ماهان شبکه ایرانیان

اعتدال در سبک زندگی اسلامی

اعتدال خط میانه افراط و تفریط است که از آن به قصد و اقتصاد نیز تعبیر می شود. خداوند امت اسلام را امت وسط نامیده «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا»، یعنی رهروان صراط مستقیم

اعتدال خط میانه افراط و تفریط است که از آن به قصد و اقتصاد نیز تعبیر می شود. خداوند امت اسلام را امت وسط نامیده «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا»، یعنی رهروان صراط مستقیم. علی«ع» می فرماید: «الْیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ، وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطَی هِیَ الْجَادَّةُ» انحراف به راست یا چپ گمراهی است. راه مستقیم، جاده حق است.

اگر از نقطه نظر فلسفی بنگریم، نه تنها کمال انسان در صراط مستقیم و میزان و اعتدال میسر است، بلکه آفرینش عالم براساس میزان و عدل است: «الْعَدلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَرْض» آسمان و زمین به عدالت پابرجا هستند. آیه 7 سوره کریمه الرحمن: «وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَان» از وجود نظم و تراز عدل در علم کیهان و افلاک سخن می گوید. هزاران ثابت و سیار در پهنای بی انتهای این عالم از خورشید و ماه و کره خاک گرفته تا ستارگان منظومه شمسی و کهکشان ها و سحابی ها با نظم دقیق و محاسبه حکیمانه در گردونه خلقت و فراز و فرود این نظام مشمول قانون عدل و میزان اند که نمونه کوچکی از آن را در گردش کره زمین به دور خود و به دور خورشید ـ وضعی و انتقالی ـ و گردش ماه به دور زمین و پدیدار شدن روز و شب و ماه و سال (شمسی و قمری) و تغییر فصول و آب و هوا می بینیم که به امروز و دیروز منحصر نیست و هزاران سال است از این میزان حاکم تخلف نکرده اند و آیه کریمه بدان اشاره دارد. همچنین نظم و اعتدال از درون ذرات اتمی نیز می درخشد و دانش امروز از این ذره بی انتها پرده برداری کرده که عقل و خرد آدمیان را به حیرت و شیفتگی در برابر آفریدگار جهان وا می دارد. به گیاهان و جانداران می نگریم، میلیاردها میلیارد موجود مرئی و نامرئی با حیات نباتی و حیات حیوانی در این بحر بی انتها شناورند و در حیات ویژه هریک و رشد پویایی آنها آیات آفرینش و نظم و حساب موج می زند و از قطره دریاها گرفته تا گستره خاک با زبان حال و قال، گواه حکمت و صنع آفریدگارند و همه به یک زبان می گویند: «وحدَهُ لا اِلهَ اِلاّ هُو».

 به قول حکیم نظامی:

بلی با فکر هر داننده ای هست

که با گردنده گرداننده ای هست

در اینجا موضوع اصلی بحث انسان است و ضرورت حاکمیت عدل و نظم بر زندگی او از جنبه فردی و اجتماعی. انسان اعجوبه عالم هستی و زبده آفرینش در کره خاک است و در وجود او جهانی بزرگ نهفته است.

این سخن امیرمؤمنان است:

اتزعم انک جرم صغیر؟

و فیک انطوی العالم الا کبر

آیا پنداری که پدیده کوچکی هستی؟

در حالی که جهان بزرگ در درون توست

اسرار پیچیده آفرینش انسان تا بدانجاست که برخی از دانشمندان عنوان «موجود ناشناخته» را به او داده اند. در فرهنگ اسلامی معرفه النفس جایگاه ویژه ای دارد تا آنجا که خودشناسی را کلید خداشناسی خوانده اند. برقراری عدل و میزان در وجود انسان به شناخت ابعاد مادی و معنوی عقلی و عاطفی، فردی و اجتماعی و گرایش ها و کنش های گوناگون او بستگی دارد. نخست باید این ابعاد شناخته شوند و آنگاه تعادل و توازن میان آنها برقرار گردد. این ویژگی انسان است که برقراری تعادل و توازن به اختیار و انتخاب اوست و خود باید آن را مدیریت کند و عقل و شرع اصول آن را به آدمیان بیاموزد و تخلف از آن پیامدی جز فساد و ویرانی ندارد.

حکمت عملی و سبک زندگی

فلاسفه و علمای اخلاق برای حکمت دو شاخه قائل اند: حکمت نظری و حکمت عملی. حکمت نظری عبارت است از معرفت موجودات آن گونه که هستند. در حکمت نظری بحث از وجود و ماهیت و وجوب و امکان و ویژگی هایی است که آنها را از یکدیگر ممتاز می سازد. منابع حکمی و فلسفی عهده دار بیان این مباحث هستند که در اینجا موضوع سخن ما نیستند. حکمت عملی، دانشی است که در باره رفتار انسان از جنبه فردی و اجتماعی بحث می کند. در حکمت عملی از جنبه های حیاتی انسان سخن به میان می آید و شامل:

الف) علم اخلاق و تهذیب نفس

ب) تدبیر منزل و روابط خانوادگی

ج) سیاست مدرن و مدیریت کشور و جامعه است.

علمای اخلاق اصول اخلاق را در چهار عنوان به بحث می گذارند: حکمت، عفت، شجاعت و عدالت. مبنای این تقسیم آن است که آنها برای انسان سه قوه و نیرو قائل شده اند. این سه قوه عبارتند از: فاهمه، شهویه و غضبیه. قوه فاهمه نیروی تفکر و اندیشیدن است. قوه شهویه، مبدأ شهوات و امیال نفسانی و قوه غضبیه، عامل دفاعی انسان در برابر دشمن هستند.آنان این سه قوه را منشأ همه فعالیت های مادی و معنوی و جسمانی می دانند و برای هریک از این قوا حد میانه و اعتدالی قائل اند. اعتدال قوه فکریه را «حکمت»، اعتدال قوه شهویه را «عفت» و اعتدال قوه غضبیه را «شجاعت» می نامند. بدین ترتیب مباحث اخلاقی را در «حکمت، عفت، شجاعت و عدالت» خلاصه می کنند که عدالت حاکم بر سایر قواست و اگر عدالت نباشد هیچ یک از اصول اخلاق تحقق نمی پذیرد، بنابراین مدیریت خشم و شهوت در سایه عدل اخلاقی میسر است و عدل اخلاقی در سایه عقلانیت و ایمان قابل دسترسی است و جوهر دین همین است. امیرمؤمنان علی«ع» می فرماید:«قَدْ أَلْزَمَ نَفْسَهُ اَلْعَدْلَ فَکَانَ أَوَّلَ عَدْلِهِ نَفْیُ اَلْهَوَی عَنْ نَفْسِه»: مؤمن خود را به عدل ملزم ساخته و نخستین مرحله عدل او مبارزه با هوای نفس است» و نیز می فرماید: «َقاتِلْ هَوَاکَ بِعَقْلِک: با عقل خویش با هوای نفس نبرد کن.»

عدل اخلاقی زیربنای عدالت اجتماعی است، زیرا افراد سنگ زیرین اجتماع اند و اگر از نظم اخلاقی و رفتار درستی برخوردار نباشند، سر به طغیان و تجاوز برمی دارند و نظم جامعه را برهم می زنند.

البته جامعه نیز بر افراد تأثیرگذار است و سالم سازی فضای جامعه از طریق امر به معروف و نهی از منکر وظیفه مسلملنان و دولت اسلامی است؛ بنابراین برای ساختن جامعه برین، نخست باید به تربیت اخلاقی و انضباط فردی پرداخت تا جامعه صالحی پدید آید. باید حریم عمومی را سالم ساخت تا به سلامت افراد صدمه وارد نشود. از این رو پیامبر گرامی اسلام می فرمایند: «بُعِثتُ لاُتَمِّمَ مَکارِمَ الاخلاق: برانگیخته شدم تا مکارم اخلاقی را تکمیل کنم.» یعنی با الگویی که مکتب وحی ارائه می کند انسان بسازم.

همان گونه که شخص نبی اکرم«ص» اسوه فضائل اخلاقی است و خداوند آن حضرت را به خلق عظم ستوده است: «إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیم» و او را اسوه فضائل انسانی دانسته و فرموده است: «لقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَة» این است که سبک زندگی و سیره پیامبر اکرم«ص» در کلیه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی و خانوادگی و مسائل عبادی، تربیتی، اخلاقی، اقتصادی، سیاسی و روابط اجتماعی برای یک مسلمان الگو و سرمشق است و سنت و سیره نبوی در انتخاب سبک زندگی می بایست معیار عمل باشد. این وظیفه نخبگان فرهنگی و مربیان و معلمان و پیشوایان دینی است که این موارد را با استناد به سنت و سیره نبوی برای نسل ها بیان کنند و کلاس های درس و مجالس وعظ و خطبه ها و منبرها و مقالات را با ذکر این موارد و مستندات قرآنی و روایی و سیره صالحین و ائمه طاهرین غنی سازند. رسانه های همگانی باید به مخاطبین آموزش دهند و بر اساس آن فیلم و هنر و نمایش و ادبیات را به خدمت گیرند. این یک ضرورت برای امت اسلام است و هر چند دیر هنگام است، لکن باید به جبران مافات و تدارک فرصت های از دست رفته بپردازند.

باید توجه داشت که روش عقلانی و توجیهی در آموزش بهتر جواب می دهد و تربیت دینی براساس توجیه و عقلانیت، انسان ها را هدایت می کند: «قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی» و تبشیر بر انذار مقدم است. در مواردی که فساد در یک جامعه ریشه دوانده و فرهنگ عمومی پذیرای توجیه و تبشیر نیست، انذار و هشدار تنها عامل تحول فرهنگی است، همان گونه که پیامبر اکرم«ص» در جامعه جاهلی نخستین مأمور به انذار می شوند تا جامعه خفته را بیدار کنند: «یا أَیهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنذِر».

اعتدال در اخلاق و اعتقاد و عمل

یکی از پایه های عدالت اجتماعی و عرصه های اعتدال، اخلاق و سجایای انسانی است. اعتدال اخلاقی به عقل و حکمت متکی است. اگر عقل و خرد بر انسان حاکم باشد، از افراط و تفریط فاصله می گیرد.  علی«ع» فرمود: « لا تَرَی الجاهِلَ اِلّا مُفرِطاً اَو مُفَرِّطاً»[1] جاهل یا افراط گراست یا تفریط کننده، تندروست یا کندرو، یعنی تعادل ندارد. افراط و تفریط حتی در ایمان و ولایت و اعمال شریعت مذموم است. امیرالمؤمنین«ع» می فرماید: «دو صنف در ارتباط با من در هلاکت و ضلالت افتند. یکی آنکه مرا دوست دارد و افراط کاری در دوستی او را از مسیرحق خارج می سازد و دیگری آنکه از سر دشمنی با من از حق منحرف می شود.»[2] حضرت همچنین می فرمایند که افراط فاسدکننده قلب است «و کُلُّ إفراطٍ لَهُ مُفسِدٌ». رعایت اعتدال در دنیا و آخرت موضوعی است که قرآن و روایات و سیره مبارکه معصومین«ع» ما را بدان فراخوانده اند. قرآن کریم، پیامبر اکرم«ص» را به رعایت اعتدال در انفاق فراخوانده و از افراط و تفریط برحذر می دارد: «وَلاَ تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَی عُنُقِکَ وَلاَ تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا»[3] دست خود را بر گردنت زنجیر مکن و از گشاده دستی بپرهیز که به حسرت و پشیمانی خواهی نشست. با همین مضمون در آیه دیگر است: «حق خویشاوندان و بیچارگان و در سفر ماندگان را بده، اما ولخرجی مکن که این یک عمل شیطانی است». البته این دستورات تنها برای پیامبر نیست، بلکه الگوی امت نیز هست. امیرالمؤمنین«ع» در بصره به عیادت یکی از یاران خود به نام «علاء بن زیاد حارثی» رفت. خانه بزرگ و مجلل او را دید و فرمود: «با این خانه چه می خواهی بکنی در حالی که در آخرت به آن نیازمندتری؟ اگر بخواهی می توانی به وسیله آن آخرتت را تأمین کنی. از مهمان پذیرایی کن. صله رحم نما و حقوق واجب را بپرداز. در این صورت با این خانه به آخرت می رسی» علاء بن زیاد عرض کرد: «از رفتار برادرم «عاصم» شکایت دارم.» حضرت پرسیدند: «چرا؟» پاسخ داد: «عبایی پوشیده و از دنیا کناره گرفته است.»حضرت فرمود: «او را حاضر کنید.» عاصم آمد. حضرت فرمود: «تو با خود دشمنی می کنی و شیطان تو را فریفته است. چرا به خانواده و فرزندانت رحم نمی کنی؟ خداوند طیبات را برایت حلال کرده، اما تو آن را حرام می کنی؟ تو در برابر خدا کوچک تر از آنی.» عاصم گفت: «شما را می بینم که با این لباس خشن و غذای ناگوار به سر می برید.» فرمود: «وای بر تو! من مانند تو نیستم. خدای متعال بر پیشوایان عدل واجب شمرده که زندگی خود را با ضعفای مردم همسان سازند تا فقر و تهی دستی، آنان را به عصیان نکشاند: «فَرَضَ عَلَی أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ یُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ کَیْلَا یَتَبَیَّغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُه»[4] متأسفانه امروزه رجال حکومت ها به عکس آنچه حضرت فرموده عمل می کنند، بدین معنا که رفاه و رنج را میان خود و مردم تقسیم می کنند، رفاه برای خود و رنج برای دیگران.

حفظ تعادل جسم و روح، دنیا و آخرت، گرایش های نفسانی و عقلانی، مادی و معنوی، عبادت و ریاضت، رفاه و رنج، عامل قوام زندگی انسان است که مدیریت آن را شرع مقدس رهنمود داده است و تخلف از آن نظام زندگی را بحرانی می کند. این بحران را در زندگی بسیاری از جوامع می بینیم. بی عدالتی و شکاف فقر و غنا و تبعات ناشی از آن افزون بر اینکه با روح شریعت سازگاری ندارد و در برابر خدا حساب و کتاب و پاسخ گویی دارد، در جامعه منشأ عقده آفرینی است که سر از جنایات گوناگون بیرون می آورد. متأسفانه دامن زدن به تجمل گرایی و اسراف و تبذیر از یک سو و فقر و فلاکت از سوی دیگر در متن جامعه فراوان است و تبلیغات تجاری از رسانه ها برای کسب درآمد، سبک زندگی را تغییر و فاصله طبقاتی را افزایش داده است.

اقتصاد در عبادت

اقتصاد در عبادت عنوان بابی است از اصول کافی مشتمل بر روایاتی از پیامبر«ص» و ائمه معصومین«ع» که به رعایت اعتدال در آداب شرعی توصیه می کند. پیام این توصیه ها این است که بندگی باید از روی اشتیاق و نشاط و به دور از ملال و دلزدگی باشد، چه ظرفیت افراد متفاوت است و حد نصاب عبادت باید متناسب با این ظرفیت ها باشد که اگر جز این شد نتیجه معکوس خواهد شد. به برخی از روایات در این زمینه اشاره می شود:

علی ابی جعفر«ع»: قال رسول الله«ص» هذا الدین لمتین فاوغلو فیه برفق و لا تکرهوا عباده الله الی عبدالله فتکونوا کالراکب المنبت الذی لا سفرا قطع و لا ظهراً ابقی».[5]دین اسلام استوار و متین است، پس با متانت و مدارا وارد آن شوید و بندگی خدا را در نظر بندگان خدا منفور نسازید و مانند سواره ای نباشید که در راه مانده، نه مرکب سواری دارد و نه طی مسیر کرده است.امام صادق«ع» می فرماید: « لا تُکَرِّهوا إلی أنفُسِکُمُ العِبادَه[6]بندگی خدا را در نظر خود منفور نسازید.»امام صادق«ع» می فرماید: «هر گاه خداوند بنده ای را دوست دارد، اگر اعمال کم هم انجام دهد، پاداش زیاد دهد و این برای خدا دشوار نیست که کار کم را پاداش زیاد دهد.»[7] و نیز امام صادق«ع» می فرماید: «من جوان بودم و در عبادت جد و جهد بسیار داشتم، پدرم فرمود: پسرم! خیلی جد و جهد می کنی. خدای بزرگ هرگاه بنده ای را دوست بدارد به عمل کمتر از او راضی است».

عبادت و بندگی اگر توأم با تقوا و پرهیز از گناه باشد مانند دارویی است که با آن پرهیز باشد و همان گونه که در روایات آمده خدا عمل کم را از پرهیزکاران می پذیرد و گناه عمل صالح را فاسد می کند.

اعتدال و اقتصاد در عبادت این است که انسان گناه نکند و تکالیف شرعی را انجام دهد و البته اگر ظرفیت و توان مستحبات را دارد شایسته است که بندگی را به کمال رساند همان گونه که اولیاء خدا در نماز و دعا و عبودیت و جد و جهد به اوج کمال رسیدند. به علاوه، آن بزرگواران در خدمت به بندگان خدا و عدل و احسان و ایثار و اخلاق فاضله که از مصادیق بندگی است به اوج رسیده بودند که برای رهروانشان باید الگو باشد. پرهیز از گناه نیز از مصادیق بندگی است. امیرالمؤمنین«ع» فرمود: «أفضَلُ العِبادَةِ العَفاف: بهترین عبادت، پاکدامنی است».

نماز، روزه، حج، انفاق، دعا، توسل، زیارت و سایر اعمال عبادی با پرهیزگاری منشأ اثر و موجب پاداش است و گناه اثر این اعمال را خنثی می کند. امام صادق«ع» در روایتی به یکی از یارانش توصیه فرمود: «اُوصِیکَ بِتَقْوَی اللّه وَ الْوَرَعِ وَ الْاِجْتِهادِ وَ اعْلَمْ اَنَّه لا یَنْفَعُ اِجتهادٌ لا وَرَعَ فِیه: تو را به تقوا و پرهیزگاری و جد و جهد در بندگی سفارش می کنم و بدان که بندگی بدون ورع و پرهیز از گناه سودی ندارد.» ناگفته نماند که انجام واجبات و ترک محرمات کف بندگی است که کمتر از آن گنهکاری است، اما عبادت و بندگی مدارج عالی و والایی دارد که اولیای خاص بدان دسترسی دارند.

عبادات مستحب و نوافل و ادعیه و شب زنده داری و تضرع برای آنان که افق پروازشان تا بی نهایت است، مراتب نامحدودی دارد، همان گونه که در زندگی معنوی و مناجات های معصومین«ع» اخبار آن را دیده ایم و منابع روایی بیانگر آن است. پیمودن این مدارج و ورود به این افق نامحدود برای انسان ها حسب مراتب شان میسر است که همت و توفیق می طلبد و راه آن بسته نیست، به ویژه برای مسئولان و رهبران دینی و مربیان معنوی که اکسیر اعظمی است. همچنین زهد و پارسایی و ریاضت و قناعت نیز میدان گسترده ای دارد که از زندگی اولیاء و زاهدان و عارفان خوانده ایم و پیمایش آن برای هر کسی میسر نیست، همچنان که تکلیف همگان نیست، همان گونه که امیرالمؤمنین«ع» در گفت وگو با علاءابن زیاد فرمود «خداوند بر ائمه و رهبران عدل واجب نموده زندگی خود را با ضعفای مردم همسان کنند» و حضرتش چنین بود. دیگران نیز باید به تناسب زمان به آن حضرت اقتدا کنند.

اعتدال در معیشت

بدیهی است اگر برای همه مردم توسعه معیشت میسر شود و فقر و مسکنت در جامعه نباشد، استفاده از نعمت های حلال الهی برای رهبران دینی منعی ندارد، همان گونه که در زندگی ائمه موارد آن را دیده ایم. قرآن کریم می فرماید: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْق: بگو چه کسی زیورهایی را که خدا برای بندگانش آفریده و غذای پاک و پاکیزه را حرام کرده است؟ بگو اینها از آن کسانی است که در دنیا ایمان آورده اند و در آخرت نیز بهره مند خواهند بود.»

خلاصه آنکه اقتصاد در معیشت و عدالت در دخل و خرج و بهره وری از نعمت های الهی برای عموم مردم اصل پذیرفته شده در شرع مقدس است که در بحث اقتصاد و معیشت در سبک زندگی اسلامی بدان پرداخته ایم. در آیات و روایات ما همان گونه که از اسراف و تبذیر و بی عدالتی منع شده، فقر و نداری هم که یک معضل اجتماعی است نکوهش شده است.

در روایت است که فقر آستانه کفر است «کاد الفقران یکون کفرا»[8] و نیز فقر سیه رویی دو عالم است «الفَقرُ سَوادُ الوَجهِ فی الدّارَین»[9] امیرالمؤمنین«ع» از فقر با عنوان مرگ بزرگ نام برده است: «أَلْفَقْرُ الْمَوْتُ الاَکْبَرُ»[10]و نیز آن حضرت از فقر به عنوان پدیده ای یاد می کند که عامل آن زیاده خواهی ثروتمندان است. «فَمَا جَاعَ فَقِیرٌ إِلَّا بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِیٌّ»[11]فقیری گرسنه نمی ماند مگر اینکه حق او را ثروتمندی برده است و نیز فقر را یک عامل بیماری روانی و اجتماعی می داند و می فرماید: «الفقر یخرس الفطن عن حجته و المقیل غریب می وطنه»[12]و نیز به فرزندش محمد بن حنفیه توصیه می کند: « یا بنی انی اخاف علیک الفقر فاستعذ بالله منه فان الفقر منقصه فی الدین مدهشه اللعقل داعیه للمقت: پسرم! از فقر بر تو می ترسم. از فقر به خدا پناه ببر، زیرا فقر دین را ناقص و عقل را پریشان می کند و موجب بدبینی مردم به یکدیگر می شود.»[13] بنابراین امیرالمؤمنین«ع» که خود در مسند حاکمیت به ساده ترین وجه زندگی می کرد، فقر را یک بلیه اجتماعی و موجب تباهی عقل و دین و بی اعتمادی می داند که باید با آن مبارزه کرد.

پی نوشت ها

[1] نهج البلاغه، حکمت، 70.

[2] خطبه، 127.

[3] اسرا، 29.

[4] نهج البلاغه، خطبه 209.

[5] اصول کافی، ج 2، ص 86.

[6] اصول کافی، ج 2ف ص 86.

[7] همان.

[8] کافی، ج 4، ص 307.

[9] بحار، ج 39، ص 30.

[10] نهج، قصار، 161.

[11] همان، 328.

[12] همان

[13] همان، 319.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان