد نموده و مانع از حضور زنان بد حجاب در جامعه شود.
3) نقل شده است: هنگامی که رسول خدا(ص) نماز جماعت را تمام می کرد، هنگام خارج شدن از مسجد، قدری درنگ می کرد تا زنان خارج شوند: «حمزة بن أبی اُسید الأنصاری عن أب أنَّه سَمِعَ رَسولَ الله(ص) یقولُ وهُوَ خارِجٌ مِنَ المَسجِدِ، فَاختَلَطَ الرِّجالُ مَعَ النِّساءِ فِی الطَّریقِ، فَقالَ رَسولُ اللهِ(ص) لِلنِّساءِ: اِستَأخِرنَ؛ فَإِنَّهُ لَیسَ لَکنَّ أن تَحقُقنَ الطَّریقَ، عَلَیکنَّ بِحافّاتِ الطَّریقِ» (سنن ابی داود، ج7، ص543) همچنین آن حضرت به زنان دستور داده بود هنگامی که زنان در مسجد حضور می یابند، عطر و بوی خوش بکار نبرند: «إذا شَهِدَتْ اِحداکُنَّ الْمَسْجِدَ فلا تَمَسَّ طیّبا» (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج19، ص347) حضور زنان در مسجد تابع حضور آنان در اجتماع است. بنابراین پیامبر در این روایت به نوعی در مقام بیان کیفیت حضور زنان در اجتماعات و مواردی که باید از جانب آنها رعایت شود، می باشد.
4) در حدیت دیگری آمده است که رسول خدا به دختر گرامی خود دستور داد از اضافه ملحفه، سرش را بپوشاند: در این روایت کیفیت پوشش توسط پیامبر خطاب به دختر گرامی شان بیان شده است. با تنقیح مناط می توان این روایت را علتی بر لزوم پوشاندن سر، توسط زنان در حضورهای اجتماعی و در برابر نامحرمان دانست. بنابراین حکومت می تواند در راستای برنامه ریزی جهت پوشش زنان از این گونه روایات به عنوان راهبرد استفاده نماید. چنانچه در روایات دیگری که در ذیل بدان ها اشاره خواهد شد، نیز به بحث کیفیت ظاهر شدن زنان در محیط های اجتماعی پرداخته شده است و هرکدام از این روایات می تواند مبنایی برای ایجاد قوانینی در مورد مسئله پوشش و حجاب و یا مقابله حکومت با پدیده بدپوششی قرار بگیرد. (مستدرک الوسائل، ج8، ص 368)
5) امام صادق(ع) به نقل از رسول خدا(ص) می فرماید: زنان نباید در جامعه از وسط جاده و یا خیابان و یا کوچه عبور کنند و راه بروند، و بلکه باید همیشه از دو طرف آن، یعنی از کناره های آن راه روند: «هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) لَیسَ لِلنِّسَاءِ مِنْ سَرَاةِ الطَّرِیقِ وَ لَکنْ جَنْبَیهِ یعْنِی وَسَطَهُ» (کلینی، الکافی، ج5، ص519) این روایت صراحتاً جنبه اجتماعی و حکومتی داشته و در آن به کیفیت حضور زنان در خیابان اشاره شده است. این روایت از یک سو اشاره می کند، رفت و آمد زنان در معابر عمومی موجب جلب توجه مردان نامحرم می شود و شاید منجر به اعمال نامطلوب و منفی شود و از سوی دیگر نباید مانع از رفت و آمد زنان شد و آنان را درخانه حبس نمود. پس اگر به هنگام رفت و آمد از کنار کوچه و خیابان عبور کنند تا کمتر مورد توجه واقع شوند؛ مناسب تر است. بر این اساس، اگر زنی بدون حجاب یا با حجاب نامناسب شرعی بخواهد در انظار عمومی رفت و آمد نماید؛ به شدت مورد نهی واقع می شود. زیرا در چنین حالتی جلب توجه بیشتری پیش می آید. از این رو، بی حجابی زنان در حکومت اسلامی مورد نهی موکَّد است.
6) امام صادق(ع) می فرمایند: از جمله پیمان هایی که رسول خدا(ص) از زنان امت خود گرفته است این است که چادرهای خود را در بین ساق پا و پشت خود جمع نکنند (و بر بدن نچسبانند)، و با مردان نامحرم در محل خلوتی ننشینند: «مِسْمَعٍ أَبِی سَیارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ ع قَالَ: فِیمَا أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مِنَ الْبَیعَهْ عَلَی النِّسَاءِ أَنْ لَا یحْتَبِینَ وَ لَا یقْعُدْنَ مَعَ الرِّجَالِ فِی الْخَلَاءِ» (الکافی، ج5، ص519). قرار گرفتن چنین مفاد و الزاماتی در یک پدیده سیاسی و اجتماعی (بیعت) بیانگر الزام از جایگاه حقوقی و حکومتی است.
7) امام صادق(ع) به نقل از امیرالمومنین(ع) کیفیت حضور زنان در یکی از مکان های عمومی یعنی بازار را تعیین می فرماید، که این حکم را می توان با تنقیح مناط در دیگر مکان های عمومی نیز جاری ساخت: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ(ع) قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) یا أَهْلَ الْعِرَاقِ نُبِّئْتُ أَنَّ نِسَاءَکمْ یدَافِعْنَ الرِّجَالَ فِی الطَّرِیقِ أَمَا تَسْتَحْیونَ (کلینی، الکافی، ج5، ص537). و در حدیث دیگری از حضرت نقل است که: «أَنَّ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ(ع) قَالَ: أَمَا تَسْتَحْیونَ وَ لَا تَغَارُونَ نِسَاءَکمْ یخْرُجْنَ إِلَی الْأَسْوَاقِ وَ یزَاحِمْنَ الْعُلُوج»؛ آیا شرم نمی کنید و به غیرت نمی آیید، که زنان شما راهی بازارها و مغازه ها می شوند و با افراد بی دین برخورد می کنند (همان، ج5، ص537) سیاق خطاب حضرت نشان می دهد که از جایگاه حکومت، چنین سرزنشی را متوجه سهل انگاری عراقیان کرده است و نه امر به معروف و نهی از منکر شخصی. خطاب کلی به عراقیان و گزارش دادن به حضرت گویای این نکته است. وقتی حضرت در حالی که حاکم است، آن هم با این لحن، خطابی را متوجه جامعه می کند، اصل این است که از موضع حاکمیت است و نه صرف بیان حکم شرعی یا وظیفه شخصی امر به معروف و نهی از منکر، همانند هر فرد دیگر. دیگر اینکه مقصود روایت این نیست که چرا زنان اهل عراق به رفت و آمد در خیابان و بازار مبادرت می کنند؛ بلکه مقصود سرزنش اهل عراق از نحوه رفت و آمد زنان است. به قرینه سخن رسول الله(ص) که پیش تر نقل شد، حضرت علی(ع) زنان اهل عراق را امر کردند به هنگام رفت و آمد باید از کنار راه عبور کنند تا برخوردی با مردان پیش نیاید، اگر غیر این اتفاق افتد؛ نشانه بی شرمی و بی غیرتی اهل آن شهر است. مطابق این روایت نیز بی حجاب بودن زنان در معابر عمومی به طریق اُولی مورد عتاب و نهی حاکم اسلامی قرار می گیرد.
8- از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: مردی زن صفت را پیش پیامبر(ص) آوردند که دست و پای خود را حنا گذاشته بود. حضرت پرسید: چرا چنین کرده است؟ گفتند: ای رسول خدا! خود را شبیه زنان می سازد. پیامبر دستور تبعیداو را به منطقه ای در مدینه به نام (نقیع) صادر کرد» (سنن ابی داود، ج7، ص288).
پی نوشت
[1] گفتنی است صاحب جواهر صدور این نوع روایات از ائمه معصوم(ع) را ناشی از تقیه و همصدائی با اهل سنت میداند (نجفی، جواهرالکلام، ج8، ص 225-224).