4- سیرۀ امام علی علیه السلام در مواجهه با خیانتکاران بیت المال
4-1 هشدار نسبت به استفادۀ ناروا از بیت المال
یک حاکم آگاه و کاردان سعی می کند قبل از آن که کارگزارانش مرتکب اشتباه یا خیانت بشوند، هشدارهای لازم را به آن ها بدهد. همان گونه که پزشکان نکات مربوط به سلامتی و نحوۀ پیش گیری از بیماری ها را به مردم تذکر می دهند و حتی بیان و رعایت این نکات را مهم تر از درمان می دانند. اما اگر کسی به هر دلیلی به این هشدارها توجه نکند و بیمار شود آن وقت برای درمان او اقدام می کنند. ارتکاب گناه و معصیت و خیانت در اموال مسلمین نیز نوعی بیماری است که حاکم به عنوان طبیب معنوی جامعه – لازم است قبل از آلوده شدن افراد – هشدارهای لازم را به اطلاع مردم و کارگزاران برساند. امیرالمؤمنین علیه السلام در موارد زیادی با سخنان و نامه های خویش راهنمایی ها و هشدارهای لازم را به کارگزارانش اعلام نموده است که بخشی از آن ها را در اینجا نقل می کنیم.
امام علی علیه السلام به اشعث بن قیس فرماندار آذربایجان نامه ای نوشتند و فرمودند:
«همانا پست و فرمانداری برای تو وسیلۀ آب و نان نبوده، بلکه امانتی در گردن تو است، باید از فرمانده و امام خود اطاعت کنی؛ تو حق نداری نسبت به رعیت استبداد ورزی، و بدون دستور به کار مهمی اقدام نمایی؛ در دست تو اموالی از ثروت های خدای بزرگ و عزیز است، و تو خزانه دار آنی تا به من بسپاری؛ امیدوارم برای تو بدترین زمامدار نباشم». [دشتی، ن 5]
در این نامه حضرت به دو دولیل بر وجوب حفظ بیت المال امر کرده است. اول این که مال از آنِ خداست که بر بندگان عطا فرموده است و دوم این که او از طرف امام خزانه دار اموال عمومی است و حق تصرف در آن ها را ندارد. اشعث به خاطر سوابق سوئی که داشت از امیرالمؤمنین علیه السلام می ترسید، از این روی، وقتی نامه به او رسید تصمیم گرفت فرار کند و به معاویه پناهنده شود. اما نزدیکانش او را سرزنش کردند و از این کار منع نمودند، او هم منصرف شد. بنابراین، اشعث اموالش را برداشته و به کوفه رفت، حضرت اموال اشعث را از او گرفت که به اندازۀ چهارصد هزار درهم بوده است و مبلغ سی هزار درهم به او داد. اما اشعث اعتراض کرده و گفت که به او مبلغ کمی داده است. حضرت فرمود:
«اگر همه را واگذار کنی بهتر است چون هیچ گمان ندارم که بر تو حلال باشد و اگر به این مطلب یقین داشتم همین را هم به تو نمی دادم». [ابن میثم، 1404، 4/597]
به امام علی علیه السلام گزارش دادند که مصقلة به هبیره شیبانی فرماندار فیروزآباد فارس از بیت المال به یکی از خویشاوندانش کمکی کرده است. حضرت نامه ای خطاب به او می نویسد و می فرماید:
«بَلَغَنِی عَنْکَ أَمْرٌ إِنْ کُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلهَکَ، وَ أَغْضَبْتَ إِمامَکَ.
أنَّکَ تَقْسِیمُ فَیْءَ الْمُسْلِمِینَ الَّذِی حازَتْهُ رِماحُهُمْ وَ خُیُولُهُمْ، وَ أُرِیقَتْ عَلَیْهِ دِماؤُهُمْ، فِیمَنِ اعْتَماکَ مِنْ أعْرابِ قَوْمِکَ.
فَوَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَئِنْ کانَ ذلِکَ حَقًّا لَتَجِدَنَّ بِکَ عَلَیَّ هَوانًا، وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِی مِیزانًا. فَلا تَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّکَ، وَ لا تُصْلِحْ دُنْیاکَ بِمَحْقِ دِینِکَ، فَتَکُونَ مِنَ الأخْسَرِینَ أَعْمالاً.
أَلا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَکَ وَ قِبَلَنا مِنَ الْمُسْلِمِینَ فِی قِسْمَةِ هذَا الْفَیْءِ سَواءٌ: یَرِدُونَ عِنْدِی عَلَیْهِ، وَ یَصْدُرُونَ عَنْهُ».
«گزارشی از تو به من دادند که اگر چنان کرده باشی، خدای خود را به خشم آورده ای، و امام خویش را نافرمانی کرده ای، خبر رسید که تو غنیمت مسلمانان را که نیزه ها و اسب هایشان گرد آورده و با ریخته شدن خون هایشان به دست آمده، به اعرابی که خویشاوندان تواند و تو را برگزیده اند می بخشی. به خدایی که دانه را شکاف و پدیده ها را آفرید، اگر این گزارش درست باشد، در نزد من خوار شده و منزلت تو سبک گردیده است. پس حق پروردگارت را سبک مشمار، و دنیای خود را با نابودی دین آباد مکن، که زیان کارترین انسانی. آگاه باش حق مسلمانانی که پیش من یا نزد تو هستند در تقسیم بیت المال مساوی است، همه باید به نزد من آیند و سهم خود را از من گیرند». [دشتی، ن 43].
و این در حالی است که مصقلة، هدیۀ ناچیزی را به یکی از خویشاوندانش – که از راه دور به دیدن او آمده بود – عطا کرد اما امام این چنین با او سخن می گوید و به او هشدار می دهد و جلوی خیانت های بیشتر او را می گیرد. بنابراین، هشدار و پیشگیری و سرزنش نسبت به تخلف های کوچک لازم و ضروری و بسیار مفید خواهد بود.
4-2 عاقبت شوم خیانت در بیت المال
امام علی بن ابیطالب علیه السلام به زیاد بن ابیه که معاون عبدالله بن عباس حاکم شهرهای بصره و اهواز و فارس و کرمان بود نامه ای نوشت و در این نامه او را از خیانتی که ممکن است نسبت به اموال مسلمانان انجام گیرد بر حذر داشته و از عواقب و کیفر آن در صورت وقوع مطلع گردانیده و فرموده:
«همانا من به راستی به خدا سوگند می خورم، اگر به من گزارش کنند که در اموال عمومی خیانت کردی، کم یا زیاد، چنان بر تو سخت گیرم که کم بهره شده، و در هزینۀ عیال، درمانده و خوار و سرگردان شوی». [دشتی، خ 20]
حضرت سه امر را به عنوان آثار خیانت در بیت المال بیان کرده است:
1- تمام کمالات دنیا و آخرت او از بین خواهد رفت.
2- ثروت اندوختۀ او را می گیرد و مبتلا به نقصان و کمبود مال می کند.
3- کم آبرو می شود. این سخن بدان معنا است که باید آبروی خیانتکار را ریخته و او را به مردم معرفی کرد تا کسی فریب او را نخورد.
4- بارهای گناه پشت سر او را سنگین می کند و او خود اسباب این سنگینی را فراهم نموده است.
4-3 اختلاس از بیت المال و دفاع امام علیه السلام
مسئله سوءاستفاده و بر داشت نابجا از بیت المال مسلمین چیزی است که همواره کارگزاران را تهدید می کند و راهی برای به انحراف کشیدن آن ها محسوب می شود. در طول تاریخ، بسیار شاهد خیانت بعضی از مسئولین در اموال عمومی و ثروت های ملی بوده ایم و تاریخ بارها گواه محاکمه و مجازارت خیانتگران بوده است. البته در موارد زیادی هم که اختلاس کنندگان از پشتوانه قوی برخوردار بوده اند از مجازات دنیوی مصون مانده اند.
وقتی عبدالله بن عباس والی بصره، اطلاع یافت که طلحه و زبیر برای مقابله با امام علی علیه السلام راهی بصره شده اند مقدار زیادی از بیت المال را برداشته و به مکه رفت و در آنجا ساکن شد. امام وقتی از این جریان آگاهی یافت نامه ای به او نوشت و او را شدیداً مورد اعتراض قرار داده و سرزنش کرد. ابتدا سابقه و جایگاهش را در نزد امام علیه السلام به او گوشزد نموده و فرمود:
1- «فانّی کُنْتُ اَشْرَکتُکَ فی امانتی».
من تو را شریک خود در حفظ و حراست و امانتداری از بیت المال می دانستم.
و تو را در ولایت امر و اقدام به اصلاح امور دنیا و آخرت مردم شریک خود قرار دادم.
2- «و جَعَلْتُکَ شِعاری و بِطانَتی».
من تو را از جمله خواص و نزدیکان خود قرار دادم.
و همچون جامۀ زیرین، محرم اسرار و رازهای خود قرار دادم.
این جمله حکایت از رابطۀ بسیار نزدیک و دوستانه امام علیه السلام با ابن عباس دارد و حاکی از آن است که امام علیه السلام به او اعتماد زیادی داشته است.
3- «و لم یکن فی اهلی رَجُل اوثق منکَ فی نفسی لِمُواساتی و مُوازاتی و اداء الامانة الیّ».
در بین خویشان و نزدیکانم تو مطمئن ترین افراد نسبت به من بودی.
و هیچ کس از خویشاوندانم برای یاری و مشورت با من و رساندن امانت، از تو مطمئن تر نبود.
امّا در برابر این همه نیکی و اعتماد از طرف امام علیه السلام، او در مواقع سختی دست به اختلاس بیت المال می زند و امام علیه السلام را تنها می گذارد. در اینجا برخی از اعمال و رفتارهای نابجای ابن عباس را ذکر می کنیم:
1- خیانت و اختلاس در اموال بیت المال و آلوده شدن به فساد مالی.
2- تنها گذاشتن امام علیه السلام وقتی که روزگار بر امام علیه السلام سخت گرفته و دشمن رودرروی او قرار گرفته بود.
3- ناسپاسی نسبت به نیکی های امام علیه السلام و انحراف از راه حق.
4- پس از سال ها دوستی و نزدیکی، به امام پشت نموده و با وی به دشمنی برخاست.
امام علیه السلام در مقابل این عمل ناجوانمردانه سکوت نکردند و با او با قاطعیت روبه رو شدند. اول شخصیت او را خرد کردند تا همگان بدانند که امام در هیچ شرایطی اهل سازش و مسامحه نیست بلکه همیشه مدافع حق و در برابر باطل است.
- امام به او تذکر دادند که خدا را فراموش کرده است. در حقیقت اصل غفلت را به او یادآور شدند چون اگر کسی غافل از خدا نباشد دست به اختلاس بیت المال نمی زند.
- فرمود اصل اعتقادات او به خدا سست و بی پایه بوده است. چون اگر مایۀ اعتقادات انسان محکم باشد و از ایمان راسخ و قوی برخوردار باشد، دست به این گونه کارها نمی زند.
- به وعده های الهی باور قلبی نداشته است. یعنی نسبت به بیم ها و بشارت های حق تعالی ایمان و اعتقاد قوی نداشته است. چون اگر به عواقب اختلاس از بیت المال باور داشت دست به این کار نمی زد.
5- در مقام کوبیدن او فرمودند که گویا اموال را از طریق ارث پدر و مادرش بدست آورده است.
6- جایگاه و موقعیت خویش در پیش امام علیه السلام را از دست داد.
7- فرمود تمام تصرفات او در آن مال حرام و نامشروع است.
8- به او دستور دادند که اموال را برگرداند.
9- او را تهدید کردند که اگر اموال اختلاس شده را برنگرداند، او را با شمشیر خویش هلاک می کند و فرمود هر کس با شمشیر من کشته شود جهنمی است.
10- سوگند یاد کردند که اگر فرزندانش حسن و حسین هم این کار را می کردند ملاحظه حال آن ها را نکرده و با آن ها رودررو می شدند. [ابن میثم، 1404، 5/143]
نتیجه گیری
این سیره و روش امام علی علیه السلام نشان می دهد که چقدر برای حفظ و حراست از بیت المال مسلمین اهمیت قائل بودند و هیچ گونه ملاحظه و مسامحه در مورد خیانت کنندگان به آن را روا نمی دانستند. ایشان به همگان می آموزد که مجرم و خیانتکار به اموال مردم را هرچند از نزدیکان حاکم باشد، باید مجازات نمود و هیچ کس حق ندارد تحت عناوین مختلف از آنان حمایت کند. باید با مجرمین براساس قانون خدا رفتار شود و حاکم و دیگر کارگزاران جامعه در مواجهه با مفسدان اقتصادی حجب، حیا، دوستی و خویشاوندی را کنار گذاشته مانع اجرای عدالت نشوند.
در اسلام همه در برابر قانون برابرند و کسی بر دیگری امتیاز ندارد. انسان با مطالعه و تدقیق در سیره علوی در می یابد که چقدر از حکومت عدل علی علیه السلام فاصله گرفته ایم و باید راه زیادی طی شود تا خود را به او نزدیک کنیم.
امام علی علیه السلام نامه ای به مُنْذِربن جارود عبدی والی بصره که در پاره ای از وظایف خود کوتاهی و خیانت کرده بود می نویسد:
«ناگهان به من خبر دادند که در هواپرستی چیزی فرو گذار نکرده و توشه ای برای آخرت خود باقی نگذاشته ای، دنیای خود را با تباه کردن آخرت آباد می کنی و برای پیوستن با خویشاوندانت از دین خدا بریده ای، اگر آنچه به من گزارش رسیده، درست باشد، شترِ خانه ات و بند کفشت از تو باارزش تر است، و کسی که همانند تو باشد، نه لیاقت پاسداری از مرزهای کشور را دارد، نه می تواند کاری را به انجام برساند، یا ارزش او بالا رود، یا شریک در امانت باشد یا از خیانتی دور ماند پس چون این نامه به دست تو رسد نزد من بیا». [دشتی، ن 71]
از مجموع کلمات امام علی علیه السلام استفاده می شود که افراد قابل اعتمادی داشته است که مخلفات کارگزاران و کارمندان را به او گزارش می کردند و حضرت براساس گزارش آن ها اقدام می کرد. امام هیچ گاه از موعظه و نصیحت دست برنداشتند و همواره افراد را نسبت به انحراف از راه حق هشدار می دادند. مراقبت و نظارت بر اعمال و رفتار زیردستان مخصوصاً نسبت به امور مالی و بیت المال، سیرۀ امام علیه السلام بود.
این بود بخشی از مواجهه و رفتار امام علی علیه السلام نسبت به بیت المال مسلمین و درس های بزرگی که می توان از آن ها آموخت. به امید این که همه پیروان آن حضرت مخصوصاً کارگزاران حکومت اسلامی رفتار و سیرۀ آن حضرت را الگو و سرمشق خود قرار دهند.
منابع:
1. ابن ابی الحدید معتزلی مداینی، عزالدین عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغه، قاهره، دارالاحیاء التراث العربی، 1385 ق.
2. ابن سعد، طبقات الکبری، بیروت، دارالصادر، 1969 م.
3. ابن میثم بحرانی، کمال الدین میثم ابن علی، شرح نهج البلاغه، تهران، مطبعۀ خدماتی و چاپی، 1404 ق.
4. ابن الوردی، عمر بن المظفر، تاریخ ابن الوردی، بیروت، دارلکتاب العلمیه، 1417ق.
5. امینی، عبدالحسین، الغدیر، قم، انتشارات مرکز الغدیر، 1416 ق.
6. جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام تا سال چهلم هجری، قم، مؤسسه در راه حق، 1366 ش.
7. دهلوی، محمد یوسف الکاند، حیاة الصحابة، بیروت، دارالمعرفة، 1414 ق.
8. دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه.
9. سیوطی، جلال الدین ، تاریخ الخلفاء، بیروت، دارالجیل، 1994 م.
10. طبری، ابن جعفر محمد ابن جریر، تاریخ طبری، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
11. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، دارالحیاء التراث العربی، 1403 ق.
12. محمدی الریشهری، محمد، موسوعة الامام علی ابن ابی طالب (علیه السلام) فی الکتاب و السنة و التاریخ، قم، دارالحدیث، 1421 ق.
13. محمدی مقدم، قربانعلی، ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی، آستان قدس رضوی، 1375 ش.
14. مسعودی، علی ابن الحسین، مروج الذهب، بیروت، الشرکة العالمیة للکتاب، 1989 م.
15. مفید، محمد ابن محمد ابن النعمان بغدادی کرخی، الجمل: النصرة فی حرب البصرة، لسید العترة، مکتبة الاعلی الاسلامی، 1374 ش.
16. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام علی (علیه السلام)، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، 1375 ش.
منبع : سالنمای النهج 20 – 19 / پاییز / 1385