2- رویکرد امام
2-1 موضع گیری حضرت علی (ع) نسبت به سیاست های مالی قبل از حکومت خود
ابن ابی الحدید می گوید امیرالمؤمنین علی علیه السلام در روز دوم خلافت در مدینه این خطبه را ایراد کردند و نسبت به اعمال و سیاست های مالی گذشته اعلام موضع نمودند [ابن ابی الحدید، 1385 ق، 1/269]
بخشی از آن چنین است:
«والله لَوْ وَجَدَتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِه النِساءُ و مُلِکَ به الاِماءُ لَرَدَدْتُهُ فَإِنَّ فی العَدْلِ سِعَةً وَ مَنْ ضاقَ علیه العَدْلُ فالجَوْرُ علیه اَضْیَق» [دشتی، خ 15]
«بخدا سوگند اموال غارت شدۀ از بیت المال را به آن باز می گردانم حتی اگر آنان را بیابم که مهر زنان شده باشد یا کنیزانی با آن خریده باشند. همه را قاطعانه به بیت المال برمی گردانم زیرا که عدالت گشایش است و آن کسی که عدالت برای او تنگ باشد ظلم و ستم برای او تنگ تر است».
امام (ع) در این خطبه به تمام افرادی که در زمان عثمان اموال بیت المال را غارت کرده بودند یا از طرف خلیفه به آن ها داده شده بود هشدار می دهد. امام به آن ها اعلام می کند که باید تمام این اموال را برگردانند و گرنه با قدرت از آن ها خواهد گرفت و در نتیجه ایشان امید طمع ورزان را قطع کرد. از اینجا معلوم می شود چرا مردم علیه عثمان قیام کردند و او را کشتند و نیز علت مخالفت افرادی چون طلحه و زبیر و معاویه و عده ای دیگر با علی (ع) و حکومت ایشان چه بوده است. چون با حکومت عدل علی (ع) دنیای حرام آن ها به خطر افتاد و احساس کردند از ثروت های بادآورده و اموالی که غاصبانه و ظالمانه بدست آورده اند، محروم شده اند و از این روی مخالفت کردند.
چرا امام علی علیه السلام گذشته را نادیده نگرفت؟
شاید این سؤال به ذهن آید که چرا حضرت امیر علیه السلام نسبت به اعمال و سیاست های گذشته در مورد بیت المال کوتاه نیامد و آن ها را نادیده نگرفت. با این که ظلم و ستم ها و غارت و چپاول ها در زمان او نبوده است و ممکن است برخی مصلحت اندیشی کنند و بگویند بهتر بود برای استحکام حکومت خود متعرض افراد و سیاست خلیفه قبلی نشود تا همه از او حمایت کنند. اما پاسخ این سؤال بخوبی از سخن و سیرۀ امام روشن است.
اولاً امیرالمؤمنین علی علیه السلام مجسمۀ عدل است و قائل است که هدف وسیله را توجیه و جایز نمی کند. هرچند هدف مقدس باشد اما رسیدن به آن از طریق نامشروع و با حیله و نیرنگ جایز نیست. بنابراین، حاضر نبود برای استحکام پایه های حکومت خویش از راه مسامحه و تساهل استفاده کند و حق و عدل را نادیده بگیرد. بدلیل این که عدالت، گذشته و حال و آینده ندارد و در هر اوضاع و احوالی باید اجرا شود. حاکم عادل کسی نیست که فقط در زمان حکومت خویش بعدالت رفتار کند. بلکه اگر در گذشته حقوق محرومین و مستضعفین به غارت رفته است نمیتواند نسبت به آن چشم پوشی کند و آن را نادیده انگارد، هرچند که موقعیت خود را در خطر ببیند. اما همه باید بدانند که اسلام هم جاذبه دارد و هم دافعه و علی علیه السلام که مظهر و تجلی اسلام ناب محمدی است نیز چنین است. از یک طرف، انسان های حقیقت جو را به خود جذب می کند به گونه ای که به او عشق می ورزند و تا آخرین نفس در رکاب او می جنگند. از طرف دیگر، انسان های حیله گر و مکار و خیانتکار را از خود دفع می کند چون لیاقت ندارند در کنار علی علیه السلام باشند. ایشان سپس می فرماید که نارضایتی چپاولگران بی جا و بی مورد است چون عدالت مایۀ گشایش برای جامعه است و آن کس که اجرای عدالت برای او موجب تنگنا و مضیقه شود ظلم و ستم برای او سخت تر است.
از طرف دیگر، سکوت امام علیه السلام در برابر اعمال و رفتار گذشته، خود تأیید آن تلقی می شد. از این روی، امام علیه السلام به همگان اعلام می کند که آن چه قبلاً عمل شده است قانون اسلام نبوده، بلکه براساس هوا و هوس و خلافت سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده است. امام از آن رو چنین عمل می کند که رفتارهای پیشین الگو و سرمشقی برای دیگران قرار نگیرد و اعمال آنان را به پای اسلام ننویسند. به نظر ایشان، متجاوزان به حریم بیت المال باید مجازات شوند و دستان آلوده آنان از اموال و ثروت های مردم قطع شود. لذا با قاطعیت اعلام می کنند که حتی اگر آن اموال را در مصارف حساس و خاصی که مربوط به زندگی خانوادگی آن ها است هزینه کرده باشند آن را به بیت المال برمی گرداند. چون این مصداق روشن عدالت است و مایه شکوفائی جامعه و رضایت عموم مردم و خاموش شدن فتنه ها است. حتی این سیاست امام به نفع کسانی است که دست هایشان به اموال مردم آلوده بود چون عدالت تنها اموال حرام را از آن ها می گیرد، ولی اگر زیر بار عدالت نروند و راضی به ظلم و ستم باشند تمام اموالشان به خطر می افتد.
در بعضی روایات بخش دیگری از این خطبه نقل شده است که جواب این سؤال به خوبی از آن معلوم می شود. حضرت فرمودند:
«اَلا اِنَّ کلَّ قَطیعةٍ اَقْطَعَها عثمان و کلَّ مالٍ اَعْطاهُ مِنْ مالِ الله فهُوَ مَرْدود فی بِیت المال فإِنَّ حَقَّ القَدیم لا یُبْطِلُه شیءٌ» [امینی، 1416، 406]
«آگاه باشید تمام زمین هایی را که عثمان به افراد بخشیده و همۀ اموالی که از بیت المال داده است همه به بیت المال باز می گردد چون هیچ چیز نمی تواند حقوق گذشته را باطل کند».
بدیهی است که اگر مردم ببینند غارتگران بیت المال با کمال آزادی در جامعه رفت و آمد می کنند و کسی متعرض آن ها نمی شود احساسات آن ها جریحه دار شده و نمی توانند دوگانگی در اجرای عدالت را بپذیرند. آنها نمی توانند قبول کنند که چپاول گران گذشته رها باشند و دزدان امروز دربند. این گونه رفتارها مردم را از اجرای عدالت مأیوس می کند. بنابراین، سکوت امام در برابر سیاست های گذشته هیچ توجیه منطقی و عقلانی نداشت. از نظر فقه اسلامی نیز اموالی که از اشخاص و بیت المال در گذشته غصب شده است باید بازگردانده شود و فرقی میان دیروز و امروز نیست.
ابن ابی الحدید می گوید:
«علی علیه السلام پس از ایراد خطبه دستور داد تمام سلاح هایی که در خانۀ عثمان برای تهاجم بر مسلمین گردآوری شده بود و همچنین سایر اموال بیت المال را از آنجا بیرون آورند. ولی دستور داد متعرض اموال شخصی او نشوند و نیز فرمان داد تمام اموالی که عثمان به عنوان جایزه و هدیه بدون استحقاق به افراد بخشیده بود به بیت المال برگردانده شود». [ابن ابی الحدید، 1385 ق، 1/270]
2-2 آثار عدالت در جامعه انسانی
انسان بطور فطری دوستدار ارزشها است مگر آنکه این فطرت خدادادی در اثر عوامل درونی و بیرونی به انحراف کشیده شود و تغییر کند. عدل و داد نیز یکی از این ارزشها است که انسان ها بطور فطری میل به آن دارند. عدل یکی از با ارزش ترین اموری است که سبب آبادی جوامع انسانی و باعث پیشرفت و رونق آن ها می گردد.
با عدالت رفتار کردن و حق را به صاحبان حق دادن به نفع همه انسان ها است هرچند افراد ظالم خیال کنند که به ضرر آن ها می باشد. ممکن است در کوتاه مدت بتوان با ظلم و بی عدالتی جامعه را اداره کرد اما برای همیشه نمی توان؛ چون برخلاف میل فطری انسان است.
علی علیه السلام خود یکی از بزرگترین بنیانگذاران عدل در جامعه بشری است و به گفته جرج جرداق مسیحی او بانگ عدالت و انسانیت است که از حلقوم تاریخ برخاسته و به همین دلیل نام کتابش را «الامام علی صوت العدالة الانسانیه» گذاشته است.
امام سجاد علیه السلام می فرماید:
«العدل احلی من الماء یٌصبُه الظمان»
«عدالت شیرین تر از آب برای تشنگان است».
براساس مفهوم عام عدالت (هر چیزی در جای خود) پایۀ جهان هستی بر عدالت نهاده شده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«بالعدل قامت السموات و الارض»
در چنین نظام هماهنگی آیا انسان بعنوان گوشه ای از جهان هستی می تواند بدون عدالت به حیات خود ادامه دهد؟ عدالت و اقسام آن بحث بسیار گسترده و وسیعی است که در قالب این مقاله نمی گنجد و فرصت و موقعیت دیگری را می طلبد.
پیام های کلام امام
1- اموال غارت شده از بیت المال باید باز گردانده شود.
2- بی تفاوت نبودن حاکم نسبت به اعمال گذشته و تصمیم جدی برای جبران ظلم و ستم در گذشته.
3- قاطعیت در برخورد با حیف و میل کنندگان بیت المال.
4- عمل براساس عدالت.
5- آگاهی دادن به مردم نسبت به این که آنچه در گذشته عمل شده قانون اسلام نبوده است.
6- ثروت های بادآورده و نامشروع باید مصادره شود – توسط هر کس صورت گرفته باشد.
7- حفظ و حراست از بیت المال فدای ملاحظۀ افراد و شخصیت ها نشود.
8- برخورد با مفسدان اقتصادی نیاز به پشتوانه عمومی و دولتی دارد.
9- هیچ کس حق ندارد از مجرم دفاع و حمایت کند و همه در برابر قانون برابرند.
10- دولت متصدی برخورد با مفسدان اقتصادی و مجرمان است. هر کس از پیش خود حق ندارد این کار را انجام دهد.
11- برخورد با مفسدان عواقبی دارد که حکومت باید برای مقابله با آن آماده باشد.
3- سیاست های امام علی علیه السلام در برخورد با بیت المال
3-1 بیت المال تنها به صاحبان حق داده می شود
از جمله وظایف کارگزاران حکومت اسلامی این است که اموال عمومی یا به اصطلاح امروز بودجۀ دولت را تنها به کسانی بدهند که استحقاق دریافت آن را دارند. یعنی در مقابل کاری که انجام می دهند مزدی به آن ها داده شود. همچنین افرادی که معلول جسمی یا ذهنی هستند و محرومان که منبع درآمدی ندارند و یا توانایی کار و تلاش ندارند و بر عهدۀ حکومت اسلامی است که هزینه زندگی آن ها را بصورت آبرومندانه ای تأمین کند. اما کسانی که تحت هیچ عنوانی استحقاق دریافت از بیت المال را ندارند نباید تحت عناوین خیالی اموال مردم را در اختیار آن ها گذاشت. عدالت بمعنای واقعی همین است که به هر کس به اندازۀ استحقاقی که دارد به او پرداخت شود، نه این که همه بطور یکسان و مساوی دریافت کنند. در زمان حکومت علی علیه السلام این امر بارها رخ داد که افرادی درخواست کمک و بخشش از بیت المال را نمودند. اما حضرت با قاطعیت به آن ها جواب رد داد و فرمود که آن ها استحقاق ندارند هرچند نیازمند باشند.
عبدالله بن زَمْعَه یکی از شیعیان و دوستان آن حضرت بود در زمان خلافت امام به خدمتش شرفیاب شد و درخواست کمک مالی کرد. امام علی علیه السلام فرمود:
«اِنّ هذا المال لیس لی و لا لَکَ و انّما هی فیی لِلمسلمین جَلْبُ اسیافهم، فإَنْ شَرکَتَهم فی حَرْبِهِم کانَ لَکَ مِثْلُ حَظِّهِمْ و الّا فَجَناة اَیْدیهِم لاتکون لِغیر افواههم».
«این اموال که می بینی نه از آن من و نه از آن توست، غنیمتی گرد آمده از مسلمانان است که با شمشیرهای خود بدست آوردند، اگر تو در جهاد همراهشان بودی، سهمی چونان سهم آنان داشتی وگرنه دست رنج آنان خوراک دیگران نخواهد بود». [دشتی، خ 232]
مقتضای ظآهر سخن امام این است که این مرد از حضرت درخواست بخشش کرد ولی امام علیه السلام از این کار خودداری ورزید و برای او دلیل آورد که مال و ثروتی که نزد او قرار دارد ملک شخصی او نیست بلکه از بیت المال و اندوختۀ مسلمانان است که از طریق نبرد با کفار و با ضرب شمشیر به غنیمت گرفته اند و خمس چنین مالی باید به مصارف خاص برسد که از طریق شارع تعیین شده است. بقیه آن مال اختصاص به جنگجویان دارد و شخص سائل مستحق دریافت آن نبوده است و یا امام خمس آن را قبلاً به افراد دیگری پرداخت کرده و چیزی باقی نمانده بود. بنابراین، معلوم می شود که امام علیه السلام در اعطاء و بخشش از بیت المال بسیار دقت می نمودند که آیا درخواست کننده استحقاق دریافت را دارد یا نه؟ و در این مورد خاص چون حقی نداشتند مالی به او ندادند، هرچند در واقع فقیر و نیازمند بوده است. اما فقر و نیاز دلیل نمی شود که کارگزاران حق دیگران را به فقرا بدهند چون این خود نوعی ظلم و ستم به دیگران می باشد. بر این اساس، امام فرمود دسترنج رزمندگان برای دهان دیگران شایسته نیست. یعنی کسی که برای بدست آوردن ثروتی تلاش نکرده است حق ندارد از آن استفاده کند، مگر با رضایت صاحبان مال.
حضرت در جای دیگر می فرماید:
«به خدا سوگند عقیل را در نهایت فقر و تنگدستی دیدم که از من در خواست می کرد تا از گندم شما (مسلمانان) مقداری به او بدهم و کودکانش را مشاهده کردم که از فقر چنان ژولیده مو و تیره رنگ بودند که گویا چهره هایشان با نیل رنگ شده بود؛ چند مرتبه پیش من آمد و به طور مکرر حرف خود را اظهار می کرد و من به سخنانش گوش می دادم. او گمان می کرد که من دین خود را به او می فروشم و دست از روش دینی خود بر می دارم و به راهی که او مرا می کشاند می روم. اما من در آن حالت پارۀ آهنی را سرخ کرده و نزدیک بدن او بردم تا مایه ی عبرتش باشد. از شدت درد، فریادش برآمد و مانند بیماری که در نهایت رنج بنالد فریاد زد نزدیک بود از داغی آن بسوزد، پس به او گفتم ای عقیل، مادران در عزایت بگریند، آیا از پارۀ آهنی که انسان به بازی آن را شعله ور کرده است می هراسی؟ تو از این رنج اندک می نالی و من از آن آتش دوزخ ننالم؟ از این شگفت آورتر داستان شخصی است که شب هنگام بر من وارد شد، ارمغانی آورد با ظرفی سربسته از حلوا و معجونی که بر من ناخوشایند بود. گویا با زهر یا آب دهان مار آمیخته بود. من به او گفتم این که آورده ای صله است یا زکات و یا صدقه؟ اگر صدقه است که بر ما خاندان حرام است او گفت صدقه و زکات نیست بلکه هدیه است. پس من گفتم زنان بچه مرده به عزایت بنشینند. آیا از طریق آیین خداوند وارد شده ای که مرا بفریبی آیا نمی فهمی یا دیوانه ای و یا هذیان می گویی؟ به خدا سوگند اگر اقلیم های هفت گانه را با تمام آنچه در زیر آسمان قرار دارد به من واگذار کنند تا خدا را دربارۀ مورچه ای نافرمانی کنم به این که پوست جوی را از دهان آن بربایم چنین کاری نمی کنم. این دنیای شما در نزد من از برگی که در دهان ملخی قرار دارد و آن را می خورد پست تر و بی مقدارتر است». [صبحی صالح، خ 224]
امیرالمؤمنین علیه السلام در این خطبه بیان می کند که چنان در حفظ و نگهداری بیت المال عدل و داد را رعایت می کند که حتی درخواست برادرش عقیل را – در شدت فقر و عیالمندی – رد نموده و با آهن تفتیده عذاب و کیفر تجاوز به حقوق دیگران و خیانت در بیت المال را به او می فهماند – که آتش قیامت بمراتب سوزنده تر از آتش و عذاب این دنیاست. همچنین با بیان داستان شخصی که برای او هدیه آورده بود، از قرائن معلوم می شود که خواسته ای مهم هم داشته است، و از این طریق می خواست نظر علی علیه السلام را به سوی خود جلب کند و او را بفریبد. اما امام با قاطعیت دست رد به سینۀ او می زند و هدیۀ او را نمی پذیرد تا توقع بی جا در او ایجاد نشود. و این صحنه به قدری برای او دردناک بود که فرمودند:
«حلوایی را که با زهرمار درست شده بود شبانه به درب خانۀ من آوردند».
و این کنایه از کشنده بودن این گونه هدایا است. چون اگر درخواست آن شخص بر حق بود حضرت حق او را می داد و نیازی به هدیه نبود و اگر باطل بود، امام که مجسمه عدال است بخاطر یک هدیه ناچیز از مسیر حق منحرف نمی شود.
در پایان حضرت می فرمایند اگر دنیا را به من دهند تا ظلمی را بر مورچه ای روا دارم این کار را نخواهم کرد. این سخن بیان می دارد که دنیا در نظر او هیچ ارزش و اعتباری ندارد.
منبع : سالنمای النهج 20 – 19 / پاییز / 1385