14 آوریل 1865 آبراهام لینکلن، رئیسجمهور آمریکا ترور شد. قاتل او هنرپیشهای به نام جان ویکلز بوث بود. او قصد ربودن رئیسجمهور را داشت. در 11 آوریل 1865 لینکلن طی یک سخنرانی از دادن حق و حقوق به سیاهان دفاع کرد. این امر خشم بوث را که در جمع حضار حضور داشت برانگیخت و در نتیجه نقشهاش را برای ربودن لینکلن تغییر داد و تصمیم گرفت او را ترور کند.
جان بوث که بازیگری مشهور و جاسوس همپیمانان در مریلند بود خبردار شد که قرار است رئیسجمهور، همسرش و گرانت به تئاتر بروند. او همدستانش را خبر کرد و اعلام کرد که قصد کشتن لینکلن را دارد، دیگران نیز موظف شدند معاون وزیر، اندرو جانسون و وزیر امور خارجه، ویلیام اچ. سورد را به قتل برسانند. لینکلن بدون محافظ اصلیاش، وارد ساختمان تئاتر شد.
در حالی که تنها محافظ او مشغول قدم زدن بود و لینکلن در جای خود در اتاقکی در بالکن نشسته بود، بوث وارد شد و در پشت اتاقک خود را مخفی کرد و منتظر خنده دارترین صحنه تئاتر ماند به این امید که صدای خنده مانع شنیده شدن صدای شلیک گلوله شود.
سپس وارد اتاقک رئیسجمهور شد و گلولهای به سر او شلیک کرد و گریخت. 12 روز فراری بود تا اینکه بالاخره ماموران پلیس او را در طویلهای در ویرجینیا از پای درآوردند. لینکلن در تاریخ آمریکا بهعنوان رئیسجمهوری محبوب شناخته میشود.
به گفته مورخان او با درایت به بردهداری در آمریکا خاتمه داد و ایالات متحده آمریکا را از جنگ داخلی رهاند. لینکلن پایهگذار خردورزی، آزادی و برابری و دموکراسی بود. یکی از گفتههای مشهور لینکن این جمله است: آزادی یعنی اینکه میخواهم نه برده باشم، نه بردهدار.